ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

مرگ 3

برخی آیات قران کریم که به حقیقت مرگ اشاره دارند :








بزودی .....

یاد مرگ 2

 "مرگ" پس از تولد، عظیم‌ترین حادثه‌ای است که به صورت حتم و یقین، برای هر انسان زنده‌ای (و هر موجود زنده‌ای) رخ می‌دهد و هیچ راه فرار یا استثنایی هم ندارد. لذا خداوند متعال می‌فرماید: این مرگی که شما از آن فرار می‌کنید، او به دیدار شما می‌آید.

«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (الجمعة، 8)

ترجمه: بگو: بى‏تردید آن مرگى که از آن مى‏گریزید با شما ملاقات خواهد کرد، سپس به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانده مى‏شوید، پس شما را از آنچه (در دنیا) عمل مى‏کردید آگاه خواهد نمود.

"مرگ" مثل تولد نیست. نوزاد وقت تولد، با همین جسم‌اش، از یک عالَمِ مادی (رَحِم مادر)، به یک عالَم دیگر مادی (دنیای بیرون و حیات در زمین) منتقل می‌شود؛ اما به هنگام مرگ، روح جسم را در زمین وا می‌گذارد و به عالم دیگری [برزخ] منتقل می‌شود.

*- برای روشن‌تر شدن موضوع در جهت سؤال مطروحه، لازم است به دو اصل مهم توجه کنیم: یکی رابطه روح با بدن است و دیگری درد و رنج و تألم، یا نشاط، لذت و سرور.

رابطه روح با بدن: روح مانند عضوی از اعضای درونی، در "ّبدن" قرار ندارد که یک وقتی هم از آن خارج شود. روح مانند دست و پا به بدن نچسبیده که زمان مرگ جدایش کنند، روح مادی نیست و اگر در بدن بود، حتماً مادی می‌بود و جایگاه خاص خود را داشت. بلکه روح، بر بدن احاطه دارد و البته به آن تعلق (علاقه) شدید دارد.

به تعبیر حکما، این بدن، مرتبه نازله و تجسم روح است. چنان که حضرت آیت الله حسن زاده آملی در این باره می‌گوید: «بدن، مرتبه نازله نفس و نفس تمام بدن است و بدن، تجسد و تجسم روح، صورت و آشکار کننده کمالات و قوای آن در این عالم است.» (سرح العیون فی شرح العیون، ص215)

احساس درد یا لذت: اگر چه منشأ ادراک همان روح است و حواس و سلسله اعصاب، هر چند فعال باشند، اما به خودی خود احساس درد یا لذت ندارند؛ اما به حسب درک ظاهری و بیان ساده، انسان دو ویژگی را در خود احساس می‌کند: یکی ویژگی جسم و بدن است که تمامی حالاتش قابل اندازه‌گیری نیز هست (چون مادی صرف است)، و دیگری ویژگی نفسانی یا روحانی است، مانند آگاهی، محبت، تنفر، تألم، شادی و ...، که به هیچ وجهی و با هیچ معیاری قابل اندازه‌گیری نمی‌باشد. حتی امروزه در علم پزشکی روشی برای فهم میزان درد بیمار روال شده که از بیمار می‌پرسند: اگر درد از یک تا ده باشد، عدد میزان درد تو چقدر است؟ او می‌گوید: یک، یا پنج یا هشت. اما آن چه که او می‌گوید: میزان درد نیست، بلکه نسبتش در قیاس به این اعداد یک تا ده می‌باشد.

حادثه مرگ:

حادثه مرگ، بزرگ‌ترین و هولناک‌ترین حادثه‌ای است که در این دنیا برای بشر رخ می‌دهد. تا آنجا که از شدت حادثه، هر چه می‌داند را یک جا فراموش می‌کند [مگر آن چه ملکه‌ی او شده است را پس از حادثه به یاد بیاورد]. در احادیت آمده که حتی شخصی که سال‌ها قرآن می‌خوانده، اما انس با قرآن ملکه او نگردیده است، وقتی سؤال می‌شود که در دنیا کتاب تو چه بود؟ به یادش نمی‌آید.

آیا ندیدید که به هنگام برخورد دو خودرو یا هر حادثه مشابه دیگری، مصدوم برای چند لحظه، چند دقیقه، نمی‌فهمد که کیست؟ کجاست و چه حادثه‌ای رخ داده است و حتی چه آسیبی دیده است؟ پایش شکسته و نمی‌فهمد (در اصطلاح می‌گویند: هنوز گرم است و متوجه نیست)؛ و گاه روی او آب می‌پاشند یا ضربات سبکی به صورتش می‌زنند تا به خود آید و متوجه شود؟ حال حالت این انسان را در حادثه عظیم مرگ، که ناگهان نیز می‌رسد، تصور کنید.

ما می‌میریم، یا مرگ می‌میرد؟

در یک اصطلاح غلط، می‌گوییم که ما می‌میریم! در حالی که مرگ همیشه با ما هست، هر لحظه‌ای، پس از مرگِ لحظه‌ی قبل متولد می‌گردد؛ 5 سال پیش، یک ساعت پیش، یک دقیقه پیش و حتی یک لحظه پیش شما کو و کجاست؟ این همان مرگ است؛ گام به گام مرگ است و یکی هم گام آخر است. چنان چه حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «هر نفسی که انسان می‌کشد، گامی است که به سوی مرگ می‌نهد».

اما واقع‌اش این است که این مرگی که همراه ماست، خودش به آخر رسیده و می‌میرد. اگر ما می‌مُردیم که دیگر باقی نبودیم، بلکه مرگ می‌میرد و دیگر مرگی نیست، اما ما هستیم و حیات را در نشئه دیگری ادامه می‌دهیم. چنان چه مفسر معاصر، حضرت آیت الله جوادی آملی در این باره می‌فرمایند: «تعبیر قرآن این است که شما مرگ را مى‌چشید و مى‌میرانید. نفرمود مرگ، هر کسى را مى‌چشد. ‏فرمود هر کسى مرگ را مى‌چشد «کلّ نفس ذائقَة المَوتِ». شما اگر تشنه‌اید، یک لیوان آب یا شربت ‏را که مى‌نوشید، (شما) این شربت را محو کرده‌اید، یا شربت شما را محو کرده است؟ شما این لیوان آب را از بین ‏برده‌اید یا این لیوان آب، شما را؟ شما او را هضم کردید یا او شما را؟ قرآن نمى‌گوید مرگ، انسان را مى‌چشد، ‏مى‌گوید انسان، مرگ را مى‌چشد. مرگ یعنى تحول، مرگ یعنى تغییر، انسان تغییر و تحول و دگرگونى را ‏مى‌چشد، محو مى‌کند و به ثبات مى‌رسد

سنخ درد مرگ:

با توجه به آن چه بیان شد، معلوم می‌شود که البته "مرگ، بسیار بسیار و بیش از آن چه انسان بتواند تصور کند، دردناک است"، اما دردش و ادراک آن درد، از نوع دردهای جسمانی نمی‌باشد.

برای درک بیشتر، لازم است به درد کشیدن خود در همین عالم دنیا توجهی کنیم؛ یک موقع عضوی از اعضای بدن [سر، چشم، گوش، دندان، دست، پا یا اعضای درونی چون قلب، معده و ...] درد می‌کند و ما آن درد را احساس می‌کنیم؛ اما یک موقع دل انسان از مصیبت، ماتم، تألم یا ظلمی به درد می‌آید؛ آیا این دو از یک سنخ و قابل مقایسه هستند؟!

اگر کسی از پلکانی بیافتد و دست و پایش بشکند، مجروح شود و صدمه‌ای ببیند، متوجه نوعی درد در اعضای خود می‌شود؛ هم چنین وقتی خبر فاجعه منا را می‌شنود [حتی اگر تصاویرش را ندیده باشد]، روحش درد می‌کشد و رنج می‌برد؛ آیا این دو درد هم سنخ و قابل مقایسه هستند؟ هرگز.

درد روح غلبه دارد:

همان طور که روح بر جسم احاطه و غلبه دارد، درد یا نشاط و لذت روح نیز بر دردها و لذت‌های بدنی احاطه و غلبه دارد، چنان که گاه سبب می‌گردد آدمی متوجه درد یا لذت جسمانی خود نگردد. اگر کسی از روزه گرفتن لذت ببرد، درد گرسنگی نمی‌کشد.

به عنوان مثال: بسیار اتفاق افتاده که عضوی از بدن انسان به درد افتاده است، اما ناگهان خبر تأثرآوری به او می‌دهند. این درد چنان غلبه می‌کند که درد حسی خود را فراموش کرده یا دیگر احساس نمی‌کند. همین طور است لذت؛ به عنوان مثال آدمی با قوه‌ی چشایی خود، از خوردن یک میوه‌ یا خوراک خوش مزه لذت می‌برد، اما میهمانی عزیز دارد و او چنان محو لذت دیدار او می‌گردد که هیچ متوجه نمی‌شود که چه می‌خورد و چه مزه‌ای داشت.

آیا دقت کرده‌اید که صاحبخانه چقدر دوندگی برای پذیرایی خوب در شام می‌کند، درد هم نمی‌کشد، اما میهمان‌ها که رفتند، گویی ناگهان دردهای دست و پا و استخوان و کف پا به او هجوم می‌آورد؟ علتش این است که شوق و لذت آن میهمانان، نمی‌گذاشت این درد جسم را بفهمد.

درد مرگ نیز از نوع دردهای حسی نیست و بر تمامی دردهای حسّی غلبه می‌کند. اگر کسی در حادثه‌ای مصدوم شده باشد و درد بکشد، وقتی با "مرگ" مواجه می‌گردد، دیگر آن دردها را نمی‌فهمد، و همین طور است اگر کسی مؤمن و مشتاق مرگ باشد، از شدت شوق و لذت، درد جسمانی را فراموش کرده و نمی‌فهمد. بدنش با ترکش خمپاره تکه و پاره شده، اما با لبخندی که گویا دنیا را به او بخشیده‌اند، از دنیا می‌رود.

امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در دعای کمیل، درد آتش جهنم و درد فراق را مقایسه کرده و عرضه می‌دارد: به فرض که درد جهنم را تحمل کنم، درد فراق را چگونه تحمل خواهم کرد!

*- در جهنم نیز سوزش و درد جدایی، حسرت، اسف، غبن و دوری، به مراتب بیش از تمامی عذاب‌های جسمانی می‌باشد. در بهشت نیز لذت فلاح، رضایت، سعادت و قرب به محبوب، به مراتب بیش از لذات جسمانی بهشت است.

نسبت درد و عذاب مرگ به دردهای جسمانی نیز همین گونه است.

سنخ درد مرگ:

درد مرگ، از سنخ درد از دست دادن محبوب‌ها و فراق آنهاست. انسانی که سالم است و دردی ندارد و به حسب مادی و جسمی در اوج لذت است، اگر از محبوبش (مثل پدر، مادر، همسر، وطن و ...) باشد، نوعی تألم و درد دارد، اما شاید در برخی زیاد نباشد، چون امید به نزدیکی و دیدار مجدد دارند. اما اگر او را ناامید کنند، مثلاً بگویند: پدرت یا مادرت، یا همسر یا فرزندت، از دنیا رفت، دردش به حد طاقت فرسا مضاعف می‌گردد.

زندان چرا ناخوشایند است؟ ظاهرش که تنبل خانه است؛ اما باطنش، قطع ارتباط با مأنوس‌هاست.

"انسان" موجودی است که زود اُنس می‌گیرد و زود هم دچار نسیان [فراموشی] می‌شود.

  ادامه مطلب ...

یادمرگ death

Death

-------------------------------------------

یاأَیُّهاالاِنسانُ ماغَرّکَ بِرَبّکَ الکریمِ

ای انسان چه باعث شدکه به خدای کریم بزرگوارخودمغرورگشتی

قران کریم سوره انفطار آیه 6

O man! What has seduced thee from thy  Lord Most Beneficent

Quran 82:6 

---------------------------------

زندگی پس از مرگ و تا شروع قِیامت از نظر قرآن چگونه است؟

پاسخ

1. اجمالاً از قرآن کریم استفاده می شود که انسان در مرتبه بعد از مرگ تا قیامت از نوعی حیات برخوردار است. گروهی از نعمت های الهی برخودار هستند و دسته ای گرفتار عذاب های برزخی؛ تفصیل این اجمال را در روایات رسیده از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهل البیت علیهم السلام به دست می آوریم [1] . امروزه انجمن تحقیقات روحی در اروپا و آمریکا به بقاء محفوظات بعد از مرگ اذعان دارند اگر چه در جاودانگی او تردید دارند. به هر تقدیر حالات همه افراد در عالم برزخ یکسان نیست گروهی متنعم؟، گروهی معذب، دسته ای در حالت خواب و در این حالت مانند خواب های پریشان یا شیرین از عالم برزخ بهره مند می شوند؛ کسانی که در کفر محض هستند در عذاب های برزخی گرفتارند، مؤمنین خالص هم در نعمت های آن بهره مند هستند و دسته های دیگر از بشر به تناسب اعمال و عقاید هم از نعمت ها و هم از نقمت ها بی نصیب نیستند.

2. از جمله آیات قرآن کریم می توان به آیاتی اشاره کرد که در راه خدا به شهادت رسیده اند مانند:

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» [2]

«و به آنها که در راه خدا کشته می‏شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‏اند،ولی شما نمی‏فهمید.»

و :

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» [3]

«(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند.»

و همچنین بیان شهید، سور ه یاسین که بعد از مرگ فرمود:

«قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ» [4]

«(سرانجام او را شهید کردند و) به او گفته شد: »وارد بهشت شو!« گفت: »ای کاش قوم من می‏دانستند ... »

«بِما غَفَرَ لی رَبّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ» [5]

«که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی‏داشتگان قرار داده است»

و آیات فراوان دیگر مثل:

«حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبّ‏ِ ارْجِعُونِ» [6]

«(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‏دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‏گوید: »پروردگار من! مرا بازگردانید ! »

«لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکْتُ کَلاّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» [7]

«شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!« (ولی به او می‏گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‏گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند ! ».



[1] بحارالانوار، ج 6، ص 202 به بعد، احوال برزخ و....

[2] سور ه بقره، آی ه 154 .

[3]  سور ه آل عمران، آی ه 169 .

[4] سور ه یاسین، آیه 26 .

[5] سور ه یاسین، آیه 27 .

[6] سور ه مؤمنون،آیه99 .

[7] سور ه مؤمنون، آیه 100

www,hawzah.net

------------------------------------------------------------------

پرسش:
دنیای پس از مرگ انسان چگونه است؟ آیا به برزخ رفته و در کالبد دیگری به دنیا می آید و یا با جسم و روح و یا فقط روح به دنیایی دیگر میرود و و یا نابود می شود و اگر چنین باشد آیا اثرات جسمی آن مثل صوت و احتمال تصویر یعنی انعکاس نور آن در دنیا می ماند؟

پاسخ:
"برزخ" یعنی عالمی مابین دنیا و آخرت که انسان پس از مرگ وارد آن عالم می‏شود.
عالم برزخ متوسط بین دنیا و آخرت و اولین مرحلة عالم ملکوت است و برخی از خصوصیات این جهان را از قبیل محدودیت زمانی داراست ولی در عین حال مربوط به عالم عقبی‌َ است‌.
آیات و روایات متعددی گواه بر آن است که انسان مؤمن در عالم برزخ متنعم به نعمت‌های الهی است‌ که در ادامه اشاره خواهیم کرد.
همچنین روایات زیادی صراحت دارد که اعمال انسان در قبر با او همراه است و پشتیبان یا عذاب‌دهندة او هستند تا در قیامت بر خداوند عرضه شوند. البته بعضی از مؤمنین نیز در برزخ معذبند و این عذاب کفاره گناهانشان خواهد بود تا در قیامت وارد بهشت گردند. نکتة دیگر اینکه‌، آنچه در قبر و عالم برزخ مورد سؤال است اعتقادات انسان می‌باشد ولی بررسی تفصیلی اعمالی مربوط به قیامت است‌.

ویژگی‏های عالم برزخ این است که قبر یا بمنزله باغی از باغهای بهشت، یا حفره‏ای از حفره‏های جهنم خواهد بود، لذا امام سجاد(ع) فرمود:
"ان القبر روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران". (پیام قرآن، ج 5، ص 447، به نقل از تفسیر برهان، ج 3، ص 120.) یکی دیگر از خصایص عالم برزخ، سؤال در قبر است، امام صادق(ع) فرمود:
من انکر ثلاثة اشیاء فلیس من شیعتنا: المعراج و المسألة فی القبر و الشفاعة؛ کسی که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست، معراج، سؤال در قبر و شفاعت.(همان، ص 460.)
یکی دیگر از ویژگی‏های قبر، فشار قبر است، البته مراد از قبر در اکثر اخبار، چیزی است که روح در آن در عالم برزخ قرار دارد.(بحارالانوار، ج 6، ص 271)

هنگام مرگ روح نمی میرد, بلکه ارتباط خود را با بدن قطع می کند و بعد از مرگ بدن متلاشی می شود, امّا روح با قالب مثالی در عالم برزخ به زندگی خود ادامه می دهد.
در آیه 99ـ 100سوره مؤمنون از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری که فاصلهء بین زندگی دنیا و قیامت است , با کلمهء برزخ تعبیر کرده است . بر اساس دلالت آیات و روایات رسیده از رسول اکرم و ائمهء اطهار علیهم السلام علمای اسلام در مورد وجودعالم برزخ و عذاب و نعمت اتّفاق نظر دارند. بدین معنی که انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحله ای دیگر ازحیات و زندگی می گردد که همه چیز را حس می کند; از چیزهایی لذّت می برد و از چیزهایی دیگر رنج و البته لذّت ورنج انسان بستگی به افکار و اخلاق و اعمالش در دنیا دارد. این زندگی برزخی ادامه دارد تا آن گاه که قیامت کبری بر پا شود.(مجموعه آثار شهید مطهری , ج 2 ص 513ـ 514 )

قرآن کریم دربارهء مؤمن (آل یاسین ) که در راه یاری فرستادگان حضرت عیسی در شهر انطاکیه به شهادت رسید می فرماید: .(یس (36 آیه 26ـ 27)
رسول خدا در جنگ بدر پس از پیروزی مسلمانان و کشته شدن گروهی از سران قریش و انداختن بدن های آن ها در یک چاه , سر به درون چاه برد و به آن ها گفت : ما آن چه را خداوند به ما وعده داد, محقق یافتیم . آیا شما نیزوعده های خدا را راست یافتید؟
بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول اللّه ! شما با کشته شدگان و مردگان سخن می گویید! مگر این ها سخن شما رادرک می کنند؟ فرمود: آن ها اکنون از شما شنواترند.(مجموعه آثار شهید مطهری , ج 2 ص 517)

در مورد چگونگی زندگی در عالم برزخ که آیا تنها روح است یا با بدن است , روشن ترین تصویر این است که :
روح انسان بعد از مرگ و پایان زندگی دنیا, در جسم لطیفی قرار می گیرد که بسیاری از عوارض جسم و بدن مادی بر کنار است , ولی از آن نظر که شبیه جسم مادی است , به آن یا می گویند که نه کاملاًمجرّد است و نه مادّی محض , بلکه دارای یک نوع تجرّد برزخی است . به گفتهء بعضی از دانشمندان می توان آن راتشبیه به خواب کرد, در خواب های راستین روح انسان با استفاده از قالب , به نقاط مختلف پرواز می کند و مناظر رامی بیند و از نعمت ها بهره می گیرد و لذّت می برد و گاه مناظر هولناکی را مشاهده می کند و سخت متألّم می گردد وفریاد می کشد و از خواب بیدار می شود.(تفسیر نمونه , ج 14 ص 311 پیام قرآن , آیت اللّه مکارم شیرازی , ج 5 ص 463)

پرسش: مدت اقامت انسان دربرزخ تا چه زمانی است؟زود تمام میشه یا تا ابد اونجاییم؟

پاسخ:
همانطور که قبلا گفتیم برزخ، جهانی نو و زندگی تازه و جدیدی است که از هنگام مرگ هر انسانی شروع می‏شود و تا بر پایی روز قیامت ادامه دارد و با برپایی قیامت، زندگی انسان در برزخ پایان می‏پذیرد یعنی برزخ دیگر ابدی نیست و برزخ دالان ورودی به قیامت کبری و نخستین منزل از منازل آخرت می‏باشد.
در آیه‏ی 99 - 100 سوره‏ی مؤمنون چنین آمد، وقتی هنگام مرگ یکی از تبه‏کاران فرا رسید، درخواست برگشت می‏کند و خداوند با ردّ درخواست آنان، می‏فرماید: من وارئهم برزخ الی یوم یبعثون یعنی پشت سر آن‏ها برزخی است تا روزی (روز قیامت) که برانگیخته شوند. در روایات هنگامی که از معصوم(ع) پرسیده می‏شود، برزخ چیست؟ می‏فرماید: القَبرُ منذ حینَ موته الی یومِ القیامةِ عالم برزخ همان عالم قبر است که از هنگام مرگ آغاز می‏شود و تا زمان برپایی قیامت ادامه دارد(نورالثقلین، ج 3، ص 554).
بنابر این، هم اکنون ـ که قیامت برپا نشده ـ عالم برزخ وجود دارد و امری صرفاً ذهنی نیست و همه‏ آنان که مرده‏اند هم‏اکنون در آن جهان به سر می‏برند و آن دارای حیات و زندگی‏ای هستند که در ادامه‏ی زندگی دنیا است، از یک سو و شروع زندگی و حیاتی است که مرگی برای آن تصور ندارد و امتداد آن، تا ابدیت می‏باشد.
حالا کی قیامت می شود ما نمی دانیم .وخود این ندانستن و معلوم نبودن هم حکمت هایی دارد.

پرسش:
ایا روایتی یا نقلی است که بگوید ان زمان که عالم برزخ تمام میشود و قرار است که همه برانکیخته شوند باید در عالم برزخ بمیرند تا در قیامت زنده شوند یا نه یا اینکه مستقیما بدون مردن در عالم برزخ وارد قیامت میشوند؟

پاسخ:
در مورد مرگ در برزخ تعبیری وجود دارد که آن را مرگی در عالم برزخ معنا می¬ کنند.
درباره مرگ برزخی (به معنایی که گفته شد) مفسران در ذیل آیاتی این بحث را آورده¬اند:
« لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ »
«هرگز مرگى جز همان مرگ اوّل (که در دنیا چشیده‏اند) نخواهند چشید، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ مى‏کند.»

« إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ »[دخان/35]
«مرگ ما جز همان مرگ اول نیست و هرگز برانگیخته نخواهیم شد.»

در این دو آیه چون سخن از مرگ نخستین آمده است و مفسران آن را به معنای مرگ دنیوی معنا کرده¬ اند به پیروی آن بحث از مرگ دومی که همان مرگ برزخی است را نیز مطرح می-کنند.[تفاسیر طباطبائی، علامه محمد حسین و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‏،ذیل آیات 35 و56 سوره دخان]
« قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ »[ غافر/11]
«آنها مى‏گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى‏.»

این آیه مهمترین آیه در این بحث است و معتقدین به مرگ برزخی مانند علامه طباطبائی ذیل این آیه مرگ برزخی را اثبات کرده ¬اند.[طباطبائی، همان، ذیل آیه 11 سوره غافر]

از بررسی آیات مرگ برزخی و دنیوی روشن می¬شود که در قرآن کریم مرگ برزخی مانند و شبیه به مرگ دنیوی نیست؛ چون خداوند در آیه¬ای اهل بهشت را اینگونه نوید می¬دهد که به جز مرگ در دنیا که تحمل کرده¬اید مرگ دیگری ندارید. در صورتی که می¬دانیم اهل بهشت نیز باید از عالم برزخ وارد عالم قیامت شوند و قبل از عالم قیامت همه حتی کسانی که در عالم برزخ هستند می¬میرند پس چرا خداوند می¬فرماید جز مرگ دنیوی مرگ دیگری را نچشیده¬اند؟

پاسخ این سؤال اینگونه است که مرگ برزخی را نیز چشیده ¬اند؛ اما چون این مرگ با مرگ در دنیا تفاوت¬های بسیاری دارد، خداوند آن را متذکر نشده¬ است. در مرگ برزخی دیگر جسمی وجود ندارد و دیگر گرفتن روح از جسم مطرح نیست. بنابراین اینکه برخی مرگ برزخی را به معنای مرگ بعد از زنده شدن جسم در قبر و پاسخ دادن به نکیر و منکر می-دانند اشتباه است.

پرسش:
چرا مرگ و معاد نرسناکه؟

پاسخ:
ترس از مرگ در فرهنگ قرآنی و روایی از جهت تفاوت انسان‏ها، علت‏ های گوناگون دارد. در یک منظر کلی می‏توان انسان‏ها را از این جهت به تعبیر حضرت امام به سه گروه:
ناقصان، متوسطان و کاملان تقسیم کرد.

اما دلیل وحشت از مرگ در انسان‏های ناقص این نکته ظریف است که انسان به حکم فطرت خود حب به بقا و میل به جاودانگی داشته و از فنا، زوال و نیستی متنفر می‏باشد، ازاین‏رو به عالمی که عالم حیات تلقی می‏شود، عشق ورزیده و از عالمی که به پندار خودعالم نیستی است، تنفر دارد.
بنابراین چنین افرادی به دلیل آن که ایمان به عالم آخرت نداشته و قلوبشان به حیات ازلی و بقای سرمدی اطمینان نیافته است، به این دنیا علاقمند و به حسب آن فطرت، از مرگ هراسان و گریزانند. خداوند متعال عقیده این گروه از انسان‏ها را چنین بیان می‏کند: «ان هی الاحیا تنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین؛ جز این زندگانی دنیای ما چیزی نیست، می‏میریم و زندگی می‏کنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد»، (مؤمنون، آیه 37).

عامل ترس از مرگ در انسان‏های متوسط چیز دیگری است، متوسطان که ایمانشان به عالم آخرت و حیات قیامت کامل نیست به دلیل غفلت از آخرت وعالم برتر و بالاتر و توجه به امور دنیوی و تلاش در آبادانی آنها از مرگ می‏ترسند.
امام صادق(ع) می‏فرمایند: «[روزی] مردی به سوی ابوذر آمده و پرسید: چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ [ابوذر در پاسخ] فرمود: به دلیل آن که شما دنیا را تعمیر کردید و آخرت را خراب، پس کراهت [و ترس] دارید که از آبادانی به سوی خرابی انتقال یابید»، (بحارالانوار، ج 6، ص 137، روایت 42).
این متوسطان و غافلان به حدی از مرگ غافلند که به تعبیر حضرت علی(ع) «گویا مرگ را در دنیا به جز ما نوشته‏اند و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند و گویی آنچه از مردگان می‏بینیم، مسافرانند که به زودی نزد ما باز می‏آیند و آنان را در گورهاشان جای می‏دهیم و میراثشان را می‏خوریم، پنداری ما پس از آنان جاودان به سر می‏بریم»، (نهج‏البلاغه، کلمات قصار 122، ص 382).

اما گروه سوم که انسان‏های کامل و مؤمنان مطمئن هستند از مرگ کراهت ندارندولی از آن وحشت و خوف دارند، اما ترس آنها یک ترس مثبت وارزشی است، چرا که خوف آنها از عظمت خداوند متعال بوده، نه مثل وحشت ما وابستگان به دنیای مادی و دل‏دادگان به تعلقات آن. حضرت حق در قلب اولیای الهی تجلی کرده و موجب هیبت مشوب به شوق می‏شود و در حقیقت هیبت و بزرگی خوف، از تجلی عظمت و ادراک آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق - که با مرگ سرفصلی از آن آغاز می‏شود - می‏تپد و وحشتناک و ترسناک می‏شود ولی این خوف غیر از ترس‏های معمولی است، (برای اطلاع تفصیلی از این موضوع نگا: امام خمینی، روح الله، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول، تابستان 1368، صص 307 - 303).
ترس انسان‏های آن سویی از طول سفر، توشه کم و بزرگی و عظمت مقصد است، (نهج‏البلاغه، کلمات قصار 77، ص 372). اینان مرگ را چون زندگی امتحان بزرگ الهی می‏دانند، [اشاره به آیه «همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید»، (ملک، آیه 2)] و می‏ترسند که از این آزمون سربلند بیرون نیایند.

با توضیحات اجمالی و مختصر فوق مشخص شد که اولاً هر ترس و وحشت از مرگی بد و منفی و هر خوفی از آن هم خوب و مثبت نیست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدودیت نظر و اندیشه به دنیای مادی باشد وحشتی منفی و نابخردانه است اما اگر وحشت از مرگ براساس خوف از عظمت حق‏تعالی و ترس از چگونگی رویارویی با خدا باشد، ترسی مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانیا با تفاوت انسان‏ها و نوع نگرش‏ها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود.

پرسش:
آیا عالم برزخ برای همه یکسانه یا آنهای که زودتر مرده‌اند بیشتر از آنهایی که دیرتر مرده‌اند در برزخ می‌مانند؟مثلا بعضی ها چند هزار سال پیش که فوت کردند؟

پاسخ:
باید توجه داشته باشیم که زمان به مفهومی که در این عالم تصور و تحقق دارد در عالم برزخ وجود ندارد، زیرا زمان مقدار حرکت است و حرکت از شئوون ماده می‌باشد، و حال آنکه عالم برزخ، عالم غیر مادی و مجرد از ماده و آثار آن است و موجودات آن در عین اینکه حقایق و موجودات مقداری هستند، حقایق ثابت و غیر متغیرند.
دگرگونی‌ها و حرکت و تبدلات در عالم برزخ در میان موجودات برزخی به شکل دیگری است، پس مکث نفسهای انسانی در عالم برزخ، مکث در فوق زمان می‌باشد و مکث در عالم غیر زمانی، به عبارتی مکث غیر زمانی است و مکث در فوق زمان یا غیر زمان را نمی‌توان با مقیاسهای زمانی سنجید.
بر گرفته از: معاد یا بازگشت به سوی خدا ، استاد محمد شجاعی، ج1

پرسش:
جهان برزخ کجاست؟در چه مکانی واقع شده؟ بعد تفاوت زمان و مکان عالم برزخ، با زمان و مکان دنیا چیه؟

پاسخ:
در مورد قسمت اول سوال شما که مربوط به مکان برزخ است باید عرض کنم عالم برزخ در ملکوت همین دنیاست یعنی حقیقت و باطن دنیاست زیرا این عالم دو روی دارد یک طرف برونی و دیگر طرف درونی همانطوری که بدن انسان نیز دو جنبه دارد یکی جنبه ظاهری که هیکل آدمی است و دیگری جنبه باطنی که همان بدن مثالی و روح حیوانی است.

از برخی آیات استفاده می شود که مکان بهشت و جهنم برزخی در روی همین زمین است مثلاً در آیه ای آمده است که: النّارْ یْعًرُضُونُ عُلَیًها غُدْواً وُ عُشِیاً عذاب ناراحت کننده آتش هر بامداد و شامگاه بر فرعونیان عرضه می شود (غافر آیه ۴۶.) انسان در عالم خواب صورت دارد، وزن و سنگینی ندارد و عالمی که در آن حرکت می کند از این سنخ است لذا از بالای بلندی سقوط می کند به زمین نمی خورد و یا گاهی مانند فرشته سبکبال در فضا پرواز می کند، اوج و حضیض دارد، به دورترین نقاط سفر می کند.
هر چیزی حتی ساختمانها و انسانها و حیوانها یک صورت ظاهری و مادی دارند و یک صورت باطنی و ملکوتی. مکه ای که انسان زیارت می کند صورت برزخی کعبه است که مادی نیست ولی صورتش عین مکه است.
در تفسیر آیه فوق امام صادق (ع) می فرماید: این در دنیا قبل از روز قیامت است زیرا آتش قیامت صبح و شام ندارد سپس فرمود: اگر آنها در قیامت تنها صبح و شام در آتش دوزخ عذاب شوند در میان این دو باید سعادتمند باشند چنین نیست این مربوط به برزخ است پیش از روز قیامت (مجمع البیان ج ۸ ص ۵۲۶.) و شب و روز و صبح و عصر آنها به تناسب صبح و شام دنیاست. در باره نعمت هم می فرماید: "و لَهُم رِزقُهم فیها بُکرَة و عَشیا"؛ روزی آنها بدون هیچ گونه رنجی شب و روز به آنها می رسد (سوره مریم آیه ۶۲.) از بامداد و شامگاه فهمیده می شود که برزخ در روی زمین است بنابراین زندگی برزخی به تناسب روح و جسم برزخی ظهور پیدا می کند مادامی که انسان در قالب جسم مادی است زندگی او در دنیاست به مجرد این که جسم را از دست داد زندگی برزخی او شروع می شود.

در مورد زمان و مکان هم عرض کنم آنچه در عالم برزخ است، مادّی و جسمانی نیست، ولی دارای آثار مادّی هست. برزخ، عالمی است که اعمال انسان در آن تمثّل می‏یابد. دیگر آن که زمان و مکان عالم برزخ، مادّی و جسمانی نیستند. البته، آثار زمان و مکان در آن جا هست. قرآن درباره آل فرعون می‏فرماید که آل فرعون را عذاب احاطه کرده است و صبح و شب بر آتش عرضه می‏شوند( سوره غافر، آیه 46.). امام صادق«علیه السلام» درباره آن آیه مبارکه می‏فرماید: «مراد از این عذاب صبح و شب که در آیه آمده، عذاب پیش از قیامت است؛ زیرا در آتش قیامت صبح و شبی نیست.»

پرسش:
آیا شباهتی بین این دنیا و برزخ هست؟اگر هست شباهت دنیا با عالم برزخ را به طور کامل برام بیان کنید؟

پاسخ:
عالم دنیا با عالم برزخ شباهتی ندارد زیرا حیات و زندگی در دنیا اجتماعی و مادّی و همراه با خورد و خوراک و جا و مکان و لباس و پوشاک و خواب و بیداری است ولی پس از مرگ حیات و زندگی فردی شروع می شود و احتیاجی به خورد و خوراک و لباس و پوشاک نیست.[تفسیر المیزان، ‌ج 2، ص 122.]
آیه می فرماید: "قالوا ربنا امّتنا اثنتین واحییتنا اثنتین ...؛[مؤمن (41) آیه‌ 11.] آنان می گویند: پروردگارا، ما را دوبار میراندی و دوبار زنده کردی. اکنون به گناهان خود معترفیم. آیا راهی برای خارج شدن وجود دارد؟". بعضی از آین آیه استفاده کرده اند: مرگ برزخی همانند مرگ دنیوی داریم. دو نوع مرگ است: یکی مردن و رفتن به عالم برزخ، دوم مردن در عالم برزخ و وارد شدن به عالم قیامت.
برخی نیز از این آیه استفاده کرده اند: در عالم برزخ نیز نوعی حیات است که بعد از مدّت کوتاهی به مرگ می انجامد امّا مسلّماً حیات در عالم برزخ با حیات در دنیا تفاوت دارد امّا در اصل زندگی و حیات با هم مشابهت دارند.[آیت الله ناصر مکارم، پیام قرآن، ص 454.]

پرسش:
آیا در برزخ بعضی از گناهان بخشیده میشود؟

پاسخ:
اگر منظورتون از بخشش،توبه کردن در برزخ است باید عرض کنم هر انسانی در طول زندگی در طول زندگی خود در دنیا با کمک عقل خود و دستورهای پیامبران می‌تواند راه صحیح را انتخاب و از راه نادرست بپرهیزد. در این دنیا است که هر کسی می‌تواند، اعمال خود آینده را بسازد، اَمّا پس از مرگ راه بازگشتی وجود ندارد. توبه و بازگشت نیز مانند اعمال دیگر، زمان خاص خود را دارد. توبه تا قبل از فرا رسیدن مرگ قابل پذیرش است‌.(نسأ،18)
اَمّا پس از سپری شدن این زمان و مشاهده عذاب‌، بازگشت و اظهار ندامت سودی ندارد و آرزویی دست نیافتنی است‌; چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: "وَلَیْسَت‌ِ التَّوْبَة‌ُ لِلَّذِین‌َ یَعْمَلُون‌َ السَّیِّات‌ِ حَتَّی‌ََّ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُم‌ُ الْمَوْت‌ُ قَال‌َ إِنِّی تُبْت‌ُ الَْـَن‌َ وَلاَ الَّذِین‌َ یَمُوتُون‌َ وَهُم‌ْ کُفَّارٌ; (نسأ، 18) برای کسانی که کارهای بد را انجام می‌دهند و هنگامی‌که مرگ یکی از آن‌ها فرا می‌رسد می‌گوید: "الآن توبه کردم‌!" توبه نیست و نه برای کسانی که در حال کفر از دنیا می‌روند."

اما اگر نه،شما حق الناسی بر گردنتون بود ودر برزخ بودید که کسی در دنیاست و شما رو حلال کرد گناه حق الناس از بین می رود.وهمچنین شفاعت هم وجود دارد که اگر شامل شخص شود از گناهان پاک می شود.

www.porsemanequran.com

-------------------------------------------------------------------------------

بخشی ازخطبه 188 نهج البلاغه ،ترجمه محمددشتی

مردم!شمارابه یادآوری مرگ ،سفارش می کنم ازمرگ کمترغفلت کنیدچگونه مرگ رافراموش می کنیددرحالی که اوشمارافراموش نمی کند؟ وچگونه طمع می ورزیددرحالی که به شمامهلت نمی دهد؟

مرگ گذشتگان برای عبرت شماکافی است آنهارابه گورشان حمل کردندبی آنکه برمرکبی سوارباشندآنان رادرقبرفرودآوردندبی آنکه خودفرودآیند چنان ازیادرفتندگویاازآبادکنندگان دنیانبودندوآخرت همواره خانه شان بود!آنچه راوطن خودمی دانستندازآن رمیدندودرآنجاکه ازآن می رمیدند،آرام  گرفتندوازچیزهایی که باآنهامشغول بودندجداشدندوآنجاراکه سرانجامشان بودضایع کردند اکنون نه قدرت دارندازاعمال زشت خوددوری کنندونه می توانندعمل نیکی برنیکی های خودبیافزایند به دنیایی انس گرفتندکه مغرورشان کردچون به آن اطمینان داشتند سرانجام مغلوبشان کرد

-----------------------------------------------------------

حکمت 74 نهج البلاغه

انسان بانفسی که می کشد،قدمی به سوی مرگ می رود

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

حکمت 380 نهج البلاغه

جه بسیارکسانی که درآغازروزبودندوبه شامگاه نرسیدند،وچه بسیارکسانی که درآغازشب براوحسدمی بردندودرپایان شب عزاداران به سوگشان نشستند

-----------------------------