ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 200

پرسش : هدف از گرفتن وضو طهارت است؛ پس در حالی که می‌توانیم با حمام کردن هم پاک شویم چه دلیلی دارد که حتما وضو بگیریم؟

 برای هر یک از احکام الهی می‌توان چنین مابه‌ازهایی جهت جایگزینی تعریف نمود. پس به چند نکته‌ی بسیار مهم دقت نمایید:

یک – برخی از جانب خود، هدف و حکمتی برای حکم خداوند سبحان تعیین و تعریف می‌کنند و سپس بر مبنای آن چه خود معین نموده‌اند، حُکم خدا را به چالش می‌کشند! ذهن مخدوش می‌شود، قلب مردد می‌گردد، شیاطین جنّ و انس نیز از همین راه وارد شده و سریعاً مابه‌ازا و جایگزین معرفی می‌کنند! مثل همین سؤال که ابتدا یک حکم قطعی داده می‌شود که «هدف از وضو طهارت است»، بعد طهارت به مثابه‌ی تمیزی لحاظ می‌شود و سپس چراها برای جایگزینی آغاز می‌گردد!

دو - چه کسی گفته که هدف از وضو (تمیز شدن) است، مگر آن کارگری که فقط محل وضو را تمیز کرده و سپس وضو می‌سازد، کاملاً تمیز شده است؟!

هدف از وضو، نماز، روزه، حج، جهاد و سایر عبادات و احکام، چیزی جز عبادت خداوند متعال جهت قرب به او نیست، چنان که برای همه کار نیت «قربة الی الله» می‌شود؛ و البته که عبادت  خداوند متعال، مستلزم اطاعت از اوست. نه این که آدمی از سوی خود، "این به جای آن" تعریف و وضع نماید. هر کاری به جز آن چه او فرموده، "عبادت هوای نفس خود" است.

سه – این هدفگذاری‌ها و حکمت‌سازی‌های شخصی [من درآوردی]، برای اوامر و نواهی الهی، سبب می‌شود که از سوی یک هدفی برای نماز تعریف کنند و بعد بگویند: «مگر هدف راز و نیاز نیست، پس من به نوع دیگری این کار را می‌کنم»! لذا شاهدید که مکرر و مستمر در فضای مجازی تبلیغ و القا می‌شود که «اگر هدف فلان است، پس این کار را بکنیم، بهتر از آن کاری است که به آن امر و توصیه شده است»؛ حتی می‌گویند: چرا اقامه نماز نماییم؟ - چرا به حج رویم؟ - چرا روزه بگیریم ...؟ به جایش این کار یا آن کار را بکنیم بهتر است»! سپس از واجبات گذشته و به مستحبات می‌رسند که چرا زیارت برویم؟ چرا عزاداری کنیم؟ چرا چنین و چنان کنیم؟! و قابل توجه آن که همیشه یک جایگزین نیز معرفی می‌کنند «به جای این کار، آن کار را بکنیم»؛ خب این همان «دین‌سازی» است! در واقع می‌گویند: «چرا اسلام و تسلیم امر حق بودن؟! ما خودمان تعیین می‌کنیم که چه کاری بهتر است»! و این عبادت خود است که جز تکبر و شرک، حاصلی ندارد.

مثال: امیرالمؤمنین، سیدة النساء و دیگر اهل عصمت علیهم السلام فرمودند که از حکمت‌های سجده برای خدا، شکسته شدن و از بین رفتن تکبر است. ابلیس لعین نیز فقط به خاطر تکبرش سجده ننمود و پس از آن مقام قرب، چنین مورد غضب الهی قرار گرفت و هلاک شد.

حال، یک گروه آمدند و حکمت‌های "طبیعی = مادی" تعریف کردند، بحث از چاک‌راه‌ها و ارتباطش با زمین و تبادل انرژی مثبت و منفی را مطرح کردند و خود و دیگران را فریب داده و منحرف نمودند!

چهار – فرق است میان "طهارت" با "تمیزی"؛ چنان که فرق است میان وضو با شستشوی دست و صورت – غسل با حمام نمودن - نماز با هر راز و نیاز دیگری – روزه در ماه مبارک رمضان، با هر زمان دیگری و یا هر نوع رژیم غذایی دیگری!

آب روان در جوی‌ها، یا آب کُر در یک ظرف، اگر رنگ و بویش متغیر نشده باشد، هم پاک است و هم پاک کننده، اما لزوماً تمیز نیستند و چه بسا حاوی انواع میکروب‌ها نیز باشد و قابل آشامیدن نباشند. خاک، طاهر است، پاک و پاک کننده است، اما الزاماً تمیز نیست؛ و با همین خاک، می‌توان تیمم بدل از وضو یا غسل را نیز انجام داد. الکل طبیعی، تمامی میکروب‌ها را می‌زداید، اما خودش نجس است (طاهر و مطهر = پاک و پاک کننده نیست).

بنابراین، وقتی می‌فرماید: با آب پاک، چنان که امر نموده‌ام "وضو" بسازید، یعنی همین کار را انجام دهید که مصداق "عبادت و اطاعت  من باشد"؛ و البته هیچ حکم خدا، بدون حکمت نیست و حکمت‌هایش مترتب بر بنده‌ی خالص و فرمانبردارش می‌گردد. چنان که فرموده‌اند: از جمله حکمت‌های وضو، دور کردن انواع و اقسام شیاطین جنّ و انس و مصون نگه داشتن از وسوسه‌هاست؛ لذا به دائم الوضو بودن توصیه شده است. آیا شستشو و حمام نیز چنین اثری دارد؟!

پنج – اگر چه اوامر و نواهی خداوند متعال، همه از علم و حکمت اوست و هر کدام از احکامش، نه تنها یک حکمت‌، بلکه صدها و هزاران حکمت دارد که برخی بیان شده و برخی دیگر بر اساس همان کلیدها، کشف (علمی) شده است؛ اما حکمت اصلی که مابقی نیز در طول آن مؤثر و محقق می‌گردد، همان عبادت و اطاعت خالصانه است، نه انجام حکم برای حکمتش!

« وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ » (البینة، 5)

ترجمه: و به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین مستقیم و پایدار!


www.x-shobhe.com

شبهه 199

پرسش : با توجه به اینکه اولین چیزی که در قیامت سوال می‌شود نماز است و اگر کسی بی‌نماز باشد، اعمال دیگرش مقبول نیست؛ پس در این صورت تکلیف سایر ادیان مثل مسیحیت و یهودیت چه می‌شود؟ و آیا آنان بخاطر بی‌نمازی اهل جهنم هستند؟ پس با توجه به این مطلب فکر کنم 95درصد مردم دنیا جهنمی هستند و شاید 5 درصد هم به بهشت نروند


پاسخ : این که چند درصد به بهشت یا جهنم می‌روند را به خداوند سبحان بسپاریم. مهم‌تر از دانستن تکلیف مسیحی‌ها، یهودی‌ها و ... در معاد و زندگی اخروی، این است که هیچ گاه و در هیچ امری، "کثرت" را ملاک تعریف، تشخیص و تمیز "حق از باطل" قرار ندهیم که حتماً خطا نموده و منحرف خواهیم شد. آیا اگر کثرت جاهلان، متکبران، ظالمان، فاسدان، فاسقان و جانیان در یک جامعه‌ای بیشتر باشد، حق با آنان خواهد بود؟! در این صورت، حق با ثروتمندان و زورمداران است که اندیشه و باور نظام سلطه می‌باشد.

دانشمندان فیزیک، شیمی، ریاضیات و علوم تجربی، در زمین، به نسبت جمعیت بسیار اندک بوده و هستند، حال آیا حق با آنان است که از این علوم هیچ نمی‌دانند؟! آیا اگر تعداد شرابخواران بیشتر باشد، شرابخواری به لحاظ علمی، بهداشت و سلامت و نیز شرع، حق و مجاز می‌گردد؟! پس، کثرت 10 درصد یا 95 درصد ملاک ارزش، سنجش و داوری نمی‌باشد.

«قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده، 100)

ترجمه: بگو پلید و پاک یکسان نیستند هر چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد؛ پس اى خردمندان از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید.

«مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ‌» (هود علیه السلام، 24)

ترجمه: مثل این دو گروه چون نابینا و کر [در مقایسه] با بینا و شنواست آیا در مثل یکسانند پس آیا پند نمى‌گیرید

●- بنابراین، نه در حیات دنیوی (حتی با داوری خودمان) قلّت یا کثرت جمعیت، ملاک و محک تشخیص حق و باطل یا سنجش ارزش‌ها می‌باشد، نه در آخرت و با داوری خداوند علیم و حکیم.

ایمان و عمل:

زندگی دنیوی، با تمامی محدودیت‌ها و پستی‌های مرتبه‌ایش نسبت به حیات اخروی، در عین حال نماینگر همان حقایق می‌باشد. حال فرض کنید که کسی در دنیا از رویحبت و یا برای قدردانی به شما یک شاخه گُل هدیه بدهد و دیگری از دشمنی، حقد، کینه، برای تسخیف، برای ریا، فریب و یا حقه‌هایی که در سر دارد، عین همان شاخه گُل را هدیه دهد، آیا هر دو به خاطر عمل هم شکل، برابر هستند و کارشان یک ارزش دارد؟! خیر، چرا که مقصد و نیت قلب‌شان متفاوت است.

●- بنابراین، در سرنوشت اخروی (که نماینگر حقایق همین زندگی دنیویست)، تقدم با "ایمان به خدا و معاد" می‌باشد و سپس به "عمل" می‌رسد که ظهور و بروز و تصدیق شناخت و ایمان می‌باشد.

بنابراین، ابتدا آدمیان [از اول تا آخر]، ابتدا بر اساس ایمان‌شان دسته‌بندی می‌گردند، یا به قول معروف، ابتدا "مؤمن و کافر" از هم جدا می‌شوند؛ آن هم بر اساس حقیقت ایمان‌شان، نه اسم دین یا مذهبی که روی خود گذاشته و یا کتابی که در دست گرفته و حمل می‌کنند!

پس بدیهی است که غیر مؤمن، به بهشت نمی‌رود، اگر چه شب و روز تورات، انجیل یا قرآن کریم را بخواند  و یا شب و روز نماز بخواند و یا هر چه دارد را انفاق نماید. بهشت جایگاه آدم خوب، با کار خوب است، نه صرفاً کار و کارگر خوب.

نماز:

"نماز" نیز اگر چه ستون دین و شناسنامه‌ی مسلمان می‌باشد، اما خودش در شاخه‌ی احکام و اعمال می‌باشد که فروع دین است و پس از شناخت و ایمان، مورد نظر یا محاسبه قرار می‌گیرد. لذا در قرآن کریم چنان که فرموده: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی – همانا این منم، الله، که جز من خدایى نیست؛ پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار / طه، 14»؛ فرموده:

«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ» (الماعون، 4 تا 6)

ترجمه: وای بر نمازگزاران * همانهایی که نماز را سبک می‌شمرند * همانهایی که ریا می‌کنند.

اساساً همین که گفته شده: «ابتدا نماز مورد بررسی قرار می‌گیرد»، یعنی هر نمازی هم نماز نیست و در دنیا نیز مقبول و مؤثر واقع نشده که در آخرت وزنی داشته باشد و به حساب آید.

بنابراین، نماز، سرآمد اعمال است، چنان که توحید، سرآمد معرفت و ایمان می‌باشد. ابتدا از توحید سؤال می‌شود و بعد سایر اعتقادات و باورها – چنان که ابتدا از نماز پرسیده می‌شود و سپس از سایر اعمال.

مسلمان، مسیحی و یهودی:

این قواعد، در مورد همگان یکسان است. همگان ابتدا در مورد ایمان‌شان مورد سؤال واقع می‌شوند و سپس در مورد اعمال‌شان. هم از مسلمان می‌پرسند که چرا شرک ورزیدی، و هم از مسیحی و یهودی و هم از کفار و تمامی انسان‌ها.

از مسیحی و یهودی نیز می‌پرسد: آیا پیامبر شما گفت: من خدا یا پسر خدا هستم؟ دست خدا بسته است؟ شما همه پسران خدا هستید؟ ما عذاب نخواهیم شد و ...؟! سپس پیامبران‌شان را برای گواه می‌آورند و می‌پرسند: آیا شما به آنها چنین گفته‌اید؟ از ملائک می‌پرسند: آیا شما گفته‌اید که ما دختران خدا یا اله‌های شما هستیم ...؟ و این شاهدان حق، خدا را شاهد می‌گیرند که هرگز چنین نگفته‌اند. و اگر اتباع آنها بهانه بیاورند که در کتاب ما چنین نوشته شده بود، می‌پرسد: مگر به شما عقل نداده بودم؟! اصول اعتقادی، عقلانی است.

●- سپس نوبت به نبوت، ولایت، امامت، معاد و سایر اصول اعتقادی می‌رسد. حال از مسلمان، مسیحی و یهودی سؤال می‌شود که آیا پیامبر شما، از طرف من پیامی برای شما آورده بود که من آخرین پیامبر و آورنده آخرین دین و شریعت هستم؟ آیا او به شما گفته بود که به ولایت هر ظالمی گردن بنهید؟ آیا از سوی من، شما را از عقوبت مواضع و رفتارتان خبر نداده بود و ...؟!

●- سپس نوبت به عبادات، اعمال و عمل صالح یا گناهان می‌رسد و سرآمد آنها نماز است.

اگر مسلمان، مسیحی یا یهودی، از بخش نخست (اعتقادات و ایمان) عبور نمود، نوبت به بررسی اعمالش می‌رسد.

نماز، در همه ادیان وضع شده است، همین آیه‌ی مبارکه «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»، به حضرت موسی علیه السلام نازل شده است. حضرت عیسی علیه السلام، در گهواره به سخن آمد و گفت: «... وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ ... – به نماز و زکات سفارش شده‌ام / مریم علیهاالسلام، 31».

پس اگر باقی ماندن کسی در ادیان دیگر، (به هر علت مقبولی) موجه قلمداد شد، از عمل به احکام خودش سؤال می‌شود. چنان که از یهودیان قبل از مسیح، و یهودیان و مسیحیان قبل از اسلام نیز از احکام خودشان سؤال می‌شود.

همانگونه که از مسلمان می‌پرسند، از یهودی و مسیحی نیز می‌پرسند که آیا بر تو نماز، روزه، زکات، انفاق در راه خدا، جهاد و ... واجب شده بود یا خیر؟ خب چه کردی؟!

به کسی ظلم نمی‌شود:

ضمن آن که باید نگران زندگی دنیوی و اخروی خود باشیم نه دیگران، شاید ضرورتی نداشته باشد تا در آیات و روایات مطالعات تخصصی نماییم و ببینیم که محاکمه‌ی اهل کتاب دقیقاً چگونه است و عاقبت آنها چه می‌شود، شاید اطلاعات اجمالی نیز کافی باشد؛ ولی ضرورت دارد که بدانیم، خداوند متعال علیم به احوال بندگانش می‌باشد و به کسی ظلم نمی‌کند – رحمان، رحیم، غفار، عفو هست، چنان که سریع الحساب و شدید العقاب نیز هست، چرا که عالم هستی را برای بازی و شوخی نیافریده است – قوم خویشی ندارد و فریب هم نمی‌خورد – مرعوب کثرت نمی‌گردد و برای هر موضع و عملکردی، نتایجی حتمی قرار داده است.

خداوند سبحان، خودش علیم، بصیر و خبیر به احوال بندگانش می‌باشد، و خود شاهد مواضع اعتقادی و عملکردهای آنهاست، ضمن آن که فرشتگان، انبیا، اولیا و شهیدان را نیز برای شهادت می‌آورد، و در عین حال، هم هر کسی را از علمکردش با خبر می‌کند – هم کتاب عملش را می‌دهد خودش بخواند – و هم تمامی اعمالش را برایش مجسم می‌کند – سپس در اجر و پاداش اضافه هم می‌دهد، اما در عقوبت (که نتیجه‌ی طغیان و عصیان می‌باشد)، اضافه‌ای ندارد که ظلم شود، بلکه به حقیقت نتایج می‌رساند.

●- بهشت و جهنم نیز جایگاه هستند، نه نتیجه اعتقادات و اعمال؛ بلکه درجات در آنها و آن چه در این دو مکان به اهلش عرضه می‌شود، همان نتایج مواضع و عملکردهای خودشان می‌باشد.


www.x-shobhe.com

شبهه 197

برخی که از روی تنبلی نماز نمی‌خوانند، به امید این که شاید حضرت توجهی کند و آنها واجبات را انجام دهند در مجالس عزاداری شرکت می‌کنند. آیا واقعاً مؤثر است؟ 


پاسخ : موضوع را از زوایای گوناگون باید مورد توجه قرار داد، از جمله:

الف – تمامی انبیا و اوصیای الهی برای این گسیل شدند که مردم با توجه به آنها و سپس فهم دعوت‌شان متوجه و متذکر "توحید و معاد" شوند و با نگاه بصیرانه به مخالفان و دشمنان‌شان، به اهداف پلید و اخلاق رذیلانه‌ی آنها پی‌ببرند، و در نتیجه با اطاعت و تبعیت از انبیا و اوصیای الهی، در صراط مستقیم قرار گیرند و به رشد، کمال، قرب و فلاح دنیوی و اخروی برسند.

بنابراین، اثر مثبت شرکت در مجالس عزاداری یا ...، در تذکر، بیداری، هوشیاری و هدایت، نه تنها عجیب و بعید نمی‌باشد، بلکه انتظاری جز این نمی‌رود و اساساً هدف از شرکت نیز باید همین "معرفت، محبت، مودت و قرب بیشتر به خداوند متعال" باشد.

ب – دعوت انبیا و اولیای الهی، به جز این نبوده و تمامی زحمات، مشقات، مصیبت‌ها و زجرهایی که پیامبر اکرم و امامان صلوات الله علیهم اجمعین متحمل شدند، برای همین تذکر، توجه، بیداری، هوشیاری، بصیرت و هدایت مردمان بوده است. پس نه تنها تعجبی نیست اگر شرکت در مراسم‌های مذهبی، سبب آگاهی، هوشیاری و هدایت گردد، بلکه انتظار این است که هر شرکت کننده‌ای، در هر سطحی که هست، بهره‌ی خود را ببرد و بیشتر رشد نماید.

ج – اما حتی حاضر شدن در مجلس و مقابل شخص شریف آنان نیز بدون توجه و گوش فرا دادن به دعوت و پیام آنها و سپس تأمل، تعقل، تفکر، تدبر و تلاش برای اصلاح خود، نه تنها هیچ اثر مثبتی ندارد، بلکه ممکن است آثار منفی نیز داشته باشد، یعنی شخص حاضر و شنونده، به کفر لجوجانه بیفتد و به غیر از انکار، دشمنی هم بنماید. لذا خداوند سبحان فرمود:

« وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ * إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ » (الأنفال، 21 و 22)

ترجمه: و مانند کسانى مباشید که گفتند شنیدیم در حالى که نمى‌شنیدند * قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى‏ اند که نمى‌اندیشند.

نکته‌ی مهم:

●- تمامی اهل مدینه و مکه، که اهل نماز و حج بودند و بسیار هم امام حسین علیه السلام را دوست داشتند، پیام ایشان را شنیدند و محل نگذاشتند، به راه افتادن ایشان را دیدند و همراه و تابع نشدند. وگرنه ورود ایشان به کوفه، مانند "فتح مکه"، بدون خونریزی انجام می‌شد، یزید هم ساقط می‌گردید، نه این که اصلاً به کوفه نرسند و در کربلا، ترور و قتل عام شوند.

  ادامه مطلب ...

شبهه 189

از طرفی گفته میشه که نماز اول و آخر دین هستش، اگر نماز نباشه حساب و کتابی هم نمیشه. از طرفی در حدود 600 صفحه از قرآن حرفی از نماز زده نشده است؟!


  به هیچ وجه نباید اهمیت یا جایگاه یک موضوع را با تعداد تکرار کلمات، یا تعداد صفحاتی که در یک کتاب به آن اشاره شده، فهمید و سنجید. اسم "محمد صلوات الله علیه و آله" فقط چهار بار در قرآن کریم تکرار شده است – اسم "موسی علیه السلام" 136 بار – فرعون 68 بار – "الشیطان"، 63 بار – "الظالمین" 70 بار و ...؛ حال آیا می‌شود بر اساس رقم تکرار این اسم‌ها، هیچ شناختی به دست آورد و یا به اهمیت آنها پی‌برد؟!

در مذمت "غیبت"، در یک آیه فرمود که از خوردن گوشت برادر مرده بدتر است. آیا می‌توان گفت: چون یکبار آمده، نه غیبت گناه کبیره است و نه خوردن گوشت جسد برادر، ناخوشایند می‌باشد؟!

الف – هیچگاه در مطالعات و باورها، به منبع "گفته شده یا می‌شود"، استناد نفرمایید، چون ناموثق‌ترین منبع مطالعاتی همین می‌باشد؛ مگر می‌شود برای آیات الهی، اصول و فروع اسلام و معارف آنها، "گفته می‌شود" را منبع قرار داد و بر اساس آن باور نمود و یا ننمود؟!

ب – هیچ کجا نیامده که "اول و آخر دین، نماز است"؛ بلکه فرموده‌اند: «نماز ستون دین است».

اول دین، معرفت (شناخت)، محبت و ایمان به الله جلّ جلاله می‌باشد؛ و آخر دین نیز شناخت و ایمان بازگشت به سوی او "معاد" می‌باشد؛ پس اول و آخر خود اوست. « هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ » - « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ».

ج – کسی که هم او را شناخت و هم به آن شناختش ایمان آورد، فهم می‌کند که چون اول و آخر اوست، پس نباید إله دیگری را بندگی نماید و بالتبع حُکم، حُکم اوست:

« وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » (القصص، 79)

ترجمه: و اوست خدا[یى که‌] جز او معبودى نیست. در این [سراى‌] نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانیده مى‌شوید.

نماز:

نماز، نه تنها اول و آخر دین نیست، بلکه از "فروع دین" می‌باشد، اگر چه نقش آن، مانند ستون خیمه است که اگر نباشد خیمه برپا نمی‌گردد و اگر باشد، اما کشیده شود، خیمه فرو می‌ریزد و یا اگر باشد، اما بنیانیش یا خودش سست باشد، ویران می‌گردد، اگر چه سایر اجزایش بسیار محکم، زیبا، بزرگ و ... باشد.

نماز (صلاة)، از احکامی است که از سوی خداوند متعال، توسط تمامی انبیایش، به تمامی بندگانش امر شده است و این خود بیانگر اهمیت نقش آن، در اتصال عبد با معبود می‌باشد.

اما با تمامی اوصاف و آثاری دارد، از احکام و فروع دین است و اول و آخر و اصول دین نمی‌باشد.

د – نفرموده‌اند: «اگر نماز نباشه، حساب و کتابی هم نمیشه»! در کدام آیه یا حدیثی چنین آمده است؟ آیا این همه کافر، مشرک، منافق، ظالم و فاسق که اصلاً به دین خدا نگرویدند، چه رسد به این که اقامه نماز نمایند، حساب و کتابی ندارند؟!

بلکه فرموده‌اند: "در عرصه‌ی عمل، اصل نماز است و اگر نماز نباشد و یا مقبول نباشد، سایر اعمال خوب فایده‌ای برای رستگاری‌اش نخواهد داشت"، چرا که اساساً برای بی‌نماز یا کسی که آن را سبک بشمارد، "وصلی" با رحمت الهی صورت نپذیرفته است که مشمول آن گردد.

●- ممکن است گفته شود: «حالا به جمله‌بندی کاری نداشته باشید، مقصود همین بود»، بله، ولی دقت نماییم که وقتی منبع دین شناسی "گفته شده، گفته می‌شه، می‌گویند" باشد، تمامی این کلمات و جمله‌ها نیز مبدل و جابجا شده و معنا، مفهوم، و مقصود اصلی را از جایگاهش منحرف می‌سازند؛ همان که فرمود: « یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ – کلمه را از جایگاه و مواضعش منحرف می‌سازند / النساء، 46» ، و انسان از طریق همین کلمات و جملات، مفاهیم و مقاصد را درک می‌کند و سپس می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد.

پس چنین نیست که می‌گویند: « اگر نمازی نباشه، حساب و کتابی هم نمیشه»!

نکات:

یک – نماز خواندنی نیست، بلکه اقامه نمودنی است، پس برخی نماز می‌خوانند، اما آن را اقامه (برپا) نمی‌دارند؛ چنان که شاهدیم بسیاری نماز خواندند و امام کشتند – نماز می‌خوانند و مسلمانان را قتل عام می‌کنند - بسیاری قرآن کریم و نماز می‌خوانند، اما نه تنها هیچ "اتصالی" برایشان رخ نمی‌دهد، بلکه به جدایی دورتری نیز دچار می‌گردند – و بسیاری دیگر نماز می‌خوانند، ولی این نماز خواندنشان، نه تنها آنها را رشد نمی‌دهد و مقرب نمی‌سازد، بلکه حتی از تکرار و استمرار "فحشا و منکر" نیز بازشان نمی‌دارد، در حالی که فرمود: « نماز، از کار زشت و ناپسند باز مى‌دارد ».

دو – نماز (صلاة)، ستون دین و طبق حدیث، صورت و شناسنامه‌ی مسلمان و مؤمن (دیندار) می‌باشد، اما هدف نیست که اول و آخر دین قلمداد گردد؛ بلکه "مبدأ و هدف"، همان "معبود" است؛ اصل "یاد خدا بودن (ذکر) است"، اصل "وصل شدن ذهن، فکر، عقل، قلب و عمل"، به رحمت بیکران الهی است؛ پس او "نماز" را وسیله‌ی این اتصال مقرر نمود.

امر (حُکم)، اثر و هدف (حکمت) در یک آیه:

« اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ » (العنکبوت، 45)

ترجمه: آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتی‌ها و گناه بازمی‌دارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند می‌داند شما چه سازید!

* - در این آیه، به جای واژه‌ عمل، که کلی است، واژه‌ی "صُنع" آورده شده است، به معنانی صنعت و ساختن؛ چرا که انسان با رویکرد به برپا داشتن نماز، و یا ترک و یا سبک شمردن آن، خودش، اطرافیان، جامعه و دنیا و آخرت خود و آنها را می‌سازد.

بنابراین:

1- هدف؛ یاد خداوند متعال و اتصال تمام وجود به رحمت او می‌باشد، که سبب رشد، کمال و تقرب می‌گردد. (وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ)

2- اصلی‌ترین، والاترین و کامل‌ترین طریق این یاد (ذکر) و وصل، تلاوت قرآن کریم و اقامه نماز (صلاة) می‌باشد. (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ)

3 – اثر نماز و این وصل با عظمت، دور شدن از پلیدی‌ها و گناهان می‌باشد که تا محقق نگردد، از رشد، کمال، قرب و اتصال به رحمت بیکران الهی نیز خبری نیست.

لذا فرموده‌اند: اگر نماز مقبول در کارنامه‌ی عمل نباشد، سایر عبادات و اعمال خوب نیز حبط شده هستند؛ چنان که فرمود: «جایگاه نماز، به منزله‌ی سر است به بدن»؛ پس اگر سر جدا شود، بدن رشید و زیبا نیز جز جسدی متعفن نخواهد بود.


www.x-shobhe.com

شبهه 173

پرسش : من اول اعمالم را خوب و اصلاح می‌کنم، بعد نماز می‌خوانم. نماز خواندن همراه با اعمال زشت فایده‌ای ندارد. اگر بعد از غیبت تا چهل روز نماز قبول نمی‌شود پس تا چهل روز نمی‌خوانیم. من از اسلام زده شده‌ام چون می‌بینم کسانی که ادعای اسلام میکنن (مثلا بعضی روحانیون)، کارهای خیلی بدی انجام می‌دهند.


پاسخ: چگونه و طبق کدام برنامه خود را اصلاح می‌کنید؟! اگر فرمودند غیبت سبب مقبول نشدن نماز می‌شود، یعنی غیبت نکنید و اگر کردید، حلیت بگیرید و توبه کنید، تا نمازتان مقبول شود، نه این که نماز نخوانید. چه کسی گفته نماز شما، پس از آن که چهل روز عمداً ترک کردید، حالا مقبول است؟!

مهم‌تر از این که ابتدا نماز می‌خوانید یا بعداً می‌خوانید، این است که دقت کنید: اولاً هیچ گاه برای فرار و توجیه رفتارها، از خودتان دین نسازید؛ چرا که بدون تردید گناه این کار بسیار عظیم‌تر و انحرافش بسیار عمیق‌تر و دور شدنش از صراط مستقیم، بسیار بعیدتر از گناهی که مرتکب شدید می‌باشد – و ثانیاً هیچ گاه توجیه نکنید. فرض بگیریم که (بلا نسبت) کسی از یک سو دوست دارد که موحد، مسلمان و اهل نماز باشد و از سوی دیگر بسیار تنبل و کاهل نماز است؛ اگر این شخص متوجه خطا، قصور و تقصیر خود باشد، چه بسا آگاه شده، تنبه پیدا کند و برگردد، اما اگر دست به توجیه، دین‌سازی، مقصر کردن دیگران و ... بزند، هیچ گاه اصلاح نشده و هرگز بر نمی‌گردد.

الف – اگر توحید، معاد، نبوت و قرآن را قبول و باور دارید، لحظه‌ای با خود بیاندیشید که آیا طریق هدایت را خدا باید تبیین و ابلاغ کند، یا آن که من از طرف خودم، برای خودم، راه ترسیم کنم و به او ابلاغ کنم؟!

بدیهی است که به خود پاسخ می‌دهید: «نه من کاره‌ای هستم و چیزی می‌دانم و نه دیگران، پس این خداست که باید هدایت نماید و طریق بندگی، رشد، کمال و قرب را به من بیاموزد.»

پس به جدیت و شدت، باید از هر گونه «به جای سازی»، آن هم در دین خدا، اجتناب نمود.

ب – بندگی و عبادت خداوند متعال، در اطاعت از او و رسولش صلوات الله علیه و آله (کتاب و سنّت) محقق و متجلی می‌گردد، پس هر کس و به هر بهانه و توجیهی که اطاعت نکند، در واقع گردنکشی و استکبار کرده است؛ و این طریق ابلیس لعین است که از حسادت و دشمنی، سعی دارد به بندگان خدا نیز القا کرده و بیاموزد.

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ » (الأنفال، 20)

ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا و فرستاده او را فرمان برید و از او روى برنتابید در حالى که [سخنان او را] مى‏شنوید.

ج – خداوند متعال توسط رسولش فرمود که برای یاد من و دچار نشدن به غفلت و فراموشی از من، نماز بخوانید « وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی / طه، 14»، حال فرض کنید که یکی بگوید: «خیر، من هر گاه که از غفلت رهایی یافتم و یاد خدا بر من غلبه کرد، نماز می‌خوانم!»

خداوند متعال توسط رسولش فرمود که برای اصلاح دنیا و آخرت خود اقامه نماز کنید، چرا که نماز از ناپاکی‌ها و بدی‌ها باز می‌دارد « إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ / العنکبوت، 45»، حال فرض کنید که یکی بگوید: «خیر، من هر موقع که از فحشا و منکر دور شدم و اصلاح شدم، نماز می‌خوانم!»

درست مانند این است که به کسی بگویند: «برای این که اهل علم و دانشمند شوی، درس بخوان»، او بگوید: «خیر، هر وقت دانشمند شدم، درس می‌خوانم!» - یا بگویند: «برای بهبود این دارو را مصرف کن»، او بگوید: «خیر، هر گاه بهبود یافتم مصرف خواهم کرد!»

توجه به خود:

انسان اگر اندکی به خود و اینگونه نظرات و مواضع‌اش دقت کند، به خوبی متوجه می‌شود که همه توجیه و فریب خود است، که البته شیطان نیز از همین راه وارد می‌شود، نظراتش را برایش قشنگ جلوه می‌دهد و وسوسه می‌کند تا بیشتر در این گرداب فرو رود.

به همین سؤالی که ارسال نمودید دقت کنید؛ در ابتدا مرقوم نمودید که «من اول خود را اصلاح می‌کنم و بعد نماز می‌خوانم!» و در انتها مرقوم نمودید که «من از اسلام زده شده‌ام!» [و البته دلیلی هم در توجیه آورده‌اید که ذکر خواهد شد]. اما دقت کنید که اگر قصد و اراده اصلاح خود و سپس اقامه نماز دارید، پس از اسلام زده نشده‌اید؛ و اگر از اسلام زده شده‌اید، پس فرمول اول اصلاح و بعد نماز برای چیست؟!

زدگی از اسلام و بهانه‌ها:

اگر دقت کنیم، این نیز یک توجیه است. از خود بپرسید که آیا خداوند متعال، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را الگوی ما قرار داده است، یا فلان روحانی را که بد عمل می‌کند؟! فرمود:

« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا » (الأحزاب، 21)

ترجمه: قطعا براى شما در رفتار رسول خدا مایه اقتدا و سرمشق زندگى است براى کسى که به خدا و روز واپسین امید (قلبى و عملى) دارد و خدا را بسیار یاد مى‏کند.

پس نه تنها نفرمود که هر کس لباس روحانیت به تن کرد، الگوی شما در اسلام است، بلکه فرمود: لباس حق را به باطل مپوشانید:

« وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ » (البقره، 42)

ترجمه: و حق را با باطل در نیامیزید (حق را با باطل پوشش ندهید)، و حقیقت را - با اینکه مى‏دانید [و مى‏شناسید] - کتمان نکنید.

نکته:

هر گاه خواستید ببینید که آن چه در نظر شماست حق است یا باطل، با عقل و قرآن کریم و سنت نبوی صلوات الله علیه و آله، انطباق دهید؛ و هر گاه خواستید بدانید که آیا واقعاً نظر شما (اگر چه غلط، اما فعلاً) چنین است، یا توجیه می‌باشد، ببینید که در موارد مشابه چه مواضعی دارید؟

به عنوان مثال: معلم خطاکار بسیار داریم، آیا علم را کنار می‌گذارید؟ - پزشک خطاکار نیز بسیار داریم، آیا سلامتی و درمان را کنار می‌گذارید؟ - کتاب یا پیام‌های باطل و منحرف کننده بسیار داریم، آیا به طور کلی مطالعه‌ی کتاب و نوشتارهای مندرج در فضای مجازی را نیز کنار می‌گذارید ...؟ یا فقط به اسلام که رسید، می‌گویید: «چون برخی از روحانیون کار بد می‌کنند، من از اسلام زده شده‌ام؟!» و البته مراقب القائات ضد تبلیغی و شانتاژهای دشمنان نیز باشید.

تذکرات:

یک – هیچ گاه مقابل خدا گردنکشی (استکبار) نکنیم و یادمان نرود که ما بنده و او معبود هستیم، نه بالعکس! و هیچ گاه برای خدا خط نشان نکشیم و هیچ گاه سعی نکنیم که به خدا و رسولش و اهل بیت علیهم السلام، چیزی یاد دهیم!

 

ادامه مطلب ...

شبهه 139

اصل نماز در قرآن وجود دارد، اما آیا گزارشی وجود دارد که نمازی که اکنون خوانده می‌شود، منطبق با نمازی است که معصومان(ع) می‌خواندند؟
پرسش
من در مورد فلسفه اصلی نماز تحقیق کردم و همچنین سخنان قرآن را در این مورد مطالعه کردم. در مورد فلسفه اصلی قرآن شکی نیست، اما در مورد روش خواندن نماز هیچ منبع معتبری پیدا نکردم. همه سایت‌هایی که رفتم روش خواندن نماز را توضیح دادند ولی منبعی ندارد. اگر روش نماز خواندن توسط پیامبر(ص) و امامان(ع) مطرح شده است پس چرا هیچ منبع معتبر و آیه‌ای در این مورد یافت نمی‌شود؟
پاسخ اجمالی
پیامبر اکرم(ص) بارها با اعلام عبارت «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی‏ أُصَلِّی»؛[1] (نماز خودتان را آن‌گونه بخوانید که من می‌خوانم) اجزاء نماز را برای مردم تبیین کرده که گزارش‌های آن در منابع تاریخی و حدیثی فریقین وجود دارد.[2]
همچنین در منابع روایی، شیوه نماز خواندن امامان(ع) نقل شده است.[3] به عنوان نمونه، گزارشی وجود دارد که امام صادق(ع) بهترین شیوه برای خواندن نماز را به یکی از یاران خویش آموزش می‌دهد:
ابراهیم بن هاشم از حماد بن عیسى گفت: روزى امام صادق(ع) به من فرمود: «اى حماد! آیا می‌توانى خوب نماز بخوانى؟
به امام عرض کردم: سرورم! کتاب حریز درباره نماز را در حافظه‌ام دارم.
حضرت فرمود: «عیبى ندارد، اکنون برخیز و نماز بخوان».
حماد می‌گوید: در برابر حضرت بپاخاستم و رو به قبله نمازم را آغاز کردم. سپس به رکوع رفته و سجده کردم. امام فرمود: «اى حماد! نیکو نماز نمی‌خوانى! زیبا نیست که فردى از شما شصت یا هفتاد سال سن داشته باشد و یک نماز با آداب و حدود کامل نخواند!».
حماد می‌گوید: در خود احساس خوارى کردم و به امام گفتم: فدایت شوم، نماز را به من بیاموز. پس امام برخاست، رو به قبله ایستاد و هر دو دستش را بر روى ران خویش نهاد، در حالی‌که انگشتانش را بسته‏ بود و دو پاى خود را نزدیک هم قرار داد به گونه‌اى که بین دو پایش به اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله داشت و آنها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تکبیر گفت. سپس حمد و قل هو الله احد را شمرده خواند. آن‌گاه به اندازه یک نفس در همان حال ایستادن درنگ کرد. سپس دو دست خود را تا رو بروى صورت بالا آورد و در همان حال ایستادن تکبیر گفت. آن‌گاه به رکوع رفت و با دستانى که انگشتانش باز بود، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا پشت حضرت کاملاً صاف شد، به گونه‌اى که به سبب صافى پشت و کشیدگى گردن، اگر قطره‌اى آب یا روغن بر پشت حضرت ریخته می‌شد، از جایش تکان نمی‌خورد. دو چشمش را بست؛ سپس سه بار شمرده فرمود: «سبحان ربى العظیم و بحمده». آن‌گاه راست ایستاد و چون استقرار کامل پیدا کرد، فرمود: «سمع الله لمن حمده». سپس در حال ایستاده تکبیر گفت و دست‌ها را تا روبروى صورت بالا آورد. آن‌گاه سجده کرد و دست‌ها را در حالى که انگشتانش کنار هم و بدون فاصله بود، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربى الاعلى و بحمده» و هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر بدن در حالت سجده قرار نداد و بر هشت استخوان سجده کرد: دو کف دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پیشانى و بینى و فرمود: «لازم است سجده بر هفت‌تاى اینها قرار گیرد و این همان است که خداوند در قرآن فرموده است که: "و همانا سجده‌گاه‌ها براى خداست پس در کنار خداوند هیچ‌کس را مخوان"[4] و این هفت‌جا، پیشانى و دو کف دست و دو زانو و دو شست پا می‌باشد و نهادن بینى بر زمین مستحب است». سپس امام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته درآمد تکبیر گفت. آن‌گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر کف پاى چپ‏ قرار داد و فرمود: «استغفر الله ربّى و اتوب الیه». سپس در حال نشسته تکبیر گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده اول رفتار کرد و در حال رکوع و سجود هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر آن نگذاشت و در حال سجده دست‌ها را چون دو بال باز می‌کرد و ساعد را بر زمین نمی‌گذاشت. این چنین امام دو رکعت نماز گزارد و انگشتان دو دست حضرت در حال تشهد بسته بود و چون از تشهد فارغ شد، سلام داد و فرمود: «اى حماد! این‌گونه نماز بخوان!».[5]
 

[1]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على،‏ متشابه القرآن و مختلفه، ج ‏2، ص 170، قم، دار بیدار للنشر، چاپ اول‏، 1410ق؛ علامه حلى، حسن بن یوسف،‏ نهج الحق و کشف الصدق، ص 423، بیروت، دار الکتاب اللبنانی‏، چاپ اول‏، 1982م؛ أبوحاتم دارمی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، ج 4، ص 542 – 543، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414ق؛ أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، ج 2، ص 486، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق.
[2]. ر.ک: «چگونه نماز خواندن پیامبر اسلام(ص)»،  56765؛ السنن الکبرى، ج 2، ص 105. همچنین در این‌باره می‌توان به کتاب «سنن النبی» نوشته علامه طباطبائی(ره) بخش نماز خواندن پیامبر اسلام(ص) مراجعه کرد که در این‌باره روایاتی از منابع حدیثی را جمع‌آوری کرده است.
[3]. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 334 – 335، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. جن، 18.
[5]. کافی، ج ‏3، ص 311 – 312.
www.islamquest.net