ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement
ROSHANGARAN ______________________

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 153

پرسش : آیا دردِ دل کردن با دیگران خوب است یا خیر؟ دردِ دل از یک سو سبب سبکی می‌شود، اما از سویی دیگر مستلزم بازگویی زندگی با دیگران است! اگر درست نیست، چه کنیم که سبک شویم و با این دردها چه باید کرد؟


پاسخ : مگر هر دردِ دل و یا دردِ دل با هر کسی، سبب رفع و دفع دردها می‌شود که پرسیده شود: «اگر دردِ دل نکنیم، با این دردها چه کنیم؟»؛ درد را باید با صبر و درایت درمان نمود؛ پس بازگویی نیز وقتی مفید است که مداوا بیانجامد. انسان نزد پزشک، از دردش می‌گوید تا راه‌کاری برای مداوا و بهبود پیدا کند؛ اما همین طوری در کوچه و خیابان، به هر رهگذری نمی‌گوید که دلم، یا سرم، یا دست و پایم درد می‌کند! دردِ دل نیز همین‌طور است.

اساساً سخن گفتن، در هر موضوعی که باشد، آداب بسیاری دارد؛ چرا که از یک سو "گفتن"، خروجی و نماد فکر، ذهن، شاکله و شخصیت انسان است، چنان که "دیدن و شنیدن" ورودی‌های اوست، و از سویی دیگر، هر سخنی لابد مخاطب یا مخاطبینی دارد، پس در فکر، ذهن و دل دیگران، تأثیر [مثبت یا منفی] می‌گذارد.

سه اصل در سخن گفتن:

"‌دردِ دل"، فقط یکی، و از کمترین موارد سخن گفتن می‌باشد؛ خبر – گزارش – شرح – تبیین - تدریس – تذکر – موعظه – تبلیغ – طنز – قصه – خاطره - امر به معروف و نهی از منکرهای روزمره (این کار را بکن، آن کار را نکن) و ... نیز از موضوعات سخن گفتن می‌باشد.

بنابراین هر کسی باید دقت کند که "چه می‌گوید" – "به کی یا چه کسانی می‌گوید" و "چرا می‌گوید".

اگر این سه اصل، در سخن گفتن رعایت شود، انسان عاقلانه، حکیمانه و بصیرانه سخن می‌گوید و اگر رعایت نشود، انسان دچار انواع خطاگویی‌ها، از قبیل: بیان تخیلات غیر واقعی – دروغ – تهمت – غیبت – شعار تو خالی – ریا – شایعه پراکنی - ... و در یک کلمه "حرفت مفت" که در قرآن کریم از آن به "لَهوَ الحَدیث" یاد شده می‌گردد.

« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ » (لقمان، 6)

ترجمه: و برخى از مردم کسانى‏ اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى[هیچ] دانشى از راه خدا گمراه کنند و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.

بنابراین، نقل یک قصه‌ای که الزاماً و عیناً واقعیت خارجی ندارد، می‌تواند بسیار مفید و پندآموز باشد، و بیان یک واقعیت، اما بی‌جا و بی‌مورد، می‌تواند گوینده را متهم به سبک عقلی نماید و یا شنوندگان را دچار تألمات و دغدغه‌های بی‌مورد نموده و یا حتی منحرف سازد!

‌دردِ دل

‌گاهی انسان به خود القا می‌کند که با "دردِ دل" سبک می‌شود؛ اما همیشه اینطور نیست و چه بسا بازگویی و تکرار ‌"دردِ دل"، سبب تازه شدن آن گردد و بر گرفتگی قلب، خاطر و تألم روانی نیز بیافزاید.

  ادامه مطلب ...

شبهه 152

پرسش : با توجه به نظریه تکامل که برخی موارد و بخش‌های آن اثبات شده، چگونه وجود حضرت آدم را اثبات می‌کنید و مدعی می‌شوید که حضرت آدم پدر همه مردم است؟


پاسخ :  آیا علم و یا حتی نظریه‌ی تکامل، تردید دارد که نسل هر موجودی، به اولین آنها می‌رسد؟! بالاخره حتی اگر جهشی نیز صورت گرفته باشد، آدمی پدید آمد که نسل بشر امروزی از اوست.

شاید جریانات سیاسی را بتوان با شعار پیش‌برد و یا فرهنگ‌ها را نیز بتوان با تبلیغ شعارها دگرگون نمود، اما با شعار در علم و معلوم، هیچ تغییری ایجاد نمی‌گردد و ساحت علم، مبرای از جنجال‌های شعاری و تبلیغاتی می‌باشد.

●- در نظریه‌ی تکامل، چه چیزی اثبات شده و چه نظریه‌های هنوز اثبات علمی نشده است؟ بدیهی است که آن چه اثبات شده، دیگر نظریه نیست، بلکه "علم" است و آن چه اثبات نشده، هنوز در عرصه‌ی "نظریه" باقی مانده است!

●- حال چرا ما باید فقط به این دلیل که غربی‌ها نظریه‌ای داده‌اند، قبل از آن که اثبات علمی کنند، بپذیریم و تبعیت نماییم و برای ردش دلیل و اثبات بیاوریم؟! این نیز نوعی دیکتاتوری است، دیکتاتوری نظری!

●- نظریه، مقدمه‌ی علم می‌باشد؛ لذا موضوعی جهت بررسی، مطالعه، تحقیق و کنکاش علمی می‌باشد؛ اگر ثابت شد، می‌شود "علم" و علم حق است و قابل تبعیت؛ اما تا ثابت نشده، صرفاً نظریه، ظنّ و گمان است و ظن و گمان، قابلیت بررسی دارند، اما قابلیت پیروی ندارند.

●- "ایسم"ها (هگلیسم، داروینیسم، فرویدیسم، مارکسیسم، کمونیسم، اگزیستانسیالیسم، اومانیسم و ...)، همه اسم‌هایی هستند که صاحبان نظریه‌ها و پیروان آنها روی شاکله و مجموعه‌ی نظریه‌‌ها، گمان‌ها و خیالات خود گذاشته‌اند، اما مگر هر آن چه آخرش "ایسم" آمد، علمی می‌شود؟!

«إِن هِی إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى » (النجم، 23)

ترجمه: [اینها] جز نام‌هایى بیش نیستند که شما و پدرانتان نامگذارى کرده‏‌اید [و] خدا بر [حقانیت] آنها هیچ دلیلى نفرستاده است [آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواه‌شان است پیروى نمى‌کنند با آنکه قطعا از جانب پروردگارشان هدایت برایشان آمده است.

نظریه تکامل:

●- اگر چه علوم تجربی، پس از تحقیق در مورد نظریات، به کشفیاتی می‌رسد، و دانشمندان تحت موضوعی خاص، مطالبی را تدوین و تقریر می‌کنند، اما الزاماً تمام مطالب آنها جدید نیستند.

  ادامه مطلب ...

شبهه 151

 

پرسش : این دنیا کمی برایم تو خالی و بی‌اهمیت شده است و هدف از این خلقت را واقعا نمی‌دانم! بی‌عدالتی ذهن مرا مشغول کرده، نوجوان گرسنه‌ای که خوراک لاشخورها می‌شود، چگونه خدا و امام زمانش را بشناسد؟!


پاسخ : موضوعات را در ذهن از هم تفکیک نمایید تا ذهن دچار خلط مبحث نگردد و به پاسخ برسد، سپس پاسخ‌ها را در راستای هم قرار دهید تا نتایج کلی حاصل گردد.

تعریف دنیا و اهمیت آن، آخرت و چگونگی آن، اسلام شناسی و معرفت امام، بی‌عدالتی و گرسنگی و ...، مبتنی بر شکم‌های سیر یا گرسنه نمی‌باشد که دیدن این تفاوت‌ها، در شناخت ایجاد اختلال نماید! مضافاً بر این که شناخت عقلی را با احساسات و عواطف و ... نمی‌شود در هم آمیخت.

اجازه دهید یک مثال ساده بیان شود: فرض نمایید که عده‌ای جوان و میانسال و در سطوح مختلف علمی، راهی شده‌اند تا کوهی را در منطقه‌ای بشناسند. این کوه، شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی دارد، چه آن را بشناسند و چه نشناسند و با چگونگی شناخت افراد متفاوت نیز وضعیت کوه تغییر نمی‌یابد؛ چنان که اگر تمامی کوه‌شناسان با تجهیزات کامل به کوه رفته باشند، و شکم‌شان سیر باشد، اما آنجا چند نفر را ببینند که از گرسنگی در حال جان دادن هستند، باز هم در موجودیت کوه و شاخصه‌هایش هیچ تغییری ایجاد نمی‌گردد؛ بلکه آدمیت، شعور وجدان افراد مورد امتحان قرار می‌گیرد.

در زیر این آسمان، هر اتفاقی می‌افتد، حتی ممکن است که پیامبر یا امامی را سر ببرند، اما خورشید از مدار خود خارج نمی‌شود و به وقتش غروب و فردایش طلوع می‌کند.

بنابراین، شناخت دنیا و آخرت، مبتنی بر سیرها و گرسنگان نمی‌باشد. نه شکم سیر دلیل ایجابی یا سلبی از توحید و معاد می‌باشد و نه شکم گرسنه.

الف – "دنیا" اگر به عنوان هدف غایی در نظر گرفته شود، [همانطور که مرقوم نمودید، و البته نه کمی، بلکه کاملاً]، تو خالی، بی‌ارزش و بی‌اهمیت است، چرا که هم خودش فانی است و هم ساکن آن فانی می‌باشد. لذا دنیا‌گرایان، به پوچی می‌رسند، حال خواه دانشمندان فلسفه، انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و ... باشند، خواه مردم عوام. خواه تعریف از دنیا به "پوچی" را در قالب "ایسم"های گوناگون (نهیلیسم، اومانیسم، فرویدیسم، فمینیسم ...) و با جملات پیچیده ارائه دهند و یا به سادگی بگویند: «دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ»!


 

ادامه مطلب ...

شبهه 150


پرسش : برخی که مرتکب گناهان کبیره نیز می‌شوند، می‌گویند: شما حق ندارید در رابطه با دیگران قضاوت کنید، هر کس دیگری در شرایط من بود نیز چنین می‌نمود. آیا قضاوت ما، نشانه درک نکردن شرایط طرف مقابلمه؟

پاسخ : چطور خودش در مورد دیگرانی که مرتکب چنین گناهانی نشده‌اند، قضاوت نموده و می‌گوید: «اگر جای من بودند، چنین می‌کردند»؟!

مگر می‌شود که هر کسی هر خطایی که دلش خواست را انجام دهد، بعد بگوید: کسی حق قضاوت در مورد من را ندارد؟! آیا این خودش "قضاوتی بر مبنای جهل و نیز تکبر" نمی‌باشد؟!

●- بارها به صورت مشروط توضیح داده شده که شعار «ما حق قضاوت نداریم – شما حق ندارید در مودر دیگران قضاوت کنید و ...»، یک دروغ محض و البته فریبی هدفدار می‌باشد.

فرافکنی این شعار پوچ و غلط، از فرهنگ و ایسم‌های غربی شروع شد که البته اهداف اصلی آنها سیاسی بوده و می‌باشد. می‌خواهند القا کنند که شما حق ندارید بگویید: «این رژیم سلطه‌گر است، آن رژیم غاصب است، آن یکی جنایتکار است و ...»؛ و توجیه این است که شما از خیلی چیزها آگاه نیستید.

این توجیه غلط، برای تطهیر جنایتکاران و جنایات‌شان که ابتدا توسط جامعه‌شناسان و ایسم‌سازان شکل گرفت، به این نتیجه ختم شد که اوباما رئیس جمهور امریکا، در سفر به ژاپن، به جای اظهار تأسف و ... در مورد به کارگیری بمب هستی در هیروشیما و ناکازاکی و قتل عام صدها هزار نفر، گفت: «ما پشیمان و متأسف نیستیم، در آن موقع کاری را که باید انجام می‌دادیم انجام دادیم – شرایط آن روز چنین ایجاب می‌کرد»!

مقدمه‌ی این تفکر غلط، از مباحثی چون: ارزش و ضد ارزش نداریم – چیزی به نام اخلاق نداریم – باید و نبایدی در کار نیست و ... شروع شد که همه ریشه در اندیشه‌ی اومانیستی و روش ماکیاولیستی دارد؛ و سپس به طرق گوناگون، در اقشار متفاوت مردم دنیا، رواج داده شد.

●- در همین جمهوری اسلامی ایران، ناگهان یک هجمه‌ای راه افتاد و از مجری گرفته، تا بازیگر سینما، تا ورزشکار و ...، به صورت همزمان شعار دادند که «ما حق قضاوت نداریم» و چون ما مردمانی معقتد به خداوند متعال هستیم، از همین راه وارد شده و گفتند: «قضاوت فقط حق خداست»! در صورتی که حق تعالی به بشر، دستور قضاوت بر اساس عدل و قسط داده است.

 

ادامه مطلب ...

شبهه 149


پرسش : امام صادق علیه السلام بهتر است یا ادیسون؟ نه از لحاظ عصمت و امامت، بلکه خدمت به مردم و علم


پاسخ :  این شبهه، به صورت مستمر و البته هر بار با انشایی، اذهان عمومی (به ویژه دانش‌آموزان و دانشجویان) را هدف می‌گیرد! و دانش‌پژوهان دقت کنند که چرا اینگونه مباحث، بیشتر نسبت به امام صادق علیه السلام حساسیت نشان می‌دهند؟!

پس، ابتدا دقت نمایید که اساساً چرا چنین مقایسه‌‌ی بی‌ربطی به اذهان القا می‌گردد؟! مگر مردم مجبور مانده‌اند که بین این دو یکی را انتخاب کنند که مجبور باشند این دو را با هم مقایسه نموده و به داوری بنشینند و یکی را برگزینند؟! یا ناراحتند که ما چرا امامان بر حق داریم، و امامان آنها بر باطل هستند و می‌خواهند بگویند: یک مخترع در علوم تجربی و ابزار مادی، بهتر از یک امام هدایتگر انسان و جوامع بشری می‌باشد؟!

●- مقایسه‌ها همیشه باید هم به لحاظ "موضوع" و هم به لحاظ "محمول"، سنخیت داشته باشند؛ حال اگر یکی از خودتان که تحصیل‌کرده و مهندس برق هستید، بپرسد: الکتریک بهتر است یا الکترونیک، فیزیک بهتر است یا شیمی، پزشکی بهتر است یا نجوم و ...؟ چه پاسخی به او خواهید داد؟ خواهید فرمود: که این مقایسه‌‌ی شما بسیار بی‌ربط است!

حال به نکات انحرافی اینگونه شبهاتی که البته بسیار در فضای مجازی رواج یافته دقت فرمایید:

الف – آیا دو شخص و شخصیت با هم مقایسه می‌شوند، یا دو موضوع علمی؟!

الف /1 – اگر دو شخصیت با هم مقایسه می‌شوند، چرا "عصمت و امامت" حذف می‌شود؟!

الف / 2- اگر دو موضع علمی مقایسه می‌شوند، علم ادیسون در حوزه‌ی برق، با کدامیک از علوم امام معصوم، که دارای علم لدنی است، مظهر اتمّ اسماء الله [از جمله اسم علیم] است، خلیفة الله و پیشوای دانشمند و عوام است، مقایسه می‌گردد و با چه میزانی معلوم می‌شود که کدام بیشتر است؟! با تعداد لامپ‌های ساخته شده در دنیا، یا تعداد گوشی‌های تلفن؟!

ب – "خدمت به علم" یعنی چه؟ علم برای علم، یا هنر برای هنر و ...، یعنی چه؟! کنار گذاشتن انسان و جامعه، از دستاوردهای علمی انسان چه معنایی دارد؟ به میدان آوردن انسان، و هدف گرفتن جسم و نفس او، و آن هم فرد گرایانه (اومانیسم) یعنی چه؟!

ب /1 – موضوع "علم" هر چه می‌خواهد باشد و مقدار کشف و حصول آن نیز هر چقدر می‌خواهد باشد، بالاخره علوم وحی (قرآن کریم) باشد – یا علوم تجربی و ...، همه برای رشد و تعالی انسان و بالتبع جامعه می‌باشد. مخاطب خداوند علیم در قرآن مجید، انسان است – مخاطب خداوند متعال در کتاب طبیعت که به قلم خلقت نوشته شده، انسان و بالتبع جامعه می‌باشد - فرمود زمین و آسمان و هر چه در آنهاست را مسخر (رام) شما کردم، تا نشانه‌ها را بشناسید و راه یابید. پس علم برای علم و خدمت به علم، یعنی چه؟

ب /2 – واژه‌ی "خدمت به علم"، یک اصطلاح است که چون منظور را می‌رساند، کسی معترض نمی‌گردد؛ بله منظور، خدمت به رشد علمی بشر است؛ وگرنه کسی نمی‌تواند به خود "علم" خدمتی کند!

"عِلم"، تجلی "عَلیم"، در "عالَم" است و همه نشانه (عَلَم) است، لذا امروزه آن چه خداوند متعال از همان ابتدا به بندگانش آموخت را کمی فهمیده‌اند و با حذف علیم می‌گویند: «هر چه هست نشانه است، و علم چیزی جز نشانه‌شناسی نیست»، منتهی جهت نشانه‌ها را در دوری تسلسلی به همان نشانه‌ها (دنیا) باز می‌گردانند!

ج– "خدمت به مردم" یعنی چه و مصادیق آن کدام است؟ چه کسی گفته اختراع لامپ خدمت به مردم است و پزشکی نیست؟ مهندسی ساختمان خدمت است، الکترونیک نیست؟ شیمی و داروسازی خدمت است، اما حقوق و ادبیات نیست؟! چه کسی گفته که خدمت پزشک یا مهندس برق، بیشتر و ارزشمندتر از خدمت رفتگر است؟!

ج /1 - اگر ادیسون خانه‌ای نداشت که ساکن شود، مدرسه‌ و معلمی نداشت که تحصیل نماید، کتاب‌هایی نداشت که مطالعه کند، آزمایشگاهی نداشت که تجربه کند، نانی نداشت که بخورد، آبی نداشت که بنوشد، لباسی نداشت که بپوشد، چه می‌کرد و چه چیزی را کشف یا اختراع می‌نمود؟! حالا اگر پرسیده شود: ادیسون بهتر است یا سوپور، کشاورز، معلم، بنّا و نانوا؟ پاسخ چیست؟!

نکته:

پس با دقت توجه نمایید که این مقایسه‌های بی‌ربط، فقط جنبه‌ی شبهه‌پراکنی و ضد تبلیغی دارد، آن هم بسیار سبک و بی‌منطق.

  ادامه مطلب ...

شبهه148

پرسش : احساس می‌کنم در دین ما به زنان ظلم شده است؟ آیا می‌شود تفاوت جایگاه زن و مرد در اسلام را بیان نمایید. 


پاسخ :  البته که [در چند جمله] نمی‌شود، چون چند کتاب نگارش لازم دارد. اما می‌شود به حدّ این مجال کوتاه، به نکاتی اشاره نمود. 

 ابتدا دقت و توجه شود که یا کسی معتقد به خدا و اسلام هست یا نیست. اگر نیست، دیگر هیچ فرقی ندارد که کدام قوانین را بپذیرد، هر کس هر کاری دلش خواست می‌کند و عاقبت همه به یک نقطه فنا رسیده و می‌پوسند و بحث تمام است. اما اگر کسی اعتقاد دارد، باید بداند که ظلم به خدا راه ندارد و خدایی که فرض ظلم به او او روا باشد، اصلاً خدا نیست. پس احکام شریعت‌اش نیز از منبع علم و حکمت اوست که کمی، کاستی، نیستی، نقص، جهل و ... که ظلم حاصل آنهاست، به او راه ندارد. لذا ممکن است که ما حکمت برخی از احکام را ندانیم، اما باید جهل خود را محکوم کنیم، نه این که آن را اصل گرفته و العیاذ بالله خدا را محکوم به ظلم کنیم. آیا مخلوق فهمیده که عدل و ظلم چیست و چگونه محقق می‌شود و خالقش نمی‌داند؟!

جالب است بدانید که بسیاری از مردانی که در عشق شکست خورده‌اند و یا پس از ازدواج کارشان به طلاق کشیده شده است و یا ... (که برخی با این پایگاه نیز از طریق ایمیل مرتبط می‌شوند) ، می‌گویند احکام اسلامی به نفع زنان است.

باید دقت شود که انسان (چه زن و چه مرد) دو شأنیت دارد. یکی «انسان» بودن و قوانین مربوط به امکان به فعلیت رساند استعدادها و قوای رشد انسانی اوست، از این لحاظ خداوند فرقی بین زن و مرد قائل نشده است و آیات قرآن کریم در خصوص مسائل انسانی (جایگاه انسان، رشد یا هبوط، ایمان یا کفر، شرک و نفاق، اخلاق و ...) هیچ فرقی با هم ندارند.

اما، شأن دوم موقعیت فردی و اجتماعی هر کدام است که به جنسیت آنها مربوط می‌شود و هر کدام در کارگاه هستی نوع خلقت، توان‌ها و بالتبع جایگاه و وظایفی دارند که دیگری فاقد آن است. در این جا برخی از احکام حقوقی و قوانین، متناسب با نظام خلقت و جایگاه و تکالیف مربوطه متفاوت می‌شود، تا آنجا که حتی گاه احکامشان در طهارت، نماز و روزه نیز فرق‌هایی پیدا می‌کند.

در این عرصه، برخی احکامی که امتیازی برای زن دارد را می‌خوانند و می‌گویند که اسلام به نفع زنان است، به عنوان مثال: تقریباً ماهی یک هفته از نماز معاف هستند - نفقه آنها بر عهده‌ی پدر یا شوهر است - در برخی موارد شهادت در مورد خودشان کفایت است و شهود دیگری نمی‌خواهند - بهشت زیر پای مادران است - در عقد ازدواج، ایجاب از طرف زن است و فقط قبول از طرف مرد است – شوهرداری آنان برابر با جهاد است – وضع حمل‌شان مانند حج یا شهادت سبب ریخته شدن گناهانشان می‌گردد = در برخی از احکام زن برابر مرد ارث می‌برد و در برخی حتی بیشتر از مرد سهم می‌برند – جهاد (جنگ) بر آنان واجب نیست - قضاوت بر آنان واجب نیست – اگر در ایام ماه مبارک مرد همسرش را مجبور به مجامعت نماید، کفاره هر دو بر مرد واجب است، اما اگر زن همسرش را مجبور نماید، فقط کفاره خودش بر او واجب می‌شود و مرد باید کفاره خود را بدهد و ... .

برخی دیگر احکام مربوط به مردان را می‌خوانند و می‌گویند که اسلام به نفع مردان است، مثل این که حق طلاق و حضانت اولاد با مردان است، قیمومیت خانواده با مردان است، ارث پسر دو برابر دختر است، مقدار دیه فرق دارد، دختر باکره برای ازدواج باید اذن پدر یا پدر بزرگ پدری را داشته باشد و ... .

البته باید دقت داشت که در این احکام نیز حقوق زنان رعایت شده است. به عنوان مثال دیه‌ی قتل مرد که دو برابر زن است، به بازماندگانش (خانواده) می‌رسد نه به جنازه‌ی خودش. یا مثلاً می‌توان احساسات مادری را پیش کشید و گفت: چرا حضانت فرزندان بر عهده پدر است؟! اما می‌شود به احکام حقوقی نگاه کرد گفت: اسلام زن را از نگهداری، همراه داشتن، مجبور شدن به کار کردن و تدارک نفقه فرزندان و ... فارغ و معاف کرده است تا بتواند پس از طلاق کاملاً آزاد باشد و اگر خواست شرایط مناسب‌تری برای ازدواجی دیگر داشته باشد و یا اذن پدر برای دختر باکره که مرد و شوهر را تجربه نکرده است، برای این است که در کنار احساسات و لطافت دختر که مرد که عقلش بر احساساتش می‌چربد و در ضمن مرد شناس هست، قرار گیرد تا دختر عاقلانه تصمیم بگیرد و فریب نیز نخورد.

 

پس دقت داشته باشیم که در برخی از احکلام تفاوت هست و باید هم باشد، اما تبعیض به معنای ظلم وجود ندارد، بلکه احکام باید متناسب با نظام خلقت، جایگاه هر کدام و نیز تکالیف هر کدام در کارگاه آفرینش باشد و اگر احکام طرفین عین هم باشد، به هر دو ظلم شده است.


www.x-shobhe.com