ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه163

پرسش : چرا اصولاً مذهب مانع از شادی، رقص، موسیقی، مشروب و ارتباط با و... است و هر گونه خوشی و لذت دنیوی را حرام می‌داند و ارمغان آورنده‌ی گریه و زاری و عزاداری و زهد و... می‌باشد. و مهمتر اینکه چطور همه‌ی لذاتی که در دنیا حرام اعلام شده به یکباره در بهشت حلال می‌شود؟


پاسخ :  چنین دین و مذهبی که شما تعریفش را نمودید، که مانع شادی می‌شود و گریه و زاری به ارمغان می‌آورد، نه دین اسلام است و نه تشیع.

الف – مشکل اساسی انسان در «شناخت»، چه خداشناسی و دین شناسی باشد و چه انسان‌شناسی و چه رفتارشناسی و نیز شادی و لذت شناسی و ...، دو چیز است: اول – عدم اطلاعات و معلومات درست و کافی؛ دوم – تعریف غلط که از شناخت غلط نشأت می‌گیرد.

ب - حال تصور کنید اگر از یک سو دین و مذهب را آن گونه که هست، [نه آن گونه که ما در ذهن یا عمل ترسیم می‌کنیم] نشناسیم و از سوی دیگر تعاریف درستی از سایر مقولات مثل: خوشی، شادی، نشاط، غم، غصه و ... نداشته باشیم، چه اتفاقی می‌افتد؟!

ج – حال به عنوان مثال دقت کنید:

ج/1 – چه کسی گفته که دین اسلام و مذهب تشیع، مانع از شادی است؟ پس آن همه توضیح و دستور العمل برای شادی و نشاط و سلامتی و تفریح جسم و جان و روان برای که و چه بوده است؟

ج/2 – چه کسی گفته که شادی و نشاط، الزاماً یعنی رقص و آواز و شهوت و شراب؟ آیا اگر قرصی، یا شرابی، یا رفتاری سبب هیجانات غیر ارادی و غیر عادی در فیزیک و روان شود، الزاماً نامش شادی است؟ یا این نام را گذاشته‌اند تا فریب دهند و بیشتر فروش کنند.

در همین موارد ذکر شده نیز دقت کنید:

*- در اسلام ناب، مطلق رقص و آواز و موسیقی حرام نیست، بلکه رقص مقابل دید نامحرم، آواز غنا و موسیقی طرب حرام شده است. و مطلق نوشیدن آب انگور یا آب سیب حرام نیست، بلکه اگر مبدل به شراب گردد، یعنی مخل نظم و سلامت جسم و روان و عقل گردد، حرام است.

*- در اسلام ناب، نه زن حرام است و نه مرد حرام است و نه لذت جنسی این دو از یک دیگر حرام است، بلکه زنا و لواط و همجنس‌بازی و وطی با حیوانات و استمناء حرام است. چرا که همه مضرّ به حال فرد و اجتماع می‌باشد.

*- در اسلام برخورداری از ثروت و رفاه و تجارت‌های سودزا حرام نیست، بلکه ربا، دزدی و ظلم به دیگران و هرگونه ثروت‌اندوزی از راه غیر مشروع حرام است.

مضرّات:

در این عالم، همه چیز برای روح، روان و جسم انسان خوب نیست، همه چیز نیز بد نیست، پس انسان موجود محدود و قاعده‌مندی است و باید بشناسد که چه چیزی برای او خوب است و چه چیزی بد و مضر است. حال چه کسی می‌تواند دقیقاً بیان دارد که چه چیزی و یا چه رفتاری خوب و مفید و سبب سلامت و رشد می‌گردد و چه چیزی و یا چه رفتاری بد و مضر و سبب زیان می‌گردد؟

علم بشری:

علم، به آثاری پی‌می‌برد – یک روز می‌فهمد که مثلاً در شراب اسید است و سبب هضم غذا نیز می‌شود، آن را تجویز می‌کند و یک روز می‌فهمد شاید شراب فوایدی هم داشته باشد، اما مضراتش بیشتر است و به شدت از آن نهی می‌کند. یک جا با نگاه سرمایه‌داری به جنبه‌ی اقتصادی تولید و توزیع شراب توجه می‌کند و بدون در نظر گرفتن تلفات جانی، مالی، امنیتی، روانی و ... آن را تبلیغ می‌کند و در یک جا نیز (مثل کانادا)، حتی حمل بطری در خودرو را جرم قلمداد می‌کند، مگر آن که دربش باز نشده باشد. حال چه کسی می‌تواند آثار خوب و بد شراب را از همه لحاظ بداند و بگوید که بالاخره در مجموع خوب است یا بد؟ خداوند متذکر می‌گردد که اگر کمی فکر کنید، خودتان شاهدید که اگر چه منافعی دارد، اما مضراتش بیشتر است:

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ » (البقره، 219)

ترجمه: در باره شراب و قمار از تو مى‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرک و سودهایى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است؛ و از تو مى‏پرسند چه چیزى انفاق کنند بگو مازاد [بر نیازمندى خود] را این گونه خداوند آیات [خود را] براى شما روشن مى‏گرداند باشد که در [کار دنیا و آخرت] بیندیشید.

بشر نگاهی به امنیت روانی جامعه می‌کند و حتی در امریکا و اروپا، ازدواج و برخورداری از فرزندان بسیار و تشکیل خانواده را امتیاز قلمداد کرده و ترویج می‌کند – از سوی دیگر نگاه به اقتصاد می‌کند و به رغم شعارهای حقوق بشری و فمینیستی، زن را نه تنها از خانواده منفک می‌کند، بلکه برای فحشای او نیز ارزش قایل می‌شود، تا چرخه‌ی اقتصاد سکس بهتر بچرخد و در اینجا اصلاً نامی از برده‌داری و استثمار نمی‌آورد. (لینک)

این کار و دستآورد «علم بشر» است، همه این مباحث علمی است، و البته علمی که هدف الهی و تهذیب نداشته باشد، همین است. هر کجا سودی برای عده‌ای داشته باشد، مضرات برای انبوهی دیگر نادیده گرفته می‌شود و جنگ‌ها نیز به همین دلیل است.

پس، جز خداوندی که خالق انسان و جهان است، کسی نمی‌تواند بگوید که چه چیزی برای رفاه، لذت، رشد و تعالی انسان خوب و مفید و چه چیزی بد و مضر می‌باشد.

بهشت:

در بهشت نیز نعماتی متوجه بدن انسان و نعماتی متوجه روح اوست. چنان چه در دنیا نیز لذاتی اختصاص به روح دارد و لذاتی اختصاص به بدن دارد. آن چه ما از حور و قصور شنیده‌ایم، فقط نعماتی است که متوجه بدن انسان بهشتی است، یعنی سفره‌ی پذیرایی از اوست، نه عاقبت یا مقام و جایگاه او.

در همین نعمات نیز بله، در بهشت قصر هست، بدون آن که با ظلم و ستم ساخته شده باشد – فرمانروایی هست، بدون آن که تکبر آورد – حور (برای مرد و زن) یا ازدواج با یک دیگر هست، بدون آن که مستلزم زنا باشد – خوردنی‌ها و گوشت‌های لذیذ پرندگان هست، بدون آن که چربی‌ خون یا نقرس بیاورد – شراب هم هست، بدون آن که سرگیجه و بد مستی آورده و مضر باشد:

«بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِّن مَّعِینٍ * لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنزِفُونَ» (الواقعه، )

ترچمه: با جام‌ها و آبریزها و پیاله[ها]یى از باده ناب روان * [که] نه از آن دردسر گیرند و نه بى‏خرد گردند.

دنیا:

در دنیا نیز شراب‌های حلال بسیاری وجود دارد. دلیل نیست که هر اگر هر ماده مست کننده‌ای را در بطری ریختند و نامش را شراب گذاشتند، واقعاً شراب باشد. اینها فقط نام‌گذاری برای فریب و فروش است، چنان چه دلیل نیست اگر نام هر جهالت و ظلمی به خود و جامعه را «لذت» گذاشتند، حتماً لذیذ هم باشد – چطور ممکن است که یک مضرّ و مخرب، به معنای واقعی لذیذ باشد؟!

همه چیز در دنیا تعریف دارد و حد و اندازه و قانون دارد. پس شادی، نشاط و لذت واقعی (نه کاذب) نیز در اسلام تعریف شده و نه تنها جایز، بلکه بدان‌ها توصیه شده است.


www.x-shobhe.com

شبهه 153

پرسش : آیا دردِ دل کردن با دیگران خوب است یا خیر؟ دردِ دل از یک سو سبب سبکی می‌شود، اما از سویی دیگر مستلزم بازگویی زندگی با دیگران است! اگر درست نیست، چه کنیم که سبک شویم و با این دردها چه باید کرد؟


پاسخ : مگر هر دردِ دل و یا دردِ دل با هر کسی، سبب رفع و دفع دردها می‌شود که پرسیده شود: «اگر دردِ دل نکنیم، با این دردها چه کنیم؟»؛ درد را باید با صبر و درایت درمان نمود؛ پس بازگویی نیز وقتی مفید است که مداوا بیانجامد. انسان نزد پزشک، از دردش می‌گوید تا راه‌کاری برای مداوا و بهبود پیدا کند؛ اما همین طوری در کوچه و خیابان، به هر رهگذری نمی‌گوید که دلم، یا سرم، یا دست و پایم درد می‌کند! دردِ دل نیز همین‌طور است.

اساساً سخن گفتن، در هر موضوعی که باشد، آداب بسیاری دارد؛ چرا که از یک سو "گفتن"، خروجی و نماد فکر، ذهن، شاکله و شخصیت انسان است، چنان که "دیدن و شنیدن" ورودی‌های اوست، و از سویی دیگر، هر سخنی لابد مخاطب یا مخاطبینی دارد، پس در فکر، ذهن و دل دیگران، تأثیر [مثبت یا منفی] می‌گذارد.

سه اصل در سخن گفتن:

"‌دردِ دل"، فقط یکی، و از کمترین موارد سخن گفتن می‌باشد؛ خبر – گزارش – شرح – تبیین - تدریس – تذکر – موعظه – تبلیغ – طنز – قصه – خاطره - امر به معروف و نهی از منکرهای روزمره (این کار را بکن، آن کار را نکن) و ... نیز از موضوعات سخن گفتن می‌باشد.

بنابراین هر کسی باید دقت کند که "چه می‌گوید" – "به کی یا چه کسانی می‌گوید" و "چرا می‌گوید".

اگر این سه اصل، در سخن گفتن رعایت شود، انسان عاقلانه، حکیمانه و بصیرانه سخن می‌گوید و اگر رعایت نشود، انسان دچار انواع خطاگویی‌ها، از قبیل: بیان تخیلات غیر واقعی – دروغ – تهمت – غیبت – شعار تو خالی – ریا – شایعه پراکنی - ... و در یک کلمه "حرفت مفت" که در قرآن کریم از آن به "لَهوَ الحَدیث" یاد شده می‌گردد.

« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ » (لقمان، 6)

ترجمه: و برخى از مردم کسانى‏ اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى[هیچ] دانشى از راه خدا گمراه کنند و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.

بنابراین، نقل یک قصه‌ای که الزاماً و عیناً واقعیت خارجی ندارد، می‌تواند بسیار مفید و پندآموز باشد، و بیان یک واقعیت، اما بی‌جا و بی‌مورد، می‌تواند گوینده را متهم به سبک عقلی نماید و یا شنوندگان را دچار تألمات و دغدغه‌های بی‌مورد نموده و یا حتی منحرف سازد!

‌دردِ دل

‌گاهی انسان به خود القا می‌کند که با "دردِ دل" سبک می‌شود؛ اما همیشه اینطور نیست و چه بسا بازگویی و تکرار ‌"دردِ دل"، سبب تازه شدن آن گردد و بر گرفتگی قلب، خاطر و تألم روانی نیز بیافزاید.

  ادامه مطلب ...

شبهه(15)

پرسش : دست به هر کاری می‌زنم با شکست رو به رو می‌شوم، در حالی که به اقرار تمام اطرافیان فرد مستعد و با هوشی هستم، بسیاری از بدشانسی‌هایی آن قدر مهم بوده‌اند که مسیر زندگی وشغل مرا به طور کلی و به شکل باورنکردنی تغییر داده‌اند ...، به خدا هم شک کرده‌ام.

پاسخ :

 

این شکواییه و نتیجه حاصله مبنی بر شک در توحید یا اسلام، به مثابه‌ی آن است که کسی بگوید: «عالَم هستی، با تمام گستردگی و عظمتش، یعنی "من"! پس اگر بالای سر من قدرتی بود که مطیع "من" بود و هر چه فرمان دادم او انجام داد و کارها بر وفق مراد من شد، خدایی هست، وگرنه نیست و دین نیز ذهنیت است و ...! خب اگر خدایی نباشد، این همه گله‌مندی و داد و فغان نیز لازم نیست، چون نظم جهان بی‌شعور، بی‌هدف و رهاست، یکی شانس می‌آورد و دیگری نمی‌آورد.

قبل از هر سخن، به نکته‌‌ی مهمی باید دقت کنیم، این که در این عالم هستی، اصلاً چیزی به "شانس" و متقابلاً "بد شانسی" وجود ندارد. این واژه را بدین معنا، برای بی‌بصیرت کردن و اغفال مردمان درست کرده‌اند.

نظام این عالم، نظام "علت و معلول" است و هیچ پدیده‌ای خارج از این نظام، پدید نمی‌آید. اگر با پدیده یا حادثه‌ی خوشایند یا نوخوشایندی که محاسبه‌اش را نکرده بودیم نیز مواجه شدیم، هیچ شانس یا بدشانسی در کار نیست، بلکه علت و معلول‌هایی داشته که ما از آن بی‌خبر بودیم و یا به آنها توجه نکرده‌ایم. لذا برای این که از سویی ذهن‌مان تنبل شود و از سوی دیگر متوجه مظالم نگردیم، اسمش را گذاشتند "شانس و بدشانسی"! 

 

ادامه مطلب ...