ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه88

آیا میان آیه‌ای که «هدف آفرینش را عبادت معرّفی می‌کند» و آیه‌ای که می‌فرماید: «بیشتر جنّ و انس برای جهنم آفریده شده‌اند»، تناقض وجود ندارد؟
پرسش
آیا اجنه و انسان‌‌ها برای پرستش به وجود آمدند یا برای دوزخ؟ در قرآن آمده: «فقط برای خدمت و پرستش خدا به وجود آمده‌اند»،(سوره 51، آیه 56)، اما در جای دیگر آمده است: «بسیاری از آنها برای جهنم ساخته شده‌اند(سوره 7 آیه 179). این تناقض چگونه حل می‌‌شود؟
پاسخ اجمالی
یکی از سؤالاتی که برای هر انسان پیش می‌آید، این است که هدف آفرینش او و همنوعانش و دیگر مخلوقات چیست؟
پروردگار عالم در پاسخ به این پرسش، می‌فرماید: «من جنّ و انس را فقط برای این‌که مرا عبادت کنند، آفریدم».[1] و عبودیت و بندگی کامل به این است که انس و جن جز به معبود واقعی که همان کمال مطلق است، به چیز دیگری نیاندیشند و فقط در راه او گام بردارند و غیر او را فراموش کنند حتی خود را.[2] خدا در این آیه شریفه می‌فرماید: «تا مرا عبادت کنند» و نفرمود تا من عبادت شوم. از این سیاق چنین به دست می‌آید که این هدف، مربوط به مخلوق است نه خالق. بدین معنا که مخلوقات باید به این هدف برسند نه این‌که خدا بخواهد به غرضی دست پیدا کند. این مخلوق است که نُقصان دارد و باید از طریق عبادت، خود را به کمال برساند.[3]
اما خدای تعالی در آیه‌ای دیگر چنین می‌فرماید: «ما افراد زیادی از جنّ و انس را برای جهنّم آفریدیم، کسانی که قلب دارند ولی چیزی نمی‌فهمند، چشم دارند ولی با آن نمی‌بینند، گوش دارند ولی با آن نمی‌شنوند. این افراد همچون چارپایان و بلکه گمراه‌تر از آنانند. آنها غافل و بی‌خبرند».[4] خداوند با اراده تبعی نه اصلی، افراد زیادی را برای جهنم آفرید؛ کسانی که از استعدادی که خدا به آنها عطا کرده استفاده نکردند. به آنها قدرت فکر و اندیشه و دیدن و شنیدن داده شد ولی این افراد از این نعمت‌های الهی استفاده‌ای نکرده و به تفکر درباره حقیقت عالم و خود نپرداختند و از دیدن حقیقت و شنیدن آن خودداری کردند. این افراد مانند چارپایانند؛ زیرا آنها چارپایان نیز اهل تفکر و دیدن و شنیدن حقائق هستی نیستند. بلکه باید گفت که آنها از چارپایان هم کمتر و گمراه‌ترند؛ زیرا این افراد استعداد و وسائل شناخت دارند و از آنها استفاده نمی‌کنند؛ در حالی‌که حیوانات این ابزار را در اختیار ندارند.[5]
این آیه شریفه هیچ منافاتی با آیاتی که هدف خلقت انسان را عبادت کردن و یا مورد رحمت خدا قرار گرفتن و رفتن به بهشت عنوان کرده،[6] ندارد؛ زیرا هدف اصلی و مشیّت الهی به این تعلق گرفته که انسان‌ها با عبادت کردن در مقابل او، شایستگی دریافت رحمت الهی را پیدا کنند. اما استعدادهایی که مردم در دنیا با انجام اعمال مختلف خود به دست می‌آورند موجب می‌شود که برخی از آنان از حرکت در مجرای اصلی و راه نجات خارج شده و به سوی دیگری منحرف شود. درباره این افراد می‌توان گفت که هدف ثانوی و تبعی خدا درباره این افراد این است که آنان را برای شقاوت آفریده است.[7] این معنا از خود کلمه «ذرأ»[8] نیز فهمیده می‌شود؛ زیرا معنای اصلی آن بسط و منتشر کردن چیزی، پس از آفرینش آن است؛ یعنی این مرحله، در جایگاهی بعد از مرتبه خلقت و آفرینش قرار دارد.[9] در واقع خداوند در آیات دیگر که هدف اصلی خلقت را بیان می‌کند از کلمه «خلق» استفاده کرده، اما در این آیه که هدف تبعی و ثانوی را می‌خواهد بیان کند، به جای کلمه «خلق» کلمه «ذرأ» را استعمال کرده تا این تفاوت آشکار شود.
این مطلب مانند این است که نجاری با هدف ساخت وسائلی مانند در و پنجره، چوب‌هایی را آماده کرده و برش می‌زند. در این بین، بخش‌هایی از این چوب‌ها صلاحیت ندارند تا برای ساخت وسائل به کار برده شوند، بلکه از آنها به عنوان هیزم استفاده خواهد شد. نجار از اول می‌داند که بخش زیادی از این چوب‌ها تبدیل به هیزم می‌شوند، در حالی‌که هدف اصلی او ساخت هیزم نیست، بلکه ساخت در و پنجره است.[10] تنها فرقی که بین این چوب‌ها و آن افراد وجود دارد این است که این چوب‌ها از خود اختیاری ندارند، ولی آن اشخاص با داشتن اختیار آن مقصد را برای خود رقم می‌زنند.[11]
 

[1]. ذاریات، 56.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 22، ص 387، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3]. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 386، دفتر انتشارات اسلامى‏، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. اعراف، 179.
[5]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 21.
[6]. هود، 119: «... مگر آنانی که مورد رحمت خدا قرار بگیرند، و همین دلیل آنان را آفریده...».
[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 334 - 335.
[8]. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس‏...»؛ اعراف، 179.
[9]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏3، ص 303، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش.
[10]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 334 - 335.
[11]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 20.
www.islamquest.net

شبهه87

آیا واقعاً در منابع اسلامی نیز مانند کتاب مقدس یهودیان، حضرت داود(ع) به قتل انسانی بیگناه و زنای محصنه متهم شده است؟!
پرسش
گفته می‌شود که حضرت سلیمان﴿ع﴾ زنی را دید و عاشق او شد، لکن آن زن شوھر داشت، حضرت سلیمان﴿ع﴾ شوھر این زن را به جھاد فرستاد تا که شھید شود و با او ازدواج کند. لطفاً بفرمائید که این داستان حقیقت است یا دروغ؟
پاسخ اجمالی
در کتاب مقدس، داستانی نقل شده است که در آن نسبت‌های ناروایی از جمله چشم‌چرانی، زنا با زن شوهردار، زمینه‌سازی برای کشته‌شدن فردی بی‌گناه و... به حضرت داود(ع) منتسب شده است.
در برخی منابع اسلامی که تا حدودی تأثیرپذیر از روایات اسرائیلیات بوده­اند نیز بخش‌هایی از این داستان دروغین نقل شده است، اما بسیاری از مسلمانان از جمله پیروان مکتب شیعه به پیروی از امامان خویش، چنین نسبت­های ناروایی را نمی­پذیرند.
 
پاسخ تفصیلی
آنچه در پرسش در مورد حضرت داود نبی(ع) نقل شده است ریشه در نسبت‌ ناروایی دارد که در کتاب مقدس به حضرتشان منتسب شده است.
داستان داود(ع) در کتاب مقدس
ابتدا باید گفت که ما به ناچار و با آن‌که مطالب ذیل را نمی‌پذیریم، برای ریشه‌یابی این داستان ناچاریم که متن کتاب مقدس را نقل کنیم. داستان حضرت داود(ع) در کتاب مقدس را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد:
1. داستان عاشق شدن، انجام زنای محصنه و فراهم آوردن مقدمات قتل شوهر بی‌گناه زنی که عاشقش شده بود!
«یک روز هنگام عصر، داود از خواب برخاست و برای هواخوری به پشت بام کاخ سلطنتی رفت. وقتی در آنجا قدم می‌زد چشمش به زنی زیبا افتاد که مشغول حمام کردن بود. داود یک نفر را فرستاد تا بپرسد آن زن کیست. معلوم شد اسمش بتشبع، دختر الیعام و زن اوریای حیتی است .پس داود چند نفر را فرستاد تا اوریا را بیاورند. وقتی بتشبع نزد او آمد، داود با او همبستر شد. سپس بتشبع خود را با آب طاهر ساخته، به خانه برگشت. وقتی بتشبع فهمید که حامله است، پیغام فرستاد و این موضوع را به داود خبر داد. پس داود برای یوآب (فرمانده سپاه خود) این پیغام را فرستاد:‌ "اوریای حیتی را نزد من بفرست". وقتی اوریا آمد، داود از او سلامتی یوآب و سربازان و اوضاع جنگ را پرسید. سپس به او گفت: حال به خانه برو. بعد از رفتن اوریا، داود هدایایی نیز به خانه او فرستاد. اما اوریا به خانه خود نرفت و شب را کنار دروازه کاخ پیش محافظان پادشاه بسر برد. وقتی داود این را شنید، اوریا را احضار کرد و پرسید: چه شده است؟ چرا پس از این همه دوری از خانه، دیشب به خانه نرفتی؟ اوریا گفت: صندوق عهد خداوند و سپاه اسرائیل یهودا و فرمانده من یوآب و افسرانش در صحرا اردو زده‌اند، آیا رواست که من به خانه بروم و با زنم به عیش و نوش بپردازم و با او بخوابم؟ بجان شما قسم که این کار را نخواهم کرد. داود گفت: بسیار خوب، پس امشب هم اینجا بمان و فردا به میدان جنگ برگرد. پس اوریا آن روز و روز بعد هم در اورشلیم ماند. داود او را برای صرف شام نگهداشت و او را مست کرد. با این حال، اوریا آن شب نیز به خانه‌اش نرفت بلکه دوباره کنار دروازه کاخ خوابید.
بالاخره، صبح روز بعد، داود نامه‌ای برای یوآب نوشت و آن‌را به‌وسیله اوریا برایش فرستاد. در نامه به یوآب دستور داده بود که وقتی جنگ شدت می‌گیرد، اوریا را در خط مقدم جبهه قرار بدهد و او را تنها بگذارد تا کشته شود. پس وقتی یوآب در حال محاصره شهر دشمن بود، اوریا را بجایی فرستاد که می‌دانست سربازان قوی دشمن در آنجا می‌جنگند. مردان شهر با یوآب جنگیدند و در نتیجه اوریا و چند سرباز دیگر کشته شدند. ... وقتی بتشبع شنید شوهرش مرده است، عزادار شد. بعد از تمام شدن ایام سوگواری، داود بتشبع را به کاخ سلطنتی آورد و او نیز یکی از زنان داود شده، از او پسری به دنیا آورد. اما کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد».[1]
2. اما داستان به این‌جا نیز خاتمه نمی‌یابد، بلکه نوع برخورد و مجازات خداوند نیز جالب است:
«لذا خداوند، (ناثان) پیامبر را نزد داود فرستاد. او هم آمد و به داود گفت در یک شهر دو نفر مرد زندگى می‌کردند یکى فقیر و آن دیگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسیار زیاد داشت و مرد فقیر به جز یک میش کوچک نداشت، که آن‌را به زحمت بزرگ کرده بود در این بین میهمانى براى مرد توانگر رسید او از این‌که از گوسفند و گاو خود یکى را ذبح نموده از میهمان پذیرایى کند دریغ ورزید، و یک میش مرد فقیر را ذبح کرده براى میهمان خود طعامى تهیه کرد. داود از شنیدن این رفتار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت: رب که زنده است، چه باک از این‌که آن مرد طمعکار کشته شود، باید این کار را بکنید، و بجاى یک میش چهار میش از گوسفندان او براى مرد فقیر بگیرید، براى این‌که بر آن مرد فقیر رحم نکرده و چنین معامله‌اى با او کرده. ناثان به داود گفت: اتفاقاً آن مرد خود شما هستید، و خدا تو را عتاب می‌کند و می‌فرماید: بلا و شرى بر خانه‌ات مسلط می‌کنم و در پیش رویت همسرانت را می‌گیرم، و آنان را به خویشاوندانت می‌دهم، تا در حضور بنی اسرائیل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و این را به کیفر آن رفتارى می‌کنم که تو با اوریا و همسرش کردى. داود به ناثان گفت: من از پیشگاه رب عذر این خطا را می‌خواهم. ناثان گفت: خدا هم این خطاى تو را از تو برداشت و نادیده گرفت و تو به کیفر آن نمی‌میرى، و لیکن از آن‌جا که تو با این رفتارت دشمنانى براى رب درست کردى که همه زبان به شماتت رب می‌گشایند، فرزندى که همسر اوریا برایت زاییده خواهد مرد. ... پس خدا آن فرزند را مریض کرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوریا سلیمان را براى داود زایید».[2]
داستان داود(ع) در منابع اسلامی
 
ادامه مطلب ...

شبهه86

بر اساس قرآن، نماز انسان را از فحشاء و منکر بازمی‌‌دارد؛ پس چرا با آن‌که نماز می‌‌خوانیم، گناه هم می‌‌کنیم؟!


پاسخ اجمالی
این‌که قرآن کریم می‌فرماید نماز انسان را از فحشاء و منکر بازمی‌‌دارد، منظور این است که طبیعت نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است؛ یعنی طبیعت نماز آن‌گونه است که انسان را از گناه بازمی‌دارد. البته بازدارى آن به نحو «اقتضاء» است، نه «علیت تامه» که هر کس نماز خواند، دیگر نتواند گناه کند.
نمازی که بنده، آن‌را در هر روز پنج بار با تمام آداب و شرایط به جا آورد و نسبت به آن اهتمام ورزد، طبعاً چنین نمازی با ارتکاب گناهان کبیره؛ مانند قتل نفس، خوردن مال ایتام، غیبت و تهمت، زنا و لواط و... سازش ندارد.
بنابر این، بازدارى از گناه اثر طبیعى نماز است؛ چون نماز توجه خاصى است از بنده به سوى خداى سبحان، اما این اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه علیت تامه، تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند. نه این‌گونه نیست، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است؛ یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد نماز اثر خود را مى‌‏بخشد، و نمازگزار را از فحشاء بازمى‌‌دارد، ولى اگر مانع و یا مزاحمى جلوی اثر آن‌را گرفت، دیگر اثر نمى‌کند، در نتیجه نمازگزار آن کارى که انتظارش را از او ندارند مى‌کند.
البته باید توجه داشت که نماز دارای مراتب است؛ بنابراین اثری که به صورت اقتضاء بر آن مترتب می‌شود نیز دارای مراتب است؛ یعنی نماز و جلوگیری از گناه، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت نمازگزار در نماز خود بیشتر به یاد خدا بود، کمتر گناه مى‌‏کند، و هر جا یاد خدا در نماز ضعیف ‌شود، و نمازگزار از حقیقت یاد خدا منصرف گردد، دچار گناه مى‌‏شود.
 
پاسخ تفصیلی
 
ادامه مطلب ...

شبهه85

اگر کسانی آیات الهی را به تمسخر گرفته و یا به پیامبر(ص) و امامان(ع) توهین کنند، چگونه باید با آنان برخورد کرد؟!
پرسش
سلام. اگر کسی آیات الهی را به تمسخر بگیرد و به پیامبر(ص) و امامان(ع)توهین کند، چگونه باید در مقابلش عکس العمل نشان داد؟! چون این افراد بیشتر کسانی هستند که به ارشاد و توضیحات منطقی گوش نمی‌دهند. یا آن‌قدر از حقیقت دور شده‌اند که بحث دین برایشان کوته فکری تام است.
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در چند آیه در ارتباط با کسانی که آیات روشن الهی را به تمسخر می‌گیرند و امر به معروف و نهی از منکر در آنها تأثیر نمی‌کند، می‌فرماید از آنها فاصله بگیرید و اگر در مجلس آنها نشسته‌اید جلسه را ترک و آنها را به حال خود رها کنید:
1. «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُم»؛[1]و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرد که هر گاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مى‌‏کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند! و گر نه، شما هم مثل آنان خواهید بود.
2. «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ [2]هر گاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مى‌‏کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!
خداوند به پیامبر اسلام(ص) دستور داده است، اگر مشاهده کردی کسانى آیات قرآن را به تمسخر گرفته و نسبت به آن سخنان ناروا می‌گویند، از آنها دوری کن. بدیهی است که این حکم اختصاصى به پیامبر(ص) ندارد، بلکه یک دستور عمومى است که در شکل خطاب به پیامبر اسلام(ص) بیان شده است.
آیات مورد بحث این حکم اسلامى را تأکید می‌کند و به مسلمانان هشدار می‌دهد هنگامى که بشنوید افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مى‌‏ورزند و استهزاء می‌کنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف‌نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند.
فلسفه آن هم کاملاً روشن است؛ زیرا این یک نوع مبارزه عملى به شکل منفى در برابر این‌گونه کارها است؛ زیرا اگر مسلمانان در مجالس آنها شرکت مى‌‏کردند، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ایشان به سخنان باطل و نارواى خود ادامه مى‌‏دادند، اما هنگامى که با بى‌‏اعتنایى از کنار آنها بگذرند، طبعاً سکوت خواهند کرد و به مسائل دیگر خواهند پرداخت؛ چرا که تمام هدف آنها ناراحت ساختن پیامبر(ص) و مسلمانان بود.
این موضوع به اندازه‌‏اى اهمیت دارد که در آیه دوم اضافه می‌کند، اگر شیطان ترا به فراموشى افکند و با این‌گونه اشخاص سهواً همنشین شدى به مجرد این‌که متوجه موضوع شدی فوراً از آن مجلس برخیز و با این ستم‌کاران منشین.[3]
در روایات نیز در بیان یکی از مصادیق این آیات از امامان نقل شده است که مراد این آیات، آن است که هر گاه کسی حق را انکار کند و زبان خود را به مذمت ائمه(ع) بگشاید باید از او اجتناب نمود، هر جا و به هر نوع که باشد. بنابر این، مراد از «آیاتِ اللَّهِ» اهل ائمه(ع) هستند، چنانچه على بن ابراهیم روایت کرده که «آیات اللَّه هم الأئمة علیهم السلام».[4]
رسول خدا(ص) در این ارتباط فرمود: «من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلا یجلس فی مجلس یسب فیه إمام أو یغتاب فیه مسلم»؛[5] کسی که به خدا و روز جزا ایمان داشته باشد، در مجلسی که در آن به امام ناسزا گفته می‌شود، یا غیبت مسلمانی صورت می‌گیرد نمی‌نشیند.
از امام رضا (ع) نیز در تفسیر آیه 140 سوره نساء آمده است: «إذا سمعت الرجل یجحد الحق و یکذب به و یقع فی أهله فقم من عنده و لا تقاعده»؛[6] هر گاه بشنوید که حق مورد انکار و تکذیب قرار مى‌‏گیرد و اهل مجلس به این کار سرگرم هستند، از آن مجلس برخیزید.
برای آگاهی بیشتر: پاسخ‌های 27144 و 40206 را مطالعه کنید.
 

[1]. نساء، 140.
[2]. انعام، 68.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏4، ص 172؛ ج ‏5، ص 289، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ‏1، ص 156، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[5]. همان، ص 204.
[6]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏1، ص 281، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
www.islamquest.net

شبهه 84

خلاصه پرسش
آیا خلقت زمین، قبل از خلقت آسمان است؟ کرات و سیاراتی بسیار بسیار کهن تر از زمین در کهکشان ها وجود دارد که عمر زمین نسبت به آنها بسیار جوان است. و هیچ فضانوردی نگفته که آسمان هفت طبقه است.
پرسش
در آیه 28 سوره بقره می فرماید: "او خدایی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد، پس از آن به خلقت آسمان نظر گماشت و هفت آسمان را بر فراز یکدیگر برافراشت و او به همه چیز دانا است.
اگر همه موجودات برای انسان خلق شدند. موجوداتی که میلیون ها سال قبل از خلقت انسان، نسلشان منقرض شده بود برای چه خلق شدند. از طرفی انسان جوان ترین مخلوق است، چگونه موجودات دیگر میلیون ها و شاید میلیاردها سال زودتر برای او آفریده شدند؟
و آیا خلقت زمین، قبل از خلقت آسمان است؟ کرات و سیاراتی بسیار بسیار کهن تر از زمین در کهکشان ها وجود دارد که عمر زمین نسبت به آنها بسیار جوان است. و هیچ فضانوردی نگفته که آسمان هفت طبقه است.
پاسخ اجمالی

خلقت موجودات زمین برای انسان، تنها بدان معنا نیست که تمام آنان، منافعی مادی برای بشر داشته باشند، بلکه این تنها یک بعد قضیه است. جنبه مهم تر، آن است که تدبر و اندیشه در جهان آفرینش چه آنهایی که وجود دارند و چه آنهایی که منقرض شده اند، می تواند انسان را به خداوند هستی، نزدیک نموده و او را از مخالفت با پروردگارش باز دارد. و می دانیم که این قدرت تفکر و تدبر، امتیازی است که انسان ها را برجسته تر از سایر موجودات می نماید.

 

در ضمن، با دانش امروزه نیز منافاتی ندارد که خداوند در طراحی و معماری جهان هستی، نگاه ویژه ای به کره خاکی ما داشته و هسته اولیه تشکیل آن را، قبل از دیگر ستارگان و کهکشان ها آفریده باشد، اما شکل گیری نهایی آن را بعد از خلقت آسمان ها قرار داده باشد؛ چنانچه با توجه به دیگر آیات قرآن کریم، چنین برداشتی به ذهن متبادر می­شود.

 

فضانوردان نیز هنوز تا کره ماه فراتر نرفته اند و ستاره شناسان نیز تا کنون به انتهای جهان هستی نرسیده اند، تا صلاحیت آن را داشته باشند که در مورد هفت آسمان، نظری دقیق و علمی ارائه نمایند.

پاسخ تفصیلی

پرسش شما در حقیقت به سه بخش تقسیم می شود:

 

ادامه مطلب ...

شبهه83

چرا فرشتگانی که در جنگ بدر به کمک پیامبر (ص) رفتند در جنگ احد جلوی سربازها را برای جمع آوری غنایم نگرفتند. چرا به کمک امام حسن و امام حسین (ع) نرفتند؟
پرسش
آیه 122 سوره آل عمران می فرماید: "خداوند شما را به حقیقت در جنگ بدر یاری کرد و غلبه بر دشمن داد با آن که شما از همه جهت در مقابل دشمن ضعیف بودید ...". و در ادامه در آیه 123 می فرماید: "ای رسول به یاد آر آن گاه که به مؤمنین گفتی آیا خدا به شما مدد نفرمود و به یاری شما 3000 فرشته نفرستاد؟ و در آیه بعدی می گوید: "بلی اگر شما صبر و مقاومت پیشه کنید و پیوسته پرهیزکار باشید چون کافران بر سر شما شتابان و خشمگین آیند خداوند 5000 فرشته را با پرچمی که مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما می فرستد."؛ چرا این سپاه فرشتگان در جنگ احد جلوی سربازها را برای جمع آوری غنایم نگرفتند. و موجب شکست اسلام شدند؛ چرا امام حسن به حکم این آیه با جنگ به معاویه نپرداخت. صد در صد 5000 سرباز خدا (فرشتگان) باید نیرویی ده برابر انسان عادی داشته باشند؛ چرا این 5000 فرشته به یاری امام حسین نرفتند؟
پاسخ اجمالی

جنگ بدر اوّلین تجربه جنگی مسلمانان بود که در تاریخ اسلام رخ داد. با توجه به این که اسلام نوپا و از حساسیت فوق العاده ای برخوردار بود که در مقابلش عده ای بت پرست و مشرک وجود داشتند که جز به انهدام  اسلام راضی نمی شدند، از این رو حمایت مستقیم مسلمانان از جانب خدا و فرشتگان امری ضروری به نظر می رسید.

 

ما براین باوریم که در جنگ احد نیز مسلمانان از امدادهای غیبی بی نصیب نماندند و خداوند در دل دشمنان آنان رعب و وحشتی ایجاد نمود که همین موجب برگشت و فرار آنان گردید. بر اساس روایاتی، فرشتگان جهت کمک به امام حسین (ع) خدمت آن حضرت رسیدند، ولی ایشان نپذیرفتند.

 

بنابر تصریح آیه شریفه، آمدن فرشتگان جهت یارى نمودن، تنها براى تشویق و بشارت و اطمینان خاطر است نه شمشیر به دست گرفتن و جنگیدن؛ یعنی این طور نیست که ما در گوشه ای بنشینیم و خدا را مأمور به جنگیدن نماییم همچنان که بنی اسرائیل چنین کردند و گفتند: اى موسى، هرگز ما در آن جا تا زمانی که آنها هستند ابداً وارد نمی شویم، پس ما این جا می نشینیم و تو به همراه پروردگارت بروید با آنها بجنگید.

 

حال سؤال ما از شما این است آیا خداوندی که حضرت ابراهیم را از دست نمرودیان و حضرت عیسی را از دست بنی اسرائیل نجات داد، آیا این خداوند نمی توانست حضرت زکریا و یحیی را از دست هرودیس ستمگر و بقیه پیامبران را از دست بنی اسرائیل و دیگر ستمگران نجات دهد؟!

 

پاسخ تفصیلی

برای پاسخ به این پرسش تذکر نکاتی ضروری است:


 

ادامه مطلب ...