ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه69

پرسش: چگونه بعضى گناهان، تمام کارهاى خوب انسان را از بین مى‏رود؟

پاسخ :

اگر شخصى 20 سال خدمت مفید داشته باشد ولى فرزند کارفرماى خود را بکشد، این عمل تمام خدمات او را از بین مى‏برد.
یک بمب که منفجر مى‏شود و ساختمانى فرو مى‏ریزد، تمام زحمات انسان‏ها را در یک لحظه از بین مى‏برد.
یک ناسزا، دوستى چندین ساله را به فراموشى مى‏سپارد.
خوردن یک قاشق سم، تمام مراقبت‏هاى بهداشتى چند ساله را نابود مى‏کند.
یک لحظه خواب در هنگام رانندگى، ماشین را به درّه پرتاب مى‏کند.
یک لحظه فرو کردن چاقو در چشم، سبب نابینایى سالیان دراز مى‏شود.
آرى، برخى گناهان همچون آتش، جنگل نیکى‏هاى انسان را سوزانده و به خاکستر تبدیل مى‏کند. چنانکه قرآن مى‏فرماید: «حَبِطَت اعمالهم»(سوره بقره، آیه 217.)
البتّه در برابر آیات حبط، آیاتى داریم که مى‏فرماید: به خاطر یک کار شایسته، بدى‏هاى انسان محو مى‏شود. «مَن یؤمن باللّه و یَعمل صالحاً یُکفِّر عنه سیّئاته»(سوره تغابن، آیه 9.)
مثلِ کارگرى که سالها بد کار مى‏کرده ولى یک لحظه وقتى وارد منزل کارفرما مى‏شود کودک کارفرما را مى‏بیند که به استخر افتاده و در آستانه غرق شدن است، او را نجات مى‏دهد. این عمل تمام بدرفتارى‏ها وکم‏کارى‏هاى او را جبران مى‏کند.
چنانکه قرآن مى‏فرماید: نماز به پا دارید که آن حسنه‏اى است که بدى‏ها و زشتى‏ها را از بین مى‏برد. «و أقمِ الصلوة... اِنّ الحَسنات یُذهِبنَ السَّیئات»(سوره هود، آیه 114.)
www.gharaati.ir


شبهه68

پرسش : اینکه خداوند فقط کار افراد با تقوى را مى‏پذیرد، سبب دل سردى و یأس افراد عادّى یا گناهکار نمى‏شود؟

پاسخ :

اولاً اینکه قرآن مى‏فرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین»(سوره مائده، آیه 27)، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، کلمه (أتقى‏) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم»( سوره حجرات، آیه 13.) و اکثر افراد عادّى و خلافکار هم مرحله‏اى از تقوى را دارا مى‏باشند و گرنه هیچ کار خیرى انجام نمى‏دادند و از هیچ گناهى دست برنمى‏داشتند.
ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مى‏پذیرد، مراد آن است که شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینکه دیگران حقّ هیچ گونه کارى ندارند و یا اگر کارى انجام دهند، پاداششان ضایع مى‏شود.
ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن»( سوره آل‏عمران، آیه 37) و قبول برتر که در دعا مى‏خوانیم: «و تقبّل باحسن قبولک»(دعاى وداع ماه رمضان.) بنابراین، هرکس به مقدار تقوایى که دارد کارش قبول مى‏شود.
به همین دلیل پاداش‏هاى قرآن نسبت به افراد و کارها و شرایط، متفاوت است؛
بعضى کارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین»(سوره بقره، آیه 265)
بعضى کارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً»(سوره بقره، آیه 245)
بعضى کارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها»(سوره انعام، آیه 160)
بعضى کارها پاداش هفتصد برابر دارد: «کمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى کلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة»(سوره بقره، آیه 261)
بعضى کارها پاداشى دارد که هیچ کس، جز خدا آن را نمى‏داند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم»(سوره سجده، آیه 17)
و این تفاوت‏ها بر اساس تفاوت نیّت و نوع کار است.


www.gharaati.ir

شبهه67


پرسش : اگر نماز، انسان را از فحشا و منکر باز مى‏دارد، چرا بعضى نمازگزاران مرتکب خلاف مى‏شوند؟

پاسخ :


اولاً تخمه پوک، هیچ گاه سبز نمى‏شود و نماز بدون حضور قلب، تخمه پوک است. نمازى سبب دورى انسان از مفاسد مى‏شود که با حضور قلب باشد وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیّتى را ندارد.
اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمى مى‏دهد به این معنا نیست که هرکس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد مى‏رسد، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنکه با جدّیّت درس بخوانید و آنچه را مى‏خوانید بفهمید. نماز نیز اگر با اصول و شرایطى که دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منکر مى‏شود. «اِنّ الصّلوةَ تَنهى‏ عن الفحشاءِ و المُنکر»( سوره عنکبوت، آیه 45)
ثانیاً نمازگزارى که گاهى خلاف مى‏کند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود، زیرا همین نمازگزار براى صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن او از برخى گناهان و منکرات مى‏شود، همان گونه که پوشیدن لباس سفید، انسان را از نشستن روى زمین آلوده باز مى‏دارد.


www.gharaati.ir



شبهه61

پرسش : چرا ابلیس با آن که در ملکوت بود و حقایقی از جبروت الهی را می‌دانست و می‌دید، نافرمانی کرد و حال آن که علم ما بسیار کم و گاه در حد نقل قول دیگران است؟

پاسخ :


همین خود درس بزرگی است تا بدانیم «انسان به طرف آن چه دوست دارد می‌رود، نه آن چه می‌داند».

انسان نیز در این رفتار فرقی با ابلیس ندارد و حتماً لازم نیست که جلوه‌هایی از اولوهیت، ربوبیت و جبروت الهی را در عالم دیگری ببیند. در همین عالم ماده نیز می‌بیند و اگر کمی تعمق و تأمل کند، لایه‌های درونی نیز برایش مکشوف می‌گردد، اما روی بر می‌گرداند و به دنبال نفس می‌رود.

یکی به اندازه یک چوپان یا کشاورز خورشید را می‌شناسد و یکی به اندازه یک دانشمند فیزیک و یکی هم ممکن است با جهالتی که دارد، اصلاً با خورشید قهر کند و برود در یک غاری زندگی کند [هر چند که از فواید خورشید خواسته یا نخواسته بهره‌مند می‌گردد].

اما، این شناخت‌ها، با تمامی تفاوت مراتب‌شان، به هیچ وجه سبب نمی‌شوند تا انسان به سوی آنها برود یا نرود. بلکه هر کسی سراغ آن چه می‌رود که آن را دوست دارد. به قول عرفا: «محبّ مایل به لقا و وصال محبوب است»، لذا «محبّت انگیزه و هدف حرکت است و نه صرف شناخت».

 

ادامه مطلب ...

شبهه60

پرسش : مگر اسلام مخالف سرکوبی غرائز و موافق تعدیل غرائز نیست، پس کسی که زمینه و توان ازدواج را ندارد چگونه غریزه‌ی خود را تعدیل کند.

پاسخ :


 همان‌گونه که مرقوم نمودید، اسلام به شدت مخالف ریاضت‌های غیر شرعی و سرکوب غرایز می‌باشد و به جدّ امر به تعدیل دارد و تعدیل نیز (از ریشه عدل) به معنای قرار دادن هر چیزی در جای خودش می‌باشد.

الف – بدیهی است که اگر قرار بود غریزه‌ای در انسان سرکوب گردد، خداوند متعال و حکیم اصلاً آن را در انسان قرار نمی‌داد. پس انواع غرایز و شهوات (میل‌ها)، از جمله خوردن، خوابیدن، پوشیدن، مسکن، جماع (یا همان غریزه‌ی جنسی) استغال، توانگری مادی و ...، لازمه‌ی وجود و زندگی و اسباب رشد به سوی کمال می‌باشند. منتهی فرمود که تمامی غرایز و قوای مادی و معنوی انسان، باید تحت کنترل و اداره‌ی خودش باشد. فرمود من خودم حب این شهوات را برای انسان زینت دادم، اما انسان عاقل باید بداند که هدف خداست و بازگشت به سوی اوست و این وسایل هدف نیستند که همه چیز در راه رسیدن به آنها قربانی گردد. لذا باید از وسایل درست استفاده کند تا سالم به هدف برسد:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ‌» (آل‌عمران، 14)

ترجمه: محبت مشتهیات (خواستنی‌ها و نیازهای دنیا) از زنان و فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زرع، براى مردم مزیّن و آراسته شده است، حال آنکه اینها وسیله برخوردارى زندگى دنیاست، و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.

ب – حکم و تأکید اسلام بر «تعدیل» که مطابق حکم عقل، فطرت و علم می‌باشد، بسیار روشن است. لذا کنترل تمامی قوا ضروری می‌باشد و دین برای شناخت چگونگی این کنترل مبتنی بر عقل، وحی، فطرت، الهام و علم آمده است تا هیچ خلاء یا شک و شبهه‌ای باقی نماند.

 

ادامه مطلب ...

شبهه59

پرسش : دلیل معصوم نبودن حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) چیست؟


پاسخ :


چه کسی گفته که آنها معصوم نیستند که ما دلایلش را بیان نماییم؟ نه تنها ایشان، بسیار  دیگری نیز معصوم بوده‌اند؛ مگر لقب حضرت معصومه علیهاالسلام را امام رضا علیه السلام نداده‌اند؟ منتهی این بزرگواران در حد و جزو چهارده معصوم که تالی تلو و حد اعلای عصمت می‌باشند نبوده‌اند.

در خصوص عصمت به چند نکته مهم باید توجه نمود:

یک - عصمت، مرحله‌ی بالایی از کمال انسانی در تمامی شئون و فعلیت تمامی استعدادهای انسان است و مرهون علم، صیانت نفس و اخلاص در بندگی و عمل صالح می‌باشد.

دو – عصمت نیز مانند هر کمال دیگری (علم، حکمت، رأفت، رحمت، بصیرت و ...)، همه از اسمای الهی است و تجلی آن در مخلوقاتش، دارای مراتب متفاوت می‌باشد. چنان چه حتی در مورد انبیای الهی نیز فرمود، برخی برتر از برخی دیگر می‌باشند.

سه - عصمت، مرحله بالای معرفت و شناخت، و مرحله بالای ایمان به آن معرفت و شناخت است، که سبب می‌شود آدمی صاحب بصیرت شود، ظاهر بین نباشد، باطن هر نیت، کار، عمل و هر چیزی را ببیند و در واقع از ناسوت (عالم ماده) گذشته و با «ملکوت» مرتبط گردد.

یک مثال:

عقل، علم، آگاهی، ایمان و بصیرت، نگهدارنده (عاصم) انسان از خطا و لغزش و گناه و ضعف‌های دیگر هستند. به عنوان مثال: شاید یک کودک نداند که اگر نزدیک به آتش (ولو بسیار ضعیف، به حد شعله یک کبریت یا شمع گردد)، خطر او را تهدید می‌کند و به خاطر همین جهلش به آن نزدیک شود، اما کسی که علم یافت و به آن علم نیز ایمان و یقین پیدا کرد، خود را از آن نگه می‌دارد. این بازدارندگیِ خود، در همین حد نیز مصداقی از عصمت است.

چهار – از همین معنا و مثال معلوم می‌شود که "عصمت" در انسان صرفاً جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند متعال کسی را معصوم قرار داده باشد و در خلقت او، هیچ اختیار و امکانی برای خروج از عصمت نداشته باشد، بلکه بازدارندگی و صیانت نفس خود به اختیار انجام می‌پذیرد.

پنج – عصمت از سویی ایجاد مصونیت از ارتکاب به گناه است و از سویی دیگر کمالی است که سبب بازدارندگی از هر گونه خطا، اشتباه، فراموشی و ... نیز می‌گردد.

شش – عصمت از گناه، برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال به همگان امر فرمود که خود را از گناه و معصیت نگهدارید و بدیهی است که خداوند حکیم، به چیزی که در امکان و قدرت انسان نیست امر نمی‌کند. پس هر کسی می‌تواند معصوم از گناه باشد (البته به حد خود). [دقت کنیم که خیلی از کارها برای بنده و شما گناه محسوب نمی‌گردد، اما برای اولیاءالله و در رأس آنها پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، گناه محسوب می‌گردد].

هفت – اما عصمت کامل از هر گونه خطا، اشتباه یا فراموشی، برای همگان ممکن نیست.

 

ادامه مطلب ...