ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه76

پرسش :چرا خداوند برای توجه دادن مردم به عظمت آفرینش، خلقت شتر را برجسته‌سازی کرده است و کمتر به صدها و هزاران موجود دیگر پرداخته است؟

در قران گفته شده (افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت) گفته شده علت ذکر شتر اهمیت این حیوان برای عرب بوده. دراین صورت ایا حیوانات دیگر هم شامل این ایه میشود؟ اگر میشود این شمولیت چگونه اثبات میشود؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی
خداوند متعال برای توجه دادن مردم به توحید، معاد و عظمت خلقت، از راه‌های گوناگون آنان را به تفکر در آیات الهی فرا می‌خواند. از تفکر در آسمان‌ها و زمین گرفته تا چگونگی پدید آمدن شب و روز، کوه‌ها و دریاها، همچنین تفکر در خلقت خود انسان. از جمله مواردی که خداوند از طریق تفکر و اندیشه در آنها مردم را به عظمت خلقت فرامی‌خواند؛ شتر، پرندگان و خزندگان است که با توجه به نوع ساختار وجودیشان آیات و نشانه‌های بزرگی از خداشناسی در آنها قابل مشاهده است و براین اساس، برجسته‌‌سازی شتر بدان معنا نیست که موجودات دیگر نمی‌توانند نشانی از خالق جهان هستی باشند.
 
پاسخ تفصیلی
خداوند متعال برای توجه دادن مردم به توحید، معاد و عظمت خلقت، از راه‌های گوناگون آنان را به تفکر در آیات الهی فرا می‌خواند. از تفکر در آسمان‌ها و زمین، چگونگی پدید آمدن شب و روز و ...: «در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتی‌هایى که در دریا به سود مردم در حرکت‌اند، و آبى که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایى که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه‌‏هایى است (از ذات پاک خدا و یگانگى او) براى مردمى که خرد دارند و اندیشه می‌کنند».1 
همچنین تفکر در خلقت خود انسان: «وَ فی‏ أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»2؛ نشانه‌‏هاى خدا در وجود شما است آیا نمی‌بینید؟!
آیات و نشانه‏‌هایى که در خود بشر وجود دارد، آیا در آن تأمل نمی‌کنید؛ نمی‌بینید که خودتان از حالى به حال دیگر تغییر می‌یابید، و از صفتى به صفت دیگر انتقال پیدا می‌کنید؛ زیرا اول نطفه بودید، سپس زندگى یافتید، پس از آن به صورت طفلى رشد کردید، آن‌گاه جوان شدید، و سرانجام به سن پیرى می‌رسید. آیا این تغییر و تبدیل‌‏ها شما را راهنمایى نمی‌کند که این آفرینش سازنده‌‏اى دارد، که خلقت او را تدبیر نموده، و گرداننده‏‌اى دارد که آن‌را طبق حکمت می‌چرخاند.3
از نشانه‌های دیگر در تعلق نفس است؛ یعنى تعلق روح به بدن است که یکى از آن آیات پدید آمدن حواس پنج‌گانه بینایى و شنوایى و چشایى و لامسه و بویایى است که اولین رابطه‏اى است که انسان را به محیط خارج خود آگاه می‌سازد، و به وسیله این حواس خیر را از شر و نافع را از مضر تمیز می‌دهد، تا پس از تمیز به سوى آنچه که کمالش در آن است به حرکت افتاده، کمال خود را به دست آورد، و از آنچه شر و مضر است دور شود.4 و صدها نشانه از وجود خدا که در آفرینش انسان وجود دارد که در این مقال فرصت بیان آنها نیست.
از جمله مواردی که خداوند از طریق تفکر در آنها مردم را به عظمت خلقت فرامی‌خواند عبارت‌اند از:
1. شتر: تذکر به اندیشه در خلقت شتر در مورد کسانی است که منکر برپایی قیامت، بهشت و.... می‌باشند. خداوند از این طریق می‌خواهد بگوید اگر برپایی قیامت برایتان عجیب و باور نکردنی است، در خلقت شتر بیندیشید. اگر باور ندارید که چگونه روز قیامت با چهره و آثار و احوال آن پدید می‌آید، پس چرا در چگونگى آفرینش شتر نمی‌اندیشند. اگر چه خلقت شتر بسیار عجیب به نظر می‌آید، لکن هر حیوانى بلکه هر موجودى نسبت به خود اگر در اسرار خلقت آن دقت شود عجیب به نظر می‌آید و شاید تصریح به خلقت شتر به این جهات باشد:
1-1. بعضى از چارپایان تنها از گوشتشان استفاده می‌شود؛ بعضى دیگر غالباً از شیرشان؛ برخی دیگر تنها به درد سوارى می‌خورند، و بعضى براى باربرى، اما شتر حیوانى است که تمام این جهات در آن جمع است. هم گوشت و شیرش قابل استفاده است، و هم از آن براى سوارى و باربرى استفاده می‌شود.
1- 2. شتر نیرومندترین و مقاوم‌ترین حیوان اهلى است؛ بار زیادى با خود حمل می‌کند و حتی هنگامى که خوابیده است، بار سنگینى را بر پشت او می‌گذارند و او با یک حرکت برمی‌خیزد و روى پا می‌ایستد، در حالی‌که چهارپایان دیگر قدرت چنین کارى را ندارند.
1- 3. شتر می‌تواند روزهاى متوالى(حدود یک هفته تا ده روز) تشنگی را تحمل کند و در مقابل گرسنگى نیز تحمل بسیار دارد.
1- 4. شتر می‌تواند هر روز مسافتى طولانى را طى کند، و از زمین‌هاى صعب العبور، و شنزارهایى که هیچ حیوانى قادر بر عبور از آن نیست بگذرد.
1- 5. او در شرایط نامناسب جوى در میان طوفان‌هاى بیابان که چشم و گوش را کور و کر می‌کند با وسائل خاصى که خداوند در پلک‌ها و گوش‌ها و بینى او آفریده مقاومت می‌کند، و به راه خود ادامه می‌دهد.
1- 6. شتر با تمام قدرتى که دارد از رام‏‌ترین حیوانات است، به طورى که یک کودک خردسال می‌تواند مهار یک قطار شتر را در دست گرفته و هر جا که خاطر خواه او است ببرد.5
2. از دیگر موجوداتی که خداوند از طریق آن مردم را به تفکر در آفرینش می‌خواند پرندگان هستند: «أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ بَصِیرٌ»6؛ آیا به پرندگانى که بالاى سرشان است، و گاه بال‌هاى خود را گسترده و گاه جمع می‌کنند، نگاه نکردند؟! جز خداوند رحمان کسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‌دارد؛ چرا که او به هر چیز بینا است.
جمله «ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ»، در حقیقت پاسخ فرضى است. گویا شخصى پرسیده: منظور قرآن از این‌که توجه مردم را به سوى پرواز پرندگان و باز و بسته شدن بال‌هاى آنها در هوا جلب کرده چیست؟ در این جمله پاسخ داده است که منظور توجه دادن به این است که جز خدا کسى پرندگان را در فضا نگه نمی‌دارد.
گو این‌که ماندن طیور در فضا و ساقط نشدن آنها مستند به اسبابى طبیعى است، هم‌چنان‌که ماندن انسان در زمین هم همین طور است، و ماندن و شنا کردن ماهی‌هاى سنگین وزن در روى آب نیز این‌گونه است، و همه امور طبیعى همین طور مستند به اسباب و علل طبیعى است، اما همه این علل طبیعى به خداى تعالى منتهى می‌شود، و به همین جهت صحیح است که ماندن مرغان در هوا را به خدا نسبت دهیم.
البته اگر کسی بگوید؛ این اختصاص به پرندگان ندارد؛ چرا در آیه خصوص پرندگان را نام برد؟ جوابش این است که بعضى از اسباب طبیعى براى همه شناخته شده نیست، نظیر ماندن مرغان در فضا و پرواز کردن آنها در هوا که در نگاه ابتدایی سؤال انگیز است، و به محض مشاهده آن انسان را منتقل به خداى سبحان می‌کند، و می‌فهماند سبب حقیقى و اعلاى پیدایش مرغان، خدا است، و پروازشان هم مستند به او است که این ویژگی در بعضی از موجودات سؤال برانگیز نیست، مانند ایستادن و زندگى کردن انسان در روى زمین، که انسان معمولى را منتقل به این معنا نمی‌کند؛ لذا می‌‏بینیم خداى سبحان در کلامش نظر بندگان خود را به آن‌گونه امور جلب می‌کند، تا زودتر و بهتر به وحدانیت خداى تعالى در ربوبیت پى‌برند.7
3. «وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى‏ رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلى‏ أَرْبَعٍ».8
این آیه نیز بیان دیگرى است براى توجه دادن انسان به خلقت موجودات. خالق هستی تمامى جانداران را از آبى خلق می‌کند، اما در عین حال وضع هر حیوانى با حیوان دیگر مختلف است. بعضی‌ها بر روی شکم راه حرکت می‌کنند؛ مانند مارها و کرم‌ها؛ گروهی با دو پا راه می‌روند؛ مانند انسان آدمیان و مرغان، و بعضى دیگر با چهار پا راه می‌روند؛ نظیر چارپایان و درندگان. در این‌جا اگر به ذکر این سه نوع اکتفا نموده براى اختصار بود که مقصود با ذکر همین‌‏ها تأمین می‌شده، و گرنه اختلاف از حد شمارش بیرون است.9
4. در قرآن کریم نمونه‌‏هاى بسیارى از چگونگی آفرینش آمده است؛ نظیر نگهداشتن آسمان‌ها بدون ستون، و نگهداشتن زمین از متلاشى شدن، نگهدارى کشتی‌‏ها بر روى آب، اختلاف میوه‌‏ها و رنگ‌ها و زبان‌ها و... که سبب طبیعى نزدیک آنها از نظرها پنهان است، و در نگاه اول ذهن از توجه به آن امور به آسانى منتقل می‌‏شود به این‌که خدا آنها را ایجاد کرده، و اگر بعدها در اثر دقت و تحقیق متوجه سبب طبیعى و نزدیک آن گردد، آن وقت در پدید آورنده سبب طبیعیش فکر می‌کند، تا در آخر باز به خداى تعالى منتهى شود: «إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى»10. در نتیجه مى‏فهمد که سرانجام همه به سوى پروردگار است؛ لذا تمام موجودات که در عالم وجود دارد، در هستى و در آثار هستی‌اش به خداى متعال منتهى می‌گردد.11
 
 

1. بقره، 164.
2  ذاریات، 21.
3. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 9، ص 235، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
4. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 374، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
 5 مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 343- 344، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 7، ص  557، تهران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
6. ملک، 19.
7. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 359.
8. نور، 45.
9. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏15، ص 137.
10. نجم، 42.
11. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏19، ص 359.
www.islamquest.net
-----------------------------------------
روشنگران این مطلب را اضافه می کند که:
کتابهای آسمانی برای هدایت همه انسانها نازل شده اند و متعلق به نژاد و سرزمین خاصی نیستند.
بنده شخصاً در فضای مجازی مشاهده کردم  که عده ای از روی جهل یا شاید هم غرض ورزی وبا لحنی تمسخرآمیز نوشته بودند که آیات قران خاص عربهاست  و به دیگران ربطی ندارد و اینکه چرا خداوند مثلا خرس قطبی را مثال نزده است؟!
اولاً که آیات خدا و توجه به آنها در سایر کتب مقدس مانند تورات و انجیل نیز آمده است علی رغم آنکه این کتابها در سرزمین های دیگر نازل شده اند و البته آنجا کسی ادعا نمی کند که تورات یا انجیل مربوط به همان سرزمینند و به دیگران ربطی ندارند!!
دوماً به جرأت می توان گفت که اگر قران کریم در قطب شمال نازل می شد و خداوند حیوانی مانند خرس قطبی را مثال می زد همین جماعت می آمدند و با همین لحن می پرسیدند چرا خداوند شتر را مثال نزده است؟! بله،افراد بهانه گیر همیشه بهانه ای برای انکار و رویگردانی از آیه های حق دارند.ضمناً باید بدانیم که قبل از آنکه خداوند بخواهد آیاتش را به ما معرفی کند به ما چشم داده تا ببینیم و توانایی اندیشیدن داده تا بیاندیشیم.قرار نیست که یک به یک مخلوقات شمرده شوندو اوصاف آنها گفته شود  تا شاید یک عده قانع شوند و ایمان بیاورند.
در خانه اگر کس است ،یک حرف بس است

شبهه75

پرسش :خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «ولا تبدیل لخلق الله...». در زیست‌شناسی می‌خوانیم دانشمندی به نام ایوری آزمایشی را انجام داد که DNA باکتری‌های کپسول‌دار را به باکتری بدون کپسول تزریق کرد که آن باکتری بعد از مدتی دارای کپسول شد!خب خیلی فرق است بین یک باکتری که کپسول دارد و باکتری دیگری که کپسول ندارد. مثلاً یکی باعث بیماری می‌شود و دیگری نه! خب پس اگر لا تبدیل لخلق الله پس چطور است که این باکتری، تغییری اساسی کرد؟

پاسخ:

در مورد ایجاد تغییر و دگرگونی در موجودات دو بحث مطرح شده است:
1. آیا از نظر شرعی این کار جایز است یا نه؟ که در گذشته به این موضوع پاسخ داده شد
2. آیا مراد از آیه «ولا تبدیل لخلق الله...»، آن است که تبدیل و تغییر موجودات از نظر تکوین به هیچ وجه امکان‌پذیر نیست؟ با آنکه از نظر علمی تغییر و تبدیل موجودات نه تنها امکان دارد؛ بلکه واقع نیز شده است و بهترین دلیل برای امکان چیزی، وقوع آن است!
با دقت در مفاد آیه معلوم می‌شود، که مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه منافاتی با امکان ایجاد تغییر و دگرگونی در موجودات ندارد؛ و در صدد بیان عدم امکان چنین تغییراتی نیست، بلکه در طرف مقابل باید گفت که ایجاد برخی تغییرات تکوینی منحصر به عصر حاضر نبوده و در گذشته و چندین هزار سال قبل از ظهور اسلام و نزول قرآن نیز با آغاز «عصر مفرغ» برخی این تغییرات ایجاد شده بود. پیدایش حیوان جدیدی به نام «استر» و یا «قاطر» با استفاده از آمیزش دو حیوان دیگر «اسب و الاغ»، نوعی تغییر تکوینی در موجودات به شمار می‌آمد که قرآن کریم هم از موجودات اصلی و هم از موجودی که بعدها تغییر یافت، یاد کرده و نیز اشاره شده که موجودات جدیدی هم در آینده به وجود خواهد آمد :
«وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون‏»1 و اسبها، استرها و الاغ‌هایی آفرید که برای سواری و تجمل از آن استفاده کرده و چیزهای دیگری که نمی‌دانید را نیز خواهد آفرید!
توضیح مطلب
اما اینکه مراد از آیه چیست، باید گفت از آن‌جا که این جمله(ولا تبدیل لخلق الله...) بخشی از آیه است برای روشن شدن مطلب ابتدا باید به کل آیه توجه کنیم: خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسان‌‌ها را بر آن آفریده. هیچ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى‏دانند».2
با توجه به فضا و سیاق آیه و جملات قبل و بعد این جمله، باید گفت منظور از «خلق الله» موجودات عالم تکوین نیست؛ بلکه مقصود «دین الهی» است. چنان‌که در برخی تفاسیر نیز آمده و این تفسیر را به ائمه اهل‌بیت(ع) نیز نسبت داده‌‌اند.3
 اما در پاسخ این سؤال که چرا قرآن کریم از «دین الهی» تعبیر به «خلق الله» آورده و چرا قابل تغییر نیست؟ می‌توان گفت: نکته تعبیر از دین الهی به خلق الله این است که رابطه‌ی عمیقی بین عالم تکوین و تشریع وجود دارد؛ میان دستگاه «تکوین» و «تشریع» هماهنگى لازم وجود دارد، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشه‌‏اى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است، مکملى براى قوانین شرع خواهد بود.4
به بیان دیگر، دین چیزى غیر از راه و روشى که بر انسان واجب است آن‌را پیشه کند تا سعادتمند شود نیست. هم‌چنان‌که تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى که ایده‌‏آل آنها است هدایت فطرى شده‌‏اند، و طورى خلق شده، و به جهازى مجهز گشته‌‏اند که با آن غایت و هدف مناسب است. بنابر این انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات دارای فطرتى است که او را به سوى تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت می‌کند. پس انسان داراى فطرتى خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگى و راه معینى که منتهى به هدف و غایتى خاص می‌شود، هدایت می‌کند، راهى که جز آن راه را نمی‌تواند پیش گیرد: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها». و انسان که در این نشأه زندگى می‌کند، نوع واحدى است که سودها و زیان‌هایش نسبت به بنیه و ساختمانى که از روح و بدن دارد سود و زیان مشترکى است که در افراد مختلف اختلاف پیدا نمی‌کند. پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و هادى واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید. و باید این هادى همان فطرت و نوع خلقت باشد، و به همین جهت دنبال: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» اضافه کرد که «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ».
خلاصه این‌که اساس سنت دینى عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیه‌‏اى که حقیقتى است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه.5 بنابراین مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه این نیست که تغییر و دگرگونی در موجودات طبیعی امکان ندارد.

1. نحل، 8.
2. روم، 30.
3.  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 418 و 429، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
4. همان، ص 418.
5. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 178 - 179، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.
www.islamquest.net
نکته لازم به ذکر:
معنی تکوین در فلسفه اسلامی و در دین اسلام چیست؟

مراد از عالم تکوین و نظام تکوین، کل عالم خلقت و عالم وجود و قوانین حاکم بر آن است به عبارت دیگر مراد از عالم تکوین، فعل خداست. « بَدیعُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْرًا فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛(بقره/117) مقابل نظام تکوین، نظام تشریع است که مراد از آن،‌ همان شریعت است و شریعت یعنی اوامر و نواهی خدا نسبت به موجود مختار(انسان و جن) و تفاوت نظام تشریع و نظام تکوین در این است که متعلق امر، در نظام تشریع فعل اختیاری انسان است ولی در نظام تکوین متعلق امر، اشیاء هستند و اختیار انسان نقشی در تحقق آن ندارد؛خود اختیار نیز یکی از اشیاء تکوینی است و رابطه این دو نظام با همدیگر آن است که انسان با عمل به نظام تشریع با نظام تکوین هماهنگ می شود و همسو با کل هستی به سوی خداوند متعال حرکت می کند.(الا الی الله تصیر الامور»(قران،سوره شوری/53)


www.maaref.porsemani.ir


کاریکاتور3

Caricature

موضوع:صهیونسیم ریشه فتنه ها


نادیده گرفتن اوضاع اسف بار یمن از نگاه سازمان ملل

بزرگترین جنگ طلب دنیا داعیه طلح طلبی دارد!


اوضاع فاجعه بار بحرین


بدهکارهایی که طلبکار شده اند!


فاجعه در میانمار و سکوت مرگبار جهانی


دروغ و امپراتوری رسانه


رژیم صهیونیستی قاتل

افسانه هولوکاست


کشتار مسلمانان مظلوم


یمن تنها نمی ماند


مولود نامشروع آمریکا

مسجد جمکران

مسجد مقدس جمکران،ایران،قم

ابعاد:900*1200

شبهه74

پرسش :گفته می‌شود که انسان اشرف مخلوقات است، پس چرا فرشته‌ای جان او را می‌گیرد، بسیاری از توانایی‌هایی فرشتگان و حتی جنیان را ندارد و ...؟

پاسخ

از مجموع آیات و روایات درباره خلقت انسان، برتری انسان بر بیشتر موجودات زمینی و آسمانی استفاده می‌شود، و این به جهت ویژگی‌هایی است که نوع انسان از آنها برخوردار است. چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: «ما آدمی‌زادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا، [بر مرکب‌هاى راهوار] حمل کردیم و از انواع روزی‌هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده‌ایم، برترى بخشیدیم»1.
اما آنچه در آیه فوق درباره برتری انسان آمده است، بیان حال جنس بشر بوده است. بنابراین، معناى آیه این می‌شود که «ما بنى آدم را از بسیارى از مخلوقاتمان که حیوان و جن بوده باشند برترى دادیم»، البته برخی معتقدند که خدا انسان را بر بسیاری از موجودات برتری داده، نه تمام آنها، و شاید موجوداتی مانند ملائکه وجود داشته باشند که نتوان نوع انسان را برتر از نوع آنان دانست؛ زیرا آنها موجوداتى نورى و غیر مادى هستند و داخل در نظام جارى این عالم نیستند؛ لذا آیه شریفه هر چند درباره انسان بحث می‌کند، اما از این نظر مورد بحث قرارش داده که یکى از موجودات عالم مادى است که او را به نعمت‌هایى تکریم کرده است.2
در هر صورت اگر بخواهیم انسان را به حال فضائل و کرامت‌های معنوی در نظر بگیریم، انسان‌های کامل و معصوم اشرف مخلوقات هستند، که اولاً: به عنایت الهی علم غیب دارند، ثانیاً: آنها حضور فرشتگان را درک می‌کنند و حتی فرشته مرگ نیز برای قبض روح از آنان اجازه می‌گیرد.3 بنابراین فرشتگان قبض روح، ماموران انجام فرامین الهی هستند؛ و صرف این‌که فرشته‌ای مأمور قبض روح انسان کامل است، دلیل بر برتری او بر انسان کامل نیست.
البته بر این اساس، این‌که در هر فرد انسان قابلیت برای برتری یافتن بر تمام موجودات نهفته است؛ در این صورت می‌توان گفت غیر از پیامبر(ص) و ائمه معصومین انسان‌های دیگر نیز می‌توانند با سیر و سلوک معنوی به این مقام برسند و بر بسیاری از حقایق عالم غیب از جمله زمان و نحوه‌ی وقوع مرگ خود و حقایق بعد از مرگ اطلاع یابند.
درباره آگاهی انسان از عالم برزخ باید گفت؛ اصل وجود برزخ مسلّم است، اما در ارتباط با جزئیات موجود در آن، دانشمندان دینی؛ با استفاده از آیات قرآن و احادیث؛ به تجزیه و تحلیل پرداخته‌اند. انسان تا زمانی که در دنیای مادی است با ابزار مادی، توانایی برقراری ارتباط با اهالی برزخ را ندارد و تنها از طریق معصومین (انبیا و امامان) با مراجعه به کلمات آنان است که می‌تواند به اطلاعات جامع و مطمئنی از آنچه در آن‌جا می‌گذرد، دست یابد.
 

1 اسراء، 70.
2. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏13، ص 155 – 156، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.
3. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏8، ص 284، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ‏1، ص 71 – 72، قم، رضی، چاپ اول، 1375ش.



www.islamquest

شبهه73

پرسش :بسیار می‌بینیم که ثروت فرد ربا دهنده همواره در حال افزایش است! آیا این واقعیت با آیه‌ای که ناظر به محو و نابودی ثروتی است که از ربا به دست می‌آید، ناهمخوان نیست؟!

پاسخ


آنچه در پرسش آمده موضوعی است که در روایات از معصومان(ع) نیز پرسیده شده است:
1. از امام صادق(ع) پرسیدند: گاه می‌بینیم که مردى ربا می‌خورد و با این وجود بر مال و ثروتش نیز افزوده می‌شود؟ آن‌حضرت فرمود: حتی اگر مال و ثروتش هم افزایش یابد، خداوند دین او را از بین می‌بَرَد(و چه بی‌برکتی بدتر از این!).[1]
2. فردی از حضرتشان درباره آیه «خداوند ربا را می‌کاهد و صدقات را فزونى می‌بخشد»،[2] توضیح خواست و عرضه داشت: گاه فرد رباخواری را می‌بینم که بر ثروتش افزوده می‌شود؟! امام ششم(ع) پاسخ فرمود: «کدام نابودى و بی‌برکتى بدتر از این‌که یک درهم ربا(در صورت توبه نکردن)، تمام دینش را نابود می‌کند. و حتی اگر توبه کند(چون باید مبلغ ربا را به صاحبانش برگرداند) ثروتش از دست رفته و فقیر می‌شود».[3]
این دو روایت در پاسخ به افزایش موردی و فردی ثروت برخی رباخواران است که برای برخی از اصحاب، ایجاد شبهه کرده و آن‌را مخالف با واقعیات موجود پنداشته بودند. امام معصوم در صدد بیان این واقعیت بودند که حتی در این افزایش‌های موردی نیز می‌توان آیه مورد نظر را توجیه کرد و به عبارت دیگر، این روایات همخوان با آیه 39 سوره روم است که می‌فرماید: اموال ربا حتی اگر ثروت برخی انسان‌ها را در این دنیا افزون کند، اما همین ثروت با نگاهی معنوی، هیچ رشدی نکرده است.
به هر حال، این روایات بیانگر آن نیستند که از نظر اسلام، رباخواری هیچ ارتباطی با افزایش و کاهش ثروت در دنیا نداشته و تنها آثار زیانبار معنوی را در پی خواهد داشت.
برای توضیح بیشتر مطلب باید به این نکته توجه کنیم که اگر مانند یک معادله تغییرناپذیر ریاضی، رباخواری همواره کاهش و نابودی ثروت مادی را به دنبال داشت، هیچ فردی به دنبال آن نرفته و خودداری از این رفتار، فضیلت و مزیتی برای پرهیزگاران ارزیابی نمی‌شد.
اما جدا از افزایش‌های موردی ثروت رباخواران، اصل «ربا» آفتی بزرگ برای رشد اقتصادی افراد و جوامع در همین دنیا است. در همین آیه شریفه نیز «ارزش افزوده صدقات» و «کاهش ارزش ربا» به گونه‌ای در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند که نشانگر آن می‌باشند که افزایش‌یافتن اموالی که صدقه آن پرداخت شده و کاهش ارزش اموال ناشی از ربا مختص به آخرت نیست و در این دنیا نیز باید چنین پیامدی را برای ربا متصور دانست.
یکى از خصوصیات صدقات، این است که رشد و نمو می‌کند و چنین رشدی لازمه قهرى صدقه است و از آن جداشدنى نیست؛ چون باعث جلب محبت و دوستی افراد جامعه خواهد شد. امنیت را گسترش داده و دل‌ها را از این‌که به سوى غصب، دزدى، افساد و اختلاس بگراید، باز خواهد داشت و نیز بیشتر راه‌هاى فساد و فناى اموال را خواهد بست، همه اینها باعث می‌شود که مال آدمى در دنیا هم زیاد و چند برابر گردد.
اما یکى از خواص ربا کاهش مال و فناى تدریجى آن است؛ بدین بیان: ربا باعث قساوت قلب و خسارت می‌شود و این دو باعث کینه و دشمنی و بدگمانی می‌گردد و امنیت اجتماعی و اقتصادی را سلب نموده و افراد را تحریک می‌کند تا از هر راه و وسیله‌اى که ممکن باشد از یکدیگر انتقام بگیرند، باعث تفرقه و اختلاف می‌شود و گسترش چنین جو منفی در جامعه، راه‌هاى فساد و زوال و تباهى مال را می‌گشاید و کمتر مالى یافت می‌شود که از آفت و یا خطر زوال محفوظ بماند.
همه اینها براى این است که صدقه و ربا هر دو با زندگى طبقه محروم و محتاج تماس دارد؛ زیرا احتیاج به ضروریات زندگى، احساسات باطنى آنان را تحریک کرده و در اثر وجود عقده‌ها و خواسته‌هاى ارضا نشده آماده دفاع از حقوق زندگى خود گشته و هر طور که شده در صدد مبارزه بر می‌آیند اگر در این هنگام به ایشان احسان شده و کمک‌هاى بلاعوض برسد احساساتشان تحریک می‌شود تا با احسان و حُسن نیّت خود، آن احسان را جبران کنند. اگر در چنین وضعى در حق آنان با قساوت و خشونت رفتار شود به‌طورى که باقی‌مانده مالشان هم از بین برود و آبرو و جانشان در خطر افتد، با انتقام مقابله خواهند کرد و به هر وسیله‌اى که دستشان برسد طرف مقابل را منکوب می‌سازند.[4]
 

[1]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‏1، ص 93، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[2]. «یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ»؛ بقره، 276.
[3]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج ‏3، ص 279، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
[4]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 418 – 419، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.
www.islamquest.net