ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

فمنیسم

پرسش
فمینیسم چیست؟
پاسخ اجمالی
فمینیسم (Feminism)، واژه‌اى فرانسوى و از ریشه لاتینى (Femind) است و با اندکى تغییر، در زبان‌هاى دیگر مثل انگلیسى و آلمانى هم به یک معنا به کار می‌رود.
Feminine (فمینین) به معناى زن یا جنس مؤنث است. فمینیسمِ مصطلح، ممکن است در دو معنا به کار رود:
معناى اوّل، که همان کاربرد عمومى و شناخته شده آن است، به اندیشه و نهضتى گفته می‌شود که مدافع برابرى حقوق زنان با مردان در ساحت‌هاى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى می‌باشد که در فارسى ممکن است از این واژه به زن‌سالارى، زن‌گرایى و... تعبیر شود. البته با پیشرفت این اندیشه، از جمله نتایج به دست آمده، تحقق و تشکیل مجموعه‌هاى منظم و سازمان یافته‌اى براى فعالیت‌هاى زنان است که با عناوین مختلفى مانند تشکل زنان، انجمن زنان، نهضت زنان و... بروز و ظهور می‌یابد.
معناى دوم، نمود و ظهور خُلقیات و صفات زنانه در مردان است، که این معنا مورد نظر نیست.
فمینیسم به عنوان دفاع از حقوق زنان و برابرى این حقوق با مردان، پیشینه‌اى بیش از چند صده دارد، ولى می‌توان گفت که این واژه در اواسط قرن نوزدهم میلادى به این معنا به کار رفت. به منظور تحقق اندیشه فمینیستى، به تدریج جنبش‌هاى گوناگونى شکل گرفته و براى رسیدن به خواسته‌هاى خویش، راه‌هاى متفاوتى را در پیش گرفتند. از نظر تاریخى تکامل جریان فمینیستى را می‌توان به دو مقطع و مرحله تقسیم نمود. مرحله اوّل، از اوایل قرن 19 تا 1920 (بعد از جنگ جهانى اوّل)، و مرحله دوم، از دهه 60 به بعد است. البته فمینیسم در تعریف اوّلیه خود، نهضت حق‌طلبى زنان بود که از آمریکا شروع شد؛ یعنى زنان در برابر تبعیض‌هایى که ریشه در «جنسیت» داشت و در آن زمان مطرح بود، حرکتى را با انگیزه و هدف حق‌طلبى شروع نمودند که تنها بر مبناى دیدگاه‌ها و نگرش‌هاى خاص اجتماعى و بعضاً دینى خود قدم در این مسیر نهاده بودند.
این نهضت، نقطه ضعف‌هایى هم در برداشت، ولى در سال‌هاى 1970 - 1980 گرایش‌هاى متعددى از فمینیست‌ها، از گروه‌هاى بسیار افراطى گرفته تا طیف‌هاى محافظه کار، و حتى دینى مذهبى ظهور نمودند.
در نتیجه، گرایش و نظرات متعددى در ایده فمینیستى وجود دارد، ولى همه آنها در این‌که حقوق زنان نادیده گرفته شده و می‌بایست با انتخاب راه‌کارهاى مناسب، این تضییع حقوق و تبعیض از میان برود، مشترک‌اند. البته محورهایى هم وجود دارد که موجب اختلاف و تعدد آنان گشته است.
در مورد گرایشاتى که در زمینه فمینیسم وجود دارد، به این موارد می‌توان اشاره کرد: فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکیستى، فمینیسم رادیکال، سوسیال فمینیسم، فمینیسم فرامدرن و فمینیسم اسلامى. فمینیسم که پیشینه‌اى نسبتاً زیاد دارد، از اواخر قرن نوزدهم به طرق گوناگون به کشورهاى اسلامى هم وارد شده است.
فمینیسم که یک نهضت و جنبش اجتماعى بود، در طى حرکت چند دهه خویش توانسته است، علاوه بر این‌که نظریات خود را به صورت منظم و دانشگاهى به نام Women’s Studied (مطالعات زنان)، علمى نماید، شرایط مناسب را براى پیدایش حرکت جدیدى که ثمره آن ظهور کارشناسان مسائل زنان ‏باشد، فراهم نماید. توجه به این نکته حائز اهمیت خواهد بود که پیدایش فمینیسم غربى، به عنوان یک حرکت اجتماعى فرهنگى در شرایط و بستر خاصى شکل گرفته است. لذا نقدهاى جدّى بر هر یک از مبانى و دیدگاه‌هاى متعدد فمینیسم مطرح است که نیازمند بررسى و فرصت دیگرى است.
www.islamquest.net

ایسم چیست

آشنایی با واژه "ایسم" و برخی ایسم های مشهور

واژه ایسم را توضیح دهید، تعریف و کاربرد اصطلاحات ایدئولوژی، استراتژیک، امپریالیسم، سوسیالیسم، دمکراتیک، فاشیسم، رئالیسم، صهیونیسم، را تبیین نمایید؟

مکاتب فکری که در این سؤال به برخی از آنها اشاره شد و مانند آن برگرفته از فرهنگ غرب و برخاسته از مبانی فکری و اعتقادی آن است که اساساً ناتوانی مکاتب ساخته و پرداختة اندیشه و افکار نارسای بشری در هدایت انسانها به سوی سرمنزل سعادت و کمال حقیقی بر هیچ کس پوشیده نیست. دکتر الکسیس کارل فیزیولوژیست فرانسوی در این باره می‌گوید: «انسان متجدّد برای ماده اولویت قایل شد و معنویت را در برابر اقتصاد قربانی کرد. ما امروز در جاده زمان به تصادف ترقیات تکنولوژی بدون آن که به احتیاجات اصلی و جان خود توجه کنیم پیش می‌رویم، اگر انسان را فقط به فعالیت اقتصادی منحصر کنیم، مانند آن است که قسمت بزرگی را از او بریده‌ایم، بنابراین لیبرالیسم و مارکسیسم هر دو تمایلات اصیل طبیعی انسان را پایمال کرده‌اند».[1] بنابراین در مطالعه چنین مکاتبی باید به این باور رسید که تنها دینی که می‌تواند برای انسانها برنامه زندگی سعادت بخش باشد دین اسلام است چرا که اسلام برای تمام ابعاد زندگی بشر و تمام نیازهای مادی و معنوی او برنامه دارد و این برنامه توسط کسی تدوین شده که تمام راه‌های سعادت و شقاوت و نیازهای بشر را می‌داند و بر آنها محیط است و نیازی او را به کجراهه نمایی نمی‌کشاند.
ایسم (ism): ایسم در لغت به معنای اصالت، اصول و رویه[2] است و در اصطلاح این پسوند به معنای طرفداری از یک مکتب فکری است، به پیروان یک مکتب خاص این عنوان اطلاق می‌شود. به عنوان نمونه لیبرال به معنای آزاداندیش، آزادی خواه است. لیبرالیسم به طرفداران این مکتب گفته می‌شود که عمده‌ترین هدفشان فراهم آوردن آزادی هر چه بیشتر برای فرد است.
پلورال به معنای گرایش به کثرت است. پلورالیسم به معنای پیروان کثرت گرایی در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی است.
ایدئولوژی: ایدئولوژی از زبان فرانسه و مرکب از idee به معنای تصور و اندیشه + logie به معنای شناخت است. ایدئولوژی عبارت است از فلسفة سیاسی، اجتماعی و... که در آن توجه به عمل به اندازة نظر و آگاهی بیش از آن اهمیت دارد. ایدئولوژی سیستمی از اندیشه‌ها (ایده‌ها) است که هم می‌خواهد جهان را توضیح دهد ‌هم دگرگون کند. به عبارت دیگر هر ایدئولوژی طرحی آرمانی از جامعه دارد که پدید آوردن آن را از هواداران خود خواستار است.[3]
واژه‌های جهان بینی و ایدئولوژی به معانی کمابیش مشابهی به کار می‌رود. از جمله معانی جهان بینی این است «یک سلسله اعتقادات و بینش‌های کلی هماهنگ دربارة جهان و انسان و به طور کلی دربارة‌ هستی» و یا ایدئولوژی عبارت از این است که «یک سلسله آرای کلی هماهنگ دربارة رفتارهای انسان» می باشد. پس طبق این دو معنی سیستم عقیدتی و اصولی هر دین را جهان بینی آن دین و سیستم کلی احکام عملی آن را ایدئولوژی آن می توان به حساب آورد. و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق کرد.[4]
استراتژی: استراتژی به معنای راهبرد، تدبیر، ترفند است. استراتژی در وهلة نخست پیش ازآن که واژه‌ای سیاسی تلقی شود، اصطلاحی نظامی به نظر می‌رسد. «استراتژی علم و فن توسعه و کاربرد قدرتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت به هنگام صلح و جنگ و به منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاست‌های ملی و افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست است».[5] استراتژیک به معنای امر مهم از لحاظ نظامی، سوق الجیشی است، این واژه بیشتر مربوط به جغرافیای سیاسی ژئوپلیتیک است. در سیاست به معنای بسیج همة امکانات و تغییر دادن شرایط در جهت مناسب برای رسیدن به یک هدف اساسی است و در واقع استراتژی برابر باروش کلی برای رسیدن به هدفی کلی است ولی برای رسیدن به هر هدف کلی می باید از مراحلی گذشت روش گذار از هر یک از مرحله ها و مانع ها را تاکتیک می گویند.[6] در جامعه اسلامی هم شخص پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به عنوان رهبر جامعه سیاست کامل یا جامع را بر اساس اهداف قرآن و وحی الهی تنظیم می‌کرد و هدف کلی و راهبرد اصلی «گسترش اسلام و خیر و صلاح و بازداشتن از کفر، فساد، و زشتیها بود و طبیعتاً تنها ابزار نیل به این اهداف، ابزار نظامی نبود و در کنار آن از ابزار فرهنگی اقتصادی، سیاسی و... نیز استفاده می‌شد. مسأله عقد اخوت میان مسلمانان که عامل وحدت مسلمانان بود، از این اقدامات است. هم چنین افزایش قدرت نظامی در زمان صلح و جنگ و بازدارندگی نیز از اصول استراتژیک اسلام است. «و اعدوا لهُم ما استعطتُم مِن قوّةٍ و مِن رباط الخیلِ ترهبوُنَ به عدّو الله و عدوّکُم»؛[7] مهیا نمائید برای مقابله با دشمنان آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری را تا (اینکه) دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید تا از تجاوز باز بمانند».
امپریالیسم: به معنای استعمارگری است. عنوانی است برای قدرتی یا دولتی که بیرون از حوزة ملی خود به تصرف سرزمین‌های دیگر بپردازد و مردم آن سرزمین‌ها را به زور وادار به فرمانبرداری از خود کند و از منابع اقتصادی و مالی و انسانی آنها به سود خود بهره‌برداری کند.[8] در واقع امپریالیسم از کلمة «امپراتوری» گرفته شده است.
در اسلام از امپریالیسم تعبیر به استکبار شده است جریانی که همیشه در برابر پیامبران قرار داشته است و مانع از تعالیم انبیاء بوده‌اند؛ «و قارون وفرعون وهامان و لقد جاءَهُم موسی بالبیّنات فاستکبروا فی الاَرض»؛[9] قارون و فرعون و هامان در برابر معجزات موسی استکبار ورزیدند.
نه تنها استکبار ورزیدند بلکه دیگران را نیز به استثمار کشاندند؛ «انّ فرعَونَ علا فی الارضِ و جعلَ اهلَها شیعاً یستَضعِفُ طائفةً مِنهُم»[10]؛ فرعون در زمین سرکشی و طغیان (استعمار) نمود و در میان مردم تفرقه و جدایی انداخت و گروهی از آنها را ضعیف و ذلیل کرد.
سوسیالیسم: اصطلاح سوسیالیسم از واژة ‌فرانسوی «سوسیال» به معنای اجتماعی اخذ شده است. فرهنگ انگلیسی آکسفور این واژه را این گونه تعریف کرده است: «نظریة یا سیاستی که هدف خود را مالکیت یا نظارت کلّ اجتماع بر ابزار تولید (سرمایه، زمین، دارایی و غیره) در جهت تأمین منافع همگانی قرار می‌دهد و یا از این مالکیت و نظارت حمایت می‌کند». سوسیالیسم اصولاً در مقابل تعالیم فردگرایانة لیبرالیسم اقتصادی و سرمایه‌داری قرار می‌گیرد و برخلاف این مکاتب ـ که فرد و منفعت فردی اهتمام دارند ـ این اندیشه بر جمع گرایی و سود همگانی تأکید می‌کند.[11]
اسلام با سوسیالیسم مخالف است، همان گونه که با لیبرالیسم مخالف است. اسلام نه هدف خود را مالکیت بر ابزار تولید دانسته ونه فرد را در تمام زمینه‌ها محور قرار داده است، بنای اسلام بر تأمین نیازهای مادی و معنوی افراد و تعالی بخشیدن به انسانهاست. هدف اسلام و حکومت اسلامی تأمین مصالح معنوی علاوه بر تأمین نیازهای مادی است و این همان نقطه‌ای است که اسلام را از سایر مکاتب جدا می‌کند.
دمکراتیک: دمکراتیک حکومتی است که بر مبنای دمکراسی استوار است. «دمکراسی واژه‌ای است برگرفته از واژه‌های یونانی (دموس) به معنای مردم و کراسیا به معنای قدرت (مردم سالاری، قدرت مردم) دربارة مفهوم دموکراسی چارلز مریام می گوید: «دموکراسی رشته‌ای از قواعد یا طرح جامعی از سازمان نیست، بلکه چارچوبی از افکار و شیوة عمل است که در راستای خیر عمومی بدان صورت که ارادة عمومی تفسیر و هدایت می‌کند قرار دارد».[12] بدین سان دموکراسی هم شکلی از حکومت است و هم فلسفة زندگی، با هم حکومتی است که در آن مردم یا اکثریت آنها دارندة قدرت نهایی تصمیم گیری دربارة مسائل مهم سیاست عمومی‌اند. از دیدگاه اسلام و منابع اسلامی مشروعیت حکومت تنها از ناحیة‌ خداوند است، چرا که «بر اساس اعتقاد توحیدی خداوند ربّ و صاحب اختیار هستی و انسان‌هاست و چنین اعتقادی ایجاب می‌کند که تصرف در امور مخلوقات خدا حتماً با اذن خداوند صورت گیرد و چون تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرف در امور انسان‌ها و محدود ساختن آزادی افراد است این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد».[13] و وقتی خداوند منشأ حقوق است حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امام معصوم ـ علیه السّلام ـ و یا جانشین امام معصوم واگذار کرد. او حق دارد احکام الهی را در جامعه پیاده کند، چون از ناحیة کسی نصب شده که همه هستی و حقوق و خوبی‌ها از اوست. البته عدم دخالت رأی مردم در مشروعیت حکومت به معنای بی‌اعتنایی به رأی و مشارکت مردمی نیست، زیرا از نظر اسلام حاکم باید مورد پذیرش مردم قرار گیرد و بدون مشارکت و همکاری مردم، حکومت اسلامی فاقد قدرت اجرایی خواهد بود. پس انتخاب مردم و نقش آنان تنها در عینیت بخشیدن به حکومت است و انتخاب مردم به مثابة قالب است و روح مشروعیت را اذن الهی تشکیل می‌دهد.
فاشیسم: از کلمة ایتالیایی (fascio) به معنای دسته و مجموعه گرفته شده است. این تعبیر در اصطلاح خاص آن در توصیف حکومت موسولینی در ایتالیا به کار می‌رود. امّا در اصطلاح عام به عنوان اسم جنس برای همة نظامهای دیکتاتوری و جنبشهای قدرت باور مانند نازیسم آلمان، فالانژیسم اسپانیا، گارد آهنی رومانی و... استفاده می‌شود. موسولینی عناصر اصلی فاشیسم را مخالفت با صلح و سوسیالیسم و دموکراسی و تقدیس دولت می‌داند.[14] از دیدگاه اسلام هر نوع حکومت دیکتاتوری که بر اساس زور استوار است مردود است. در اسلام حکومت خادم مردم است و حاکمان جامعة اسلامی بر اساس تعالیم اسلام اعمال حاکمیت می‌کنند، حکومت امانتی الهی در دست حاکمان است و به محض تخطی از قوانین اسلامی و سهل انگاری در آنها مشروعیت ایشان مخدوش می‌شود. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «و الله لَهِیَ احبُّ الیّ من امرَتکُم الّا اَن اقیم حقّاً او ادفَعُ باطلاً»؛[15] بخدا سوگند این (کفش کهنه) بهتر است نزد من از حکومت بر شما مگر این که حقی را بدین وسیله برپا نمایم و یا باطلی را دفع نمایم.
رئالیسم: واژة رئالیسم به معنای واقع گرایی است. این اصطلاح بیشتر در حوزه‌های کاربردش در مقابل ایدئالیسم (آرمان گرایی) استعمال می‌شود، مهمترین حوزه‌هایی که این مفهوم در آنها به کار می‌رود عبارت است از فلسفه، اخلاق، سیاست، هنر، ادبیات ومباحث زیبایی شناسی. در یک تعریف کلی ـ و تا حدی مناسب با حوزه‌های مختلف ـ شاید بتوان گفت: «رئالیسم عبارت است از وضع و حالتی که در آن به اموری که داخل در متن واقع و خارج از ذهن انگاشته می‌شود اهتمام ویژه داده می‌شود».[16] در اسلام هم به واقع گرایی توجه شده است هم به آرمان گرایی به عنوان نمونه در اخلاق رئالیسم به معنای اصالت دادن به واقعیات و کنار آمدن به وضع موجود و تحصیل بهترین ثمرة عملی ممکن از آنهاست و در مقابل ایدئالیسم یا آرمان گرایی بر اهتمام به امور متعالی و عدم دلبستگی به «آن چه نپاید» تأکید می‌کند. در اسلام واقعیات زمینه‌ای قرار داده می‌شوند برای تحصیل امور متعالی. هم چنین در سیاست معمولا سیاسیون واقع گرا را کسانی می‌دانند که سیاست را در عرصة تلاش و رقابت بر سر تحصیل قدرت می‌دانند، اساس تفکر رئالیسم سیاسی بر منافع قلمداد می‌شود در مقابل آرمان گرایان اصول اخلاقی و متعالی انسانی را در مرتبه‌ای بالاتر از قدرت و سیاست می‌نشانند.
در اسلام قدرت عاملی قرار داده شده است برای خدمت به انسانها و تأمین مصالح مادی و معنوی آنها. لذا در رأس حکومت و در شکل ایده‌ال حکومت انسان معصوم در رأس قرار می‌گیرد و در عصر غیبت که مردم از مصالح حکومت معصوم محروم هستند نزدیکترین و شبیه‌ترین فرد به معصوم که ولی فقیه است در رأس قرار می‌گیرد.
صهیونیسم: نام یک جنبش ناسیونالیستی[17] یهودی است که هدف آن ایجاد یک دولت خود مختار یهودی در فلسطین بود، صهیونیسم صورت دنیوی و ملت پرستانه‌ای از یهودیت است که در اواخر قرن نوزده پدید آمد. این جنبش نام خود را از کوه «صهیون» در اورشلیم گرفته است که ظاهراً آرامگاه داود نبی ـ علیه السّلام ـ در آن قرار دارد، بنابر نظر صهونیست‌ها یهودیان خارج از این سرزمین در تبعید زندگی می‌کنند و زندگی کامل فقط در آن جا ممکن است.[18]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عبدالرسول بیات و جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه‌ها، نشر اندیشه و فرهنگ دینی، قم 81، ص 270 تا 295.
2. داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید، تهران 80، ص 37 تات 39، ص 52 تا 55، ص 157 تا 162، ص 204 تا 210، ص 226 تا 227.
3. علیرضا ارغندی، جلیل روشندل، مسائل نظامی و استراتژیک معاصر، انتشارات سمت،تهران، ص 5 تا 35.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . الکسیس کارل، راه و رسم زندگی، ترجمه پرویز دبیری، 1336، ص 15.
[2] . فرهنگ انگلیسی ـ فارسی حییم، ‌نشر فرهنگ معاصر، ص 328.
[3] . آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید، 1380، ص 52 و 53.
[4] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 29.
[5] . ازغندی، علیرضا، جلیل روشندل، مسائل نظامی و استراتژیک معاصر، تهران، انتشارات سمت، 1374، ص 6.
[6]. آشوری، داریوش، همان، ص26.
[7] . انفال/60.
[8] . آشوری، داریوش، دانشنامة سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، 1380، ص 36.
[9] . عنکبوت/39.
[10] . قصص/4.
[11] . بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژه ‌ها، قم، نشر اندیشه و فرهنگ دینی، 1381، ص 346.
[12] . عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، نشر نی، 1375، ص 293 و 296.
[13] . مصباح یزدی، محمد تقی، نظریة سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1378، ج 2، ص 40.
[14] . بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژه‌ها، قم، نشر اندیشه وفرهنگ دینی،1381، ص 389 و 390.
[15] . نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 33.
[16] . بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژه‌ها، قم، نشر اندیشه وفرهنگ دینی، 1381، ص 289 و 290.
[17] . به معنای ملت باوری، ملت گرایی است.
[18] . آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، 1380، ص 226 تا 227، ص 37 تا 39، ص 52 تا 55، ص 157 تا 162، ص 204 تا 210.

www.siasi.porsemani.ir