ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش: چگونه قرآن از 1400سال پیش تا کنون تحریف نشده است؟ لطفا پاسخ کامل و جامعی بفرمایید. اغلب همکلاسیهایم دچار این شبهه هستند و ما نیز علم پاسخگویی به آن را نداریم. لطفا طوری توضیح بفرمایید که برای عموم به اثبات برسد و به اعتقاد برسند. هر چند میدانم که قرآن نیازی به اثبات شدن ندارد.
پاسخ: ابتدا لازم است چند نکتهی مهم مورد توجه قرار گیرد:
1- همکلاسیها، حق دارند که دلیل بخواهند. برای بشر، همه چیز نیاز به اثبات شدن دارد؛ حال گاه با دلایل و براهین عقلی و علمی به اثبات میرسد؛ و گاه با شهود به اثبات میرسد؛ و حتی گاه با حسهای دیگر [اگر چه همه برای اثبات به عقل ارجاع داده میشود؛ حس اثبات و نفی ندارد]. مثلاً وقتی انسان با چشمش دید که رنگ برگ درخت سبز است، یا در پاییز زرد شده است، دلیل و برهان دیگری نمیخواهد – یا وقتی با بدنش احساس نمود که هوا گرم یا سرد است، دلیل و برهان دیگری نمیخواهد، چرا که همین شهود و یا حس، خودش بهترین دلیل و برهان، برای درک و وجدان نمودن آن است. گاهی هم نیاز به دلیل و برهان عقلی یا همان استدلال وجود دارد. مثل این که خداوند متعال برای عقل سلیم، سؤالات فراوانی مطرح میکند، از جمله آن که «آیا خودت خالق خودت و عالم هستی میباشی، یا دیگران مِثل تو خلق نمودهاند – پس خالقی وجود دارد که مثل مخلوقات نمیباشد».
●- خداوند سبحان، با این که همه جا، و حتی در وجود خودمان مشهود است، و گاه رسولانش در پاسخ به منکرین و شک کنندگان میگفتند: «أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ – مگر (آیا) در وجود الله که خالق و گسترش دهنده (باز کننده) آسمانهای زمین است، شکی هست؟! / ابراهیم علیه السلام، 10»، باز هم دلایل و براهین بسیاری اقامه نموده است. چنان که در همین آیه نیز اشاره به « فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ »، خودش یک برهان عقلی و شهودی میباشد.
2- بنابراین، وحی بودن و تحریف نشدن قرآن کریم نیز دلیل و برهان میخواهد؛ چنان که خداوند متعال، خودش برای اثبات آن، دلیل و برهان اقامه نموده است.
منتهی قبول عقل به واسطه دلیل و برهان نیز ساختاری دارد که تخطی از آن، آدمی و موضوع بحثش را از عقلانیت خارج میکند. به عنوان مثال: فرض کنید کسی وجود معلمی را قبول نداشته باشد، یا اصلاً نداند که معلم به چه کسی گفته میشود، بعد بگوید: «به من اثبات کن که او خوب درس میدهد»؟! مگر میشود بدون شناخت و قبول "فاعل"، راجع به "فعل" او بحث نمود و دلیل اقامه کرد؟ فرض کنید: کسی خداوند سبحان را قبول نداشته باشد و بگوید: «به من اثبات کن که او رحمان و رحیم است»؟!
قرآن مجید نیز فعل خداوند است، کلام خداوند است، نازل شده از سوی اوست؛ پس اول باید وجود خداوند خالق، علیم، حکیم، هادی، قادر، مالک و رب به اثبات رسد، بعد راجع به محفوظ ماندن کلامش از تحریف بحث شود! بسیاری از این شک و شبهههای ثانوی، به خاطر ضعف شناخت و ایمان توحیدی میباشد.
3- شما میتوانید با ارائهی دلایل، براهین و مستندات، موضوعی را به اثبات برسانید، اما نمیتوانید به اعتقاد برسانید؛ یعنی کاری کنید که مخاطبین شما معتقد شده و ایمان بیاورند! به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود: «تو نیز نمیتوانی چنین کنی»؛ چرا که «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ – تو سلطهای بر آنان نداری / الغاشیة، 22».
پس، شناخت یک مقوله است، و اعتقاد و ایمان مقولهی دیگری است؛ ابلیس لعین نیز خدا را میشناخت، اما ایمان نیاورد و عصیان کرد. منتهی، منکران به رغم آن که لابد علم ندارند که منکرند، ژست علمی میگیرند و ما گمان میکنیم که اگر یک یا چند دلیل عقلی بیاوریم، آنها بسیار صادق هستند و میپذیرند.
البته شما همکلاسیهای عزیز را که جویای علم و به دنبال دانستن و فهمیدن میباشند، با مهربانی و زبان خوش، با دوستی و محبت، راهنمایی کنید؛ بحث کنید، دلیل بیاورید، به فکر کردن وادارید، اما اینها هیچ کدام دلیلی نیست که حتماً ایمان و اعتقاد بیاورند!
تحریف متون:
الف - مگر هر کتابی که قدیمی باشد، حتما باید تحریف نیز شده باشد که میگویند: چطور قرآن کریم پس از 1400 سال تحریف نشده است؟!
امروزه محققان دریافتهاند که تاریخچه نوشتن، به هزارههای (نه قرون) هفتم و هشتم پیش از میلاد میرسد، و از همان زمان نیز روشهایی برای ماندگاری نوشتارها به کار میبردند، از جمله نوشتن روی لوح از خاک رس، ابریشم، سفال، پاپیروس ... و حتی تابوت.
اکنون نوشتارهایی در اختیار بشر است که تاریخ آن به 2600 سال پیش از میلاد میرسد، یعنی حدود 5 هزار سال پیش – اگر آثاری از دوران افلاطون، ارسطو، سقراط و ... باقی نمانده باشد، چگونه امروزه میگویند: «این نظریهی افلاطون یا ارسطو ...» میباشد؟! پس 1400 سال، مدت زیادی نیست.
ب – هیچ سند روشنی، با یک کلمهی «شاید»، خدشهدار نمیشود. بالاخره کسی که مدعی وقوع تحریف است و یا احتمال آن را میدهد و شک میکند، باید دلایل، شواهد و قرائنی داشته باشد، نه این که متنی را حتی یک بار هم نخوانده باشد، بعد با ژستی محققانه بگوید: «شاید تحریف شده باشد»؟! به او میگویند: اولاً متن را بخوان و بگو کجایش به نظرت تحریف شده میرسد؟! ثانیاً دلیل یا سند موثقتری بیاور که بر اساس آن احتمال تحریف داده باشی؟! ثالثاً اگر شک داری، تو باید بروی بررسی کنی که آیا تحریف شده است یا خیر؟! نه این که اصلاً به کتاب و متنی رجوع نکنی و بگویی: «به من ثابت کنید که تحریف نشده است»؛ این یک تکبر جاهلانه است!
حفظ وحی:
محافظت خدا از وحی و کلامش نیز پس از شناخت و باور خداوند سبحان مطرح میباشد.
زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست، همه مخلوقات و آیات الهی هستند، همه مخلوق و مُلک او هستند؛ حال آیا خدایی که این نظام خلقت را با این عظمتش خلق کرده و حفظ نموده و مینماید، [العیاذ بالله]، نمیتواند از تحریف کلامش توسط بشر، محافظت نماید؟!
●- بشر جاهل و کافر، ادعاهای فراوانی دارد، حتی به جایی میرسد که [چون ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس]، خدا را انکار نمینماید، بلکه میگوید: «او با تمامی قدرتش هست، ولی من به جنگش میروم و شکستش میدهم»! ادعای تمامی شیطان پرستان، از گذشته تا کنون و این عصر که در قالب تشکیلاتهای بزرگ و پیچیدهای چون "فراماسون یا صهیونیسم بین الملل" فعالیت دارند، همین بوده و هست. هیچ کدام منکر وجود او نیستند، بلکه به جنگش رفتهاند! این باور غلط و جاهلانه را به خود و دیگران القا کردهاند که خدا هست، خالق هم اوست، اما دستش بسته است! «[وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ – و یهود گفت: دست خدا بسته است / المائدة، 64]، و ما هر کاری که دلمان میخواهد، میتوانیم انجام دهیم؛ حتی میتوانیم به جنگ خدا رفته و شکستش دهیم»!
خب، این دیگر اوج جهالت، تکبر، لجاج و عناد است؛ و با هیچ دلیل و برهانی معالجه و برطرف نمیشود.
بنابراین، همانگونه که زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، همه خلق خدا و تحت مالکیت و ربوبیت اوست، و حفظ آنها نیز با خودش میباشد، حفظ کلامش [وحی] نیز با خودش است و نه با ما! لذا فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ - ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم! / الحجر، 3».
حفظ کتب آسمانی و قرآن مجید:
بنابراین، خداوند متعال، نه تنها قرآن کریم، بلکه تمامی وحی را از تحریف شیاطین جنّ و انس مصون داشته است؛ چنان که وحی به حضرت ابراهیم علیه السلام را با وحی همان به حضرت موسی علیه السلام حفظ نمود، و تورات را با وحی مجدد به انجیل حفظ نمود و هر دو کتاب را با وحی همان به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله (قرآن عظیم) حفظ نمود؛ چنان که بارها متذکر گردید که این کتاب، تصدیق کنندهی همان کتابهای پیشین، تورات و انجیلی است که در دست خودتان است:
«وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ» (فاطر، 31)
ترجمه: و آنچه از کتاب به سوى تو وحى کردهایم خود حق [و] تصدیق کننده [کتابهاى] پیش از آن است قطعا خدا نسبت به بندگانش آگاه بیناست.
بهترین دلیل:
بهترین دلیل بر محفوظ بودن قرآن کریم از تحریف، همان است که خداوند متعال خود بیان نموده است. میفرماید: «مِثل آن را بیاورید»!
دقت شود که مقولهی "تحریف" نسبت به قرآن مجید، یعنی بشر چیزی از آن را تغییر داده باشد، حذف و اضافه کرده باشد، و بگوید این وحی است! پس تحریف کار بشر است.
خداوند متعال میفرماید: به شما عقل دادم، علم و حکمت دادم، بیان و قلم دادم، لذا حرف میزنید، کتاب مینویسید، شعر میسرایید، حکایت (قصه) میسازید، تاریخ واقعی را به نگارش در میآورید، علوم گوناگون را در کتب متفاوت به رشتهی تحریر درآورده و تألیف میکنید؛ این کتاب [قرآن حکیم] نیز از همین حروفی است که شما استعمال میکنید، پس اگر در وحیانی و تحریف نشدن آن شک دارید، یا باید در آن تناقض و اختلافات فاحش بیابید، و یا تمامی امکانات خود را جمع کنید و مثلش را بیاورید و اگر نمیتوانید، ده سوره یا حتی یک سوره بیاورید. و اگر نتوانستید، اذعان کنید که کار بشر نیست.
نکته:
نکته مهم این است که بحث بر سر یک کتاب نیست؛ بلکه بر سر این است که آیا آن چه در آمده، وحی است و یا وحی نیست و توسط بشر نوشته (تحریف) شده است. بنابراین، در این بحث، ابتدا خدا (توحید) ثابت است، و سپس بحث بر این است که آیا این آیه یا آن آیه، یا کل کتاب، کلام خدا هست یا نیست؟! از اینرو، خداوند متعال در آیات تحدی، تأکید میکند که « یا مثلش را از جانب خدا بیاورید» و یا «به غیر از جانب خدا و وحی، مثل آن را بیاورید»؛ و اگر نه قادر بودید که از خداوند سبحان وحی اخذ نمایید و نه قادر بودید که خودتان مثل آن را بیاورید، دیگر چه جای شک و شبههای میماند؛ مگر عناد و لجاج؟! که آن دیگر کار عقل نیست که شما دلیل و برهان بیاورید تا رفع گردد، بلکه کار "نَفس" است.
www.x-shobhe.com