ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قبورائمه بقیع چگونه و کی تخریب شد؟
هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری قبرستان بقیع به عنوان مهمترین قبرستان اسلام به دست وهابیون تخریب شد.در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چرا که زادگاه اصلی اسلام آنجاست و آثار گرانبهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده میشود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان بردهاند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهمترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار میآید.
وضعیت بقیع قبل از تخریب
تا پیش از تخریب و ویرانی قبور مطهر بقیع توسط وهابیت متعصب که براساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند، بر روی قبور پیشوایان و سایر بزرگان اسلام که در مدینه مدفون بودند گنبدها و بناهایی قرار داشت. ائمه بقیع در بقعه بزرگی که به طور هشت ضلعی ساخته شده بود و اندرون و گنبد آن سفیدکاری شده بود مدفون بودند. پس از تسلط وهابیون بر مدینه آنها ضمن تخریب قبور، آثاری که بر روی قبور قرار داشت را نیز از بین بردند. در جریان این واقعه بارگاه امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام محمدباقر (ع) و امام جعفر صادق(ع) ویران شد. آنان اضافه بر قبور مطهر ائمه معصومین (ع)، دیگر قبور را هم تخریب کردند که عبارتند از: قبر منسوب به فاطمه زهرا (س)، عبدالله بن عبدالمطلب و آمنه پدر و مادر پیامبر اسلام، قبر مطهر فاطمه بنتاسد (ع) مادر امیرالمومنین (ع)، قبر مطهر حضرت امالبنین (ع)، قبرعباس عموی پیامبر، ابراهیم پسر پیامبر (ع)، قبر اسماعیل فرزند حضرت صادق (ع)، قبر دختر خواندگان پیامبر (ع)، قبر حلیمه سعدیه مرضعه پیامبر (ع) و قبور شهدای زمان پیامبر (ع).
نخستین تخریب قبور ائمه بقیع
نخستین تخریب قبور مطهر ائمه بقیع به دست وهابیون سعودی در سال ۱۲۲۰ هجری یعنی زمان سقوط دولت اول سعودیها توسط حکومت عثمانی روی داد، پس از این واقعه تاریخی - اسلامی با سرمایهگذاری مسلمانان شیعه و به کار بردن امکانات ویژهای، مراقد تخریب شده به زیباترین شکل بازسازی شد و با ساخت گنبد و مسجد، بقیع به یکی از زیباترین مراقد زیارتی و در واقع مکان زیارتی - سیاحتی مسلمانان تبدیل شد.
دومین تخریب بقیع
دومین و در واقع دردناکترین حادثه تاریخی - اسلامی معاصر به هشتم شوال سال ۱۳۴۴ و پس از روی کار آمدن سومین حکومت وهابی عربستان مربوط میشود؛ سالی که وهابیون به فتوای سران خود مبنی بر اهانت و تحقیر مقدسات شیعه، مراقد مطهر ائمه و اهلبیت پیامبر(ص) را مورد دومین هجوم وحشیانه خود قراردادند و بقیع را به مقبرهای ویران شده و در واقع مهجور و ناشناخته تبدیل کردند.
تخریب قبور در مکه، مدینه، جده و کربلا
وهابیون در سال ۱۳۴۳ هجری قمری در مکه گنبدهای قبر حضرت عبدالمطلب (ع)، ابیطالب (ع)، خدیجه (ع) و زادگاه پیامبر (ع) و فاطمه زهرا (ع) و خیزران عبادتگاه سری پیامبر (ع) را با خاک یکسان کردند و در جده نیز قبر حوا و دیگر قبور را تخریب کردند. در مدینه نیز گنبد منور نبوی را به توپ بستند، ولی از ترس مسلمانان، قبر شریف نبوی را تخریب نکردند آنها همچنین در شوال ۱۳۴۳ با تخریب قبور مطهر ائمه بقیع (ع) اشیاء نفیس و با ارزش آن قبور مطهر را به یغما بردند و قبر حضرت حمزه (ع) و شهدای احد را با خاک یکسان و گنبد و مرقد حضرت عبدالله و آمنه پدر و مادر پیامبر (ع) و دیگر قبور را هم خراب کردند.
وهابیون متعصب در همان سال به کربلای معلی حمله کردند و ضریح مطهرحضرت امام حسین(ع) را کندند و جواهرات و اشیاء نفیس حرم مطهر را که اکثرا از هدایای سلاطین و بسیار ارزشمند و گرانبها بود، غارت کردند و قریب به ۷۰۰۰ نفر از علما، فضلا و سادات و مردم را کشتند. سپس به سمت نجف رفتند که موفق به غارت نشدند و شکست خورده برگشتند.
www.mashreghnews.ir
عکس حرم ائمه مطهر بقیع قبل و بعد از تخریب
متاسفانه فرقه منحرف،متحجر و ضاله وهابیت با وجود آنکه اکثر مخالفین خود را مرتد می داند و به تکفیر آنها و حتی مهدورالدم بودن دیگران اهتمام جدی دارد و گاهی مسلمانی را صرف ابراز ارادت به ساحت پیامبر اسلام و اهل بیت او مشرک خطاب می کند اما در عین حال سرکردگان این فرقه نزدیکی و قرابت و دوستی عجیبی با دشمنان اسلام و مسلمانان دارند و به طور گسترده و مشهود به آنها وابسته اند و غالباً از سبک زندگی آنهاکورکورانه تقلید می کنندکه این موضوع اوضاع ذلّت باری را برایشان رقم زده است
کلیپی از سخنان استاد حسن عباسی
شناخت وهابیت1
وهابیت نامی است که شیعیان و اهل سنت بر فرقه ای خاص نهاده اند؛ در حالی که آنها خودشان را سلفی می دانند.
«سلف» در لغت به معنای «متقدم» و «سابق» است و در اصطلاح متکلمان و اصحاب ملل و نحل، به صحابه، تابعین، تابعین تابعین و حتی علمای اسلامی در سه قرن نخست هجری، سلف گفته شده است. گاهی نیز از نخستین تابعین، به «سلف صالح» تعبیر می شود.
جریان سلفی گری را در قرن چهارم هجری (323 ه . ق) گروهی از اهل حدیث به وجود آوردند. آنان، خود را «سلفیه» نامیدند، به این اعتبار که خودشان را پیرو سلف صالح می شمردند و در رفتارها و باورهایشان، خود را تابع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اصحاب و تابعین می دانستند.
این گروه به پندار خویش، در صدد احیای سیره «سلف صالح»، یعنی مسلمانان صدر اسلام بودند و مدعی شدند که امت پیامبر صلی الله علیه و آله را از انحراف و اشتباه به راه مستقیم بر می گردانند. آنان برای تحقق اهداف خود، می خواستند همه به سیره سلف صالح باز گردند؛ یعنی مانند آنان بیندیشند و عمل کنند و از آنچه در دوره های پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب بزرگش افزوده شده است، دوری گزینند. سلفیه چون خود را به احمد بن حنبل پیشوای حنابله منسوب می کردند، به «حنابله» نیز معروف اند.
سلفیان با معتزله به شدت به نزاع پرداختند؛ زیرا معتزله به عقل و دلایل عقلی استناد می کردند؛ ولی این گروه، استفاده از شیوه های عقلی را در اسلام از امور جدید می پنداشتند که در عصر صحابه و تابعین مرسوم نبوده است. همچنین آنان به ظاهر آیات و احادیث بسنده می کردند و هرگز به تأویل و تفسیر نمی پرداختند و تنها به نصوص قرآن و حدیث و دلایل به دست آمده از نص معتقد بودند. از این رو، به استقرار پروردگار بر عرش و فرود آمدن خداوند در سایه هایی از ابر اعتقاد داشتند.
ابو محمد حسن بن علی بن خلف بَر بَهاری از رهبران این گروه بود که باورها و آرای ویژه ای داشت و با مخالفان خود به شدت برخورد می کرد. او به یاران خود دستور داده بود هر کس با باورهای وی مخالفت ورزید، اموالش را غارت کنند و خرید و فروش او را بر هم بزنند.
بر بهاری هر نوع مرثیه خوانی برای امام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام را ممنوع کرد و به قتل کسانی که بر اهل بیت علیهم السلام مرثیه خوانی کنند، حکم داد. وی زیارت مزارهای ائمه علیهم السلام را منع کرد و شیعه را کافر و گمراه خواند. او برای خداوند مانند و شبیه قائل بود و ذات احدیت را دارای کف و دست و انگشتان و دو پا یا کفشی از طلا و صاحب گیسوان تصور می کرد. همچنین می گفت: خداوند به آسمان بالا می رود و به زمین فرود می آید و مردم در روز قیامت، خداوند را خواهند دید.
برداشتهای سطحی و ظاهری از آیات قرآن و فرو گذاشتن عمق و معانی آن، تکیه بر باورها و دریافتهای ذهنی، غرور، نادانی و تعصب بربهاری و یارانش سبب شد که فتنه جویی آنان بالا بگیرد و آرامش از جامعه رخت بر بندد.
خلیفة الراضی با نکوهش باورها و رفتار این گروه، آنان را تهدید کرد چنانچه از عقاید و رفتارهای خلاف خود دست بر ندارند، گردنشان را می زند و خانه و محله هایشان را به آتش می کشد.
پس از این حکم، بربهاری متواری شد و در سال 329 ه . ق در 96 سالگی در حالی که در خانه زنی پنهان شده بود، درگذشت. او را در همان خانه بدون اینکه کسی بداند، غسل دادند و کفن کردند و در همان جا به خاک سپردند.
با ظهور مذهب اشعریه، مکتب سلفیه به طور کامل از رونق افتاد؛ ولی به کلی منسوخ نشد. این مذهب بار دیگر در قرن هشتم هجری با تبلیغ ابن تیمیه حرانی دمشقی حنبلی گسترش یافت. وی بار دیگر احادیث تشبیه و تجسیم و جهت داشتن خدا را مطرح کرد و بر حفظ ظواهر آنها اصرار ورزید.
بدین ترتیب، تفکر سلفیه را احیا کرد و گسترش داد.
ادامه مطلب ...
الف- پیشینه فکری و سیاسی وهابیت؛
1.1.احمد بن حنبل(241-164ه.ق):
احمدبن حنبل، موسس و بانی فرقه حنبلی و از رهبران فکری اصحاب حدیث به شمار میآید که در ربیع الاول 164ه.ق در بغداد بدنیا آمد. وی نه تنها طریقه اصحاب حدیث را از پیشینیان به ارث برد، بلکه آن را احیا کرد و با تعالیمی که عرضه داشت، برای تنظیم مبانی فکری آنان کوشش کرد. از همین رو پس از او اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفتهها و نوشتههای وی در تأیید افکار خویش استناد جستهاند.
احمد را باید به میانجیگری شاگردش ابن تیمیه، پیشرو مذهب وهابی و تا حدی الهامبخش نهضت مذهبی و محافظهکارانه سلفیان نامید. احمد بن حنبل فقیهی کثیرالسفر بود و در طلب علم و حدیث به شام، حجاز، یمن، کوفه و بصره سفر میکرد و احادیث بسیار گرد آورد و آنها را در مجموعهای بنام مسند ابن حنبل فراهم آورد. احمد در فقه و حدیث، استادان بسیاری داشت، به طوری که ابن خلکان وی را یکی از اصحاب و شاگردان خاص امام شافعی میداند.
ابن حنبل سخت از پذیرش اعتقاد به مخلوق بودن قرآن که آن را مخالف سنت میدانست، امتناع کرد. او معتقد بود که این ترکیب حروف و اصوات به همین شکل فعلی در عالم ازل ثابت و به ذات خداوند قائم بود. وبنابراین، به قدیم بودن و غیرمخلوق بودن قرآن معتقد بود.
آرامگاه محمد ابن حنبل
هیئت استفتای دائمی وهابیان: «بنای بر قبور بدعت منکر است
که در آن غلو در تعظیم صاحب قبر، راهی بسوی شرک است و باید تخریب شود»
همزمان با خلافت متوکل در 232ه.ق وضع اصحاب حدیث یکباره تغییر کرد و به علت هواداری خلیفه از آنان و مبارزه با معتزلیان، طبیعی مینماید که احمد نیز در دستگاه خلافت عزتی یافته باشد. امامت احمد در عقاید در عصر متوکل سبب شد که سایر فرقههای اهل حدیث، تحلیل روند و نام و نشانی از آنان باقی نماند. به خصوص که خلفای عباسی، از متوکل به بعد، حمایت کامل خود را از احمد و شاگردان او دریغ نکردند و آنچه را احمد در عقاید و احکام گفته بود، دربست پذیرفتند. طبعا محدثان دیگر که غالبا زندگی آنان از طریق حکومتها اداره میشد، ناجار به ترک روش خود شدند و بر اثر کتمان عقیده، به تدریج نابود گشتند.
ابن حنبل پس از 77 سال زندگی در دوازدهم ربیع الاول 241ه.ق پس از یک دوره بیماری نه روزه در بغداد درگذشت و جسد وی را در مقبره باب حر به خاک سپردند. تاریخ زندگانی وی، گواهی میدهد که مقاومت احمد در راه عقیدهاش، عواطف مردم را به سوی او جلب کرد و به تدریج میان اهل سنت به مقام امامت در عقیده رسید و توانست عقاید اهل تسنن را طبق روایتی که نزد او معتبر بود منتشر سازد. مکتبی که وی بانی آن شد به نام خود وی «حنبلی» نام گرفت.
حدیثگرایی این گروه در عقاید و فقه و پذیرش اخبار وارده، سبب نفی هرگونه عقلگرایی، ضدیت با رأی و مخالفت با هرگونه چند و چون در احادیث موجود شد.
در واقع، نسل نخست اهل حدیث از استنباطهای فقهی پرهیز میکردند و بطور عمده خود را محدث میشناختند. این مسئله در مورد احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، کاملا صادق است. به مرور اهل حدیث در دیدگاههای خود حنبلی شدند.(حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شناخت عربستان، نشر مشعر، بی تا، بی جا،ص108)
1.2.ابن تیمیه:
احمدبن تیمیه، در دهم ربیع الاول 661ه.ق پنج سال پس از سقوط خلافت عباسیان در بغداد، در یکی از مناطق شام به نام حرّان متولد شد. این شهر در سالهای پیش از تولد وی و در دوران کودکیاش مورد هجوم مغولان قرار گرفت. بنابراین، مردم شهر از جمله عبدالحلیم پدر ابن تیمیه مجبور شدند شهر را به قصد دمشق ترک کنند.
احمد بن تیمیه به عنوان فقیه، محدث و متکلم حنبلی، ضد هر آزاد اندیشی و نوگرایی قیام کرد و اقدامات وی باعث انحطاط و عقبماندگی بیش از پیش مذهب حنبلی شد. در مناظرات فخر رازی درباره مذاهب اهل سنت از عصر ابن تیمیه به دوره انحطاط و سستی گرفتن تفکر فلسفی و استدلال منطقی و قرن روی آوری مسلمانان اعم از اهل شیعه و اهل سنت به ظواهر دین و توجه سطحی به معارف خشک و مذهبی یاد شده است.
از مهمترین مواردی که علما بر ابن تیمیه ایراد گرفتهاند، عبارت بود از:
1. برای خداوند جسم قائل شده است.
2. ذات خداوند را بسان اجسام، مکاندار دانسته است.
3. خداوند را به اجسام و مخلوقات تشبیه کرده است.
4. عظمت معنوی پیامبر را پس از رحلت وی انکار کرده است.
5. زیارت و شفاعت پیامبر و اولیا و صلحا را انکار کرده است.
6. به اصحاب پیامبر اهانت کرده است.
7. مهمتر از همه اینکه تمام مسلمانان را کافر خوانده است.
سلفیه که پیشوای ایشان ابن تیمیه است، میگفتند: هر عملی که در زمان پیامبر اسلام وجود نداشته و انجام نمیشده است، بعدا نیز نباید انجام بشود. ابن تیمیه از این اصل کلی سه قاعده دیگر استخراج و استنتاج کرد:
1. هیچ فرد نیکوکار یا دوستی از دوستان خدا را نباید وسیلهای برای نزدیک شدن به خداوند قرار داد،
2. به هیچ زنده یا مردهای نباید پناه برد و نباید از هیچکس یاری خواست،
3. به قبر هیچ پیغمبر یا فرد نیکوکاری نباید تبرک جست و نباید تعظیم کرد.
1.3.محمد ابن عبدالوهاب:
هرچند با مرگ ابن تیمیه، دعوت سلفیگری و احیای مکتب سلفی در عقاید به فراموشی سپرده شد، اندیشه او، در لابلای کتابها و گوشه کتابخانهها باقی ماند تا روزی که محمد ابن عبدالوهاب نجدی ظهور کرد و به نبش قبر آثار دفن شده و فراموش شده او پرداخت و گفتهها و نوشتههای او را با بیان فریبنده برای مردم مطرح ساخت.
محمد ابن عبدالوهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر عینیه تولد یافت. جد وی فردی به نام "شولمان قرقوزی" از نسل یهودیان ترکیه به نام "یهود دوغه" بود. این گروه با سابقه یهودیت به اسلام گرویدند و به ظاهر مسلمان شدند، تا شاید در حکومت عثمانی ترکیه نفوذ کنند یا شاید هم اسلام را به صورتی دیگر مشکوک و مشوش سازند.
جد محمد ابن عبدالوهاب، فردی به نام "شولمان قرقوزی" از نسل یهودیان ترکیه نام "یهود دونمه" بود.
ادامه مطلب ...