ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 152

پرسش : با توجه به نظریه تکامل که برخی موارد و بخش‌های آن اثبات شده، چگونه وجود حضرت آدم را اثبات می‌کنید و مدعی می‌شوید که حضرت آدم پدر همه مردم است؟


پاسخ :  آیا علم و یا حتی نظریه‌ی تکامل، تردید دارد که نسل هر موجودی، به اولین آنها می‌رسد؟! بالاخره حتی اگر جهشی نیز صورت گرفته باشد، آدمی پدید آمد که نسل بشر امروزی از اوست.

شاید جریانات سیاسی را بتوان با شعار پیش‌برد و یا فرهنگ‌ها را نیز بتوان با تبلیغ شعارها دگرگون نمود، اما با شعار در علم و معلوم، هیچ تغییری ایجاد نمی‌گردد و ساحت علم، مبرای از جنجال‌های شعاری و تبلیغاتی می‌باشد.

●- در نظریه‌ی تکامل، چه چیزی اثبات شده و چه نظریه‌های هنوز اثبات علمی نشده است؟ بدیهی است که آن چه اثبات شده، دیگر نظریه نیست، بلکه "علم" است و آن چه اثبات نشده، هنوز در عرصه‌ی "نظریه" باقی مانده است!

●- حال چرا ما باید فقط به این دلیل که غربی‌ها نظریه‌ای داده‌اند، قبل از آن که اثبات علمی کنند، بپذیریم و تبعیت نماییم و برای ردش دلیل و اثبات بیاوریم؟! این نیز نوعی دیکتاتوری است، دیکتاتوری نظری!

●- نظریه، مقدمه‌ی علم می‌باشد؛ لذا موضوعی جهت بررسی، مطالعه، تحقیق و کنکاش علمی می‌باشد؛ اگر ثابت شد، می‌شود "علم" و علم حق است و قابل تبعیت؛ اما تا ثابت نشده، صرفاً نظریه، ظنّ و گمان است و ظن و گمان، قابلیت بررسی دارند، اما قابلیت پیروی ندارند.

●- "ایسم"ها (هگلیسم، داروینیسم، فرویدیسم، مارکسیسم، کمونیسم، اگزیستانسیالیسم، اومانیسم و ...)، همه اسم‌هایی هستند که صاحبان نظریه‌ها و پیروان آنها روی شاکله و مجموعه‌ی نظریه‌‌ها، گمان‌ها و خیالات خود گذاشته‌اند، اما مگر هر آن چه آخرش "ایسم" آمد، علمی می‌شود؟!

«إِن هِی إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى » (النجم، 23)

ترجمه: [اینها] جز نام‌هایى بیش نیستند که شما و پدرانتان نامگذارى کرده‏‌اید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواه‌شان است پیروى نمى‌کنند با آنکه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است.

نظریه تکامل:

●- اگر چه علوم تجربی، پس از تحقیق در مورد نظریات، به کشفیاتی می‌رسد، و دانشمندان تحت موضوعی خاص، مطالبی را تدوین و تقریر می‌کنند، اما الزاماً تمام مطالب آنها جدید نیستند.

  ادامه مطلب ...

شبهه145


پرسش :درصدی از ژنوم انسان، مربوط به رترو ویروس‌هاست. تکوین جنین انسان شباهت بنیادی به تکوین جنین سایر پستانداران و حتی مهره‌داران دارد. میتوکندری موجود در سلول‌های یوکاریوت‌ها، از جمله انسان، شباهت بی‌بدیلی به باکتری‌ها دارد. آثار، فسیل‌ها و ابزارآلات ساخته‌ی دست هوموساپین‌ها (انسان خردمند) مربوط به چند میلیون سال پیش در آفریقا و خارج از آفریقا پیدا شده و آنقدر هم زیاد است که می‌توانید مهاجرت‌ها را شبیه‌سازی کرد! نزدیک به 400 توالی DNA وجود دارد که بین ما و دیگر جانوران نزدیک به ما "عیناً" تکراری است. در کتاب قرآن آمده است که به علم رجوع کنید. منظور علمی است که حاصل استقراء و تجربه باشد؟ اگر چنین است (و البته که علم دیگری نداریم!) نظر پیشروان علم با نظر خلقت آدم از گل و خاک نمی‌خواند. شواهدش را هم بالا عرض کردم.


پاسخ : این همان بحث متداول داروینسم در فضای مجازی است که هر بار به گونه‌ای مطرح می‌شود و البته مقصود اصلی نیز یک بحث علمی و تجربی نیست، بلکه همان ننیجه‌گیری مغایر، راجع به خلفت حضرت آدم علیه السلام در قرآن کریم می‌باشد.

●- وجود 400 توالی DNA  ، چه چیزی را اثبات یا نفی می‌کند؟! اگر این توالی 200 تا یا 800 تا می‌شد، چه چیزی اثبات یا نفی می‌گردید؟!

آیا DNA و توالی آنها را انسان خلق کرده است، یا فقط کشف کرده است؟ پس چرا با یک کشف ●- علمی، پی به علیم نمی‌برد؟!

●- چطور ساخت یک ابزار، به واسطه کشف عناصر، اندازه‌ها، خواص و تأثیر و تأثر بر یک دیگر، اثبات کننده‌ی وجود، علم، حکمت و قدرت سازنده است، اما وجود خود آن عناصر، با این همه ویژگی‌ها و پیچیدگی‌های شناخته شده و نشده، کار طبیعت است؟! طبیعت کیست و چیست؟!

●- اگر چه علوم دیگری نیز به غیر از علوم تجربی وجود دارند و هر گونه نتیجه‌گیری از یافته‌های تجربی نیز با "عقل نظری، عقل برهانی" صورت می‌پذیرد و حتی ابزارسازی نیز مبتنی بر "عقل عملی – تدبیری" می‌باشد، اما در همین علوم تجربی و مثال‌هایی که بیان نمودید نیز باید به چند نکته توجه نمود:

الف – تمامی موارد بیان شده، فقط در حیطه‌ی جسم مادی انسان می‌باشد.

ب – جسم مادی انسان، به لحاظ عناصر ساختاری، تفاوت چندانی با جسم مادی حیوانات ندارد، چرا که بدن انسان، حیوانی می‌باشد.

ج – اگر بدن انسان نیز مانند حیوانات، از سلول‌ها، عصب‌ها، رگ‌ها، مویرگ‌ها، اعضای درونی (مغز، قلب، معده، کبد، کلیه ...) و جوارح بیرونی (سر، گردن، بدن، دست، پا، چشم، گوش، دهان، زبان ...) تشکیل شده است؛ تنفس می‌کند، خوراک می‌خورد و آب می‌نوشد، خون‌سازی می‌کند – با ایستایی مغز یا قلب، می‌میرد – با تخلیه‌ی خون از بدن می‌میرد – از خون، نطفه می‌سازد – با جایگیری نطفه در رحم، زاد و ولد دارد – پیر شدن و مرگ سلولی دارد و در نهایت می‌میرد و ...؛ بنابراین به لحاظ ساختاری، شبیه سایر پستانداران و مهره‌داران می‌باشد و این نافی خلقت اولیه هیچ کدام نمی‌باشد.

د – حیوانات نیز از عرش اعلا و یا سایر آسمان‌ها به زمین نیامده‌اند، بلکه آنها نیز از همین خاک خلق شده‌اند، پس چه انسان اولیه، چه حیوان اولیه، چه گیاه اولیه و ...، همه از همین خاک و آب خلق شده‌اند و سپس با بذر یا نطفه، تکثیر یافته‌اند.

ھ – حتی راجع به هر انسان و حیوان تازه متولدی، می‌توان گفت که از خاک و آب خلق شده است، چرا که نطفه از خون – خون از تغذیه و تغذیه (چه گوشت و چه گیاهان) از خاک می‌باشد. از این رو خداوند متعال در قرآن کریم، نه تنها فرمود: آدم اول را از خاک خلق کردم، بلکه فرمود: تمامی شماها را نیز از خاک خلق کرده‌ام – و البته سپس اشاره به خلقت از نظفه دارد، اما ریشه همان خاک است.

« هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » (غافر، 67)

ترجمه: او همان کسى است که شما را از خاکى آفرید سپس از نطفه‏ اى آنگاه از علقه‏ اى و بعد شما را [به صورت] کودکى برمى ‏آورد تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما کسى است که مرگ پیش‏رس مى‏ یابد و تا [بالاخره] به مدتى که مقرر است برسید و امید که در اندیشه فرو روید.

نکته / 1: در این آیه، ضمن آن که تصریح شده که ابتدای خلقت مادی از خاک است و سپس مبدل به نطفه می‌گردد، به ضرورت نتیجه‌گیری عقلی از محسوسات مادی و علوم تجربی متذکر شده است (وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).

نکته / 2: در عین حال که بر اساس علم آمار و ... اثبات شده که از عمر بشر (با این شکل و مشخصات)، نمی‌تواند بیش از دوازده‌ هزار سال گذشته باشد – و تاریخ سلسله‌ی انبیا علیهم السلام تا حضرت آدم علیه السلام نیز همین رقم را نشان می‌دهد – اسکلت‌هایی پیدا می‌شود که ده‌ها یا صدها هزار سال از عمر آنها گذشته است، و یا هم چنین آثار و ابزاری که متعلق به آن دوران‌های بسیار دور می‌باشد. و این تصدیق همان بیان نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام است که از ایشان پرسیدند: «قبل از آدم چه بوده؟» فرمودند: «آدم» - پرسیدند: «قبل از آن؟»، فرمودند: «آدم» و افزودند، هر چه به عقب‌تر روید، باز می‌گویم آدم.

بنابراین، موجودات شبیه‌تر از میمون به "آدم ابوالبشر" نیز وجود داشته‌اند که نسل‌شان منقرض گردیده است.

●- بنابراین، هر چقدر علم تجربی پیشرفت کند و عناصر و بافت‌های گوناگون دیگری در بدن انسان و روابط آنها با یک یکدیگر را بشناسد و هر چقدر آنها را با حیوانات مقایسه نماید و شباهت‌هایی بیابد، نه تنها هیچ منافاتی با این که اولین انسان (آدم ابوالبشر) از خاک خلق شده ندارد، بلکه بیشتر گواه بر آن می‌باشد.

●●●- لازم به ذکر است که گاهی می‌خواهند به رغم تکیه بر منحصر بودن علم، به علوم تجربی، از علوم تجربی نتیجه فلسفی بگیرند (داروینسم) و آن را به جهان‌بینی مادی تعمیم دهند و در نهایت نیز وحی و قرآن کریم را رد کنند!

اما توجه به چند نکته ضروری می‌باشد:

●- اینگونه نتیجه‌گیری‌ها، در حیطه‌ی علم تجربی نیست؛ علم تجربی، در این عرصه، نه اثبات دارد و نه نفی؛ پس به رغم شعارها، اذعان دارند که علوم، به محسوسات تجربی خلاصه نمی‌گردد.

●- ماده، در چارچوب علوم تجربی، به خودی خود نه چیزی را به اثبات می‌رساند و نه نفی می‌کند؛ بلکه هر عنصری، مانند یک فِرِیم از خلقه‌ی فیلم می‌باشد. بنابراین، هر گونه نتیجه‌گیری در علوم تجربی نیز کار عقل است. خواه اثبات وجود یک عنصر باشد – خواه استدلال علت پیدایش آن باشد – خواه نظم و قوانین حاکم بر آن باشد – خواه چگونگی ارتباطش با سایر عناصر باشد – خواه تأثیرها و تأثرها باشد و ... .

●- دانشمندان علوم تجربی جهان، به رغم میل شدید فلسفی، به اثبات نظریه‌ی داروین در مورد پیدایش انسان کنونی، نه تنها به نتیجه نرسیده‌اند، بلکه روز به روز از آن دورتر می‌شوند. منتهی نظریه‌ی داروین، از علوم تجربی گذشته، و بیشتر جنبه‌ی فلسفی و سیاسی یافته است!

پیش از این، مباحث بسیاری در این مورد درج گردیده است که اگر کلمات مرتبطی چون «داروین» را در بخش جستجو درج و کلیک نمایید، در اختیار قرار می‌گیرد.

●- نظریه‌ی داروین، بدون هیچ دلیل اثباتی، در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس شده و قبول آن تحمیل می‌شود و مانند سایر ادعاها می‌گویند: «شما رد کنید!»، در حالی که مدعی باید ابتدا اثبات نماید. خود داروین نیز دلایل اثباتی نداشت، برای همین نامش "نظریه" شد، نه علم و هنوز هم در سطح همان نظریه باقی مانده است.

●- لازم به ذکر است که پیدایش انسان از میمون و ...، فقط بخشی از نظریه‌ داروین است که به صورت خبری، ژورنالیستی، تبلیغاتی و ...، فرافکنی شده است و دیگر هر کسی در هر گوشه‌ی دنیا آن را شنیده است؛ اما اصل بحث او راجع به "انتخاب طبیعیِ طبیعت" می‌باشد و به همین لحاظ وارد عرصه‌ی فلسفه شده و فیلسوفان در کنار دانشمندان علوم تجربی، به نقد و بررسی آن می‌پردازند.

این نظریه نیز نه تنها به اثبات نرسیده و فقط یک نظریه می‌باشد، بلکه از 1900 به بعد، به شدت مورد نقدر قرار گرفته است. پیشنهاد می‌شود نشانی زیر را که تحت عنوان جایزه نوبل برای رد نظریه داروین (An Anti-Darwin Theory Won a Nobel) درج شده، کلیک نموده و متن مندرج را ترجمه و مطالعه نمایید.

http://www.icr.org/article/creative-evolution-anti-darwin-theory-won-nobel/

 

www.x-shobhe.com