ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 198

پرسش : می‌خواهم خداوند را بهتر و بیشتر بشناسم تا دیگر شبهه‌ای برایم پیش نیاید؛ چه کنم؟ و اینکه چند کتاب در رابطه با همین موضوع خداشناسی، که متن ساده و همه فهمی داشته باشد، معرفی کنید 


پاسخ :  تفاوت "شبهه، شک، تردید" و "پرسش" با یکدیگر را بدانیم و دنبال این نباشیم که هیچ گاه هیچ سؤالی برای ما یپش نیاید، چرا که علم محدود نیست، پس تا انسان فکر می‌کند، با پرسش مواجه می‌گردد.

اگر دقت نمایید، پرسش اصلی شما «چه کنم؟» برای شناخت بیشتر می‌باشد، نه خود شناخت خداوند متعال؛ و البته این امر بسیار مهمی است. بدیهی است اگر قوانین شناخت را بشناسیم، خداوند سبحان را نیز بیشتر خواهیم شناخت. از این‌رو، حتماً به چند نکته‌ای که ایفاد می‌گردد توجه نموده و همیشه در آن تفکر نمایید:

امیرالمؤمنین علیه السلام: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه» (غررالحکم،ص 232 - مصباح الشریعه،ص 13 – و ...)

ترجمه: کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می‌‏شناسد.

الف – گام نخست این است که ابزار شناخت خودتان و سنخ شناخت هر کدام را بشناسید. چنان که احساس را در پنج حس شناخته‌اید و باور نموده‌اید که رنگ را با شنوایی، و اندازه را با چشایی نمی‌شود شناخت. پس ابتدا باید "عقل" و "قلب" و سنخ شناخت هر کدام را که ابزار اصلی شناخت می‌باشند را بشناسید.

ب – شما هیچ چیزی و هیچ کسی را نمی‌توانید بشناسید، مگر آن که ابتدا او خودش را به شما شناسانده باشد. بنابراین، بیش از آن چه معرفی نموده نیز نمی‌توانید بشناسید.

به عنوان مثال: آن مقدار از یک درخت، یک گُل، یک گیاه، یک حیوان و یک عنصر یا ماده را می‌توانید بشناسید که خودش بروز و ظهور داده است. و البته هر که نزدیک‌تر شود، با معرفی‌های بیشتری آشناتر می‌گردد. این قواعد در ماده و معنا ثابت می‌باشند.

پ – هیچ راهی برای شناخت، به جز توجه به "اسم‌ها" یا همان "آیات و نشانه‌ها" ندارید، و عقل از این نشانه‌ها، پی به وجود می‌برد.

به عنوان مثال در یک اتاق، بدون این که از پنجره به بیرون نگاه کنید، می‌گویید: روشنایی این اتاق، نشان از روز بودن دارد – روز بودن خود نشان و دلیلی برای وجود آفتاب است - و آفتاب نیز خود نشان از درخشش و پرتو افکنی خورشید دارد. یا با احساس بوی سوختگی (که فقط حسی است)، می‌گویید: غذایی در حال سوختن است – سوختن غذا نیز دلیل و نشان بر این است که در حرارت قرار گرفته است – و حرارت نشان از انرژی دارد که یا با برق، و یا نفت و یا گاز ایجاد شده است و ... .

ت – "عقل" نیز به نور "علم" می‌بیند، پس مطالعه لازم می‌آید. حال خواه با یک نگاه ساده، در ظواهر اسم‌ها و نشانه‌های یک موجود یا شیء‌ای مطالعه نمایید و خواه چون یک محقق و دانشمند، در آن تحقیق و کسب علم بیشتر نمایید.

بنابراین، خواندن کتاب طبیعت – کتاب خلقت – و کتاب وحی؛ نور علم را برای "عقل و شناخت" بیشتر و شدیدتر می‌کند.

ث – اما از "شناخت" به تنهایی کاری بر نمی‌آید، بلکه "باور و ایمان" پس از شناخت از یک سو و احساس نیاز به آن [که سبب پیدایش حبّ و بغض می‌شود] از سوی دیگر است که جهت می‌دهد.

 

 

من و شما (همگان)، ستارگان را می‌بینیم و از درخشش زیبای آنها در آسمان لذت می‌بریم، و اگر به خاطر افق یا گرد و خاک و ... نبینیم نیز برایمان مهم نیست! اگر به ما بگویند: دانشمندان کشف کرده‌اند که فلان ستاره دو میلیون سال پیش منفجر شده و از بین رفته و نورش اکنون به ما رسیده، فقط می‌گوییم: «عجب»! چرا که احساس نیازی به این شناخت‌های نمی‌کنیم! اما برای یک محقق، یک دانشمند، یک مجموعه فعال در نحوم و علوم "هوا – فضا" – مکتشفان و مخترعان، این علوم و اطلاعات بسیار مهم است.

فرض کنید که نشانی ده دانشگاه، پنج حوزه علمیه، بیست استاد و صد کتاب را می‌شناسید؛ اما هیچ کدام موضوع شما نیستند، پس با آنها کاری ندارید؛ و حال آن که جامعه بدون مدرسه، دانشگاه، حوزه، معلم، استاد و کتاب، به قهقراء می‌رود.

●- ابلیس لعین، خداوند متعال را می‌شناخت، خوب هم می‌شناخت و می‌شناسد – سامریِ گوساله‌ساز، خودش از عرفای قوم موسی علیه السلام بود و همین طور بلعم باعور! اکثر قریب به اتفاق مشرکان و فاسقان (گناهکاران) نیز خدا را می‌شناسند، اما این شناخت هیچ فایده‌ای برای آنان نداشته و ندارد، جز آن که به دشمنی و بغض‌ و انحراف‌شان بیفزاید؛ چرا که باور، ایمان، محبت و  علاقه، که سبب ایجاد انگیزه و جهت‌گیری و بالتبع عمل می‌گردد، با "شناخت" متفاوت است.

خداشناسی:

خداشناسی نیز از این قواعد کلی در شناخت بشر خارج نمی‌باشد، چرا که ابزار شناخت، همین عقل است. بنابراین:

*- به طور کلی، "شناخت" کار "عقل" است و فهم و باور (که منجر به ایمان و حب می‎شود) کار قلب است.

*- این خداوند متعال است که باید خود را بشناساند تا شناخته شود، و البته شناسانده است؛

*- شناساندن با ظهور اسم‌ها و نشانه‌ها صورت می‌پذیرد و آدمی نیز بر همین اساس می‌شناسد؛ پس خداوند متعال خود را با ظهور اسما (نشانه‌ها و آیات) جلالیه و جمالیه‌اش در وجود خودمان و نیز در طبیعت پیرامون ما و نیز در تمامی خلقت، و البته وحی به ما شناسانده است.

*- البته عقل به نور علم می‌بیند، پس شناخت کسی که اهل تحقیق و مطالعه می‌باشد، به مراتب بیشتر و عمیق‌تر خواهد بود.

*- شناخت مقدمه و شرط لازم است، اما شرط کافی نیست و برای هدایت کفایت نمی‌کند، بلکه باور و ایمان لازم است.

موانع و آفات:

*- بی‌تردید هر رشدی، با موانع و سپس آفاتی مواجه می‌باشد. شناخت و ایمان نیز مستثنا نمی‌باشند. اگر علم مرتبه به مرتبه، یا به تعبیری پرده به پرده است، پس هر پرده‌ای خودش حجاب است که وقتی کنار رود، مرتبه‌ و پرده‌ی بعدی آشکار می‌گردد.

عقل:

از آنجا که از یک سو پایه‌های شناخت در عقل و قلب آدمی نهادینه شده است، و از سویی دیگر این معروف است که خود را می‌شناساند، لازم نیست زحمت زیادی برای شناخت خدا متقبل گردیم و فقط کافیست که "توجه" کنیم. خورشید و ماه هستند، ما نیز آنها را می‌شناسیم و حیات نیز به نور و انرژی و جاذبه و سایر خواص و نقش آنها بستگی دارد، اما در شبانه روز چند مرتبه به آنها "توجه" داریم؟ شاید یکبار هم توجه نکنیم. اما یک محقق یا دانشمند، هر لحظه توجه دارد.

وقتی بت‌پرستان به حضرت ابراهیم علیه السلام گفتند که ما ستاره، ماه و خورشید را می‌پرستیم، جمله استدلالی ‌ایشان فقط این بود که اینها افول کننده هستند و من افول کنندگان را دوست ندارم، یعنی ارزش اولوهیت ندارند. اما اساس این بود که فرمود:

«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (الأنعام، 79)

ترجمه: من از روى اخلاص پاکدلانه روى (جهتِ توجه) خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.

حجات و آفتِ توجه نیز غفلت و فراموشی می‌باشد که از توجه به غیر، بازی فرض کردن هستی و مشغول شدن به بازی نشأت می‌گیرد.

قلب:

کار قلب، فهم است که منجر به خوش آمدن (حبّ) و متقابلاً بد آمدن (بغض) می‌گردد که در ایمان (در امنیت قرار گرفتن) و کفر (پوشاندن حق) ظهور و بروز دارد، حال چه ایمان به الله باشد و کفر به طاغوت، چه ایمان به طاغوت باشد و العیاذبالله کفر به الله جلّ جلاله.

حجات و آفتِ قلب نیز همان «تکبر» است، چنان که ابلیس لعین نیز به خاطر تکبرش سقوط کرد، نه به خاطر نشناختنش در بُعد نظری و سجده نکردنش در بُعد عملی، چرا که همان "تکبر" مانع از فرمانبری و سجده‌اش گردید.

این تکبر مانند یک مُهر و موم می‌ماند که بر دروازه‌ی قلب زده می‌شود، لذا نه می‌گذارد حقایق فطری آن خارج شود و نه می‌گذارد حقایق شهودی و حصولی و ... به آن وارد شود تا فهم گردد.

علم:

"علم"، یعنی دانایی.

چون هر چه هست، نشانه‌های هستی محض است، علم ما یعنی «نشانه‌شناسی». عالَم، یعنی علامت‌ها (نشانه‌ها)، پس عِلم یعنی نشانه شناسی و عالِم یعنی نشانه شناس.

حجات و آفتِ علم، مشغول شدن به نشانه و بی‌توجهی و غفلت از مقصد و مقصود نشانه می‌باشد. مثل کسی که تابلوی راهنمایی در جاده، که وجود سرازیری، دره، کوه، تقاطع و یا سمت حرکت به سوی شهری را نشان می‌دهد ببیند، اما حواسش به خود نشانه باشد که مثلاً از آهن، رنگ، شبرنگ و ... درست شده است. خب حتماً یا به کوه برخورد می‌کند و یا در دره سقوط می‌نماید.

●●●- آن چه بیان شد، چهارچوب‌ها و قواعدی کلی در امر شناخت می‌باشد. حال چه شناخت خدا باشد، یا شناخت خود، یا انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، طبیعت شناسی و ... .

نتیجه:

بنابراین، حال که خداوند متعال ابتدا ابزار شناخت (عقل) - و نیز ابزار فهم (قلب) و - نیز ابزار روشنایی عقل (علم – چه در خلقت و چه در وحی) را به ما داده است، و سپس خود را به ما در وجود خودمان، در طبیعت، در خلقت و تمامی اسماء، آیات و نشانه‌هایش شناسانده است، کافیست که در بُعد ایجابی به این معروف (شناخته شده) "توجه" نماییم و در بُعد سلبی، انکار ننموده و حجاب‌ها را برداریم و اجازه ندهیم که پرده و حجابی افتد.

راه‌کار این مهم، توجه، تفکر، مطالعه، باور، ایمان، یقین از یک سو و "مبارزه" برای رفع موانع و دفع آفات از سوی دیگر می‌باشد که تمامی آنها، در اطاعت و عبادت خداوند متعال، انجام اوامر و ترک نواهی (شناخت، باور و عمل به بایدها و نبایدها) محقق می‌گردد. یعنی شناختی که به ایمان و عمل بیانجامد.

معرفی کتاب:

معرفی کتاب، بدون شناخت نیز کار درستی نیست. هر کسی ضمن معلومات قبلی در سطوح گوناگون، پیش فرض‌ها و ...، استعداد یا ذوق‌هایی دارد و باید به تناسب همه اینها کتابی را انتخاب نماید.

بی‌تردید جامع‌ترین کتاب، همان کتاب الهی، قرآن کریم، (قرآن مجید، قرآن حکیم) می‌باشد؛ پس لازم است که ضمن قرائت کلی، به صورت موضوعی نیز مورد مطالعه قرار گیرد. به عنوان مثال: «آیات توحیدی» - سپس درباره هر کدام به تناسب سطح علمی یا ذوق [عقلی و استدلالی و یا ...]، به احادیث (به ویژه نهج البلاغه – صحیفه سجادیه و یا مندرجات اصول کافی و ...) مطالعه شود و سپس به کتاب‌هایی که محققان و دانشمندان در هر موضوع نوشته‌اند مراجعه شود. به عنوان مثال: «جهان‌بینی» از شهید آیت الله مطهری – خداشناسی (شهید بهشتی و باهنر) - «توحید»، از جناب حجت الاسلام و المسلمین قرائتی و ...، برای ورودی محققانه بسیار عالی است. و البته مباحث توحیدی بسیاری نیز در همین پایگاه درج گردیده که می‌توانید با رجوع به آرشیو زیر، به حسب موضوع مورد نظر انتخاب و مطالعه نمایید.

www.x-shobhe.com


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد