ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 167

پرسش : اگر اسلام کامل‌ترین دین است و در آن ابهامی وجود ندارد، پس چرا هزاران شبهه و ابهام به آن وارد است؟ کانال‌هایی نظیر نقد اسلام در تلگرام کم نیستند. آنها هر روز حرفی برای گفتن و نقد اسلام دارند. چه پاسخی دارید؟ (دهم – قزوین)


پاسخ: زیادتی نادانی، دلیل بر نقصان علم نمی‌باشد؛ و اگر هدف از سؤال دانستن نباشد، دیگر نامش "سؤال یا ابهام" نیست.

«حرفی برای گفتن داشتن، مهم نیست، بلکه چه حرفی داشتن مهم است». بسیاری از انسان‌ها حرف مُفت می‌زنند و بسیاری نیز مشتری حرف مُفت هستند. آیا کثرت این حرف‌ها، دال بر وجود ضعف در حرف حکیمانه، منطقی، خیرخواهانه و هدایت کننده می‌باشد؟! خداوند حکیم و خبیر که خود خالق انسان و آگاه به احوال و مواضع‌شان می‌باشد، می‌فرماید:

« وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشْتَرِى لَهْوَ ٱلْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍۢ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُو۟لَٰٓئِکَ لَهُمْ عَذَابٌۭ مُّهِینٌۭ » (لقمان، 6)

ترجمه: و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می‌خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است!

***- پس، زیاد حرف زدن، یا زیاده‌گویی، مهم نیست [چنان که برخی برای القای یک شبهه‌ی ساده، یک قصه دروغین و طولانی می‌بافند]؛ بلکه «چه گفتن و چگونه گفتن» مهم است.

***- در بررسی هر کلام یا گزاره‌ای (چه در اسلام و چه در غیر اسلام)، از یک سو باید به معنا و مفهوم درست آن توجه نمود و از سوی دیگر باید به اهداف، سمت و سو و چگونگی و چرایی موافقت‌ها، مخالفت‌ها، قبول‌ها، ردها، سؤالات و هجمه‌ها (ضد تبلیغ)ها توجه نمود؛ وگرنه " جوّ " بر منطق حاکم می‌شود و امواج، افکار را با خود برده و غرق می‌کنند.

معنا و مفهوم:

معنای زمین جایی برای زندگی انسان است، این نیست که همگان در آن خوب زندگی می‌کنند – معنای آب رفع تشنگی می‌کند، این نیست که هیچ کس تشنه نمی‌شود، یا همگان با آب حیات می‌یابند؛ بلکه بسیاری با آب به هلاکت می‌رسند – معنای "علم" لازم و مفید است، نه این است که همگان عالِم هستند و نه این است که همگان از علم درست استفاده می‌کنند و ... .

اسلام - معنای "اسلام دین کاملی است"، این نیست که همه مسلمان هستند و یا اسلام هر مسلمانی کامل است – چنان که معنایش این نیست که چون اسلام دین کاملی هست، پس دیگر نه کسی سؤال و ابهام دارد و نه اسلام و مسلمین دشمن دارند.

سؤال:

**- تا انسان در قید حیات است و عقل و فکر و ذهن او کار می‌کند، در مورد هر چیزی سؤال دارد و هر چه علمش بیشتر شود، سؤالات جدی‌تر و بیشتری خواهد داشت. چرا که "علم" محدود نیست و انتها ندارد. علم، تجلی علیم است و او منزه (سبحان) از محدودیت می‌باشد.

**- کمال خورشید و عیان بودن وجود و آثارش، دلیل نمی‌شود که دیگر کسی در مورد آن سؤال نداشته باشد. پس هم انسان عوامی که فقط روزها یک سیاره‌ی نورانی و گرم در آسمان می‌بیند، اگر فکر کند، در مورد آن سؤال دارد، و هم دانشمندان نجوم، فیزیک و ... . این سؤالات نیز هیچ گاه به پایان نمی‌رسند.

**- اما "سؤال"، به چند هدف متفاوت و حتی متضاد می‌تواند مطرح شود، اگر چه سؤال بسیار ساده و در حد احوالپرسی باشد، مثل این که کسی از دیگری بپرسد: «حالت چطور است؟».

ممکن است سؤال، برای دریافت و درک پاسخ صحیح باشد، که به آن سؤال با هدف سالم می‌گوییم – ممکن است برای مسخره کردن باشد – ممکن است برای تحقیر مخاطب باشد – ممکن است برای نفی و تکذیب باشد – ممکن است برای شماتت باشد – ممکن است برای هوچی‌گری و جوّسازی باشد – ممکن است برای ایجاد اعوجاج و انحراف در افکار و اذهان عمومی باشد و ...؛ که به آنها سؤال با اهداف پلید و تخریبی می‌گوییم، یا همان "ضدتبلیغ و هجمه".

پاسخ:

پس کثرت سؤال، دلیل بر عیب و ایراد در مورد مربوط به سؤال نمی‌باشد؛ در مورد یک گزاره‌ی ساده و همه فهم مثل «من دوستت دارم»، می‌توان روزانه ده‌ها و صدها سؤال مطرح نمود، به زبان‌های مختلف ترجمه کرد، و به اَشکال متفاوت، از عکس و نقاشی و کاریکاتور گرفته تا گرافیک، طراحی نمود، که برخی انتقال پیام عشق است، برخی طنز، برخی مسخره، برخی نقد، برخی جوّسازی و ...  .

پس، آن چه که مهم است، "پاسخ" می‌باشد نه صرف "سؤال". مهم این است که برای چه سؤالی، در اسلام (یا غیر اسلام)، چه پاسخ یا پاسخ‌هایی وجود دارد؟ و پاسخ‌های "اسلام عزیز و غنی"، کامل و جامع است. پس دین کاملی است.

فضای مجازی:

آن چه به اصطلاح به آن "فضای مجازی" می‌گویند و شاید این اصطلاح زیاد هم درست نباشد، [چرا که بالاخره این فضا، یک واقعیت بیرونی دارد که اصلاً هم مجازی نیست]؛ تکنولوژی و امکانی برای «کثرت و سرعت» ارتباطات می‌باشد؛ لذا مانند هر امکان و صنعت دیگری، ممکن است از آن استفاده درست شود، و ممکن است استفاده نادرست شود.

در‌باره "اسلام عزیز" روزانه هزاران سؤال در فضای اینترنتی، مطرح می‌شود که هدف از طرح آن، دانستن است و متقابلاً هزاران پاسخ نیز ایفاد می‌گردد.

هم چنین روزانه هزاران سؤال و شبهه، مبتنی بر امراض و اغراض قلبی مطرح می‌شود که هدفش هجمه، ضد تبلیغ، شبهه پراکنی، اهانت، مسخره کردن، جوّسازی و ... می‌باشد، که معمولاً طرح و منتشر کنندگان آنها ، هیچ کاری با پاسخ ندارند و با پررویی و وقاحت، همان سؤال را در فضای بیشتری منتشر می‌کنند، حتی بسیاری خودشان هم جواب را می‌دانند، اما مأمور به این کار هستند.

پس، کثرت سؤال، با هر یک از این اهداف (درست یا نادرست)، به هیچ وجه دلیل بر نقص اسلام نمی‌باشد. بلکه اگر سؤال سالم باشد، نقص در "علم" است و سؤال کننده می‌پرسد تا بداند و با پاسخ، علم خود را افزایش می‌دهد – اما اگر اهداف مغرضانه باشد، باز هم سؤال طرح می‌کند، منتهی نه برای دانستن، بلکه برای ایجاد انحراف و اعوجاج در راه آگاهی، هدایت و رشد مردم.

 

www.x-shobhe.com


شبهه 123

خلاصه پرسش
چه اتفاقاتی برای عائشه همسر پیامبر اسلام(ص) بعد از نبرد جمل رخ داد؟ آیا او مدتی در حصر خانگی به سر می‌برد؟
پرسش
آیا امام علی(ع) بعد از جنگ جمل، دستور به حصر خانگی عائشه دادند؟ آیا در این باب بین مورّخان اختلاف نظری هم وجود دارد یا خیر؟
پاسخ اجمالی
پس از اتمام نبرد جمل، امام علی(ع) فرمان داد تا عائشه را به منزل عبدالله بن خلف خزاعى - که همراه یکی از فرزندانش در همین جنگ و در سپاه عائشه بود و کشته شدند - ببرند. اما برای پاسخ به این‌که آیا این انتقال به نوعی حصر خانگی بود یا خیر، باید به چند نکته توجه نمود:
1. پس از جنگ، افرادی به عائشه ناسزا گفتند، اما امام ناسزاگویان را تنبیه فرمود.
2. عائشه با آن‌که به اشتباه از گزینش محافظانش در سفر بازگشت به مدینه شکوه کرده بود، اما هیچ شکوه‌ای از نحوه نگهداری خود بعد از جنگ نداشت.
3. ساکنان خانه عبدالله بن خلف طرفدار عائشه و مخالف امام علی(ع) بوده و در ابراز این دشمنی و دوستی، ابائی نداشتند.
با توجه به این نکات؛ مشخص می‌شود که فرستادن عائشه به آن منزل، به معنای ‌حصر نبود، بلکه او تا مهیا شدن برای بازگشت به مدینه، باید مدتی در بصره می‌ماند و امام(ع) نیز مکان مناسب و وسیعی را برای اقامتش در نظر گرفت که ساکنانش نیز هوادار او بودند.
 
 
پاسخ تفصیلی
نبرد جمل، اولین جنگی بود که بعد از خلافت امام علی(ع) و به دنبال بیعت شکنی برخی از بزرگان صحابه بین دو گروه از مسلمانان شعله‌ور شد. در این جنگ، مخالفان امام از قبائل و گروه‌های مختلفی بودند. عائشه همسر پیامبر اسلام(ص) از افراد برجسته و تأثیرگذار حاضر در این سپاه بود، اما پس از شکست، از حضورش در آن نبرد به شدت پشیمان و با مشکلات روحی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کرد. عائشه پس از جنگ جمل، با قرائت آیه «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ؛ و در خانه‌هاى خود بمانید»،[1] آن‌چنان اشک می‌ریخت که روسری وی خیس می‌شد.[2]
همچنین در زمان احتضار، بسیار می‌گریست و می‌گفت: ماجرای نبرد جمل در گلویم گیر کرده است؛‌ ای کاش قبل از آن می‌مُردم و به فراموشی سپرده می‌شدم.[3]
با این مقدمه اکنون به آنچه برای عائشه پس از پایان نبرد تا بازگشت به مدینه رخ داد، می‌پردازیم.
عائشه و پایان جنگ جمل
گروهى از کوفیان به سوى شتری [که کجاوه عائشه بر روی آن بود]حمله برده و هوادارانش را از اطراف آن دور کردند. مردى از قبیله «مراد» به نام «اعین بن ضبیعة» خود را به شتر رساند و پاشنه‌هاى آن‌را قطع کرد. شتر بانگى سخت برآورد و میان کشته‌های جنگ سقوط کرد و کجاوه عائشه نیز واژگون شد. على(ع) به محمد بن ابی‌بکر فرمود: به نزد خواهرت برو! محمد دستش را داخل کجاوه کرد که به جامه عائشه رسید. عائشه گفت: إنّا لله، تو کیستى؟ مادرت به عزایت بنشیند و در سوگت گریه کند[که جرأت کردی دستت را به همسر پیامبر (ص) دراز کنی]. او گفت: من برادرت محمد هستم![4]
 
ادامه مطلب ...