ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 185

پرسش : در روایات داریم که 14معصوم سلام الله علیهم اجمعین، برای قبر و قیامت خود گریه می‌کردند و به خداوند عارض می‌شدند: «خدایا به حقارت ما رحم کن». حالا این سوال پیش می‌آید: انان که این طوری در درگاه خداوند خود را هیچ و پوچ می‌دانستند و از ترس قبر و برزخ بیهوش می‌شدند، چگونه می‌توانند در برزخ و قیامت به داد شیعیان خود برسند؟


 نه متکبر اذن شفاعت می‌یابد و نه شفاعت شافعان، شامل هیچ متکبری می‌گردد.

اگر چه به حسب ظاهر فقط یک سؤال طرح شده است، اما در متن به چند نکته اشاره شده و البته شامل القای مطالب نادرست، ولی قطعی فرض شده نیز می‌باشد، اگر چه از روی سهو باشد. مانند: « در درگاه خداوند خود را هیچ و پوچ می‌دانستند »! اگر چه منظور شما روشن است، اما در یک بحث علمی، باید کلمات و جملات که هر کدام بار مفاهیم معین و معلومی را حمل می‌کنند، درست و به جا به کار گرفته شوند.

«خود را در مقابل حق تعالی هیچ دیدن و دانستن»، بسیار متفاوت است با «خود را پوچ دیدن و دانستن»!

خود را پوچ دیدن:

دقت نماییم که حتی یک انسان معمولی و عاقل نیز خود را "پوچ" نمی‌بیند و نمی‌شناسد، چه رسد به یک انسان مؤمن که می‌داند او خلق خداوند علیم و حکیم است و او نیز کار پوچ و عبث نمی‌کند؛چه رسد به معصوم علیه السلام، که خود مظهر اتمّ اسمای الهی و حجت‌الله می‌باشد.

« أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ » (المؤمنون، 115، 116)

ترجمه: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‏‌ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‌شوید  * پس والاست‏ خدای فرمانرواى برحق؛ خدایى (إلهی که قابل پرستش باشد) جز او نیست، [اوست] پروردگار عرش گرانمایه.

خود را هیچ دیدن:

کسی می‌تواند در برابر خداوند متعال، خودش را هیچ نبیند که از خود چیزی در "وجود و ..." داشته باشد و مالک چیزی باشد. اما کسی که می‌داند خودش و همگان مخلوق هستند، پس همگان (در اصل وجود خویش) فقیر و نیازمند هستند، چه رسد به سایر نیازهای‌شان، و فقط او "غنی" است، خود را در مقابل او "هیچ" می‌بیند.

« یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ    »  (فاطر، 15)

ترجمه: اى مردم! شما (همگی) به خدا نیازمندید و خداست که بى‌نیاز ستوده است.

  

تکبر:

تکبر یعنی همین "خود را در مقابل او چیزی دیدن". ابلیس لعین، صرفاً به خاطر نافرمانی‌اش رانده نشد، بلکه به علت "تکبرش" از آن مقام ملکوتی اخراج گردید و البته هر "متکبر" دیگری نیز مشمول همین سرنوشت می‌باشد.

خشیت:

بنابراین، کسی که خداوند سبحان را بشناسد و به او ایمان بیاورد، در مقابل عظمت و جلال او دچار خشیت می‌گردد، و البته که هر چقدر شناخت (معرفت) و ایمان او بیشتر باشد، خشیت او نیز بیشتر می‌گردد، نه این که کمتر شود. لذا فرمود که "خشیت" در مقابل پروردگار عالم، از صفات هر مرد و زن مؤمن است. پس بدیهی است که خشیت اهل عصمت علیهم السلام، به خاطر علم، معرفت، ایمان، تقوا و شهود آنها، به مراتب بیشتر و در مرتبه‌ی عالی و ممکن می‌باشد:

« إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا » (الأحزاب، 35)

ترجمه: مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏ دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.

●- بنابراین، خوف، خشیت، امید، توکل و اوج بندگی آنها، دلیل بر اوج تقرب آنها به خداوند متعال و بالتبع کمال آنها می‌باشد.

شفاعت:

در مورد شفاعت تا کنون مباحث بسیاری درج گردیده است که اگر همین کلمه در بخش جستجو در سایت درج و کلیک شود، در اختیار قرار می‌گیرد، مانند: (1) – (2) – (3) و ... . اما در این مختصر نیز به نکات زیر اشاره می‌گردد:

یک – شفاعت، از ریشه‌ی "شَفع"، به معنای دوتایی بودن است که در مقابل "وتر" یا تکی بودن قرار دارد، مانند نماز "شفع" و نماز "وتر".

هر کسی در دنیا به همراه هر گروهی به دنبال هر امامی همراهی کرد، در آخرت نیز با همان گروه و همان امام (پیشرو) محشور می‌گردد. حال خواه گروه و امام بر حق باشند یا بر باطل. لذا در مورد اصل "شفاعت"، به هر دو صورتش تصریح نموده است:

« مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا وَمَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتًا » (النساء، 85)

ترجمه: هر کس شفاعت پسندیده کند براى وى از آن نصیبى خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندیده‏ اى کند براى او از آن [نیز] سهمى خواهد بود و خدا همواره به هر چیزى تواناست.

ب – در آخرت، تمامی مالکیت‌های اعتباری دنیا نیز سلب می‌شود، لذا کسی مالک چیزی نیست که بتواند "شفاعت = همراهی و ..." بنماید؛ بلکه مالک اوست؛ لذا فرمود: هیچ شفاعتی نیست، مگر به اذن او. بنابر این، شفاعت صورت می‌پذیرد، اما توسط کسانی که خداوند متعال به او اجازه شفاعت داده است:

«لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا» (مریم علیهاالسلام، 87)

ترجمه: [آنان] اختیار شفاعت را ندارند جز آن کس که از جانب [خداى] رحمان پیمانى گرفته است.

ج – در قیامت، نه تنها هیچ کسی نمی‌تواند بدون اجازه‌ی او شفاعت کند، بلکه شفاعت تمامی شفاعت کنندگان (چه انسان‌ها و چه فرشتگان) نیز به حال کسی سودی ندارد « فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ - از این رو شفاعت‏ شفاعت‏ کنندگان به حال آنها سودى نمى‌‏بخشد / المدثر، 48»، مگر به اذن او – یعنی شفاعت شونده نیز بدون اذن او مورد شفاعت شافعان به حق و مأذون (دارای اجازه) قرار نمی‌گیرند.

« وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ » (سبأ، 23)

ترجمه: و شفاعت‌گرى در پیشگاه او سود نمى‌بخشد مگر براى آن کس که به وى اجازه دهد تا چون هراس از دل‌هایشان برطرف شود مى‌گویند پروردگارتان چه فرمود مى‌گویند حقیقت و هموست بلندمرتبه و بزرگ.

اهل عصمت علیهم السلام:

●- بنابراین، "هیچ دانستن خود در برابر وجود و عظمت الهی"، توسط اهل عصمت علیهم السلام، ریشه در معرف  (شناخت) علمی و شهودی آنان دارد؛ که این یک کمال است و نه ضعف؛ لذا دیگران نیز به مراتبی از این کمال می‌رسند و هر کس خدا و خودش (خالق و مخلوق) را بشناسند، اقرار به "هیچ بودن" در برابر او می‌نماید؛ و هر کسی که گمان کند در برابر او کسی است و چیزی دارد، دچار عارضه‌ی مهلک "استکبار" شده است.

●- خوف و خشیت الهی در قلب اهل عصمت علیهم السلام، که ناشی از اوج ایمان آنان می‌باشد نیز یک کمال است و نه یک ضعف؛ کمالی که در سایر مؤمنان نیز به تناسب معرفت و ایمان‌شان حاصل شده و تجلی می‌یابد.

●- همین مؤمنان خاشع، راکع و ساجد در برابر حق تعالی هستند که خداوند سبحان از قول و فعل آنان راضی و خشنود است و برای تکریم‌شان، به آنان اجازه "شفاعت" می‌دهد؛ و البته شفاعت‌شان نیز شامل کسانی می‌گردد که حق تعالی، از قول و فعل آنان راضی می‌باشد، منتهی یا کسری‌هایی دارند که در آخرت جای جبران نیست و با این شفاعت مرتفع می‌گردد، و یا خداوند برای ارتقای درجه‌ی آنان در بهشت، آنان را مشمول شفاعت مقربین خود می‌گرداند:

« یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا » (طه، 109)

ترجمه: در آن روز شفاعت [به کسى] سود نبخشد مگر کسى را که [خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید.


www.x-shobhe.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد