ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 162

در قرآن می‌خوانیم که خداوند بیش از وسع (ظرفیت) تکلیف نمی‌کند. اما این وسع چگونه تعیین می‌شود؟ عقل و اراده انسان، یا جبر محیط و ارث؟ تفاوت مقدار عمل فرد برخوردار از ظرفیت کمتر چه می‌شود؟ مثل کسی که در خانواده‌ی مذهبی به دنیا آمده و یا بالعکس؟

پاسخ : می‌دانیم که "نه جبر محض بر انسان مستولی شده و نه انسان از اختیار محض برخوردار می‌باشد"؛ بنابر این، در وسع‌ها و ظرفیت‌ها نیز «جبر و اختیار» وجود دارد.

به طور کلی پیدایش هر وسع و ظرفیتی در خلقت انسان، به عنوان توان بالفعل و یا استعداد بالقوه، "جبر" است. چنان که انسان بر خلقت خودش اراده نکرده است و هر چقدر هم که اراده کند در این دنیا باقی بماند، بالاخره پیر و فرسوده شده و دیر یا زود می‌میرد – و یا انسان با اراده و اختیار خودش، به خودش عقل، شعور، فطرت، قلب، اختیار، اراده و بالتبع قدرت انتخاب نداده است – چنان که انسان اراده نکرده که راست قامت باشد و روی دوپا راه رود و به جای دو بال، دو دست داشته باشد و ... .

بی‌تردید اگر استعداد چیزی در انسان قرار داده نشده باشد، انسان هیچ گاه نمی‌تواند به آن برسد و ظهور و بروزش بدهد. به عنوان مثال: امکان و استعداد رشد بدنی به انسان داده شده است، اما حد معینی دارد و انسان هیچ گاه نمی‌تواند مانند فیل یا کرگردن یا ماهی شود. یا به انسان اراده داده شده، اما هیچ گاه نمی‌تواند چیزی را خلق کند و یا با اختیار و اراده‌ی خود، در نظم کائنات تغییری ایجاد نماید و ... . اما در عین حال بخش اعظمی از شکوفا نمودن استعداد و افزایش ظرفیت، بر عهده‌ی خود انسان می‌باشد که این هم از مقدرات و ظرفیت‌هایی است که خداوند منّان موهبت نموده است.

● – پس، تمامی امکانات و اندازه‌های بالفعل و بالقوه در خلقت را خداوند متعال داده است.

● – عقل، شعور، منطق، اختیار، اراده و ... نیز خارج از نظام خلقت الهی نمی‌باشد.

● – اندازه‌های هر چیزی را نیز خداوند متعال قرار داده است؛ بر اساس اندازه‌های معین خلق کرده، بر اساس اندازه‌های معین ربوبیت می‌کند، بر اساس همان اندازه‌هایی که قرار داده، هدایت تکوینی و تشریعی می‌نماید و همه علیمانه و حکیمانه می‌باشد. چنان که فرمود: « إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ - ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریده‌ایم / القمر، 49 » - و فرمود: « وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ - و از زمین چشمه‌ها جوشانیدیم تا آب [زمین و بارش آسمانی‌] براى امرى که مقدّر شده بود به هم پیوستند / القمر، 12» - و فرمود:

« سَبِّحِ ٱسْمَ رَبِّکَ ٱلْأَعْلَى * ٱلَّذِى خَلَقَ فَسَوَّىٰ * وَٱلَّذِى قَدَّرَ فَهَدَىٰ » (الأعلی، 1 تا 3)

ترجمه: نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى (منزه بدار) * همان که آفرید و هماهنگى بخشید * و همان که اندازه‌گیری کرد (اندازه‌ها را گذاشت)، سپس هدایت نمود.

ظرفیت‌ها:

اندازه‌ها و ظرفیت‌ها، محدود به موارد مشخص و نیز خشک و انعطاف ناپذیر نیستند؛ چرا که استعدادهای بالقوه و ظرفیت آنها برای شکوفایی، رشد و رسیدن به فعلیت نیز خارج از نظام و قوانین خلقت و اندازه‌هایش نمی‌باشند. هم چنین است اندازه‌ی اراده‌ی هر شخص، در هر زمان یا مکانی.

به عنوان مثال: اندازه‌های متغیر در اعضای بدن، حدود مشخصی دارند. مثلاً چشم، گوش یا دماغ انسان می‌تواند بزرگتر از حد معمول در سایر انسان‌ها شود، اما هیچ گاه به اندازه‌ی چشم گاو، یا گوش و خرطوم فیل نمی‌گردد.

اما، اندازه‌ها و استعدادهای معنوی چقدر است؟ مثلاً حد علم چیست؟ حد زیبایی چیست؟ حد عقلانیت و شناخت عقلی چقدر است؟ چگونه انسان‌ها همه بدون دانش به دنیا می‌آیند، اما می‌توانند تا مراتب بالا کسب دانش کنند، یا هم چنان نادان بمانند؟

جبر و اختیار در ظرفیت:

بنا بر این، بخشی از ظرفیت‌ها جبری هستند و برخی دیگر اختیاری می‌باشند. به عنوان مثال: عقل قابل رشد است – ظرفیت علمی با علم‌آموزی افزایش می‌یابد – و همین‌طور است قلب انسان (منظور قلب ماهیچه‌ای نیست) که دچار تنگی (ضیق)، یا وسعت (سعه) می‌گردد؛ و انسان در بیشتر این موارد، اختیار دارد و به اراده‌ی خود مسببات ضیق یا سعه‌ی صدر در وجودش را مهیا می‌کند. و البته همه اینها، همان قَدرها (اندازه‌هایی) است که خداوند سبحان خلق کرده و قرار داده است.

برتری‌ها:

بنابراین، تمامی انسان‌ها، بر اساس "جبر و اختیار"، چه به لحاظ طبیعی و فیزیکی و چه به لحاظ روحی و معنوی، با یک دیگر متفاوت می‌باشند و برخی در بعضی از فضیلت‌ها، بر دیگری برتری دارند. چنان که هم در مورد رسولانش فرمود: « تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ - برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم / البقرة، 253 » - و هم در مورد تمامی مؤمنان فرمود: « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ - مردان و زنان باایمان، ولیّ (یار، یاور و سرپرست) یکدیگرند / التوبة 71» - و هم درباره‌ی کفار فرمود: « وَٱلَّذِینَ کَفَرُوا۟ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ – و کسانی که کافرند، ولیّ (یار، یاور و سرپرست) یکدیگرند / الأنفال، 73» و ... .

در نظام خلقت نیز به وضوح شاهد کمی یا زیادتی قوای موجودات می‌باشیم. انسان نه از قدرت بینایی مگس برخوردار است، نه از قدرت بدنی گوریل، نه از قد و قامت درخت، نه از عمر کلاغ، نه از بال عقاب، نه از زهر عقرب و ...؛ اما هیچ کدام آنها نیز از عقل، قلب، معرفت، علم و اختیار انسان برخودار نمی‌باشند.

در خلقت انسان نیز شاهدیم که نه مرد می‌تواند فرزندی به دنیا آورد – نه زن می‌تواند بدون نطفه فرزندآوری نماید. نه خون بدن مرد مبدل به شیر نوزاد می‌شود و نه خون بدن زن، نطفه می‌سازد. پس هر کدام فضیلت‌هایی دارند، اما دست‌شان در عبادت، رشد و قرب الی الله باز است. کسی را محدود نکرده‌اند که بیش از این حق رشد و نزدیک شدن نداری.

محاسبه‌ اعمال:

اما، باید دقت کنیم که نه تنها خداوند متعال، هیچ کس را خارج از وسعش تکلیف نمی‌نماید، بلکه محاسبه‌ی اعمال از ناحیه او نیز مقداری (تعدادی، کیلویی، متری، حجمی و ...) نمی‌باشد. چنان که در آثار نیز شاهدیم، گاهی یک استغفار یا شکر، کاری می‌کند که صدهزار رکعت نماز نمی‌کند. بلکه خداوند متعال اول ایمان، تقوا و قصد، نیت و میزان اخلاص را می‌بیند و بعد تناسب عمل با نعمات موهبت شده و بالتبع تکلیف را می‌سنجد.

اگر کسی به مسافرت تفریحی برود و بگوید: حالا که در سفر هستم و کاری ندارم، خوب است نماز چهار رکعتی را هشت رکعت بخوانم، چه می‌شود؟ یا اگر کسی در محل اقامت خود بگوید: چون کار دارم، نماز نمی‌خوانم یا چهاررکعتی را دو یا یک رکعت می‌خوانم، چه می‌شود؟! اگر کسی به غیر از قصد قربت، در نماز، حج، روزه و یا هر عمل خوب دیگری، چیز دیگری را قصد کند، چه می‌شود؟! آیا همان عملش مبدل به شرک نمی‌گردد؟!

حال اگر کسی توان مالی‌اش محدود بود، دوست داشت انفاق کند، اما نداشت – یا فقط هزار تومان امکان داشت – یا یک میلیون تومان امکان داشت ...، و هر کدام به اندازه‌ی توان خود، تکلیف را انجام دادند، چه می‌شود؟! آیا برابر نمی‌شوند؟

نکته:

بی‌تردید، هیچ کس، با هر مقدار از عقل، علم، تقوا و عمل صالح، با انبیا و اولیای الهی برابر نمی‌شود؛ نه فضیلتی که به امیرالمؤمنین علیه السلام داده شده، به من و شما داده شده است و نه تکالیف و وظایف سنگینی که بر او عهده‌ی ایشان گذاشته شده، بر ما فرض و واجب گردیده است؛ اما آیا نفرموده‌اند: هر کسی که ایمان بیاورد، به حد ظرفیت و توان خودش سعی در شناخت و کسب علم نماید، تقوا را پیشه کند، عمل صالح انجام دهد، پیرو ولایت باشد و ...، با همان‌ها محشور می‌گردد؟! چنان که پیروان رهبران کفر، ظلم، نفاق و فسق نیز با پیشوایان خود محشور می‌گردند.

پس، نه به خاطر برتری‌های تکوینی یا امتیازات و محدودیت‌های محیطی و طبیعی ... و نه به هیچ خاطر و سبب دیگری،  ذره‌ای به کسی ظلم نمی‌شود.

« یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا » (الإسراء، 71)

ترجمه: (به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عمل‌شان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود!

www.x-shobhe.com


شبهه 54

پرسش : عبادت چیست؟ خدا چه نیازی دارد؟ چرا باید عباداتی مثل نماز یا روزه را عیناً آن طور که دستور داده شده انجام دهیم؟ چه خاصیتی دارد؟

پاسخ :


عبد یعنی «بنده» و عبادت یعنی «بندگی» که کار عبد است. اما معنای بندگی به هیچ وجه نماز، روزه، حج ... یا سایر اعمال عبادی واجب یا مستحب وارد شده در اسلام نمی‌باشد، چرا که اینها همه مقتضای بندگی معبودی به نام «الله» است، و حال آن که هر کس برای خود معبودی دارد که او را به شکل مقتضی‌اش عبادت و بندگی می‌کند. لذا برای درک بیشتر مفهوم عبادت و چرایی و تأثیر آن، باید به محورهای ذیل دقت نمود:

الف – عبادت یا بندگی، انجام اعمال عبادی (در هر دین یا مکتبی که باشد) نیست، بلکه بندگی یعنی تعلق و وابستگی. انسان وقتی به چیزی تعلق و وابستگی پیدا کرد، عاشق او می‌شود و چون همه‌ی محبت‌اش جلب او شد، او را هدف قرار می‌دهد و چون او را هدف قرار داد، به سوی او حرکت می‌کند و در این حرکت سعی می‌کند به هیچ وجه از جاده‌ی اصلی که او را به محبوبش می‌رساند خارج و منحرف نگردد، لذا قوانین این حرکت و مسیر را نیز مو به مو اجرا می‌کند.

فرض کنیم، کسی وابسته و متعلق به پول است، به گونه‌ای که هدفی جز رسیدن به پول ندارد. چنین کسی عبد و بنده‌ی پول می شود و پول را معبود و إله خود می‌گیرد. این فرد عبد و بنده‌ی پول است و در راه رسیدن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌نماید. آن چه او در راه رسیدن به پول انجام می‌دهد، همان مقتضای عبادت معبودی چون پول است. بدیهی است برای او دیگر حلال و حرام، مال غیر، مال صغیر، مال یتیم، ربا و ... معنایی ندارد. همین طور است کسی که «شهوت» یا «هوای نفس» یا ... را هدف، إله و معبود خود می‌گیرد. بدیهی است برای کسی که به «هوای نفس» وابسته شده و آن را بندگی می‌کند، دیگر مقوله‌هایی چون: عقل، علم، وجدان، بصیرت و دوراندیشی، عمل صالح و ... معنایی ندارد، چرا که مقتضای عبادت چنان معبودی، اطاعت محض و برآوردن سریع خواسته‌ی نفسانی به هر قیمتی می‌باشد:

«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» (الجاثیه -23)

ترجمه: هیچ دیدى آن کسى را که هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه کرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسى او را هدایت مى‏کند آیا باز هم متذکر نمى‏شوید؟

 

ادامه مطلب ...

شبهه(33)

پرسش : مامسلمانان اعتقاد داریم اولین سوال در ان دنیا نماز است ،هرکس نمازش قبول است به باقی اعمال رسیدگی می‌کنند. پس تکلیف یک آفریقایی، امریکایی و ... که از نماز نشنیده و یا مسیحی است چیست؟

پاسخ :

 
دین اسلام نیز مانند هر بنا و ساختار دیگری بر اساس «اصول و فروع» استوار شده است و نماز یکی از فروع دین و البته از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، تا آنجا که فرمود‌ه‌اند «هر چیزی صورتی دارد و صورت دین اسلام، نماز است» و یا «نماز ستون دین است».

الف – با توجه به نکته‌ی فوق، معلوم می‌شود که ابتدا از اصول و در رأس آن سؤال می‌شود. چنان چه تصریح شده و می‌دانیم که اولین سؤال «من ربّک – پروردگارت کیست؟» می‌باشد. و دقت شود که پرسیده نمی‌شود خالقت کیست؟ بلکه پرسیده می‌شود «ربّ تو کیست؟» یعنی در طول زندگی چه کسی را صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امورت می‌شناختی؟ فرعون زمان، طاغوت‌ها، شهوت، ثروت ... و یا الله جل جلاله؟ و پاسخ نیز با جمله‌باقی نخواهد بود، بلکه منطبق با واقعیت شخص خواهد بود.

 

ادامه مطلب ...

شبهه(25)

پرسش : اگر مقدرات سال آینده در شب قدر رقم می‌خورد، پس تکلیف اختیار انسان در طی سال چه می‌شود؟

پاسخ :


همین سؤال به شکل دیگر : «با توجه به این که مقدرات سال در شب قدر رقم می خورد پس چه حاجتی به تلاش و دعای ما در طول سال است؟»

لازم است ابتدا بدانیم که «قدر» یعنی چه و تعریف درستی از آن داشته باشیم و بدانیم تفاوت «قضا و قدر» چیست؟

الف - «قدر» به معنای «اندازه و اندازه‌گیری» است. همان طور که ما نیز در محاوره‌ی روزمره  می‌پرسیم: طول یا عرض این شیء چه قدر است؟ قیمت آن چه قدر است؟ وزن آن چه قدر است؟ تحصیلات وی چقدر است؟ یا فلان عمل نیک چه قدر ثواب دارد ...؟ چنان چه امام رضا علیه‌السلام در تعریف قدر می‌فرمایند: «هندسة شی ء من طول و العرض و البقاء – یعنی: اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقا» (بحارالانوار، ج 5، ص 122).

 

ادامه مطلب ...