ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 165

پرسش :  اگر با تلاش می‌توان به خواسته‌هایمان برسیم در خواست کردن از خدا و دعا کردن برای چیست و چه ضرورتی دارد؟


پاسخ : حتی به ذهن هم خطور نمی‌کند که انسان صرف تلاش کردن، بتواند به همه خواسته‌هایش برسد.

هم عالم هستی بسیار عظیم و پیچیده است و هم انسان، و بالتبع تعاملات دانسته یا ندانسته – خواسته یا نخواسته نیز بسیار متعدد و گسترده می‌باشد. از این رو نمی‌توان فقط یک عامل را برای پیدایش و یا تحقق چیزی معین نمود. مثل این که بگوییم: «تلاش، تنها عامل تحقق آرزوهاست». خیر، بلکه "تلاش" فقط یکی از ضرورت‌های لازم است. یعنی چه بسا همه عوامل و علل محقق شده باشد، همه زمینه‌ها مساعد گردیده باشد، اما چون حلقه‌‌ای به عنوان «تلاش»، اضافه نشده، نیاز مرتفع نگردد.

به عنوان مثال: فرض کنید زمین حاصلخیز باشد، آب زیر زمینی هم باشد، تابش نور و حرارت خورشید نیز مناسب باشد، نزولات آسمانی هم باشد، اما کشاورزی از اینها فایده نبرد و سعی نکند. یا همه شرایط باشد، کشاورز هم کار بکند، اما باران نبارد، یا همه چیز باشد، اما آفت بزند و یا ... .

الف - پس، سعی مهم است، چنان که فرمود:

«وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى» (النّحم، 39 و 40)

ترجمه: و اینکه براى انسان جز آنچه تلاش کرده چیزى نیست * و [نتیجه‏] کوشش او به زودى دیده خواهد شد.

ب – اما انسان نباید گمان کند که خودش "ربّ" شده است، چون سعی و تلاش می‌کند. بالاخره یکی باید آن سعی را به نتیجه برساند. اگر قرار بود که "سعی" تنها عامل باشد، باید تمامی تلاش‌ها یک نتیجه می‌داد. مثلاً هر کس تحصیل علم نمود، حتماً عالِم شود و هر کس عالِم شد، حتماً آدم شود. یا هر کس نماز خواند، حتماً مؤمن شود، یا هر کس کاسبی کرد، حتماً ثروتمند شود.

پس نتایج متفاوت و گاه معکوس و ...، نشان می‌دهد که اولاً "سعی و تلاش" فقط یک عامل است و علت غایی نیست و ثانیاً خود "تلاش" به تنهایی ربوبیتی ندارد که بتواند حاصلی بدهد و خدا باید آن را به نتیجه برساند، یا به تعبیری "شاکر" آن تلاش باشد، یعنی قبول کند و ثمر دهد.

«إِنَّ هَذَا کَانَ لَکُمْ جَزَاء وَکَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا» (الأنسان، 22)

ترجمه: همانا این پاداشى براى شماست و از تلاش شما سپاسگزارى شده است.

مثال:

یک کشاورز فعال و کوشا را در نظر بگیرید، چه می‌کند؟ زمین را شخم می‌زند، بذر می‌کارد، اگر دیم نباشد آبیاری می‌کند و سپس مراحل داشت و برداشت را طی می‌نماید. آیا او جز با بکار گیری عقل، فهم، شعور، ذهن، اختیار، اراده، اعضای بدن و ...، که هیچ کدام خلق او نیست، می‌تواند کاری کند؟ آیا جز در زمین و خاکی که او خلق نکرده، می‌تواند بذری که او نیافریده بکارد و با آبی که خلقتش دست او نیست آبیاری کند؟ و مهم‌تر آن اگر همه این کارها را انجام داد، خودش می‌تواند آن بذر را برویاند؟

«أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ * أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ * لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ * إِنَّا لَمُغْرَمُونَ» (الواقعه، 63 تا 65)

ترجمه: آیا آنچه را کشت مى‏کنید دیده‏اید * آیا شما آن را مى‏رویانید یا ما رویاننده‏ایم اگر اراده حتمى کنیم مسلّما آن را خار و خاشاک مى‏گردانیم * پس شما از روى تعجب و تأسف گویید * حقّا که ما غرامت ‏زده‏ایم.

دعا:

شاید بتوان گفت که مهم‌ترین حکمت و اثر دعا این است که به دانش و بینش انسان در خداشناسی و خودشناسی می‌افزاید و جهت می‌دهد. چرا که دعا کننده اولاً می‌فهمد که خودش نه مالک است و نه قادر و نه ربّ (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور) - ثانیاً می‌فهمد و باور دارد که خالق، مالک و ربّ اوست - ثالثاً استکبارش از بین می‌رود و به خاطر اندکی از علم یا عمل (سعی و تلاش)، گمان نمی‌کند که مقدرات خودش و عالم در اختیار اوست و رابعاً خود را با "دعا"، به مشیّت، اراده، رحمت، لطف و جود الهی مرتبط و متصل می‌نماید. پس اگر این ارتباط و اتصال برقرار نگردد، تمامی سعی‌ها و تلاش‌ها "حبط" می‌شود. قاعده‌ی لازم و ملزوم چنین است:

«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا» (الفرقان، 77)

ترجمه: بگو: اگر دعا و عبادت شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمى‏کند، شما [آیات خدا و پیامبران را] تکذیب کردید، پس به زودى [کیفر آن‏] دامنگیر و ملازم شما خواهد شد.

سعی و دعا:

*- ما آرزوهایی داریم که هر چند به نظر خودمان بزرگ باشد، اغلب بسیار کوچک و ضعیف هستند. اما برای تحقق آنها "سعی و تلاش" بسیاری نیز می‌نماییم. این در حالی است که نمی‌دانیم آن چه آرزو کرده‌ایم به نفع ماست و یا به ضرر ما؟ ما نمی‌دانیم به همراه یک دستآورد خیر و منفعت، چه شرّها یا ضررهایی می‌تواند بیاید؟  مثل این که علم یا ثروت، موجب ضرر و زیان گردد. اگر کسانی که در حوادث رانندگی مجروح، معلول یا کشته شدند، می‌دانستند این خودرویی که برای خریدش آن قدر سعی و تلاش کردند، چه بر سرشان خواهد آورد، هرگز نه سعی می‌کردند و نه می‌خریدند.

قارون:

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: به قارون می‌گفتند: از این نعمتی که خدا به تو داده، به مردم هم بده – او نیز با استکبار تمام می‌گفت: این ثروت حاصل سعی و تلاش و درایت خودم است. مردم وقتی ثروت قارون را می‌دیدند، با خود می‌گفتند: ای کاش خدا کمی هم از آن به ما می‌داد – اما وقتی دیدند این ثروت برای او تکبر و ظلم آورد و سبب شد تا خودش و اموالش به زمین فرو روند، گفتند: خدا می‌داند به کی بدهد، چه خوب شد که به ما از این ثروت نداد. (القصص،78 و آیات بعدی).

  ادامه مطلب ...

شبهه 164

پرسش : چرا شما نیازهایتان را باید به خدا بگویید‌، اگر خدایتان از نیاز‌های شما بی‌خبر است، پس چطور می‌توانید بگویید که او عالم است، اگر خدایتان عالم نیست پس چرا او را پرستش می‌کنید؟ (فضای مجازی)


پاسخ :  آیا اگر به خدا نگوییم و از او نخواهیم، بی‌نیاز می‌شویم، یا این که حتماً از غیر او خواهیم خواست؟!

مستحضرید که در شبهه پراکنی در فضای مجازی، ضمن کفر و انکار و ...، چقدر تلاش می‌شود تا رابطه‌ی خداپرستان با خدای‌شان، قطع شود! به راستی چرا؟! چه چیزی در این ارتباط، خدا ناباوران را اینقدر رنج می‌دهد که بطلان ارتباط خود با هزاران هزار ربّ و معبود جعلی را رها کرده‌اند و این قدر در قطع ارتباط ما با خدای حقیقی‌مان تلاش می‌کنند؟! نزدیک به دو میلیارد انسان در عصر حاضر بت و مجسمه پرست هستند، صدها میلیون نفر طاغوت پرست و شیطان پرست هستند و همه روزه و در تمام شئون زندگی خود، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، با خدایان جعلی و ناتوان خود ارتباط برقرار می‌کنند و عرض حاجت می‌نمایند، اما فقط ارتباط یکتاپرستان (موحدانِ) مسلمان، آنان را رنج می‌دهد، چرا؟!

پاسخ روشن است؛ تا وقتی انسان خداوند متعال را مالک، ربّ و رازق خود بداند، به خدایان کاذب وابسته نمی‌گردد و آنها را "ولی نعمت" خود نمی‌داند و به بندگی آنها نمی‌پردازد و بالتبع در مقابل ادعای فرعونیِ ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) تحمیلی آنان ایستادگی می‌کند.

نکته – یک: برای ایجاد شبهه، دلسردی، یأس، شک و بالاخره تلاش برای قطع ارتباط، از هر راهی وارد می‌شوند، حتی اگر شده، "علم خدا" را بهانه می‌کنند، تا "دعا" را که عامل ارتباط و اتصال مستمر می‌باشد را قطع کنند؟!

اکنون در سؤال فوق، انکار و ایجاد تشکیک را با هم جمع کرده است؛ ابتدا  می‌گوید: اگر خدا عالم است، پس چرا دعا می‌کنید – بعد تشکیک می‌کند که اگر دعا می‌کنید؟ پس چگونه او را عالم می‌دانید؟ و در نتیجه دردِ اصلی‌اش را بیان می‌دارد که «اصلاً چرا او را می‌پرستید؟!».

نکته – دو: در واقع می‌گوید: «اگر خدای علیم وجود دارد، با او قطع ارتباط کنید و دعا نکنید، و چون دعا می‌کنید، پس خدایی وجود ندارد!». از این رو، پاسخ ذیل، برای این مغالطه و سفسطه آنان نیست، بلکه برای اطلاع بیشتر موحدان، نسبت به مقوله‌ی "دعا" می‌باشد:

دعا، دعوت (خواندن) است

"دعا" یعنی دعوت کردن و خواستن. حتی خودِ خداوند متعال "داعی = دعوت کننده" است، بندگانش را می‌خواند و به حق دعوت می‌کند و از آنان ایمان به توحید و معاد را می‌خواهد. منتهی دقت شود که خواندن و دعوت کردن، همیشه از روی نیاز نمی‌باشد، بلکه اگر از جانب "غنی" صورت پذیرد، "امر" است و اگر از سوی فقیر و نیازمند صورت پذیرد، خواندنی همراه با درخواست و خواهش است. چنان که فرمود خداوند شما را در روز قیامت به حشر دعوت می‌کند، یعنی فرا می‌خواند « ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ – الرّوم، 25» - یا آن که فرمود: در روز قیامت، هر قومی را با امامش دعوت می‌نماید (فرا می‌خواند) « یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ / الإسراء، 71»؛ و تمامی انبیا، اولیا و حجج خود علیهم السلام را مأمور به دعوت بندگانش به سوی خود نموده است، چنان که فرمود: « وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ - و در حقیقت این تویى که جدا آنها را به راه راست مى‏‌خوانى / المؤمنون، 73»؛ و نیز فرمود که بهترین گفتار برای همگان این است که دعوت کننده به سوی حق تعالی باشند و اذعان کنند که یکی از مسلمانان هستند:

« وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ » (فصلت، 33)

ترجمه: و کیست خوشگفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: «من [در برابر خدا] از تسلیم ‌شدگانم»؟

این موارد و مشابه آن، همه "دعا" و دعوت و خواستن پروردگار عالم است، که "امر" است.

از دعا گریزی نیست:

فقط حق تعالی غنی (کمال محض) است و همه از جمله انسان‌ها، فقیر و نیازمند هستند، در نتیجه رفع نقص و نیل به کمال را از دیگری انتظار و درخواست دارند. بنابر این، از "دعا" به معنای خواستن، هیچ گریزی نیست، منتهی برخی از غنی حقیقی می‌خواهند و برخی دیگر به درگاه گدایان پناه می‌برند و از آنها گدایی می‌کنند! و البته که به قول حکما: «فاقد شیء، نمی‌تواند معطی آن باشد»؛ یعنی کسی که چیزی ندارد، نمی‌تواند آن را به دیگری بدهد. لذا در مورد خواندن و خواستن از غیر خدا، فرمود:

« إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ * یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ » (فاطر، 14)

ترجمه: اگر آنها را بخوانید، دعاى شما را نمى‌شنوند، و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمى‌کنند، و روز قیامت شرکِ شما را انکار مى‌کنند؛ و [هیچ کس‌] چون [خداى‌] آگاه، تو را خبردار نمى‌کند * ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بی‌نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است!

دعا اعلام مواضع است؟!

یک - "دعا"، [العیاذ بالله] آگاهی بخشی و اطلاع رسانی به خداوند علیم، حکیم و سبحان نمی‌باشد که گفته شود: «مگر خودش نمی‌داند»، بلکه حقیقتِ "دعا"، چه به معنای "خواندن" و چه به معنای «درخواست»، "اعلام مواضع" است:

●- اولین موضعی که در "دعا"، آشکار می‌گردد، این است که "إله و معبود" تو کیست و چه کسی را مالک، ربّ و رازق خود می‌دانی و حاجت را نزد او می‌بری؟! اهل ایمان، حاجت خود را نزد خداوند متعال می‌برند - عده‌ای آنقدر جاهل و متکبر هستند که گمان دارند نیازی ندارند و یا خودشان برآورده کننده‌ی نیازهای‌شان می‌باشند - عده‌ای نزد طاغوت زمان، عده‌ای نزد گوساله‌سازان و مجسمه‌های گوساله، و عده‌ای نزد "گاوهای شیرده" و سایر بت‌های زنده و مُرده:

« أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ * اللَّهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ » (الصافات، 125)

ترجمه: آیا "بت بعل" را می‌خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می‌سازید؟!

●- موضع بعدی که با دعا آشکار می‌گردد، مبین بینش (بصیرت)، دانش و بالتبع آمال و آرزوها (اهداف) است، که خود معرفِ شخصیت و شاکله‌ی هر کسی می‌باشد. مهم است که انسان از معبود خود (هر کسی که باشد)، چه می‌خواهد؟ اوج خواسته‌ها (غایت آمال) او چیست؟ آیا به کمی رفاه و لذت زودگذر بدن محدود می‌شود؟ آیا خواهان، شخصی "من‌گرا"ست؟ شعاع جهان‌بینی و عمق بصیرت او تا کجاست؟ آیا از نیازها و آرزوهای دنیایی نیز فقط "زودگذرش" را و آن هم به هر قیمتی می‌خواهد و ...؟!

« إِنَّ هَؤُلَاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا » (الإنسان، 27)

ترجمه: آنها زندگی زودگذر دنیا را دوست دارند، در حالی که روز سختی را پشت سر خود رها می‌کنند!

بهانه‌ها:

خداوند علیم به ظاهر و باطن مخلوقات، می‌فرماید: بهانه در توحید و ... می‌آورید، اما همه بهانه است، مشکل اصلی اینجاست که محبت به دنیا، متاع و لذایذ اندک و فانی‌اش، همه قلب شما را گرفته است، لذا "دعا = خواست" شما در همین حد است!

« کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ ٱلْعَاجِلَةَ * وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ » (القیامة، 20 و 21)

چنین نیست که شما می‌پندارید (و دلایل معاد را کافی نمی‌دانید)؛ بلکه شما دنیای زودگذر را دوست دارید (و هوسرانی بی‌قید و شرط را)! * و آخرت را رها مى‌کنید!

پس دعا، ضمن روشن و علنی کردن مواضع نسبت به "توحید"، اعلام و اعلان مواضع در مورد "معاد" و هم چنین معرف شخصیت و هویت و جایگاه آدمی نیز می‌باشد. از این روست که خداوند متعال، دعاکردن را نیز در قرآن کریم و توسط فرستادگانش تعلیم نموده است.

مگر خدا نمی‌داند: 

"علم خدا"، نه تنها دلیلی بر عدم خلقت یا تعطیل کردن آن نیست [که می‌گویند: اگر می‌داند چرا خلق کرد؟ اگر می‌داند چرا دعا کنیم و ...]، بلکه دلیلی بر اثبات علم او، در ظهور و "معلوم" کردن آن علم می‌باشد.

در مورد نیازها نیز بدانیم که خداوند متعال، بسیاری از نیازهای بندگانش را چه در تکوین (نظام آفرینش) و چه در خواسته‌های روزمره انسان‌ها، نه تنها بدون "دعا" و خواستن می‌دهد، بلکه به آنان که اصلاً او را نمی‌شناسند و از او نمی‌خواهند نیز می‌دهد، چنان که ما این حقیقت و واقعیت را در عالم هستی، حیات کل موجودان و زندگی بشر شاهدیم و در "دعا" نیز می‌خوانیم:

«یا مَنْ یُعْطی مَنْ سَئَلَهُ * یا مَنْ یُعْطی مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ ... » (از دعاهای ماه رجب)

ترجمه: ای که عطا کنی به هرکه از تو خواهد * ای آن که عطا کنی به کسی که نه از تو می‌خواهد و نه تو را می‌شناسد.

  ادامه مطلب ...

شبهه 161

پرسش : چرا باید هر چیزی که از خدا می‌خواهیم، همراه با اشک و ناراحتی و غصه باشه؟ چرا بیشتر در روضه‌ها از مردم خواسته میشه که حاجات خودشون رو در نظر بگیرند؟ آیا خدا بنده‌ی خودشو در حال گریه کردن بیشتر دوست داره؟


پاسخ :  در این رابطه یک حقایقی وجود دارد و یک شائبه‌ها و حتی خرافه‌هایی که به هزاران دلیل، آنها شایع‌تر از آن حقایق امر می‌باشند. چرا که نوع انسان سطحی‌نگر و عجول است، لذا گویندگان نیز بیشتر از ظاهر کار گفته‌اند و پایان کار. همین امر سبب شده که زمینه برای شائبه‌ها و خرافه‌ها نیز مساعد شود، و البته از ضدتبلیغ گسترده و هدفمند نیز نباید غفلت نمود.

شائبه‌ها:

این که می‌گویند: شیعیان که اهل دعا، زیارت، مجلس و روضه هستند، دائماً در حال گریه، زاری، افسردگی و غم هستند، کاملاً دروغ القایی و شائبه می‌باشد، و البته نشر این شائبه نیز علت دیگری دارد، وگرنه لشان برای خنده و گریه‌ی ما نسوخته است. علت اصلی، نزدیک شدن محرم و ایام سوگواری در غم اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایش می‌باشد که بسیار از این عزاداری‌ها ضربه خوردند و ناراحتند؛ و علت دیگر این است که این گریه‌ها، حامل پیام مظلومیت است و این پیام‌ها آنها را آزار می‌دهد. انسان‌های بی‌گناه [از زن، مرد و کودک] و عزیزان ما را جلوی چشم‌مان قتل و عام و مُثله می‌کنند، بعد معترض هم می‌شوند که اینها چرا اینقدر عزاداری و گریه می‌کنند؟! پس چه کنیم؟ شاد و خوشحال و راضی باشیم و لبخند و قهقه بزنیم و لابد متشکر و ممنون از این همه ظلم و جنایت هم باشیم؟!

هیچ کس نگفته که حتماً و الزاماً باید تمامی دعاها، همراه با اشک و ناراحتی و غصه باشد. خداوند متعال، بنده‌ی "شاکر" خود را بیشتر دوست دارد و دعایش را بیشتر قبول می‌کند. شکر نیز یعنی شناخت مُنعمی که نعمت داده، شناخت نعمت داده شده و بهره‌مندی به جا و درست از آن و ضایع ننمودن آن. بدیهی است که این امور نه تنها هیچ کدام با اشک و ناراحتی همراه نیست، بلکه با احساس رضایت، ابراز تشکر و بالتبع شور، شعف و نشاط همراه می‌باشد.

گاهی صورت در هم کشیدن، قیافه‌ی ناراحت و مغموم گرفتن، عین ناشکری است. به قول "حاج آقای دولابی رحمة الله علیه": « اخلاق‌تان که خوب است انشاءالله، وضو که می‌گیری با لب خندان سر جانماز بنشین

آیا در احادیث سفارش نشده که هنگام نماز، خود را تمیز کنید، لباس پاک و مرتب بپوشید، خود را آرایش و معطر کنید، به مسجد بروید، با خوش‌رویی با مردم سلام و علیک کنید و ...؟! خب، آیا این کارها و رفتارها که همه نشاط و شادی می‌آورد، نه حزن و اندوه.

باز به قول مرحوم دولابی (ره): « می‌دانید که اگر اذان بگویید دو صف از ملائکه پشت سرت می‌ایستند. این یعنی بهجت و سرور و خوشحالی. اگر اقامه هم بگویید سه صف از ملائکه پشت سر شما می‌ایستند

هم از ایشان شنیدیم (مضمون): این همه با گریه وارد حرم امام رضا علیه السلام می‌شوند، شما شاد و با خنده وارد شوید.

در چند آیه‌ی مبارکه تصریح شده است که اهل ایمان در بهشت «نه خوف دارند و نه حزن». این یعنی چه؟ یعنی اصل با شادی و نشاط است. مگر نفرمودند: پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیهماالسلام، همیشه تبسم داشتند و یا بسیار بشاش و خنده‌رو بودند. یاران صدیق سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام، در شبی چون عاشورا، از شوق دیدار، با شور و نشاط و خنده‌رو بودند؛ و البته با دیدن مولای‌شان که چه ظلمی به ایشان می‌شود و فردا کشته خواهند شد و با دیدن زنان و کودکان در آن وضعیت و علم به اسارت‌شان، جایی برای خنده نبود و گریه می‌کردند.

حقایق امر:

اما، از حقایق در امر خواستن یا دعا، با حزن و اندوه و ...، می‌توان به نکات ذیل اشاره نمود:

●- گریه‌های ما به هنگام دعا، زیاد هم ربطی به این که آیا خدا ما را خنده‌رو می‌پسندد یا گریه‌رو، ندارد، چرا که ما از شوق یا خوف خدا گریه نمی‌کنیم، بلکه برای حاجت خود گریه می‌کنیم. مگر این که کسی هنگام دعا درک کند که در محضر خداست و از عظمت او، خوف، خشیت و نیز شوق و بهجت قرب و لقاء گریه کند.

از احکام نماز (در هر رساله‌ای) این است که: گریه در نماز، جز از خوف و شوق خدا (برای خدا)، نماز را باطل می‌کند؟!

●- دعا (خواستن)، به دنبال احساس یک نیاز صورت می‌پذیرد، خواه نیاز روحی و معنوی باشد و یا مادی و دنیوی؛ و از آن جهت که احساس "نیاز"، به دنبال نگاه و توجه به نقص و کمبود است، خوشحالی ایجاد نمی‌کند. پس از یک سو "نیاز" همراه با ناراحتی است و از سوی دیگر "امید" به رفع آن، نشاط آور است.

●- دعا (خواستن)، فرمان نیست؛ بلکه استدعای عاجزانه‌ی عبد از معبود، مملوک از مالک، رعیت از ارباب و فقیر از غنی می‌باشد؛ بنابر این با حالت افتادگی و ابراز نیاز مقبول است، نه با گردن‌کلفتی، استکبار، بی‌تفاوتی نسبت به دادن یا ندادن و ... . بدیهی است که حالت عجز و نیاز، با ابراز ناتوانی، تمنا و اظهار افتادگی همراه است، نه با بشکن و شادی.

●- دعا (خواستن)، وِرد و اوراد نیست، بنابر این وقتی حقیقت دارد که خواهان، جداً احساس نیاز به "مطلوب" را درک و وجدان کرده باشد.

●- کمبود و نیاز، یعنی فراق از کمال و مطلوب مورد نظر. و بدیهی است که "فراق"، بهجت‌آور نمی‌باشد، بلکه ناراحت کننده است و اگر ناراحتی تشدید شود، اشک آدم را نیز در می‌آورد.

نکته:

*- گاهی عبد (بنده)، معبود (خدا) را می‌خواند و یا دعا می‌کند، در حالی که به حسب ظاهر از او چیزی نمی‌خواهد و این دعایش نیز بیش از هر دعای دیگری، با حزن و اندوه و اشک و ناله و زاری همراه می‌گردد. چرا؟! چون دلش برای محبوب تنگ شده است؟ چون دیگر طاقت فراق او را ندارد؟ چون یاد محبوب کرده و به به شدت مایل به وصال و لقای محبوب شده است؛ و البته همین خود، ابراز و اظهار "نیاز" و استدعای مرتفع نمودن آن است.

*- از این رو گفته‌اند: خدا دل شکسته را دوست دارد. نه این که آدم گریان را دوست دارد، بلکه دل شکسته؛ یعنی دلش لطیف است، نازک است، سبک است؛ هنوز سخت و شقی نشده است و از استکبار و هم چنین بی‌تفاوتی، بی‌معرفتی، غفلت، بی‌توجهی، بی‌محبتی، بی‌مودتی و بی‌بصیرتی، کدر و مانند سنگ سیاه نشده است. چنین دلی، مقابل خدا، شکننده است و خدا هم خریدار چنین دلی است.

در نظر گرفتن حاجات:

آدمی در هر فضایی که قرار بگیرد و به هر چیزی که توجه کند و یاد هر چیزی که بیافتد، روی دلش رنگ و نقش می‌اندازد و در دلش اثر می‌گذارد.

در زندگی روزمره، حجاب روی حجاب بر این دل می‌افتد، زنگار روی زنگار بر آن می‌نشیند، و دل را اگر نکُشد، سخت، غیر قابل وروود و خروج برای حق و مُهر و موم می‌کند و « خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ » می‌شود. دل خفه می‌شود، از حیات می‌افتد، سفت و سخت می‌گردد، مانند یک سنگ! چنان که می‌گویند: "ظالم‌ سنگدل است":

« ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ » (البقره، 74)

ترجمه: سپس دل‌های شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، یا سخت‌تر! چرا که پاره‌ای از سنگ‌ها می‌شکافد، و از آن نهرها جاری می‌شود؛ و پاره‌ای از آنها شکاف برمی‌دارد، و آب از آن تراوش می‌کند؛ و پاره‌ای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر می‌افتد؛ (اما دل‌های شما، نه از خوف خدا می‌تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.

بنابر این، مجلس دعا یا روضه، مجلس ذکر (یاد) محبوب است. ذکر محبوب و صدا کردن او، سبب شده تا دل به طرف نور بچرخد و با انعکاس نور، روشن شود.

پس، از سویی نور وارد قلب می‌شود و از سویی دیگر چشمه‌های معرفت و محبت به جوش آمده و بیرون می‌ریزد و این جریان دل را زنده می‌کند. از این رو، وقتی دل حجاب را کنار زد، وقتی متوجه شد، وقتی لطیف شد، وقتی احساس عشق و نیاز کرد و ...، می‌گویند: این بهترین شرایط برای استجابت است، پس همه حاجات خود و دیگران را در نظر بگیرید.

 










www.x-shobhe.com

شبهه 160

پرسش :  با اینکه فقیر‌های مسلمانی هم داریم که دعا می‌کنن، ولی چرا توی همون وضع باقی میمونن؟! چرا خدا به دادشون نمی‌رسه؟! اینو اکثر کانال‌های ضد اسلامی میگن. خواهشا جواب بدین.


پاسخ: روش و تاکتیک فعالان در این کانال‌ها، همان روش ابلیس لعین می‌باشد، چرا که پیرو، عبد، مطیع و تحت تعلیم و تربیت او و جنودش هستند.

ابلیس لعین وقتی از روی تکبرش، خداوند سبحان را در امر سجده به آدم نافرمانی کرد، به محاکمه کشیده شد که «چرا نافرمانی کردی و علتش چه بود؟!»؛ او بهانه‌هایی از قبیل برتری آتش از خاک آورد و چون دید این بهانه‌ها هیچ کدام توجیه مقبولی نیست، گناه تکبر خودش را گردن خدا انداخت و گفت: « رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی ... پروردگارا! حال که تو مرا فریب دادی و گمراه ساختی ...» من نیز چنین و چنان می‌کنم.

*- از آن پس، همین اندیشه و روش غلط را به گناهکاران القا کرد تا گناه خودشان را گردن خدا بیاندازند. چنان که فرعون گفت: «من موسی (ع) را می‌کشم، او برود از خدای خودش کمک بگیرد» - قوم بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «تو با خدایت برو و این سرزمین را تسخیر کن و مردان جنگجویش را از پا درآور و یا از شهر بیرون کن، هر گاه موفق شدی، ما وارد خواهیم شد» [و البته خدا هم فرمود: پس چهل سال در بیابان آواره باشید] – کفار نیز در برهه‌ای، ظلم خود را اینگونه توجیه کردند که اگر خدا نمی‌خواست، چنین نمی‌شد – یزید و عبیدالله بن زیاد و ... نیز گناه جنایات خود را در کربلا، گردن خدا انداختند و به حضرت زینب علیهاالسلام گفتند: «دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟» و به مردم نیز می‌گفتند: این برتری را خدا به ما داده است – پادشاهان و حُکام جایر نیز می‌گفتند: «سلطنت موهبتی الهی است که از جانب خدا به پادشاه اعطا شده است»، حتی جرج بوش (پسر) گفت: من نماینده‌ی خدا هستم و ... .

*- از آن پس، این اندیشه‌ی جاهلی با تقویت القائات شیطانی، در بین انسان‌ها (حتی مسلمانان) رواج یافت؛ تا آنجا که به قول آیت الله جوادی آملی: «اسلامی حرف می‌زنند، اما قارونی فکر می‌کنند»، یعنی حرف از خدا، قرآن، نماز و دعا دارند، اما اگر موفقیتی حاصل شود، آن را صرفاً از هنر خود می‌دانند و بدتر آن که تمامی ضعف‌ها، مشکلات و گرفتاری‌ها را گردن خدا می‌اندازند! مانند کسی که به خاطر عدم رعایت مقررات و ضوابط رانندگی، تصادف می‌کند و احتمالاً مجروح و معلول هم می‌شود، بعد می‌گوید: «نمی‌دانم چه حکمتی داشت که خدا خواست من تصادف کنم و مجروح و معلول شوم؟!»

اقتصاد و معیشت:

اقتصاد و معیشت نیز مانند دیگر شئون و امور زندگی می‌باشد. رونق اقتصادی به صورت کلی، یا اشتغال، کسب و درآمد شخصی، هزاران هزار علت و عامل شخصی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی، ملی و بین‌المللی دارد، پس چنین نیست که اگر این شرایط مهیا نبود و یا تلاشی برای مساعد نمودن آن صورت نگرفت، به صرف "دعا"، همه چیز حل شود.

اقتصاد بیمار، مانند انسان بیمار است؛ آیا تا به حال شنیده‌اید که بگویند: « فلانی بیمار شد، اقدام به مداوا نکرد، اما خیلی دعا کرد که بهبود یابد، ولی نیافت؛ پس چرا خدا او را شِفا نمی‌دهد؟!»

حکایت:

در حکایت آورده‌اند: حضرت موسی (ع) مبتلا به قولنج شد و هنگامی که برای مناجات با حضرت رب الارباب به کوه طور رفت عرض کرد : خداوندا‌! مریض شده‌ام مرا شفا عنایت فرما   .

خطاب شد یا موسی به طبیب مراجعه کن‌. عرض کرد : خداوندا‌! پاسخ مردم را چه بگویم در حالی که خواهند گفت: "تو کلیم اللهی و مرده زنده می‌کنی و کور را شفا می‌دهی‌، آنگاه برای مرض خود به طبیب مراجعه می‌کنی‌؟!" - خطاب شد یا موسی‌! ما این گیاهان را عبث نیافریدیم و علم طب را بیهوده به انسان الهام نکردیم‌؛ حال آیا چون تو موسی هستی، انتظار داری که این همه گیاهان را عبث بگذاریم و بی سبب مرض تو را شفا دهیم‌؟! (زندگینامه مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، ج 1)

*- بنابر این، همان‌گونه که حفظ سلامتی و یا مداوا برای بهبود بیماری، هزاران هزار شرط و شروط و دستورالعمل دارد و هر کاری با اسباب لازمش انجام می‌پذیرد، برخورداری از اقتصاد سالم و یا مداوای اقتصاد بیمار نیز هزاران هزار شرط‌، دستورالعمل، برنامه، راه‌کار و وسایل دارد. چه برای شخص و چه برای جامعه؛ که البته از هم جدا نیستند.

*- در آموزه‌ها و دستورالعمل‌های اسلامی (قرآن کریم و حدیث) نیز صدها برنامه و دستورالعمل فردی و اجتماعی وجود دارد؛ از دستور به تلاش گرفته تا کسب حلال و پرهیز از حرام – پرداخت‌ انواع زکات‌ها، صدقات، انفاق، انفال، خمس، قناعت، پرهیز از اسراف، تولید مرغوب، توزیع عادلانه، مصرف بهینه ... تا مقابله با ظلم‌های فردی و اجتماعی، فزهنگی و سیاسی و اقتصادی، تا امور مربطو به مدیریت‌های داخلی و انواع مقابله با فتنه‌ها و دشمنی‌های داخلی و خارجی. آیا همان‌گونه که امریکا توسط داعش و سایر گروه‌های تروریستی، در کشورها جنگ نظامی نیابتی راه می‌اندازد، توسط وابستگانش جنگ نیابتی اقتصادی راه نمی‌اندازد؟!

حالا اگر فرد و یا جامعه (ملت)، این زنجیره را پاره کردند، حلقه‌های آن را جدا و مفقود کردند، توجه و همت لازم را نداشتند، با بصیرت به امور داخلی و خارجی ننگریستند، خوب تدبیر و مدیریت نکردند و ...، انتظار نداشته باشند که به صرف سر سجاده نشستن و دعا کردن، اتفاقی بیافتد.  

دعا:

دعا، وِرد، جادو، سحر، طلسم و ... نمی‌باشد، بلکه درخواست از خداوند علیم، حکیم و منّان می‌باشد. بنا بر این، منشأ دعا نیز باید فکر، قلب و اراده باشد، نه لفظ خالی. در حالی که اغلب دعاهای ما، از لفظ نشأت می‌گیرد و به همان لفظ پایان می‌پذیرد. نه خواست و اراده‌ای حکیمانه پشت سر این دعا قرار گرفته است و نه عزم، همت و تلاشی مجدانه در پی‌اش می‌آید. لذا مرتب می‌گویند: «پس چرا این همه دعا کردیم، نشد؟!» خب این نه تنها دعا نیست، بلکه مسخره کردن دعا نیز هست. خداوند سبحان و حکیم، مستجاب کننده‌ی دعاهای ماست، نه الفاظ و اورادِ ما.

*- آیا تا به حال شنیده‌اید که بگویند: «فلانی خیلی دوست داشت که دانشمند شود، بدون این که تلاشی برای تحصیل علم کند، بسیار دعا کرد، اما نشد! پس چرا خدا او را دانشمند نمی‌کند؟!»

اما می‌گویند: مردمان فقیر خیلی دعا می‌کنند، پس چرا خدا مستجاب نمی‌کند؟!  و این چنین گناه را گردن خدا می‌اندازند! و هیچ گاه نمی‌گویند که «ما طبق برنامه‌ی تدوین شده و به وظایف محوله عمل نمی‌کنیم و نتیجه‌اش فقر در جامعه می‌شود» - «نتیجه‌ی اسراف و تبذیر، از سوی یک قشر، فقر برای قشر دیگر می‌شود» - «نیتجه بخل و خسّت، همان‌طور که روح را بیمار می‌کند، اقتصاد و معیشت مردم را نیز بیمار می‌کند» - «نتیجه انباشت سرمایه و بلوکه کردن آن، فقر است» - «وابستگی به غیر (خارج)، حاصلی جز بدبختی، عجز و فقر ندارد» - «حاصل رشوه دادن و گرفتن، رانت‌خواری، سوء استفاده از اموال دیگران و بیت المال، سوء مدیریت دولتی و ...، جز عمق بخشیدن به شکاف طبقاتی و فقر نخواهد بود» - «ضایع کردن نعمت‌ها، اعم از مادی و معنوی، از پول و ثروت و کار گرفته، تا نعمت ایمان، اسلام، ولایت، استقلال، عقل، علم، شعور، بصیرت، توان‌ها و سرمایه‌های طبیعی و ملی و ...، همه فقر می‌آورد»!

انتظار:

حال چه انتظاری دارند؟! آیا مثل قوم بنی اسرائیل می‌گویند: امام زمان علیه السلام بیاید و با خدایش تمامی این مشکلات را برطرف کند، بعد ما می‌آییم؟! – یا می‌گویند: ما همین جا سر سجاده نشسته و مرتب وِرد و اورادی را به نام "دعا" می‌خوانیم، تا شاید خداوند متعال، تمامی قوانین حاکم بر خلقت (تکوین) و هدایت (تشریع) را به خاطر اورادِ ما بر هم زند، معجزه شود و همه چیز تغییر یابد؟!

« ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » (الأنفال، 53)

ترجمه: این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى‌دهد، مگر آنکه آنان آنچه را [در دل دارند و عمل دارند] تغییر دهند، و خدا شنواى داناست.


www.x-shobhe.com


 

امام علی علیه السلام 4

مناجات حضرت امیر المؤمنان علیه السلام
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئا وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ ،
خدایا از تو امان مى خواهم، روزى که سودى ندهد مال و فرزندان مگر کسى که ولى به تمام معنى سالم نزد خدا آرد، و از تو امان مى خواهم روزى که ستمکار مى گیرد هر دو دستش را، و مى گوید اى کاش همراه پیامبر راه خدا را انتخاب مى کردم، و از تو امان مى خواهم روزى که شناخته شوند گناهکاران به نشانه هایشان، و به پیشانی ها و قدم ها بگیرندشان و از تو امان مى خواهم روزى که کفایت نمى کند پدرى از فرزندش، و نه فرزندى کفایت کننده است از پدرش به هیچ وجه، البته وعده خدا حق است.
و از تو امان مى خواهم روزى که عذرخواهى ستمکاران سود نمى دهد، و بر ایشان است لعنت، و عذاب و شکنجه سراى آخرت و از تو امان میخواهم روزى که کسى براى کسى اختیار چیزى را ندارد، و اختیار همه چیز در آن روز براى خداست، و از تو امان مى خواهم روزى که انسان فرار مى کند از برادر و پدر و مادر و همسر و فرزندانش،
لِکُلِّ امْرِى ءٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعا ثُمَّ یُنْجِیهِ کَلّا إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلّا الْمَوْلَى مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلا الْمَالِکُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلّا الْعَزِیزُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلّا الْخَالِقُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْعَظِیمُ وَ أَنَا الْحَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقِیرَ إِلّا الْعَظِیمُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْقَوِیُّ وَ أَنَا الضَّعِیفُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّعِیفَ إِلّا الْقَوِیُّ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلّا الْغَنِیُّ ،
و براى هرکدام از آنها در آن روز کارى است، که آن کار او را بس است، و از تو امان مى خواهم روزى که گنهکار دوست دارد، اگر بتواند از عذاب آن روز، پسرانش و همسرش و برادرش و خویشانش که او را در بر مى گیرند و هرکه در روى زمین است بها بدهد سپس این بها دادن او را نجات دهد هرگز! همانا عذاب الهى آتشى شعله ور است، برکننده پوست اعضا براى سوزاندن است! مولایم اى مولاى من، تو مولایى و من بنده ام، آیا رحم مى کند به بنده جز مولا؟ مولایم اى مولاى من، تو مالکى و من مملوکم، آیا رحم مى کند به بنده جز مولا؟ مولایم اى مولاى من، تو عزیزى و من خوار، آیا رحم مى کند به خوار جز عزیز؟ مولایم اى مولاى من، تو خالقى، من مخلوق، آیا رحم مى کند به مخلوق جز خالق؟ مولایم اى مولاى من تو باعظمتى و من ناچیز، آیا رحم مى کند به ناچیز جز باعظمت؟ مولایم اى مولاى من، تو نیرومندى و من ناتوان آیا رحم مى کند به ناتوان جز نیرومند؟ ، مولایم اى مولاى من تو بى نیازى و من نیازمند، آیا رحم مى کند به نیازمند جز بى نیاز؟
مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُعْطِی وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ السَّائِلَ إِلا الْمُعْطِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْحَیُّ وَ أَنَا الْمَیِّتُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَیِّتَ إِلا الْحَیُّ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْبَاقِی وَ أَنَا الْفَانِی وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَانِیَ إِلا الْبَاقِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلا الدَّائِمُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلا الرَّازِقُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْبَخِیلَ إِلا الْجَوَادُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُعَافِی وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُبْتَلَى إِلا الْمُعَافِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْکَبِیرُ وَ أَنَا الصَّغِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الصَّغِیرَ إِلا الْکَبِیرُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْهَادِی وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّالَّ إِلا الْهَادِی مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلا الرَّحْمَنُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ السُّلْطَانُ،
مولایم اى مولاى من، تو عطا بخشى و من سائل، آیا رحم مى کند به سائل جز عطابخش؟ مولایم اى مولاى من، تو زنده اى و من مرده آیا رحم مى کند به مرده جز زنده؟ ، مولایم مولاى من تو باقى هستى و من فانى، آیا رحم مى کند به فانى جز باقى؟ ، مولایم اى مولاى من تو پاینده اى و من از بین رونده، آیا رحم مى کند به از بین رونده جز پاینده؟ مولایم اى مولاى من، تو روزى دهنده اى و من روزى داده شده، آیا رحم مى کند به روزى داده شده جز روزى دهنده؟ مولایم اى مولاى من، تو جودمندى و من بخیل، آیا رحم مى کند به بخیل جز جودمند؟ مولایم اى مولاى من، تو عافیت بخشى و من گرفتار، آیا رحم مى کند به گرفتار جز عافیت بخش؟ مولایم اى مولاى من تو بزرگى و من کوچکم، آیا رحم مى کند به کوچک جز بزرگ؟ مولایم اى مولاى من، تو راهنمایى و من گمراه، آیا رحم مى کند به گمراه جز راهنما؟ مولایم اى مولاى من تو رحم کننده اى و من رحم شده، آیا رحم مى کند به رحم شده جز رحم کننده؟ مولایم اى مولایم من، تو سلطانى
وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلا السُّلْطَانُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الدَّلِیلُ وَ أَنَا الْمُتَحَیِّرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُتَحَیِّرَ إِلا الدَّلِیلُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلا الْغَفُورُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلا الْغَالِبُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلا الرَّبُّ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ أَنْتَ الْمُتَکَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلا الْمُتَکَبِّرُ مَوْلایَ یَا مَوْلایَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ ارْضَ عَنِّی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضْلِکَ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الامْتِنَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
و من آزمایش شده به بلاها، آیا رحم مى کند به آزمایش شده به بلاها جز سلطان؟ ، مولایم اى مولاى من تو دلیلى و رهنما و من سرگردان، آیا رحم مى کند به سرگردان جز دلیل و رهنما؟ ، مولایم اى مولاى من تو آمرزنده اى و من گناهکار، آیا رحم مى کند به گناهکار جز آمرزنده؟ ، مولایم اى مولاى من، تو غالبى و من مغلوب، آیا رحم مى کند به مغلوب جز غالب؟ ، مولایم اى مولاى من تو پرورنده اى و من پروریده، آیا رحم مى کند به پروریده جز پرورنده؟ مولایم اى مولاى من، تو بزرگمنشى و من فروتن، آیا رحم مى کند به فروتن جز بزرگمنش؟ مولایم اى مولاى من به من رحم کن به رحمتت و به جود و کرم، و فضلت از من راضى شو، اى داراى جود و احسان و عطا و بخشندگى، به مهربانى ات اى مهربان ترین مهربانان.
www.erfan.ir

شبهه(29)

پرسش : وقت دعا فکر می‌کنم، خدا همه چیز را آفریده و به خودمان واگذار کرده است و دعا یا توکل تلقیناتی است برای فریب خودمان؟

پاسخ :


آیا این گمان خطا خودش یک تلقین کاذب نیست؟ به کدام یا به چه استدلال عقلانی و منطقی‌ای مبتنی و متکی است؟
دقت شود، اگر کسی اعتقادی به خدا نداشته باشد، نباید اصلاً در خصوص توکل، توسل، دعا و ... که به خدا و فعل خدا و چگونگی ارتباط انسان با خدا بر می‌گردد، تفحص و بحث کند، چرا که اصل را قبول ندارد تا فرع متعلق به آن را قبول داشته باشد یا مورد تفکر و بحث قرار دهد و باید تحقیق و تفکر خود را از نقطه‌ی دیگری آغاز نماید. اما اگر کسی خدا را قبول داشته باشد، با شناختی که از خالق علیم، حکیم و قادر دارد، می‌فهمد که آفریدن جهان و رها کردن آن، کاری عبث و غیر حکیمانه است و چنین کارهایی از خدا صادر نمی‌گردد و او منزه (سبحان) از این نقص‌ها می‌باشد. لذا هم خلق کرده و هم «ربوبیّت» می‌نماید. چنان چه فرمود:

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ» (المؤمنون، 115 و 116)
ترجمه: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ‏ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‏شوید * پس والاست‏ خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او نیست [اوست] پروردگار عرش گران‌مایه.

 

ادامه مطلب ...