ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

مهدویت 14

چرا امام زمان (عج) می‌آید که انتقام یک بانو را بعد از هزار سال بگیرد؟ 2- چرا امام زمان (عج) می‌آید که انتقام کشتار عاشورا را از نسل‌های بعدی بگیرد؟ و دو سوم مردم جهان را بکشد؟


 دقت کنید که ایجاد کنندگان اعوجاج در اذهان عمومی و اعتقادات، الزاماً یک گزاره‌ی غلط را به صورت شفاف بیان نمی‌دارند که همگان به خطای آن پی‌ببرند، بلکه اغلب نکته انحرافی خود را در قالب «سؤال» القا می‌کنند و هیچ کاری هم با پاسخ‌اش ندارد.

در این روش، ابتدا یک قضیه به صورت غلط مطرح می‌شود – سپس راجع به آن در قالب سؤال یا گزاره، حکم غلط صادر می‌شود و سپس همان قضیه و حکم نادرست، به چالش کشانده می‌شود.

* – چه کسی گفته است که امام زمان علیه السلام، فقط برای این می‌آیند که انتقام ظلم‌های اِعمال شده به یک بانوی بزرگوار را بگیرند؟!

* – چه کسی گفته که امام زمان علیه السلام برای این می‌آیند که انتقام کربلا را نسل‌های قرون بعدی بگیرند؟

*** – پس چرا باید حکمت، فلسفه و علت قیام حضرت حجّت علیه السلام، اینگونه مطرح شود که با چنین چون و چرایی‌هایی مواجه گردد؟!

نکته:

یک – اگر چه اجرای عدالت حق است – قصاص مجرم حق است – وصی و صاحب دم، حق قصاص دارد و ...، اما چرا بیان می‌شود که ظهور و قیام ایشان فقط به همین علت است؟

دو – هم کسانی که به حضرت فاطمة الزهراء علیهاالسلام ظلم کردند و هم کسانی که به سیدالشهداء علیه السلام ظلم کردند و هم آنان که به سایر اهل بیت علیهم السلام ظلم کردند، همگی مُرده‌اند و اکنون دچار شدیدترین عذاب‌های الهی هستند؛ باز گشت دادن آنها به دنیا، خودش نوعی تخفیف می‌شود، چرا که هیچ عذابی در دنیا، مانند لحظه‌ای از عذاب اخروی نمی‌باشد [اگر رجعت و قصاصی هم برای برخی هست، برای اتمام حجّت به دیگران می‌باشد] – پس "انتقام" به این معنا، چه معنا و مفهومی دارد؟ و انتقام ظلم و جور آنها از دیگران، چه جایگاهی در نظام عدل الهی دارد؟!

انتقام و منتقم:

"مُنتَقِم = انتقام گیرنده"، از نام‌های خداوند متعال می‌باشد؛ اما «انتقام» یعنی چه، که از صفات افعالی خدا و بالتبع خلیفه‌ی او می‌باشد؟

واژه انتقام که از ماده نَقم (نقمت) گرفته شده به معنای انکار چیزی با زبان یا عقوبت در عمل می‌باشد (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه نقم) و هم چنین به معنای اکراه (صحاح اللغه) و شدت کراهت (المصباح) به کار رفته است. اما به زبان ساده می‌توان این طور تعریف کرد که وقتی خدا [که منعم است] نعمتی می‌دهد و بنده یا بندگان آن نعمت را ضایع می‌کنند؛ خدا «نقمت» را به جای نعمت برای‌شان جایگزین می‌نماید، یعنی دچار گرفتاری، بدبختی، مشکلات و سختی‌های طاقت فرسا شده و بالاخره هلاک می‌گردند. این انتقام است.

چرایی ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام در قرآن:

الف – چرایی ظهور و قیام ایشان، برای این است که خداوند متعال، نور هدایت را بدون انقطاع قرار داده است و هر چه کفار سعی کنند که این نور را خاموش کنند، موفق نمی‌شوند؛ و هر چه مشرکین (با ظلم، ترور و قتل فیزیکی) سعی می‌کنند تا نور خدا را خاموش کنند، نه تنها موفق نمی‌شوند، بلکه خدا نورش را کامل و تمام می‌گرداند، اگر چه کفار و مشرکین را خوش نیاید.

«یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (التوبة، 32)

ترجمه: مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى‏گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.

ب - چرایی ظهور و قیام ایشان، برای این است که اراده و مشیّت حکیمانه خداوند سبحان بر این قرار گرفته است که ضعیف نگاه داشته شدگان (در رأس آنها اهل بیت علیهم اسلام)، نه در یک شهر یا کشور، بلکه در روی زمین، جایگزین ظالم‌ها شوند. کسانی که از همان ابتدا، حق حاکمیت با آنان بود و اگر این حق ضایع و غصب نمی‌شد، جامعه بشری با این مشکلات و موانع رشد و کمال مواجه نمی‌گردید:

«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (الأنبیاء، 105)

ترجمه: و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

ج – ظهور و قیام ایشان برای آن است که تمامی وعده‌های خدا به مؤمنین و نیز وعیدهای خدا به کفار، مشرکین و ظالمین، محقق گردد. و هر انتظاری، برای هر کمالی، به پایان رسد.

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (النّور، 55)

ترجمه: خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند.

ریشه‌ها و شاخه‌ها:

*** – اگر هیچ ظلمی، اتفاقی و حادثه‌ای رخ نمی‌دهد و حتماً ریشه و اساسی دارد «أسّسَت أساسَ الظُلم عَلیکُم»، برچیدن ظلم (انتقام) نیز ریشه‌ای و اساسی می‌باشد. این گونه نیست که اگر خواستند "شَجره‌ی خبیثه" را قطع کنند، ریشه و ساقه‌ی اصلی را رها کنند و فقط برخی از شاخه‌ها و یا برگ‌ها را قطع نمایند. بلکه از ریشه می‌خشکانند یا از زمین در می‌آورند.

پس اگر کفر، ظلم، جور و بی‌عدالتی از ریشه قطع شد، می‌شود "انتقامِ" سیدة النساء یا سیدالشهداء و سایر امامان علیهم السلام و نیز شهدا و مظلومان عالم در طول تاریخ.

*** – اگر تاریخ پیوسته است، جریانات تاریخی نیز امتداد دارد. پس اگر حجّت خدا هست، همیشه هست، یا امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام – یا حجّت بن الحسن العسکری عجّ الله تعالی فرجه الشریف. و هر امتی با امامش امتحان می‌شود.

هم چنین اگر ظلم و ظالم وجود دارد، آن هم امتداد دارد. خواه ابلیس باشد یا شیطان بزرگ (امریکا) – فرعون باشد یا اوباما، ها – معاویه باشد یا انگلیس – یزید باشد یا نتانیاهو و ... .

پس مؤمنین و کفار هر عصر و نسلی، با قرار گرفتن در جریان واحد، خودشان از همان‌ها هستند، از رو اگر زمان هلاکت کفار، مشرکین، ظالمین و منافقین عالم فرا رسید، به جرم خودشان معذب و هلاک می‌شوند و چون در امتداد یک جریان می‌باشد، انتقام از اسلاف آنان نیز صورت می‌پذیرد.

حکمت و هدف ظهور در حدیث:

یک حدیث جامع کافیست تا اگر محققی می‌خواهد هدف ظهور و قیام ایشان را بداند، در این حدیث تأمل و تفکر و تعمق نماید. این حدیث شریف را با توضیح مقام معظم رهبری، ایفاد می‌نماییم:

«یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا»

ترجمه: خداوند متعال (الله) به واسطه او، زمین را پر از قسط و عدل می‌نماید، همان گونه که پر است ظلم و جور شده است.

مقام معظم رهبری:

«اگر ما جامعه‌ى بشرى را در طول تاریخ به کاروانى تشبیه کنیم که دارد یک مسیرى را میرود، [این] سؤال مطرح است که این کاروان به کجا میرود؟ مقصد این کاروان کجا است؟ منتهاالیه این سِیر کجا است؟ این یک سؤال جدّى است؛ این باید در هر جهان‌بینى‌اى پاسخ داده بشود. ادیان به این پاسخ داده‌اند. پاسخهاى نحله‌هاى فکرى غیر دینى در این زمینه یکسان نیست، لکن پاسخ ادیان به این سؤال، تقریباً یکسان است؛ پاسخ مشخّصى است. تا آنجایى که ادیان الهى و ادیانى را که رونویسى از ادیان الهى‌اند، مى‌شناسیم - ولو خودشان هم الهى نباشند، امّا پیدا است اصول و قواعد کار را از ادیان الهى گرفته‌اند - همه معتقدند که این کاروان در پایان، در آخر راه، به یک منزلگاه مطلوب و دلگشا و دلنشین خواهد رسید.

خصوصیّت عمده‌ى این مقصد هم «عدالت» است؛ عدالت، خواسته‌ى عمومى بشریّت از اوّل تا امروز و تا آخر است. اینهایى که سعى میکنند در مبانى و تفکّرات اصولى، معتقد به تنوّع و تغییر و تحوّل و مانند اینها بشوند، این‌را نمیتوانند انکار کنند که خواسته‌ى بشریّت از روز اوّل تا امروز چند خواسته است، که از جمله‌ى اساسى‌ترین آنها عدالت است؛ بشر دنبال عدالت [است]؛ هیچ‌وقت از این خواسته منصرف نشده است و در نهایت، این خواسته برآورده میشود، که در آثار ما [آمده] : «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» - در اغلب متون «کَما مُلِئَت» [است]، در بعضى هم «بَعدَ ما مُلِئَت» - این پاسخ همه‌ى ادیان است. در واقع هر فردى از آحاد بشر میداند که این سِیر عمومى بشر به کجا منتهى خواهد شد. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این‌جور باید بگوییم که یک مسافرى یا یک کاروانى از پیچ‌وخم‌هاى دشوار، از معبرهاى سخت، از کوهستانها، از وادى‌ها، از درّه‌ها، از لجن‌زارها، از خارزارها، همین‌طور دارد عبور میکند، راه را میپیماید، براى اینکه خودش را به یک نقطه‌اى برساند؛ این نقطه کجا است؟ این نقطه عبارت است از یک اتوبان، یک جادّه‌ى مهم، یک جادّه‌ى باز، یک راه هموار. همه‌ى آنچه در تاریخ بشر تا امروز مشاهده می‌کنیم، حرکت در همان کوره‌راه‌ها و در همان فرازونشیب‌ها و در همان خارستانها و لجن‌زارها و مانند اینها بوده است؛ بشریّت دارد همین‌طور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویّت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است.‌»


www.x-shobhe.com

مهدویت 13

شبهه پیرامون مقوله مهدویت

پرسش : مگر هدف از آمدن پیامبران و امامان هدایت انسان نیست، پس چرا در شرایط و برهه‌ی حساس کنونی، امام زمان در غیبت به سر میبره و دسترسی بهش (به ایشان) این قدر سخت دشواره؟! نعوذ باالله، مگر خدا میخواد انسان رو اذیت کنه؟! (شبهه‌ی رایج شده در فضای مجازی)


پاسخ :  این که چرا امام زمان علیه السلام در غیبت به سر می‌برند، یک مقوله و سؤال است، اما سوق دادن ذهن به این که «مگر خدا می‌خواهد انسان را اذیت کند»، یک مقوله‌ی دیگری است. و البته اپ"ادب" در گفتار، بیانگر شخصیت و مواضع می‌باشد. در هر حال، پاسخ سؤال اول مبتنی و مستلزم "امام شناسی و غیبت شناسی" می‌باشد، اما پاسخ سؤال دوم، مبتنی و مستلزم "خداشناسی و توحید" می‌باشد؛ چرا که حتی فرض ظلم و اذیت کردن از ناحیه خداوند متعال، در عین نشناختن و عدم باور و ایمان، افترا و اهانت به او می‌باشد (حتی در عالَم فرض).

الف – البته که انبیا و امامان علیهم السلام، به منظور هدایت بشر و جامعه‌ی بشری گسیل شده‌اند، اما معنا و مصداق هدایت نیز این نیست که آنها در خانه‌ای نشسته باشند و همه بتوانند به دیدار آنها بروند! چنین چیزی در زمان حیات آنها نیز برای همگان میسر نبود، اما هدایت عمومی بود و هست.

ب – به زندگی روزمره‌ی خود نگاه کنیم؛ حتی هدایت یک گروه کوچک علمی، ورزشی، فرهنگی، اقتصادی ... و حتی گردشگری، هزاران هزار تدبیر، وسیله، برنامه، راهبرد و کار علنی و پنهان دارد، پس چگونه تصور می‌شود که هدایت تکوینی و تشریعی خداوند متعال به واسطه‌ی انبیا یا ائمه اطهار علیهم السلام، به چند کار ظاهری که ما می‌بینیم، مانند آمدن به مسجد، رفتن بر منبر، یا قرار گرفتن پشت تریبون و وعظ، خطبه و یا کارهایی از این قبیل خلاصه می‌گردد؟!

ج – بنابر این، امام زمان علیه السلام هستند و به امر الهی، به کارهای امامت می‌پردازند و از فیض وجود گرفته، تا افاضه علم و تمامی انوار هدایتی، تمامی امور گوناگون عالَم، تا حفظ قرآن کریم، تا هدایت انسان‌ها و تمامی مقدرات عالَم هستی، همه از جانب خداوند متعال و توسط کارگزارانش انجام می‌گیرد که "امام" در رأس آنهاست. سوره‌ی القدر چه می‌فرماید؟

« تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ » (القدر، 4)

ترجمه: فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می‌شوند.

د – "امام"، حبلُ الله، عروةُ الوثقی، مصباحُ الهداة، سفینةُ النجاة و حلقه‌ی "اتصال" است، چه در غیبت باشد یا نباشد، چه مردم او را ببینند و یا نبینند!

امام رضا علیه السلام: « اِنَّ الامامة اَجَلُّ قدراً واَعْظَمُ شاْناً واَعْلامکاناً واَمْنَعُ جانباً واَبْعَدُ غَوراً من اَنْ یبلغها النّاس بعقولهم » (اصول کافی، جلد 1، کتاب الحجة)

ترجمه: امامت، ارزشی والاتر، شأنی بزرگ‌تر، جایگاهی برتر، موقعیتی فراتر و ژرفایی فزون‌تر از آن دارد که مردم بتوانند با ملاک‌های عقلی خویش، آن را اندازه گیرند و به آن برسند»

غیبت:

بنابر این، نه تنها نباید اجازه دهیم که امر "هدایت" این‌گونه سخیف ترسیم شود، و امر خطیر "ولایت و امامت"، با شعارهایی چون: «پس کجاست؟ چرا نیامد؟ مگر برای من (ما) فرستاده نشده است و ...؟ سبک قلمداد گردد! بلکه باید در "امام‌شناسی" و نیز "امر غیبت"، اهتمام ورزیم.

"غیبت"، به معنای نبودن، نیست شدن و نابود بودن نمی‌باشد، بلکه در مقابل امر "ظهور" قرار دارد که از حیث شناختی، یعنی "غیبت از شناخته شدن ظاهری" می‌باشد و از حیث اداره‌ی امور، یعنی هنوز بر مسند حکومت مستقر نگردیده است و حکومت نمی‌نماید.

تکالیف امام:

امام دو شأن دارد: یکی "ولایت و امامت" به معنای عام آن می‌باشد، که انتخابش با خداوند است و مردم در آن نقشی ندارند و در هیچ زمان، مکان و شرایطی، منقطع نمی‌گردد؛ اما دیگری "حکومت" است که مستلزم خواست مردم، مساعد بودن زمینه، آمادگی برای پذیرش، فراهم بودن شرایط و ... می‌باشد؛ و خلاصه آن که به "مردم" بر می‌گردد.

خلافت و حکومت حق "امام" است، اما مردم از روی جهل و نادانی خود، در یک برهه، تابع تصمیمات سقیفه‌ها می‌شوند؛ در یک برهه نیز گرد امام جمع می‌شوند و از او با تمنا و اصرار مسئلت می‌دارند که زعامت و حکومت بر ما را بپذیر.

دست کم در عصر خودمان بسیار تجربه کرده‌ایم و هر روز نیز شاهد فراز و نشیب‌هایش می‌باشیم. مردم مسلمان و حتی شیعه‌ی ایران، در یک برهه‌ای «جاوید شاه» می‌گفتند و در شهادتین، نماز و ...، برای بقای ابدی طاغوت شعار می‌دادند و برای قدوم نامبارکش فرش قرمز پهن می‌کردند ...، او نیز پنجه‌ی حکومت ظالمانه‌ی خود را در جسم و جان این مردم فرو برده بود. اما در یک برهه‌ی دیگری، مردم هوشیار و بیدار شدند، "مرگ بر شاه، مرگ بر امریکا و انگلیس و الله اکبر" گفتند، برای ظهور « فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ » به میدان آمدند، تلاش و جهاد و ایستادگی کردند ...، بالتبع آن حکومت سقوط کرد و حکومتی که خواست مردم بود، استقرار یافت، تداوم، رشد و قوتش نیز به مردم بستگی دارد.

تکلیف مردم:

ظهور امام زمان، حضرت مهدی سلام الله علیه برای حکومت نیز خارج از این قواعد کلی نمی‌باشد؛ بنابر این مردم باید با بصیرت تمام، دنبال قابلیت خود و مهیا نمودن زمینه و شرایط لازم، برای حکومت ایشان باشند که با توجه به استیلای ظلم و حکومت طواغیت در عالم، بدون قیام و انقلاب صورت نمی‌پذیرد.

شعار مهدی بیا، مهدی بیا:

این شعار بسیار ژرف و زیباست، اما (از باب مزاح معنادار) به دوستان می‌گفتیم: اولاً بگویید: "مهدی علیه السلام، کجا رفته‌اند که بیاید؟ ایشان در بین ما هستند و جایی نرفته‌اند" – ثانیاً چقدر تنبل هستید که به ایشان می‌گویید: ما نمی‌آییم، تو بیا؟!" انسان عاقل به نور نمی‌گوید: "تو بیا"، بلکه خودش به سمت نور می‌رود.

خدا هست، روز موعود و تحقق وعده‌ها نیز هست، لقاء الله در بهشت برین نیز هست، رسول و کتاب و امام نیز موهبت شده است، اما انسان (مردم)، خودشان باید توجه کنند، انتخاب هدف و مسیر نمایند و گام بردارند. چنان که خدا هست، عبادت هم هست، نماز و قبله هم هست، اما هر کسی خودش باید برای نماز قیام نماید. کسی به بهشت نمی‌گوید: تو بیا!

بنابر این، اگر مردم به گوشه‌ای بخزند – در خواب و چرت عظما فرو روند - ولایت و سلطه‌ی شیاطین جنّ و انس را بپذیرند – به کمی چرب و شیرین دنیا که آنها مقابل مسلمانان پرت می‌کنند راضی شوند - مقابل ظلم رضایت داشته باشند و یا سکوت کنند - ضمن مخالفت نظری با هر گونه فسادی، در عمل یا آلوده باشند و یا دست کم خوش‌شان بیاید و...، با شعار "مهدی بیا، مهدی بیا"، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. هم چنان که قرآن کریم سبب خسران بیشترشان می‌گردد و نمازشان نیز به جای آن که آنها را وصل کند، دورتر می‌نماید.

دسترسی به امام علیه السلام:

دسترسی یعنی چه؟ یعنی دیدن با چشم، شنیدن صدا با گوش و احیاناً دست دادن و مصافحه و گرفتن عکس سلفی با ایشان؟!

بسیاری از مردم، امام عصر خویش را ندیدند، اما او را شناختند، مرتبط و متصل شدند، نسبت به او محبت و مودت پیدا کردند، تبعیت کردند و هدایت شدند؛ اما بسیاری دیگر، امام زمان خویش را با دیده‌ی ظاهری دیدند، صدایش را هم شنیدند، اما فرقش را شکافتند، یا سینه‌اش را دریدند و یا سرش را بریدند.

  ادامه مطلب ...

حدیث فراق 2

اشعاری در فراق حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه

برگرفته از کتاب حدیث فراق

آدرس ما در اینستاگرام : HADISEFERAGH

ابعاد عکسها : 490*500

 

 

 

 

 

 

  ادامه مطلب ...

مهدویت8

دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان(عج) چیست؟
---------------------------------------------------------
پاسخ اجمالی

وجود امام زمان(ع) و امامت آن حضرت از مباحث امامت خاصه است که برای اثبات آن مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، بلکه با استخدام دلیل عقلی در امامت عامه و ضرورت وجود امام در همه زمان ها و استناد به روایات و نقل های تاریخی که در این زمان، امام را منحصر در وجود حضرت مهدی(عج) می کند، می توان به مقصود نائل آمد.
ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی در همه زمانها با استناد به دلایل متعدد عقلی در امامت عامه است مثلاً نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است و بر اساس قاعده لطف باید چنین لطفی همیشگی باشد.
روایاتی هم که دلالت می کنند آن انسان معصوم و کامل در وجود امام زمان (عج) منحصر گشته است به حدی زیاد است که قابل انکار نیست تا جایی که بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتاب هایشان متذکر شده اند که: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد.
پذیرش طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز هیچ گونه استبعادی ندارد. زیرا آن حضرت با دانش خدادادی و با استفاده از روش‏های طبیعی و علمی می‏تواند برای مدتی بسیار طولانی و بدون اینکه آثار فرسودگی و پیری در او پدیدار گردد، در این دنیا زندگی کند. علاوه بر اینکه استبعادی ندارد که در عالم انسانی خداوند حجت خود را به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، به صورت استثناء و فراتر از عوامل طبیعی و ظاهری قرار دهد.

پاسخ تفصیلی

امامت امام زمان(ع) و وجود حضرت از مباحث امامت خاصه است . در امامت خاصه مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت [1] ، بلکه دلیل عقلی امامت عامه و ضرورت وجود امام (ع) در تمام زمان ها را اثبات می کند.

 

در امامت عامه برهان عقلی بر ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی روی زمین اقامه می شود.

 

حال اگر ادله تاریخی و روائی دال بر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) به مقدمه اول ضمیمه گردد، اثبات می شود که در این زمان تنها آن حضرت(عج) واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد [2] .

 

بررسی دو رکن استدلال:

 

ادامه مطلب ...

شبهه78

پرسش
آیه ارسال چگونه بر ظهور امام زمان(عج) دلالت دارد؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم می‌خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛[1] او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن‌را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
مراد از آیه ارسال، این آیه شریفه و دیگر آیات مشابه[2] می‌باشد.
براساس روایات و دیدگاه مفسّران اسلامی؛ واقعیت این آیه زمانی به طور کامل محقق می‌شود که حضرت مهدی(عج) ظهور فرموده و برنامه جهانى‌شدن اسلام را تحقّق بخشد. در همین راستا؛ به برخی احادیث و تفاسیر اشاره می‌کنیم.
روایات:
1. امام باقر(ع) فرمود: «همانا این جریان هنگام خروج مهدى از آل محمّد خواهد بود. پس هیچ کسی باقى نخواهد ماند مگر این‌که به [نبوت] حضرت محمد(ص) اقرار کند».[3]
2. امام صادق‏(ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «به خدا سوگند! تأویل آیه هنوز تحقق نیافته و نخواهد یافت تا آن‌که قائم خروج کند. و هنگامی که خروج کرد کافر به خدای بزرگ در روی زمین باقی نمی‌ماند و هیچ مشرک به امامت باقى نماند مگر این‌که خروج او را نخواهد تا جایى که اگر کافر یا مشرکى در دل سنگى [مخفى] باشد، آن سنگ [به زبان آمده] خواهد گفت: اى مؤمن! در دل من کافرى هست. مرا بشکن و او را به قتل رسان».[4] این روایت با اسناد مختلف و با اندکی تفاوت در منابع دیگر نیز آمده است.[5]
3. از امام کاظم(ع) درباره این آیه پرسیده شد، آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «آن امر خداوند و رسول او است به ولایت براى وصیّش و ولایت‏ همان دین حقّ است ... آن‌را هنگام قیام حضرت قائم(عج)، بر همه ادیان آشکار می‌سازد».[6]
دیدگاه مفسّران:
4. علىّ بن ابراهیم قمى(قرن سوم) در تفسیر آیه می‌گوید: «این آیه درباره قیام‌‏کننده از آل محمّد نازل شده و این همان است که یاد آوردیم که تأویل آنها پس از تنزیلشان است».[7]
5. سعید بن جبیر در تفسیر آیه: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» گفت: «او مهدىِ خاندان فاطمه است».[8]
6. طبری(قرن چهارم) می‌گوید: در زمان نزول حضرت عیسی‏(ع) دین اسلام بر همه ادیان غالب خواهد شد و تمام ملل تحت تبعیّت دین اسلام درخواهند آمد.[9]
7. فخر رازی(قرن ششم) می‌گوید: این بشارت از طرف خداوند است که باید در آینده تحقق یابد و طبق روایات در زمان حضرت عیسی و مهدی آل محمد(ع) محقق می‌شود.[10]
8. تفسیر قرطبى(قرن هفتم): روایت شده کسانى که به فرمان‏روایى همه زمین دست یافتند، چهار نفرند: دو مؤمن و دو کافر. دو مؤمن، سلیمان بن داوود و اسکندراند و دو کافر، نمرود و بخت النصر اند و نفر پنجمى نیز از این امّت به فرمان‏روایى همه زمین دست مى‏یابد که او همان مهدى است، به دلیل سخن خداى متعال: «تا آن را بر همه دین‏ها چیره سازد».[11]
9. علامه طباطبایی(ره) در ذیل بحث روایی تفسیر آیه شریفه مورد بحث می‌گوید: «معناى این‌که این آیه درباره حضرت مهدى(عج) نازل شده، این است که خروج آن‌حضرت، تأویل این آیه است ...».[12]
نتیجه‌گیری
1. مفهوم آیه، پیروزى همه‌جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است؛ یعنى، سرانجام‏ اسلام همه سرزمین‌ها را فرا خواهد گرفت.[13]
2. مسلّماًً؛ وعده غالب شدن دین اسلام بر همه آیین‌ها، تاکنون تحقّق نیافته و آیین‌هاى دیگرى با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام(ص) نشده‌اند، بلکه سعى می‌کنند تا اسلام را از بین ببرند، ولى چون وعده الهى حق است، پس باید روزى تحقّق پیدا کند. و طبق روایات و تفاسیر، تکامل این برنامه، هنگامى خواهد بود که حضرت مهدى(عج) ظهور کند.
3. به این ترتیب، صورت استدلال چنین می‌شود که؛ از نظر قرآن - که مورد پذیرش همه مذاهب اسلامى است - پیروزى حق‌طلبان، حتمى و قطعى است. این پیروزى - که وعده الهى است - هنوز محقق نشده و تحقق آن، نیازمند یک رهبر الهى است و آن رهبر را رسول اکرم(ص) در سخنان خود معرفى نموده است؛ مانند: «یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِب‏»؛[14] یعنی: حکومتش به شرق و غرب عالم خواهد رسید.
 

[1]. توبه، 33.
[2]. فتح، 28؛ صف، 9.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 5، ص 137، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏2، ص 670، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[5]. ر. ک: فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، محقق، محمودی، محمد کاظم، ص 481 – 482، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج ‏2، ص 87، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 432، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[7]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 1، ص 289، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[8]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 490، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[9]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 82، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[10]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏16، ص 33، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[11]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 11، ص 47 – 48، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[12]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 255، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[13]. ر. ک: طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‏5، ص 209، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ‏3، ص 416، بیروت، دار الفکر، بی‌تا.
[14]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 280، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
www.islamquest.net