ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : میگن: اگه به فرض محال قیامتی نباشه، مذهبیها ضرر نمیکنن. خب ماهم فرض میکنیم قیامتی نیست ...؛ حال اون آدم مذهبی که از خیلی از تمایلات دنیایی، به خاطر مذهبش میگذره در صورت نبود قیامت، آیا ضرر نمیکنه؟
پاسخ : اگر چه به قول معروف "فرض محال، محال نیست"؛ اما انسان عاقل چرا باید "فرض محال" کند؛ و چرا باید "حقیقت" را رها کند و نقطهی مقابل آن را "فرض محال" نماید؟! این چه کاریست، در این عمر محدود و ظرفیت ذهنی محدود؟!
شنیدم، محققی کتابی در توحید نوشت و آن را برای تصحیح نزد عالِمی (ظاهراً علامه طباطبایی رحمة الله علیه) برد. او در ابتدا برای ورود به بحث استدلالی، نوشته بود: «فرض میکنیم که خدایی نیست»؛ آن عالم تا این جمله را خواند، کتاب را بست و به نویسنده داد و فرمود: «برو فرض کن که خدایی هست».
حال در امر قیامت نیز همینطور است، چرا انسان عاقل فرض کند که قیامتی نیست، بعد ذهنش را مشغول به این فرض محال نماید و از آن هم گذر کند و به فکر لذت بردن یا نبردن قائلین به معاد باشد؟!
اما در عین حال، چون پاسخ مبتنی بر این فرض نیز باید ایفاد گردد، نظر شما را به نکات ذیل جلب مینماییم:
●- تفاوت مؤمن با غیر مؤمن این است که هیچ گاه بر اساس فرض، نه به چیزی ایمان میآورد و نه چیزی را رد، تکذیب و تکفیر میکند. این خدانشناسان هستند که دائم از "نظریات، ظنها، گمانها و فرضیات» تبعیت میکنند، در حالی که ظنّها، فرضها و ...، مقدمه برای رسیدن به حقایق روشن است، نه تبعیت.
« وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا » (النّجم، 28)
ترجمه: آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند، تنها از گمان بیپایه پیروی میکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیکند!
●- تفکر و اندیشه (حتی تخیل، تصور و فرض) در مورد "معاد و قیامت"، پس از گذر از "توحید" صورت میگیرد، چرا که "معاد" همان بازگشت به سوی خداست.
پس کسی که میخواهد "فرض محال" نماید که قیامتی در کار نیست، ابتدا باید "فرض محال" نماید که خالقی، مالکی، ربّی و خدایی در کار نیست، در نتیجه، عالَمی در کار نخواهد بود. لذا موضوع ذهنی و سؤالی او کلاً متغیر میگردد و قبل از آن که فکر کند، حالا تکلیف لذات مؤمنین در شرایط چنین فرضی چه میشود؟ باید به تکلیف عالَم هستی و خودش در چنین شرایطی بیاندیشد که قطعاً نتیجهای جز نابودی ندارد.
روش بحث امام صادق علیه السلام در فرضیات:
مباحثات و احتجاجات اهل عصمت علیهم السلام، به ویژه امام صادق علیه السلام (که بیشتر در دسترس است) را بخوانیم تا ضمن فراگیری، بتوانیم روش تفکر و سپس بحث (با خود یا دیگران) را فراگیریم.
ابن ابی العوجاء که دهری (ماتریالیست) بود، از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: «دلیل شما بر حدوث اجسام (پدید آمدن پس از نبودن) چیست؟» این سؤال بدین دلیل بود که اثبات "حادث = پدیده بودن"، خود دلیل بر وجود "محدث = پدیدآورنده" میباشد.
امام صادق علیه السلام به ایشان فرمودند: هیچ چیز کوچک یا بزرگی را نمیبینم، مگر آن که اگر مثل خودش را به آن بیافزایی، بزرگتر میشود (مثلاً اگر به یک لیتر مایع، یک لیتر مایع افزوده شود، بزرگتر میشود) و افزودند: همین یعنی: از بین رفتن حالت اول (کوچکی) و حادث شدن و پدیدآمدن حالت دوم (بزرگی).
ابن ابی العوجاء که در مانده بود، پس از لحظاتی درنگ، گفت: حالا فرض کنیم که به هر چیزی مثل خودش را اضافه کنیم، بزرگتر نشود [همان فرض محال]، آن وقت چه پاسخ و دلیلی میآورید.
امام علیه السلام به ایشان فرمودند: این عالَم، بر اساس این قاعدهای است که من میگویم؛ اما اگر گمان کردی که [با این فرض محال] میتوانی در احتجاج بر ما غلبه کنی، به تو بگویم که: اولاً در عالم فرض نیز جایز است که اگر به هر چیزی مثل خودش را اضافه کنی، بزرگتر میشود (همین جایز بودن، کار را تمام میکند، چون چنین فرضی فقط در مورد پدیدهها جایز است) – ثانیاً این عالم بر این قاعده است، اگر قرار باشد آن عالم با آن قواعد فرضی تو باشد، لازم می آید که عالم فعلی برود (عدم) و عالم فرضی جایگزین شود (حدوث)، پس باز هم آن عالَم فرضی تو حادث است. (اصول کافی، جلد 1، کتاب التوحید – مضمون بیان گردید).
حال با همین روش، به ذهن خود (یا دیگران) دربارهی این فرض محال پاسخ دهید که:
●- این عالم، نشانه و مُعرّف خالق علیم و حکیم خودش میباشد که معلوم است کار بیهوده، لغو و عبث نمینماید، لذا یقین حاصل میشود که قیامت و معاد هست و لزومی نمیماند که به عالَم فرض محال بروم و آنجا سیر کنم؛ اما در صورت میل به این فرض نیز لازم میآید، این عالَم نباشد و عالَمِ بیمعادی جایگزینش گردد؛ که اولاً باید خالق غیر حکیمی داشته باشد و کار عبث کند و چنین موجودی نمیتواند حتی یک مگس خلق کند، چه رسد به یک عالَم؛ ثانیاً چنان عالمی فرضی، به محض پیدایش نابود میشود، پس باز همه چیز برابر میشود، چه رسد به کافر یا مؤمن.
●- اگر به فرض محال، معاد و قیامتی در کار نباشد، میماند "این عالم" و زندگی بشر در این دنیا. پس هیچ هدفی برای بشر به جز «لذت» باقی نمیماند. اما چرا فرض شده که لذت همگان باید عین هم و مساوی باشد؟! یکی از شراب، قمار، زنا، ظلم و جنایت لذت میبرده و انجام داده، دیگری لذت نمیبرده و انجام نداده؛ پس هر دو به لذت خود رسیدهاند. پس هر دو برابر میشوند.
●- اگر به فرض محال "معاد و قیامتی در کار نباشد"، لذت نیز معنا و مفهومی ندارد، چرا که هر خوشایندی، با ناخوشایندی در اتمام، پایان و از دست رفتنش همراه است، پس هیچ کدام لذتی نبردهاند و هر دو برابر میشوند.
نکته - عوارض:
*- ناباوران و منکران توحید و معاد، دچار چند عارضه میشوند که اولین آنها "تکبر" است. بر اساس همین استکبار، گمان دارند که فقط آنها میفهمند و دیگران نمیفهمند. لذا گمان میکنند که "لذت"، برای همگان باید همان چیزهایی باشد که برای آنها "لذت" است و اگر این لذت را نبرند، ضرر کردهاند!
پرسش : اسلام و ملیّت - ما باید اول بگوییم که مسلمانیم یا بگوییم ایرانی هستیم؟ چرا از ایرانی بودن خود با قدمت و تاریخ کهنی که داریم فرار میکنیم؟
پاسخ :
ما نه تنها از ایرانی بودن و مسلمان بودن خود فرار نمیکنیم، بلکه
به هر دو افتخار نیزمیکنیم. از یک سو بهترین و کاملترین دین را
برگزیدیم و از سوی دیگر از ملّتی با شعور و برخوردار از تاریخ و
فرهنگ والا هستیم.
«دین» و «ملیّت» از یک سنخ نیستند که با هم مقایسه شوند، یا به
رقابت پرداخته و نسبت به یک دیگر تقدم و تأخر یابند و یا احیاناً
یکی جایگزین دیگری شود.
این که میبینید اخیراً (به ویژه در ایران) سعی میکنند تا ملیّت
ایرانی، یا فارسی، یا پارسی، در مقابل دین قرار دهند [و با نزدیک
شدن انتخابات این جوّ داغتر نیز شده است] - عدهای شعار میدهند
که اسلام عربی است و ما ایرانی هستیم عدهای دیگر اسلام ایرانی را
طرح میکنند و عدهای نیز با واژگان «فارس و پارس» به جنگ اسلام و
دین مردم آمدهاند، علّتش این است که از این دین و دینداری مردم
ضرر دیدهاند. اعتقاد و علاقه مردم ما به دین اسلام را میدانند و
برایش هیچ جایگزین (آلترناتیوی) به جز «ملّیت» پیدا نمیکنند. چرا
که پس از حبّ دین، قویترین حبّ عمومی مردم همان حبّ به کشور، میهن
و وطنشان است. همین گروه وقتی به مخاصمه به نفع امریکا بر
میخیزند، بسیار عالمانه ملیّت را ردّ کرده و سخن از «حکومت جهانی»
و البته به سرکردگی امریکا و نه حضرت مهدی (عج) به میان میآورند.
پرسش : میگویند خداوند غضب و انتقام ندارد. چون غضب نبود مهربانی است و خدا مهربان و بخشنده است. آیا هیچ دلیل قرآنی دال بر غضب خدا وجود دارد؟
پاسخ :
این نظریات بیشتر به قصد بیخیال و جسور کردن مسلمانان نسبت به ارتکاب گناه است تا بدینوسیله بتوانند او را از دایرهی بندگی، اطاعت و تقوا دور کنند. میخواهند از باب رحمت و مهربانی خداوند وارد شوند و به بندگان او القا کنند که هر چه میخواهید بکنید، نه تنها خداوند کریمتر و رحیمتر از آن است که شما را نبخشد، بلکه اساساً از او به جز بخشش صادر نمیشود و اصلاً غضب، انتقام، تعذیب و ... به او راه ندارد.کسانی که سعی در القای این گونه باورهای انحرافی در اذهان مسلمین دارند، نه تنها.....