ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : برهان و فلسفه مرگ و حیات انسان چیست؟ چرا انسان به دنیا بیاید و زجر بکشد وعبادت کند وآخر هم بمیرد و بپوسد و اگر عبادت واطاعت خدا نکند جهنم میرود؟
اصل پرسش در مورد فلسفه، یا بهتر بگوییم حکمت «مرگ و حیات»، نه تنها خوب است، بلکه پرسش ذهن هر انسان عاقلی هست و باید باشد؛ تا در آن تفکر کند، حقایق را بشناسد، و بر اساس این دانش راه یابد.
اما در ادامه، پرسش مبتنی بر قضاوتهای قطعی ولی غلط بنا شده است [انسان به دنیا بیاید و زجر بکشد وعبادت کند وآخر هم بمیرد و بپوسد و به جهنم برود]؛ چرا که انسان به دنیا نیامده تا زجر بکشد، و این زجر را خودش بر خودش تحمیل کرده است، بلکه به دنیا آمده تا "زحمت" بکشد، تلاش کند و رشد نماید؛ تفاوت بسیاری بین "تلاش و زحمت"، با "زجر" وجود دارد و آن چه برای انسان زجرآور است، حرکت بیهدف، در جهت خطا (گمراهی) و در مسیر ناهموار است، نه در صراط مستقیم، جادهای روشن و با هدفی معلوم.
مضافاً بر این که "انسان هرگز نمیمیرد و نمیپوسد"، بلکه مانند گذر از دوران جنینی، نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی و ...؛ از "مرگ" نیز گذر میکند و به راهش ادامه میدهد.
مرگ:
بنابراین، انسان هرگز به معنای نیست شدن نمیمیرد، بلکه فقط روحش از بدنش مفارقت میکند و این بدن خاکی است که میپوسد، نه انسان. ده سال پیش ما، پنج سال پیش ما، پنج دقیقهی پیش ما، حتی لحظاتی که جملات قبلی را میخواندید، مُرد و بازگشتی هم نیست؛ اما الحمدلله هستیم و با گذر از گذشته، به سوی آینده در حرکتیم.
در قرآن کریم نیز چه برای اهل بهشت و چه برای اهل جهنم، تصریح شده که انسانها هرگز به معنای فنا شدن و به عدم رفتن، نمیمیرند و نمیپوسند:
در مورد اهل بهشت فرمود:
« لَا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَى وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ » (الدخان، 56)
ترجمه: در آنجا جز مرگ نخستین مرگ نخواهند چشید و [خدا] آنها را از عذاب دوزخ نگاه مىدارد.
و در مورد اهل جهنم فرمود:
« الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى * ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى » (الأعلی، 12 و 13)
ترجمه: آنگاه نه در آن مىمیرد و نه زندگانى مىیابد * همان کس که در آتشى بزرگ در آید.
مرگ "چشیدنی" است، پس لابد انسان هست که آن را میچشد. « کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ - هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى ما بازگردانیده خواهید شد / العنکبوت، 57».
حکمت حیات و مرگ:
این قبیل پرسشها را باید از خداوند متعال جویا شد و سپس به پاسخ او توجه نمود. مگر انسان خودش میتواند بفهمد که از کجا آمده و چرا؟ و به کجا میرود و چرا؟ و در طی مسیر حرکت، چه باید بکند و چرا؟!
پرسش : اتفاقات ناخواستهای که خدا میتوانست آنها را تغییر دهد (از کنکور تا ...)، مسیر زندگی من را تغییر داد و اکنون از سر لجبازی با خدا و اتفاقات، کاهل نماز نیز شدهام، اگر چه میدانم فایدهای ندارد! میخواهم این بحث را پیگیری کنم.
پاسخ : خداوند متعال، با سرنوشتها شناخته و دوست داشته نمیشود، بلکه سرنوشتها با شناخت، ایمان و محبت به او متغیر میگردد.
تصمیم خوبی گرفتهاید، همین تفکرها و پیگیریها - البته بدون غرض سوء و پیش داوری - سبب شناخت درستتر، بیشتر و عمیقتر میگردد که خود مقدمهی ایمان قویتر و زمینهساز برای عمل صالح میباشد که البته سرنوشتها را نیز متغیر مینماید.
این که فرمودهاند اصول دین (که سه اصل توحید – نبوت و معاد ریشه آن میباشد)، تحقیقی میباشد، برای همین است که شناخت و ایمانی مبتنی بر تفکر و برهان ایجاد شود.
نگاه ما به اغلب حقایق و واقعیتهای عالم هستی و زندگی فردی و اجتماعی خودمان، نگاهی سطحی میباشد؛ حتی اگر خدایی که میشناسیم را تعریف کنیم، خواهیم یافت که بیشتر «خدای موهوم وهم خودمان است، نه خدای حقیقی». تعاریف ما از بندگی، عبادت، دعا، سرنوشت، پیامدهای مطلوب و نامطلوب و ... نیز بیشتر همینطور است.
تقدیر و مقدرات:
البته که خداوند متعال "قادر متعال و فَعّال ما یَشآء" هست، اما معنایش این نیست که کار غیر علیمانه و حکیمانه نماید و یا نظام حکیمانهای را که بر عالم هستی مستولی نموده، بر هم زند.
به همین واژهی «قادر» توجه نمایید، از "قَدر" گرفته شده، و قَدر یعنی اندازهها. او خلق نموده، او اندازهها را گذاشته و بر اساس همین اندازهها نیز ربوبیت و هدایت مینماید.
« الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى » - همان خداوندی که آفرید و منظم کرد * و همان که اندازهگیری کرد (اندازهها را گذاشت) و هدایت نمود (الأعلی، 2 و 3).
●- قرآن کریم را بخوانیم. مکرر فرمود که روزی را او میدهد، ولی به اندازه – باران را او میفرستد، ولی به اندازه و ... – بنابراین وقتی اندازههای وقوع یک امری مهیا شد، قضا (وقوع) آن حتمی میشود، خواه مطلوب ما باشد یا نباشد.
●- البته تقدیر برخی از این مقدرات، باذن الله، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، در اختیار ما قرار داده شده و برخی دیگر خیر، و در اختیار ما نمیباشد. منتهی معنایش این نیست که حتماً به ضرر ما تمام شود، اگر چه به حسب ظاهر و هم چنین دید کوتاه ما و محکهای نادرست سنجش ما، مطلوبمان به نظر نرسند، یا بالعکس. چنان که فرمود: (... وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ... - چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است / البقره، 216)
ادامه مطلب ...
پرسش : هم گفته میشود که خدا هر که را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر سختی میدهد و هم گفته میشود که همه مصائب از خود انسان است و خدا برای کسی بد نمیخواهد؟ این دوگانگی چگونه توجیه میشود؟
پاسخ :
یکی از مشکلات ما در فهم درست و دقیق آیات قرآن کریم و
آموزههای اولیاء الله این است که غالباً نه تنها با فرهنگ
قرآنی و روایی آشنایی نداریم، بلکه حتی گاه معنای کلمات و
واژهها را درست نمیدانیم و در نتیجه بسیاری از آنها را به
معانی یا مفاهیمی که در فرهنگ و ادبیات خودمان رایج شده است
معنا میکنیم و در نتیجه دچار مشکل میشویم؟
مثلاً اگر سؤال کنیم معنای کلمه «بلاء» چیست؟ میگویند:
«آزمایش». حال اگر بپرسیم: معنای کلمه «امتحان» چیست؟ باز
میگویند: «آزمایش» و اگر بپرسید: پس معنای کلمه «فتنه» چیست؟
باز هم میگویند: «آزمایش».
بدیهی است که در اینجا سؤال ایجاد میشود که پس فرق آنها چیست؟
بالاخره هر سه واژه در قرآن کریم به کار رفته است و اگر هر سه
یک معنا داشت، خوب یکی از آنها استعمال میشد. و همینطور است
معنا، مفهوم و استنباط ما از واژگانی چون «مصیبت و بلا».
الف – بلا الزاماً بد نیست:
- در یک آیه کلمه «بلا» به معنای امتحان آمده و تأکید دارد که
هم اعمال خوب بلا (امتحان) است و هم اعمام بد؛ هم خوشی بلا و
امتحان است و هم ناخوشی:
«وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِی الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ
الصَّالِحُونَ و َمِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَ بَلَوْنَاهُمْ
بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
(الأعراف، 168)
ترجمه: و آنان را در زمین به صورت گروههایى پراکنده ساختیم
برخى از آنان درستکارند و برخى از آنان جز اینند و آنها را به
خوشیها و ناخوشیها آزمودیم باشد که ایشان بازگردند.
ادامه مطلب ...