ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 177


پرسش : چرا خدا به بندگانش حق انتخاب نداد؟ حق انتخاب در عبادت و انتخاب در نحوه شیوه زندگی و ده‌ها مورد دیگر که قابل بحث است؟ خدا میگه فقط یک راه دارید و باید منو عبادت کنید و مطیع من باشید و فلان و...؛ در صورتی که اگر خدا حکیم و عادل هستش می‌گفت: هر کسی که دوست داره منو عبادت کنه. خدایی که با قلدری و تهدید با بندگانش صحبت کنه و بگه هر کس منو عبادت و تعظیم نکنه تا ابد در آتش می‌سوزانم خوب این خدا نه عادله و نه حکیم... ؟


 اول به عقل و قلب‌تان توجهی کنید و ببینید که اصلاً خداباور هستید یا خیر؟ اگر نیستید که نباید بپرسید: «چرا خدا اینطور و آن طور ...»، بلکه باید سراغ خداشناسی بروید که ابتدا بشناسید و سپس باور کنید. اما اگر وجود خداوند متعال و سبحان را باور دارید، همین سؤال خودتان از ابتدا تا انتهایی [که همه آن درج نشد] را بخوانید و ببیند که آیا سؤال دارید، یا دشمنی؟! چرا که سائل به دنبال پاسخ می‌گردد، اما دشمن مشکلی در شناخت ندارد، بلکه خصومت، عناد و لجاج دارد و این خود سبب نوعی مقاومت ادراک در او می‌گردد.

●- مکرر بیان شد که دشمنی، مرحله‌ی بعد از کفر و انکار است. مکرر بیان شد که اگر به جوّسازی [به ویژه در فضای مجازی] دقت کنید، زیاد بحثی در انکار وجود خدا نیست (چون قابل انکار نیست)، بلکه سعی در ایجاد بغض و دشمنی با او در قلوب می‌شود! درست همان اخلاق ابلیس لعین است که منتشر و القا می‌گردد؛ او هیچ گاه منکر وجود خدا نشد، بلکه به عزت او قسم خورد که تا ابد با او دشمنی کند و چون می‌دانست که قدرت مقابله با او را ندارد، قسم خورد که بندگانش را اغوا و منحرف نماید! لذا به تابعین خود نیز می‌گوید: «ای احمق! خدا را انکار نکن که این دلیل بر جهل خودت می‌باشد، بلکه بگو هست، ولی با او دشمنی کن! بگو: علم ندارد، حکمت ندارد، عدالت ندارد، رحمت ندارد ... و دائماً به او اعتراض داشته باش!

●- بیایید فعلاً "خودشناسی" را در اولویت قرار دهید و بگویید: خدا هر طوری که هست، هست؛ من ببینم خودم چگونه‌ام؟!

●- از خود بپرسید: بر اساس کدام علم، حکمت و عقلی، مدعی هستم که خدا هم هست، هم [العیاذ بالله] علم، حکمت و عدالت ندارد؟! خب اگر خداست که حتماً منزه (سبحان) از این اتهامات من است، چون هستی و کمال محض است و هیچ نقص، نیستی و ضعفی به او راه ندارد – و اگر موجودی است که جهل و ظلم به او راه دارد، پس خدا نیست! و صادقانه به خود گواهی دهید: «من خدا را نمی‌شناسم، و این خدایی که بر او می‌تازم، خدای ساخته و پرداخته‌ی ذهن کوچک، محدود و نادان خودم هست، نه خدای حقیقی»!

●- از خود بپرسید: آیا "من" که مخلوق و موجودی ضعیفی بیش نیستم، می‌خواهم به خداوند سبحان بگویم که "علم، حکمت و عدالت" چگونه است؟! بعد بگویم: چون تو مطابق با تعاریف من نیستی، پس [العیاذ بالله]، علیم، حکیم و عادل نیستی؟!

●- سپس با خود صادقانه بگویید: وقتی نه تنها خداشناس نیستم، بلکه اصلاً نمی‌دانم علم، حکمت و عدالت یعنی چه و ایجابش چیست؟ آیا این موضع‌گیری من – نشستن در جای خدا – به محاکمه کشیدن، متهم نمودن و محکوم کردن خدا، و این عناد با او، چه سببی به جز ترکیب "جهل و تکبر" دارد؟!

●- با خود صادقانه بگویید: علت این دشمنی من این است که نه تنها نفرمود: «هر کسی برود هر غلطی که دلش خواست بکند»، بلکه فرمود: «متقی رستگار می‌شود و کافر، مشرک، ملحد، معاند، ظالم و مجرم به عقوبت خودش می‌رسد»؛ اما من دوست دارم که ضمن بندگی هوای نفس خود و دیگران و انجام هر خطایی، به نتایج خوب نیز برسم و اگر نمی‌رسم، پس مشکل در علم، حکمت و عدالت اوست، نه در جهل، غفلت، تکبر و عناد من!

●- بعد از خود بپرسید: آیا اگر خدا می‌فرمود که همه چیز مساوی است، سرانجام همه یکی است، هیچ کسی به هیچ نتیجه و عاقبتی نمی‌رسد، علیم، حکیم و عادل بود، اما اکنون که چنین نیست، پس او علیم، حکیم و عادل نیست؟!

●- از خود بپرسید: اصلاً در نظر من، علم و حکمت و عدل یعنی چه که مصداقش را "هر کی هرکی" و "هرج و مرج" و "هدایت ننمودن" و "بی‌هدفی و بی‌نتیجه‌ رها نمودن" گمان نموده‌ام؟!

اختیار:

این بشر، با تبلیغات سیاسی و تجاری، فریب خورده و خودش را باد کرده است! گمان می‌کند که چون شعار "اختیار و انتخاب" می‌دهد، دیگر غالب و حاکم بر خودش و عالم هستی و حتی خالق آن می‌باشد! و چون می‌بیند که چنین نیست و او حتی نمی‌تواند مانع از بیماری، کهولت و مرگ خود شود، عصبانی می‌شود و فریاد بر می‌آورد که «خدایا! این چه علم، حکمت و عدالتی است که تو خدایی می‌کنی، نه من»؟!

گمان می‌کند که "اختیار" او باید مطلق باشد، مالک، رب (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور)، قادر و سلطان بر خودش و دیگران باشد! لذا وقتی می‌بیند که حتی خلق و هدایت یک پشه، یا کوچکتر از آن (یک ویروس) در اختیار او نیست و چه بسا همان ذره‌ی ناچیز او را از پای درآورد، مانند ابلیس لعین و متکبر فریاد بر می‌آورد که «من برترم»! پس اگر آنها بر من غالب شدند، [العیاذ بالله]، خدا علم، حکمت و عدالت ندارد!

حق انتخاب:

اتفاقاً تنها اختیاری که انسان دارد، همان "حق انتخاب" است؛ وگرنه انسان نیز مانند جامدات، گیاهان، حیوانات و حتی فرشتگان، اصلاً بر سر دو راهی‌ها قرار نمی‌گرفت که بخواهد و بتواند انتخابی داشته باشد. لذا فرمود: من از دورن عقل را برایت حجت قرار دادم و از بیرون نیز انبیا و رسولان را به حق فرستادم تا به نور علم ببینی و رشد کنی، اختیار هم که داده‌ام، پس دیگر انتخاب با خودت.

« إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا » (الإنسان، 3)

ترجمه: ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس.

*- شاکر کسی است که هم مُنعم را می‌شناسد و باور دارد، هم نعمت را درست شناخته و درست استفاده می‌نماید و آنها را هدر نداده و ضایع نمی‌نماید – کفور (کافر) نیز کسی است که حق را می‌پوشاند، خواه مُنعم (خدا) را کافر شود و خواه حق نعمات او را بپوشاند و ناسپاس باشد.

ادامه مطلب ...

شبهه(32)

پرسش :بسیار مطرح می‌کنند که علت مسلمانی ملت ایران، حمله اعراب به ایران است! پاسخ استدلالی شما چیست؟

پاسخ :

 

اگر چه آنان که چنین اتهامی به فهم و شعور ملت ما وارد می‌کنند باید خود دلیلی بر اثبات مدعای توهی‌آمیز خود بیاورند، و لابد خودشان ایرانی نیستند که این جنگ در آنها اثر مشابه نگذاشته و مسلمان نشده و با آن مخالفت می‌کنند! اما پاسخ استدلالی لازم به شرح ذیل ایفاد می‌گردد:

هر موجودیتی، برای پیدایش و سپس تداوم بقایش به دو «علت» نیاز دارد: الف – علت به وجود آورنده (علت محدثه) و ب - علت نگه‌دارنده (علت مبقیه). لذا اگر پدیده‌ای به علتی به وجود بیاید، آن علت دلیلی برای بقای آن نیست، مگر آن که علل نگه‌دارنده نیز وجود داشته باشد. مثلاً اگر مهندس و معمار و بنا و کارگر و مصالح، از علل به وجود آورنده‌ (محدثه) یک بنا باشند، دلیل نیست که آن بنا طی ده‌ها یا صدها سال باقی بماند، مگر آن که از علل نگه‌دارنده (مبقیه) مانند: زیر سازی محکم، کیفیت مصالح، شرایط مناسب جوی و ... نیز برخوردار باشد.

 

ادامه مطلب ...

شبهه(20)

پرسش :اگر در عربستان به دنیا می‌آمدیم، سنی یا وهابی بودیم، اگر در اروپا به دنیا می‌آمدیم، قطعاً مسیحی بودیم و حالا که در ایران هستیم، مسلمان و اهل تشیع هستیم؛ پس این جبر جغرافیاست که ما را شیعه کرده است. دلیل استدلالی و قوی می‌خواهیم

پاسخ :

 
تردیدی نیست که فرهنگ محیط و جوّ حاکم بر محیط زندگی، در سمت و سو و جهت‌گیری‌های انسان مؤثر می‌باشند، چنان چه عوامل دیگری چون فرهنگ خانواده، فرهنگ حاکم بر محیط‌های آموزشی، فرهنگ حاکم بر رسانه‌های عمومی و از جمله صدا و سیما و ...، در ساختار فرهنگی انسان تأثیرگذار هستند؛ که اگر چنین تأثیری نداشتند، هر کشوری و هر فرهنگی بر حفظ و ترویج فرهنگ خود اهتمام نمی‌ورزید و حتی کفار و مستکبرین این سرمایه‎گزاری‌های کلان را به امور آموزشی، تربیتی و نیز تبلیغی و ضد تبلیغی در عرصه‌ها و به شیوه‌های متفاوت اختصاص نمی‌دادند. اگر انتخاب دین جبر محیط باشد، غرب این هزینه را برای ترویج «اسلام‌هراسی» در اذهان عمومی نمی‌نماید، چرا که محیط اصلاً اسلامی نمی‌باشد، پس نباید جای نگرانی باقی بماند.

اما، تأثیر با «جبر» بسیار متفاوت است و نام هر تأثیری را نمی‌توان «جبر» گذاشت، بلکه باید ابعاد و عمق آن را بررسی نمود.

 

ادامه مطلب ...