ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 141

معنای «قساوت قلب» و راه درمان آن چیست؟ آیا بی‌احساس و بی‌عاطفه بودن نشانه‌ای از قساوت قلب‌ است؟
پرسش
 کسی که مدت زیادی است که هیچ عاطفه و احساس ندارد، آیا دچار قساوت قلب شده است، راه درمان آن چیست؟

پاسخ اجمالی
«قساوت قلب»، گاهی در رابطه بین انسان و خدا مشاهده می‌شود که در این صورت، انسانی که متکبر است، قلبش مانند سنگ شده و قلب «انسان سنگ‌دل» با یاد خدا نرم و آرام نمی‌شود، و گاهی این قساوت در روابط اجتماعی میان انسان‌ها به وجود می‌آید که آنها نسبت به گرفتاری‌هایی که برای دیگران پیش می‌آید، احساس هم‌دردی نمی‌کنند و شاید به نوعی صفت بی‌رحمی و درنده‌خویی در آنها شکل می‌گیرد.
برخی از مهم‌ترین عوامل به وجود آورنده قساوت عبارت‌اند از: دوری از یاد خدا، گناه، آرزوهای دراز، ثروت اندوزی، تزیین اعمال به وسیله شیطان، و زیاده‌گویی.
برخی از راه‌کارهای مبارزه با این صفت نکوهیده، به یاد خدا بودن، پیروی از پیامبران الهی، یتیم نوازی، تلاوت قرآن، استغاثه می‌باشد که با لطف و رحمت خدا امید آن می‌رود که قلب انسانها نرم و پاک شود.
پاسخ تفصیلی
«قساوت» از ریشه «قَسَوَ» در لغت به معنای غلظت، شدّت و صلابت است. سنگ سخت یا «حجر قاس» از همین ریشه است.[1] و «قسوة» به معنای رفتن نرمى و دلسوزی از دل‌ها است[2] که قرآن در بیان این مفهوم، گاه مشتقاتی از همین ریشه را مورد استفاده قرار داده و گاه  از عباراتی مانند «بر قلبشان قفل نهاد» بهره جسته است.
«قساوت قلب»، یا همان «سنگ‌دلی»، گاهی در رابطه بین انسان و خدا است که در این صورت دل انسان نسبت به یاد خدا سخت و قسی می‌شود، و گاهی این قساوت بین انسان و دیگر هم‌نوعان و افراد جامعه رخ می‌دهد. و در اصطلاح اخلاق، قلبی قساوت دارد که از دیدن ناراحتی و رنج و مصیبت دیگران متأثر نمی‌شود، و دلش به رحم نمی‌آید.[3]
بی‌گمان منشأ این رذیله اخلاقی، نسبت به خدای متعال تکبر و استکبار بوده، و نسبت به خلق خدا غلبه صفت بی‌رحمی و درندگی است،[4] و بسیاری از افعال نکوهیده؛ مانند ظلم، تجاوز به حقوق دیگران، به داد مظلومان نرسیدن، کمک نکردن به فقرا و نیازمندان و... از این صفت سرچشمه می‌گیرد. این صفت در برابر صفت «رقت قلب»، که مهربانی و نرم خویی است قرار دارد. خدا در قرآن و پیشوایان در سخنان خود بارها به آنانی که سنگ‌دل می‌باشند اخطار داده است:
«فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ‏»؛ واى بر آنان‌که قلب‌هایى سخت در برابر ذکر خدا دارند!( زمر، 22)
«لا لؤم أشدّ من القسوة»؛[5] هیچ پستی‌ای سخت‌‏تر از قساوت و سنگ‌دلى نیست.(امام علی ع)
افراد سنگ‌دل بیشتر در معرض القائات شیطانی بوده و بیشتر در برابر آیات و رسولان الهی جبهه می‌گیرند: «هدف آن بود که خداوند وسوسه‌های شیطانی را آزمونى قرار دهد براى آنها که دل‌هایشان بیمار بوده و سنگ‌دل‌اند و ستم‌کاران دشمنی دیرینه‌ای با حق دارند».[6]
عوامل به وجود آورنده قساوت
بر اساس آیات و روایات، عوامل مختلفی در سنگ‌دلی انسان‌ها نقش دارند. در این مختصر به چند مورد اشاره می‌شود:

 
ادامه مطلب ...

شبهه90

پرسش
خطای حضرت یونس چه بود؟ پس چگونه پیامبران از اشتباه مصون‌اند؟
پاسخ اجمالی

حضرت یونس(ع) سال­ها در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه تلاش و کوشش نمود، تبلیغ و ارشادهایش در دل مردم مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ چون آن­حضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود -به جهت تبلیغ طولانی مدت- بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آن­که مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آن­جا هجرت نماید، این کار را کرد؛ زیرا یقین داشت که خداوند بر او تنگ نمی­گیرد. خروج حضرت یونس(ع) از منطقه مأموریتش ترک اولى بود که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.

پاسخ تفصیلی

حضرت یونس بن متى(ع) سال­ها[1] در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه کوشش کرد، ارشادهایش در دل امتش مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ یکى ملیخا بود و دیگر روبیل، یکى عابد بود و دیگرى عالم؛[2] چون آن­حضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود -به جهت تبلیغ طولانی مدت- بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آن­که مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آن­جا هجرت نماید، این کار را کرد؛ چون تصوّر می­کرد خداوند بر او تنگ نمی­گیرد؛ مانعى ندارد که خروج حضرت یونس از منطقه مأموریتش ترک اولى باشد که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.[3]        

بنابر این، از نظر این­که یونس (ع) در باره قوم متمرد خود نفرین کرد و بدون کسب دستور از مقام کبریائى، از قوم خود اعراض نموده و هنگام اجراى عقوبت آنان را رها نمود و به سوى آنان باز نگشت، با این­که تمرد نبوده، ولى یونس پیامبر آن­را در باره خود لغزش شناخت در مقام توبه و عذر خواهى بر آمد در صورتى که مقام پیامبران منزه از خطور لغزش است.[4]

شایان توجه است که «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» در جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»، به معنای تنگ گرفتن است.

امام رضا(ع) «فَظَنَّ» را به «یقین» و «لَنْ نَقْدِرَ» را به «ضیق» و «تنگنا» معنا نموده است.[5] آن‌حضرت با استناد به قول خداوند متعال در آیه «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»؛[6] و چون پروردگارش او را بیازماید و روزى‏اش را بر او تنگ گیرد... . فرمود «قدر» در روزی در این آیه به معنای تنگی و مضیقه روزی است.

با توجه به این معنا، وجهی برای این توجیه باقی نمی‌ماند که این جمله در مقام تمثیل باشد، چنان‌که برخی از مفسران گفته‌اند جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»

در مقام تمثیل است -و معنایش این است که رفتن یونس و جدایى او از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمى‏یابد و او مى‏تواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد- چون یونس مقامش بالاتر از این است که حقیقتاً و واقعاً از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مى‏تواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ زیرا ساحت پیامبران منزه از چنین پندارها است، آنان به عصمت خدا معصوم از خطا هستند. بنابر این، آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى.[7]

به هر حال، یونس یقین ‏کرد که خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. او گمان مى‏کرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولایى در این زمینه نکرده، و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون مى‏رود چیزى بر او نیست، در حالى‌که اولى این بود که بیش از این در میان آنها بماند و صبر و استقامت بخرج دهد، شاید بیدار شوند و به سوى خدا آیند. سرانجام برای همین ترک اولى خداوند او را در فشار و تنگنا قرار داد، نهنگ عظیمى او را بلعید.[8]

 


[1]. میبدی از عبد الله مسعود نقل می­کند که حضرت یونس 33 ساله بود که به پیامبری مبعوث شد و 33 قومش را دعوت کرد، در این مدت جز دو مرد کسی دیگر به وى ایمان نیاورد. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج ‏6، ص 299، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.

[2]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 232، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.

[3]. ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج‏3، ص 572- 573، برهان، تهران، 1398 ق.

[4]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج‏11، ص 93- 94  کتابفروشى لطفى، تهران، 1404ق.

[5]. «قَالَ الرِّضَا (ع) ذَاکَ یُونُسُ بْنُ مَتَّى ع ذَهَبَ مُغاضِباً لِقَوْمِهِ فَظَنَّ بِمَعْنَى اسْتَیْقَنَ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ أَنْ لَنْ نُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ مِنْهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ وَ قَتَر»؛ امام رضا (ع) فرمود: ذا النّون یونس بن متى بود که از روى غضب از قوم خود روى پنهان نمود، و یقین نمود که ما رزق او را در هر مکان و محلّ که باشد مضیق نخواهیم کرد. لفظ ظنّ این­جا به معناى استیقن است و از این­جا است قول خداى عزّ و جلّ‏ «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»، یعنى رزق او را مضیّق و مقتر گردانید.

[6]. فجر، 16.

[7]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 314، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۸۵، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.

www.islamquest.net

شبهه(11)

 

پرسش : آیا خداوند همان طور که در دنیا عیوب و گناهان بندگانش را می پوشاند، اگر کسی از گناهی که مرتکب شده پشیمان باشد و توبه کند، خداوند در قیامت نیز گناهانش را از دید دیگران مخفی نگه می دارد؟

پاسخ اجمالی


آنچه را که تعالیم و آموزه­های دینی به ما می گوید؛ این است که خداوند «ستار العیوب» است؛ یعنی عیب­های بندگان را می­پوشاند و از دید دیگران مخفی نگه­می دارد. منظور از عیب­ها در این­جا گناهان و خطاهایی است که از بندگان سر می زند. در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است: «از خدا خواستم که حساب امت مرا به من واگذارد تا پیش امت‌هاى دیگر رسوا نشود، پس خداى عز و جل به من وحى کرد، اى محمد نه، بلکه من حسابشان را می‌رسم و اگر گناهى از آنها سر زده از تو پوشیده مى‏دارم که پیش تو نیز رسوا نشوند. بنابر این، اگر انسان در این دنیا موفق به توبه واقعی شود، خداوند او را مورد لطف و رحمت خویش قرار می­دهد، از گناهانش می­گذرد، همان­گونه که در این دنیا آبرویش را حفظ کرده، در آخرت نیز گناهانش را از دید دیگران مخفی نگه­می دارد.

پاسخ تفصیلی

در مورد پرسش مطرح شده؛ یعنی پوشاندن عیوب و گناهان بندگان در قیامت، باید گفت؛ آنچه را که تعالیم و آموزه­های دینی به ما می گوید این است که خداوند «ستار العیوب» است؛


ادامه مطلب ...