ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه101

پرسش
زمانی که مردم برای بردن حضرت علی (ع) به مسجد و گرفتن بیعت، منزل ایشان را به آتش کشیده و آن همه فجایح تاریخی و بشری به وجود آورده بودند! چرا آن حضرت با دیدن این صحنه ها، از خود هیچ عکس العملی نشان ندادند؟
پاسخ اجمالی

با توجه به این که  ائمه (ع) از هر گونه گناه و خطا و فراموشی معصوم اند، باید به صحت رفتار و سیره امامان (ع) اعتقاد داشته و به مقدار توان به دنبال کشف اسرار و دلایل آن باشیم، تا به عنوان الگو در زندگی خود به کار بندیم.

از طرف دیگر با تحلیل رفتار و سیره امامان (ع) می توان به خردمندی و دوراندیشی آنان در تمام موضع‏گیری ها پی برد؛ زیرا رفتار و موضع‏گیری امامان، با ملاحظه تأثیرگذاری در طول تاریخ و پیروزی نهایی حق بر باطل می‏باشد. با این نگاه صبر و سکوت امام علی (ع)، فریادی رسا بر مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ است. سکوت حضرت، زمینه سوء استفاده دشمنان را خشکاند تا نهال نو پای اسلام بتواند به رشد و تعالی خود ادامه دهد.

او خود بیان می­دارد که انگیزه سکوتش حفظ دین، حفظ وحدت اسلامی و رعایت مصالح جهان اسلام، بوده است.

پاسخ تفصیلی

درباره رفتار و سیره معصومان (ع) از دو زاویه "پیش نگاه" و "پس نگاه" می‏توان به قضاوت نشست.

با نگرش پیش نگاه»امامان (ع) معصوم هستند و "قول، فعل و تقریر" آنان از هر گونه خطا و اشتباه مصون است، به ویژه در مواردی که به امامت و هدایت جامعه مربوط است. در این گونه موارد تمامی علما نسبت به عصمت امامان (ع) اتفاق نظر دارند. با پایبندی به این اصل اساسی باید به صحت رفتار و سیره امامان (ع) اعتقاد داشت و به مقدار توانایی به دنبال کشف اسرار و دلایل آن باشیم تا به عنوان الگو در زندگی خود به کار بندیم.

با نگرش پس نگاه نیز می‏توان، به خردمندی و دوراندیشی امامان (ع) در موضع‏گیری های آنان پی برد؛ زیرا رفتار و موضع‏گیری امامان، با ملاحظه تأثیرگذاری در طول تاریخ و پیروزی نهایی حق بر باطل است. اگر چه در زمان خودشان این پیروزی اتفاق نیفتد و رنج و سختی فراوانی را در زندگی خود تحمل کنند. با این نگاه صبر و سکوت امام علی (ع)، فریادی رسا بر مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ است. سکوت حضرت، زمینه سوء استفاده دشمنان را خشکاند چنان که ابوسفیان حاضر شده بود با امام علی (ع) بیعت کند و علیه خلفا اقدام کند! امّا امام علی (ع) با آگاهی و دوراندیشی دست رد بر سینه آن بدخواه مسلمانان زد.

در روزی دیگر امام علی (ع) در پاسخ به حضرت فاطمه (س)که از ایشان پرسیدند؛ چرا با آن همه قدرت و توان هیچ اقدامی برای تنبیه این افراد پست و زبون انجام نمی دهی؟ فرمودند: اگر می‏خواهی نام پدرت رسول الله (ص) همچنان باقی بماند باید صبر کنیم.[1] در روایت دیگر امام علی (ع) فرمودند: به خدا قسم اگر خطر نابودی دین، بازگشت کفر و پراکندگی مسلمانان در میان نبود، این گونه صبر نمی‏کردم.[2]

این دو نمونه تاریخی و نمونه‏های فراوان دیگر حکایت از آن دارد که حساسیت زمانه اقتضا می‏کرد اهل بیت (ع) و مخصوصا امام علی (ع) حتی برای حفظ ظاهر اسلام، آن چنان که گفته شد، صبر کنند و همچون "خار در چشم و استخوان در گلو" روزگار را بگذرانند.

اما نکته مهم آن است که در کنار این صبر، باید حق و حقیقت در طول تاریخ آشکار بماند و سیاهی ظلم و خیانت برای همگان در طول تاریخ معلوم شود. هنر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) آن بود که به گونه‏ای رنج و زجر را تحمل کردند که رو سیاهی آن برای ظالمان در طول تاریخ قابل پاک شدن نباشد و وجدان هر انسان منصفی در طول تاریخ به حقانیت اهل بیت گواهی دهد.

پس به عنوان یک اصل کلی می‏توان گفت: هرگاه اظهار حق با مظلومیت همراه باشد ماندگاری آن بیشتر خواهد بود و هر چه مظلومیت بیشتر باشد، تأثیر آن حق در طول تاریخ پر رنگ‏تر خواهد بود. نقطه اوج تقارن "حقانیت و مظلومیت" را در زندگانی اهل بیت به ویژه حضرت علی (ع) حضرت فاطمه (س) و امام حسین (ع) می‏توان مشاهده کرد. از این رو اگر چه کشاندن امام علی (ع) برای بیعت و محنت‏های حضرت فاطمه (س) در این زمینه از جهت تاریخی و روابط زمینی یک "تحمیل" و ظلم آشکار بود، اما از جهت ملکوتی و آسمانی یک "انتخاب" بود. به همین جهت برخی اهل معرفت گفته‏اند: علی (ع) را نبردند، بلکه خودش رفت، اما به گونه‏ای که در طول تاریخ ظلم غاصبان قابل انکار نباشد.



[1] ر.ک: بحار، ج 29، ص 625.

[2] همان، ج 32، ص 61.


شبهه100


هجوم‌آورندگان به خانه حضرت فاطمه(س) چند نفر بودند و چه افراد سرشناسی در میان آنان حضور داشتند؟
پرسش
تعداد هجوم آورندگان به خانه حضرت زهرا(س) چند نفر بودند؟
پاسخ اجمالی
بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی؛ به صورت پراکنده در نقل‌های مختلفی که درباره این بی‌حرمتی نقل شده است، نام تعدادی از افراد که به خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آورده، یا دستور هجوم دادند وجود دارد. البته مشخص نیست که تعداد دقیق آنان چند نفر بود. اما در همان منابع اعلام شده است که افراد ذیل - یا به عنوان دستور دهنده و یا به عنوان مجری دستور - در این حادثه تأثیرگذار بودند.
1. خلیفه اول؛ وی موقع مرگ خود از این تهاجم اظهار تأسف ‌کرد: «ای کاش! من کشف خانه فاطمه نمی‌کردم (یعنی: گروهی را بر در آن خانه نمی‌فرستادم و هتک حرمت نمی‌کردم) اگر چه آنان با من می‌جنگیدید».[1] این جمله با اندکی تفاوت در منابع کهن روایی اهل سنت نیز نقل شده است.[2]
2. خلیفه دوم.[3]
3. أَسَید بن حضیر.[4]
4. سلمة بن اسلّم.[5] یا سلامه.[6]
5. ثابت بن قیس خزرجی.[7]
6. خالد بن ولید.[8]
7. محمد بن مسلمة.[9]
8. بشیر بن سعد.[10]
9. مغیرة بن شعبه.[11]
10. ابوعبیدة بن جرّاح.[12]
11. سالم مولی ابی حذیفه.[13]
12. معاذ بن جبل.[14]
13. قنفذ بن عمیر.[15]
14. عبدالرحمن بن عوف.[16]
15. زیاد بن لبید انصاری.[17]
 

[1]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج ‏6، ص 51، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق؛ ر. ک: طبری(م310ق)، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج 3، ص 430، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ذهبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد،تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج 3، ص 12، المکتبة التوفیقیة، بی‌تا.
[2]. مانند: «فَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَکُنْ کَشَفْتُ بَیْتَ فَاطِمَةَ وَ تَرَکْتُهُ، وَ أَنْ أُغْلِقَ عَلَى الْحَرْبِ»؛ ابن زنجویه(م251ق)، أبو أحمد حمید بن مخلد، الأموال، ص 304، سعودی، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الإسلامیة، چاپ اول، 1406ق؛ طبرانی(م360ق)، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، ج 1، ص 62، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، 1415ق؛ هیثمی(م807ق)، علی بن أبی بکر بن سلیمان، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 5، ص 203، قاهره،  مکتبة القدسی، 1414ق.
[3]. متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج 5، ص 651، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[4]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، ج ‏1، ص 28، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق؛ صالحى شامى‏، محمد بن یوسف‏، سبل‏ الهدى، ج ‏12، ص 317، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[5]. الإمامة و السیاسة، ج ‏1، ص 28.
[6]. سبل ‏الهدى، ج ‏12، ص 317؛ شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 47.
[7]. همان.
[8]. شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 48.
[9]. همان، ص 48.
[10]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج ‏1، ص 83، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[11]. همان.
[12]. همان.
[13]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ‏2، ص 587، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
[14]. همان.
[15]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏1، ص 83؛ شرح نهج البلاغة، ج ‏2، ص 60.
[16]. شرح نهج البلاغة، ج ‏6، ص 48؛ ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، سیر الخلفاء الراشدین، ص 26، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ سوم، 1405ق.
[17]. شرح نهج البلاغة، ج ‏6، ص 48.
---------------------------------------------------------
پرسش2
آیا در منابع اهل تسنن، مطالبی دال بر شهادن حضرت زهرا(س)وجود دارد؟
پاسخ اجمالی

این حقیقت تاریخى، به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است. بزرگان اهل سنت مانند ابن ابی شیبه، بلاذری، ابن قتیبه و .. بر این مطلب اذعان دارند. برای آگاهی از مدارک هتک حرمت منزل حضرت زهرا(س)، و مدارک موجود درباره شهادت حضرت زهرا(س)، به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.

پاسخ تفصیلی

هتک حرمت خانه فاطمه زهرا(س) و شهادت آن حضرت:

در این مورد، نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود؛ ولى به حکم اینکه ،"حقیقت شىء نگهبان آن است"، این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»

 

ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:


 

ادامه مطلب ...

شبهه99

آیا خود امام علی(ع) برای اثبات ولایت و امامت خویش به واقعه غدیر استدلال می‌کردند؟
پرسش
آیا حضرت امیر المؤمنین علی(ع) در جایی به واقعه غدیر استدلال کرده‌اند مبنی بر این‌که امامت از آن ایشان است؟ روایتی یا حدیثی که مورد قبول اجماع مسلمانان باشد. مفصلاً توضیح بفرمایید.
پاسخ اجمالی
جریان واقعه غدیر در منابع شیعه و سنی به تواتر نقل شده است.[1] در همین راستا روایاتی نقل شده است که خود امام علی(ع) نیز به این واقعه برای اثبات امامت و ولایت خویش استناد فرمودند:
منابع شیعه:
1. حضرت علی(‏ع) در گفتگو با اصحاب شورا فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم؛ آیا در بین شما کسی غیر از من هست که رسول خدا(ص) در روز غدیر به امرِ خداوند متعال او را [به ولایت] منصوب و سپس در مورد او فرموده باشد: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه؟!». همه گفتند: نه.[2]
2. حضرت علی(‏ع) در گفتگویی خطاب به ابوبکر فرمود: «تو را به خداوند سوگند می‌دهم که بگوئی؛ آیا طبق حدیث رسول خدا(ص) در روز غدیر من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟» گفت: بلکه شما.[3]
3. در ایام خلافت عثمان بن عفان؛ علی(‏ع) را در مسجد مشاهده کردم، جمعی نشسته بودند و بحث علمی مطرح بود و از عفّت، سخن به میان آمد. سپس صحبت قریش به میان آمد و فضل آنها و سابقه قریش و هجرتش با رسول خدا(ص) و آنچه آن‌حضرت در مورد قریش فرموده بود ... . علی(ع) در مورد انتصاب خویش به خلافت به امر الهی توسط پیامبر خدا (ص) فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌دهم که بگوئید؛ آیا رسول خدا مرا در غدیر خم برای خلافت نصب نفرمود، و این خطبه را نخواند و نفرمود که ای مردم! خداوند متعال مرا به رسالتی مبعوث فرموده که سینه‌ام تنگ شده و گمان می‌کنم که مردم مرا تکذیب کنند. پس خداوند مطلبی فرموده که باید ابلاغ کنم یا این‌که مرا عذاب می‌کند. بعد فرمود: ای مردم! آیا می‌دانید که خداوند متعال مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و من از خود مردم به ایشان سزاوارترم، همه گفتند: آری یا رسول الله. سپس فرمود: یا علی! بایست، پس من ایستادم. سپس فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. سلمان بلند شد و عرض کرد یا رسول الله ولایت علی، چگونه ولایتی است، پیامبر(ص) فرمود: ولایتی همانند ولایت من، پس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا".[4] پس رسول خدا(ص) فرمود: الله اکبر بر اتمام نبوّت من و اتمام دین خدا به ولایت علی‏(ع) بعد از من سپس ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله آیا این آیات اختصاص به علی ‏دارد. رسول خدا(ص) فرمود: بله به علی و اوصیاء من تا روز قیامت اختصاص دارد. آن دو نفر گفتند: یا رسول الله آن اوصیاء را بیان فرما. پیامبر فرمود: علی، برادرم و وزیرم و وارث و وصی و جانشین من در امتم و ولی و سرپرست هر مؤمنی بعد از من می‌باشد. سپس فرزندش حسن سپس حسین، سپس 9 نفر از فرزندان حسین، یکی بعد از دیگری. قرآن با ایشان است و ایشان با قرآن هستند. هیچ‌کدام از دیگری جدا نمی‌شوند تا این‌که بر حوض بر من وارد شوند». همه حاضران گفتند: به خدا که ما شنیدیم و به آنچه تو گفتی شهادت می‌دهیم و آن روز نیز شاهد بودیم.[5]

 
ادامه مطلب ...