ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 40

پرسش : اسلام و ملیّت - ما باید اول بگوییم که مسلمانیم یا بگوییم ایرانی هستیم؟ چرا از ایرانی بودن خود با قدمت و تاریخ کهنی که داریم فرار می‌کنیم؟

پاسخ :


ما نه تنها از ایرانی بودن و مسلمان بودن خود فرار نمی‌کنیم، بلکه به هر دو افتخار نیزمی‌کنیم. از یک سو بهترین و کامل‌ترین دین را برگزیدیم و از سوی دیگر از ملّتی با شعور و برخوردار از تاریخ و فرهنگ والا هستیم.
«دین» و «ملیّت» از یک سنخ نیستند که با هم مقایسه شوند، یا به رقابت پرداخته و نسبت به یک دیگر تقدم و تأخر یابند و یا احیاناً یکی جایگزین دیگری شود.

این که می‌بینید اخیراً (به ویژه در ایران) سعی می‌کنند تا ملیّت ایرانی، یا فارسی، یا پارسی، در مقابل دین قرار دهند [و با نزدیک شدن انتخابات این جوّ داغ‌تر نیز شده است] - عده‌ای شعار می‌دهند که اسلام عربی است و ما ایرانی هستیم عده‌ای دیگر اسلام ایرانی را طرح می‌کنند و عده‌ای نیز با واژگان «فارس و پارس» به جنگ اسلام و دین مردم آمده‌اند، علّتش این است که از این دین و دینداری مردم ضرر دیده‌اند. اعتقاد و علاقه مردم ما به دین اسلام را می‌دانند و برایش هیچ جایگزین (آلترناتیوی) به جز «ملّیت» پیدا نمی‌کنند. چرا که پس از حبّ دین، قوی‌ترین حبّ عمومی مردم همان حبّ به کشور، میهن و وطن‌شان است. همین گروه وقتی به مخاصمه به نفع امریکا بر می‌خیزند، بسیار عالمانه ملیّت را ردّ کرده و سخن از «حکومت جهانی» و البته به سرکردگی امریکا و نه حضرت مهدی (عج) به میان می‌آورند.

 

ادامه مطلب ...

شبهه 39

پرسش : از خانواده‌های مذهبی فرزندان ناصالح به دنیا می‌آیند و از خانواده‌های بی‌دین یا کم تقید، فرزندان صالحی می‌آیند! علت چیست و آیا با عدل الهی مغایرت ندارد؟!

پاسخ :

 

هیچ امری در عالَمِ خلقت با عدل الهی مغایرت ندارد. خدایی که عادل نباشد، اصلاً خدا نیست، چرا که نقطه مقابل عدل، ظلم است و حتی فرض ظلم در مورد خدا نیز غلط است. کسی که عادل نباشد، معلوم است که علیم، حکیم، قادر و متعال نیز نمی‌باشد و کلاً ضعف، نقص و نیستی به او راه یافته است و خداوند متعال منزه (سبحان) از این اوصافی می‌باشد که فقط در مورد مخلوقات صدق می‌نماید:

«سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» (الزخرف، 82)

ترجمه: پروردگار آسمان‌ها و زمین [و] پروردگار عرش از آنچه وصف مى‏کنند منزه است.

به چند نکته‌ی مهم باید توجه داشت:


 

ادامه مطلب ...

شبهه38

پرسش : نسبت جمعیت شیعه به جمعیت مردمان کره زمین شاید هفتاد به یک باشد و همه نیز خود را محق می‌دانند. آیا ساده لوحانه نیست که ما خود را منتخب خدا بدانیم.

پاسخ :


ما اسلام و تشیع را حق می‌دانیم و سعی می‌کنیم حق‌گرا باشیم، نه این که الزاماً خود را منتخب خدا بدانیم، چرا که حالا معلوم نیست که خود ما چقدر مسلمان و شیعه باشیم.

بدیهی است که اگر «حق» تعریفی نداشته باشد و برای تشخیص آن نیز ملاک و معیاری وجود نداشته باشد، همین وضعیت پیش می‌آید و هر کسی خود را محق می‌خواند و اگر داوری و قضاوت لازم آید نیز ملاک‌های باطل محک تشخیص حق می‌شوند، ملاک‌هایی چون قدرت و اکثریت.

اگر به اندیشه‌های غربی توجهی کنید، همیشه چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم «قدرت» را ملاک «حقانیت» بر شمرده‌اند – همیشه حق با کسی است که دارای قدرت بیشتری است و می‌تواند خواسته‌اش را با زور محقق و نظرش را با زور القا نماید. البته تا نیم قرن پیش که به نفع‌شان بود، «اکثریت» را ملاک تشخیص «حقانیت» قرار داده بودند، اما از دوره‌ای که احساس کردند اکثریت در کشور خودشان و بالتبع اکثریت در جهان با صاحبان «قدرت»، سیاست‌ها و عملکردهای‌شان مخالف هستند، مدعی شده‌اند که دیگر «اکثریت» ملاک نیست و اساساً اکثریت نا مطلع نباید بیایند در یک امر تخصصی شرکت کرده و نظر بدهند، به ویژه در عرصه سیاست، ثروت  و قدرت.

 

ادامه مطلب ...

شبهه 37

پرسش : چرا ابلیس با آن که در ملکوت بود و حقایقی از جبروت الهی را می‌دانست و می‌دید، نافرمانی کرد و حال آن که علم ما بسیار کم و گاه در حد نقل قول دیگران است؟

پاسخ :


همین خود درس بزرگی است تا بدانیم «انسان به طرف آن چه دوست دارد می‌رود، نه آن چه می‌داند».

انسان نیز در این رفتار فرقی با ابلیس ندارد و حتماً لازم نیست که جلوه‌هایی از اولوهیت، ربوبیت و جبروت الهی را در عالم دیگری ببیند. در همین عالم ماده نیز می‌بیند و اگر کمی تعمق و تأمل کند، لایه‌های درونی نیز برایش مکشوف می‌گردد، اما روی بر می‌گرداند و به دنبال نفس می‌رود.

یکی به اندازه یک چوپان یا کشاورز خورشید را می‌شناسد و یکی به اندازه یک دانشمند فیزیک و یکی هم ممکن است با جهالتی که دارد، اصلاً با خورشید قهر کند و برود در یک غاری زندگی کند [هر چند که از فواید خورشید خواسته یا نخواسته بهره‌مند می‌گردد].

اما، این شناخت‌ها، با تمامی تفاوت مراتب‌شان، به هیچ وجه سبب نمی‌شوند تا انسان به سوی آنها برود یا نرود. بلکه هر کسی سراغ آن چه می‌رود که آن را دوست دارد. به قول عرفا: «محبّ مایل به لقا و وصال محبوب است»، لذا «محبّت انگیزه و هدف حرکت است و نه صرف شناخت».

 

ادامه مطلب ...

شبهه36

پرسش : در کدام بخش و کدام صفحه انجیل به حضرت محمد (ص) بشارت داده است؟ آیا در تورات بشارت به حضرت عیسی (ع) بوده است؟ در صورت پاسخ مثبت آیا در تورات فعلی، چنین بشارتی وجود دارد؟

پاسخ :


وقتی می‌توانیم بپرسیم: «در کدام بخش و کدام صفحه»ی انجیل یا تورات، که این دو کتاب در اختیار باشد و امکان رجوع و تطبیق وجود داشته باشد. [و البته نسبت به سایر کتب و منابع نیز همین‌طور است].

بی‌تردید حضرات موسی و عیسی سلام الله علیهما، هر دو از پیامبران اولی العزم الهی و صاحب کتاب و شریعت بوده‌اند و یقیناً تورات و انجیل کتاب‌های آسمانی نازل شده به آنها بوده‌ است و هر پیامبری به نبی و انجام پس از خود بشارت داده است.

الف - اما ما امروز توراتی در اختیار داریم که در آن خداوند به موجودی مانند انسان تشبیه شده است (سفر پیدایش، فصل 5، آیه 1) – چون مثل انسان است، تصمیم می گیرد از آسمان به زمین بیاید و قدمی بزند و مدّتی را در محلّی از زمین ساکن شود (سفر پیدایش، فصل 18، آیه 1 تا 8) - چون با زمین آشنا نیست، گاهی در تشخیص خانه مومنان از کفار دچار اشتباه می‌شود (سفر خروج، فصل 12، آیه 12، 13) – به خاطر ندانستن‌ها دچار لغزش‌های زیادی می‌شود که از آن پشیمان شده و مدتی را در اندوه بسر می‌برد (سموئیل اوّل، فصل 15، آیه 10 و 11) - چون با آداب زندگی اجتماعی آشنا نیست گاهی عهد می‌شکند (سفر پیدایش، فصل 3، آیه 1 تا 6) - دروغ می‌گوید، در حالی که مار از او راستگوتر است (سفر پیدایش، فصل 3، آیه 1 تا 6) - گاهی نیز هوس کُشتی به سرش می‌زند و با حضرت داود یا سایر انبیایش کُشتی می‌گیرد و اغلب شکست هم می‌خورد! (سفر پیدایش، فصل 32، آیه 24 تا 31) و ... .

 

ادامه مطلب ...

شبهه 35

پرسش :وقتی زمان در آن جهان مفهومی ندارد، یعنی کل فیزیک مفهمومی ندارد، پس علم مخصوص این جهان و مادی است. حالا از نظر فلسفه اسلام علم مادی است یا معنوی؟

پاسخ :


واژگان، هر کدام معانی و مفاهیمی دارند که گاه به کلی و جزئی تعریف می‌شوند و گاه در مصادیق گوناگون، مفهوم‌شان متفاوت می‌گردد. بدیهی است که واژگانی چون: "علم" و "زمان" نیز از این دو قاعده مستثنی نمی‌باشند.

الف – علم:

علم، یعنی "دانایی". البته معانی متفاوتی چون: آگاهی، آموختن و ... نیز برای آن بیان شده است که همه به همان ریشه دانایی بر می‌گردد. از این رو، هر آن چه "دانسته" شود، علم است و آن که دارای این علم می‌شود، "عالم" است و هر که بشتر بداند عالم‌تر است تا برسد به "علیم و اعلم".

این جامعیت تعریف سبب می‌گردد تا "علم"، قابلیت تقسیم به کلی و جزئی، بسیط – ازلی و نیز حادث و اکتسابی و ...، داشته باشد و هم چنین به موضوعات متفاوت نیز تقسیم و اطلاق می‌گردد و لازم می‌آید مصادیق گوناگونی داشته باشد. به عنوان مثال:

*- علم خداوند علیم به ظاهر و باطن مخلوقات خود، علم است؛ چنان چه فرمود:

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (البقره، 29)

ترجمه: اوست که آنچه در این زمین است همه را براى شما آفرید، سپس به (آفرینش) آسمان پرداخت پس آنها را به صورت هفت آسمان (مطابق حکمت و خالى از نقص در خلقت) مرتب و منظم ساخت، و او به همه چیز داناست

 

ادامه مطلب ...