ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 178


پرسش : دانشمندان غربی اکثرآ بر این باورند که خواب (صرفآ) از اطلاعات (جسم) انسان سرچشمه می‌گیرد. گویا یکی از دلایل آنها این است که افرادی که کور مادرزاد هستند در خواب تصویری نمی‌بینند پس خواب پرواز روح نیست، روحی که به آن اعتقاد دارید که نابینا نمی‌شود. می‌گوییم: روح انسان از خداست و خداوند خود مقرر کرده است که این روح از جسم انسان تاثیرپذیر باشد، اما مجاب نمی‌شوند، چه پاسخی باید به ماده‌گرایان داده شود؟


  ابتدا دقت شود که هیچ الزامی ندارد که برای هر چه می‌گویند، حتما پاسخی بدهید! گاهی باید رها کرد تا هر چه دلشان می‌خواهد بگویند و اصلاً نباید منفعل شد و دلسوزانه دنبال پاسخ برای آنها رفت، بلکه اگر گفته‌ی آنان سبب پیدایش سؤال یا شبهه در خود انسان شد، حق مطلب این است که برود مطالعه کند و پاسخ را بیابد؛ برای رشد علمی و عقلی خود، نه الزاماً برای پاسخ به منکران.

خداوند متعال، در کلام وحی (قرآن مجید) که این همه آیه، نشانه، دلیل، برهان و پاسخ سؤالات و شبهات و حتی وسوسه‌ها را بیان نموده است، یک جا هم می‌فرماید، اصلاً پاسخ نده:

« فَذَرْنِی وَمَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ »  (القلم، 44)

ترجمه: پس مرا با کسى که این گفتار را تکذیب مى‌کند واگذار. به تدریج آنان را به گونه‌اى که در نیابند [گریبان‌] خواهیم گرفت،

●- کفار به رغم جهالت (کم عقلی) و تعصب جاهلی، ژست علمی نیز می‌گیرند! و مؤمنان نیز گمان می‌کنند که مشکل آنها فقط و فقط علمی است و اگر اطلاعات کافی و پاسخ‌های منطقی و مستدل به آنها داده شود، مشکل‌شان برطرف شده و خواهند پذیرفت! حال آن که اصلاً چنین نیست؛ بسیاری علم دارند، ولی عقل ندارند؛ پس پاسخ مستدل به کارشان نمی‌آید؛ بسیاری دیگر نیز خودشان حقایق را می‌دانند، ولی عمداً انکار می‌کنند، لذا به آنها "کافر" گفته می‌شود، یعنی کسی که حقیقت را می‌پوشاند!

شک، تردید، انکار و کفر این گروه، به سبب کشف چند فرمول علمی از آن چه خداوند علیم خلق کرده نمی‌باشد، بلکه به سبب ظاهرگرایی (ماده‌گرایی) و غفلت از پشت صحنه، حقایق عالم هستی و بالتبع آخرت می‌باشد:

« یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ » (الرّوم، 7)

ترجمه: آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!

پس مشکل، در علوم اکتسابی آنها و کشفیات علمی آنها نیست، بلکه مشکل در عقلانیت آنهاست که آن نیز مادی نیست؛ و مشکل در بسته شدن قلب است، که آن هم مادی نیست. مشکل در عناد و لجاج و تعصب جاهلی است، که آن هم ربطی به ماده ندارد!

●- آیا حکام نظام‌های استکباری و سلطه‌، با همین تئوری و شعارها درباره‌ی حق آزادی، استقلال، حقوق بشر، صلح طلبی، محکومیت کشتار جمعی، کشتار کودکان، آدم ربایی، ترور، فضای سبز، محیط زیست، بهداشت عمومی و ...؛ نمی‌دانند که ظلم، جنایت، تجاوز، جنگ‌های نظامی، جنگ‌های بیولوژیکی، جنگ‌های نرم در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، تبلیغاتی و ...، بد و مذموم می‌باشند؟!

اصل و فرع:

اینها که با مواضع کفر آمیز، ژست روشنفکری و علمی می‌گیرند، همیشه در مباحثات، ذهن مخاطب را مشغول فرعیات می‌کنند، در حالی که مشکل آنها در اصول است و می‌خواهند آن را بپوشانند!

حال آیا شما می‌خواهید به کسی که "اصل" را انکار می‌کند، "فرع" را اثبات نمایید؟! و با دلیل و بینه، به کسی خدا را قبول ندارد، می‌خواهید اثبات نمایید که انسان روح دارد و این روح را خداوند متعال خلق کرده است، خداوند سبحان هدایت می‌کند،وحی می‌فرستد، الهام می‌کند و ...؟!

آیا می‌شود با کسی که منکر "فاعل" است، درباره‌ی "فعل" او سخن گفت؟!

برای همین بیان شد که هیچ الزامی به پاسخ در این موارد وجود ندارد؛ چرا که ماده‌گرا، منکر اصل است، پس بحث با او درباره فرع، هیچ فایده‌ای ندارد.

کور مادرزاد:

البته که کور مادرزاد، هنگام خواب، رؤیای تصویری نمی‌بیند، چرا که هیچ تصویر یا رنگی، در ذهن او نقش نبسته است که بتواند در رؤیا ببیند؛ اما دلیل نمی‌شود که رؤیای صوتی، مانند گفتگو نبیند! مگر این که کَر و کور مادرزاد باشد، و ندیدن رؤیا نیز دلیل بر نبودن "روح" نیست.

  

بله، بدن و اعضای گوناگونش، ابزار کار روح انسان در دنیا و حیات مادی می‌باشد. روح گاهی به نیاز بدن می‌رسد (مانند خوردن، آشامیدن، خوابیدن و ...) و گاهی به وسیله‌ی همین اعضا، به نیازهای خودش می‌رسد، مانند: تعقل، تفکر، عشق، کسب علم، عبادت و ... .

بدن مادی، به خودی خود، نه نیاز به تعقل، تفکر، عشق و علم دارد و نه کسب این فضایل، مانند یک ماده، وارد بدن مادی می‌شود.

چرا برای نابینایان، خط بریل درست کردند که به واسطه‌ی لمس، بتوانند بخوانند و بنویسند؟! آیا می‌توان گفت: کَر، کور و فلج، میلی به دانستن، ارتباطات و ... ندارد؟! حال بگویند: این کدام عضو از بدن است که چنین امیال و اهدافی دارد و طالب این فضایل می‌باشد؟!

کدام عضو بدن، خواهان اخلاقیاتی چون نوع دوستی، صداقت، وفا، محبت و ... می‌باشد؟ هر چند که آدمی، این امیال را به وسیله بدن محقق می‌نماید و در عالم ماده، مصادیقی از آن را جلوه می‌دهد. آیا برای بدن فرقی دارد که دسته‌گُلی را برای ابراز محبت یا تبریک و تشکر به دیگری هدیه نماید، یا برای عرض تسلیت؟! کدام سلول عهده‌دار این حالات است؟!

حلقوم، تارهای صوتی، دهان، زبان، دو لب و بالاخره دندان‌ها، ابزار خروج صدا، الفاظ، کلمات و گفتارهای آدمی هستند، اما کدام عضو بدن دروغ و راست می‌گوید، هر دو با یک زبان گفته می‌شود؟! برای کدام عضو، دروغ یا راست – فتنه یا اصلاح متفاوت است و غیبت و تهمت و افترا را نمی‌پسندد؟!

●- در هر حال، ندیدن رؤیای تصویری و یا صوتی در خواب، دلیل بر نبودن روح نمی‌باشد؛ آیا در بیداری، کسی که کَر و کور مادرزاد است، وجود خارجی ندارد، که گفته شود: چون خواب نمی‌بیند، پس روح وجود ندارد؟!

الهام:

بله در قرآن کریم فرمود که او انسان را خلق نمود، و او را منظم ساخت و بد و خوبش را به او الهام می‌نماید (سوره الشمس)؛ اما کجا فرموده که این الهام، حتماً و فقط از طریق دیدن رؤیا به هنگام خواب می‌باشد؟!

بنابراین، ممکن است کسی که کور مادرزاد است، به هنگام خواب، رؤیا نبیند، اما دلیل نمی‌شود که چه در خواب و چه در بیداری، به او الهامی نشود.

هر کسی در هر لحظه‌ی زندگی، این الهامات را تجربه می‌نماید؛ چنان که به ناگاه به ذهن و دلش خطور می‌کند که فلان کار را انجام دهد خوب است، و یا هنگامی که انجام کار نامطلوبی به ذهنش می‌رسد، دلش می‌گوید: «این کار را نکن، بد است، به ضرر توست و ...»، اینها همه الهام است.

خب، این الهام‌ها، از کجا می‌آیند؟ از سلول‌های مغزی، از حافظه، از انفعالات شیمیایی در مغز، در عملکرد سلسله اعصاب؟ مگر برای این اجزا (که حیوانات نیز دارند)، بد و خوب‌ فرقی می‌کند که الهام کنند این خوب است و آن بد؟!

دانشمند ماده‌گرا:

دانشمند، یعنی کسی علم و دانش بسیاری دارد، حال خواه در یک موضوع باشد و یا چند موضوع؛ اما "ماده‌گرایی"، سخن از "گرایش" دارد که ربطی به اعضا، جوارح و ... ندارد.

آیا سلول‌های مغز، بافت قلب، شکل و کارآمدی اعضا، ترشحات شیمایی و انفعالات فیزیکی اعصاب، در انسان مؤمن و کافر متفاوت است، یا همه به یک شکل خلق شده‌اند؟!

اگر بهانه‌ آوردند که یک سری سلول در برخی فعال شده و در برخی نشده! بگویید: پس از کجا فهمیدید که خدایی نیست، روحی نیست، آخرتی نیست؟! بلکه سلول‌هایی در شما فعال نشده است. آیا کور مادرزاد، می‌تواند بگوید: خورشید و ماه نیست، چون من با عضو چشم ندیدیم؟!

بپرسید: آیا اگر دارویی به شما تزریق شود که آن سلول‌ها در شما نیز فعال گردد، مدعی خواهید شد که خدا، روح و حیات اخروی هست؟!

نکته‌ها:

●- چرا دانشمندان ماده‌گرا، تا به یک کشف علمی [در عرصه‌ی علوم تجربی] می‌رسند، اول سریعاً به جنگ خدا رفته و به انکارش می‌پردازند؟! این کار کدام سلول، سلسله اعصاب و اعضای بدن مادی است؟!

●- هیچ کس چیزی (علمی) را خلق نمی‌کند، بلکه آدمی علم اندکی نسبت به آن چه را خلق شده و آنها توانسته‌اند در آن مطالعه‌ی علمی کنند، کشف می‌کنند؛ حال چطور با یک کشف علمی، ابتدا حکم می‌دهند که «چون ما تا حدودی این عنصر، نظم حاکم بر آن، قوانین و خواصش را شناختیم، پس خدایی نیست»؟! مثل این است که کسی مکانیکی یاد بگیرد و با دیدن پیچیدگی موتور یک خودرو، مدعی شود «چون فهمیدم چگونه است، پس هیچ مهندس مکانیکی که این خودرو را ساخته باشد، در عالَم وجود ندارد»؟!

●- مگر عالَم، علامت نیست، مگر عِلم شناخت علامت‌ها (آیات = نشانه‌ها) نیست و حتی خودشان نمی‌گویند که "علم یعنی نشانه شناسی"؟! پس چگونه با دیدن نشانه‌ها، مدعی می‌شوند مبدأ و معادی نیست، مقصد و مقصودی نیست؟!

●- آیا تجلی عِلم در عالَم هستی، نشانگر "علیم" نیست؟ آیا تجلی زیبایی، نشانگر جمیل نیست؟!

آیا تجلی قدرت در عالم هستی، نشانگر قادر متعال نمی‌باشد؟! آیا نظام حاکم بر عالَم، جایگیری و ارتباط حکیمانه‌ی تمامی اجزا، چرخش و گردش زمین و آسمان، تغییرها و تحولات، تأثیرها و تأثرها و ...، دلیل بر وجود "خالق، ربّ و ربوبیت" علیمانه و حکمیانه نمی‌باشد؟!

پس چه چیزی را چه دلیل انکار می‌کنند؟!

بنابراین، این نتیجه‌گیری‌های غلط از اندکی کشفیات علمی، و این مواضع نادرست در تکفیر و انکار، دیگر کار "علم تجربی" نیست، بلکه کار "عقل" است که باید به نور علم ببیند؛ اما چون تعطیل و مدفون شده است، نمی‌بیند، نمی‌فهمد و درک نمی‌نماید.


www.x-shobhe.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد