ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش:چرا باید به خاطر گناهانمان عذاب ببینیم؟! وقتی گناه میکنیم ضررش به خودمان میرسد، مثلا موجب بیماری میشود یا دیگران از ما جدا میشوند و یا مانع رشد ما میشود، و به کسی هم ضررش نمیرسد (به جز بعضی از گناهان مانند ظلم که به دیگران ضرر میرسانیم) ولی در کل ضرش به ما میرسد. پس چرا باید عذاب ببینیم؟
پاسخ:بله ضررش به خودمان میرسد، اما چرا تفکیک کردیم که ضررش در دنیا به خودمان برسد، اما ضررش در آخرت به خودمان نرسد؟! مبنای عقلی این تفکیک چیست؟!
•- خودتان میفرمایید: "مانع از رشد ما میشود"، پس قهراً مانع از تقرب به خدا میگردد، سبب دور شدن از او میگردد و مقصد این دور شدن، جایگاه خوشایندی نیست و هر کس به این مقصد برسد، معذب خواهد شد.
•- عذاب گناه، از خود گناه جدا نیست. به همین دنیا نگاه کنید؛ چنین نیست که شما میوه یا زهری را بخورید، هیچ کدام اثر نداشته باشد، و پس مدتی دیگری بگوید: «بیا این ویتامینها مال تو که میوه خوردی، اما جگر تو را پاره پاره میکنم، چون زهر خوردی»! غیر بلکه اثر هر کدام در خودشان است.
•- آخرت هم همینطور است؛ فرمود: اینها که مال یتیم میخورند، یا ربا میخورند و ... آتش به درون خود میریزند. یعنی ذات این گناه آتش است و میسوزاند. نه این دیگری بگوید: چون ربا خوردی، حالا از جای دیگری به تو آتشی میرسانم که بسوزی!
•- در قرآن کریم فرمود: نه تنها جهنم از همین دنیا بر آنها (مجرمان) محاط است، بلکه اصلاً خودشان همان آتش جهنم هستند.
الف – پرسش «چرا باید به خاطر گناهانمان عذاب ببینیم»؟ درست مثل این است که پرسیده شود:
•- چرا باید حیات به مرگ ختم نشود؟
•- چرا باید آخرتی در کار باشد؟
•- چرا هر کی هرکی نیست و حساب و کتابی در کار هست؟
•- چرا هر کاری نتایج متناسب خود را دارد (نظام خلقت علیمانه و حکیمانه است)؟
•- چرا در آخر کار، عاقل و جاهل – عالم و نادان - مؤمن و کافر – متقی و فاسد – عادل و ظالم و ... مساوی نمیشوند؟
ب – بدیهی است که اگر پرسش حلاجی شود و در قالب پرسشهای زیر مطرح گردد، دیگر هیچ نیازی به پاسخ نمیماند و عقل خودش پاسخ میدهد؛ و البته در کلام وحی نیز به دفعات و از زوایای گوناگون مورد تعلیم و تذکر قرار گرفته است. از جمله آن که فرمود: من نه بازی میکنم و نه به بازی آفریدهام. بلک من "حق" هستم، آن چه میآفرینم نیز بر "حق" است، قول من، فعل من، دنیای من و آخرت من نیز بر "حق" میباشد.
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ» (الأنبیاء، 16)
ترجمه: ما آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست برای بازی نیافریدیم.
فرمت :mp4
پرسش : وقت دعا فکر میکنم، خدا همه چیز را آفریده و به خودمان واگذار کرده است و دعا یا توکل تلقیناتی است برای فریب خودمان؟
پاسخ :
آیا این گمان خطا خودش یک تلقین کاذب نیست؟ به کدام یا به چه استدلال
عقلانی و منطقیای مبتنی و متکی است؟
دقت شود، اگر کسی اعتقادی به خدا نداشته باشد، نباید اصلاً در خصوص
توکل، توسل، دعا و ... که به خدا و فعل خدا و چگونگی ارتباط انسان با
خدا بر میگردد، تفحص و بحث کند، چرا که اصل را قبول ندارد تا فرع
متعلق به آن را قبول داشته باشد یا مورد تفکر و بحث قرار دهد و باید
تحقیق و تفکر خود را از نقطهی دیگری آغاز نماید. اما اگر کسی خدا را
قبول داشته باشد، با شناختی که از خالق علیم، حکیم و قادر دارد،
میفهمد که آفریدن جهان و رها کردن آن، کاری عبث و غیر حکیمانه است و
چنین کارهایی از خدا صادر نمیگردد و او منزه (سبحان) از این نقصها
میباشد. لذا هم خلق کرده و هم «ربوبیّت» مینماید. چنان چه فرمود:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا
لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ
إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ» (المؤمنون، 115 و 116)
ترجمه: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوى
ما بازگردانیده نمىشوید * پس والاست خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او
نیست [اوست] پروردگار عرش گرانمایه.
ادامه مطلب ...
پرسش : لطفاً دلایل عقلی و فلسفی بر وجود امام زمان (عج) را بیان کنید؟
پاسخ :
اول بیاندیشیم که دلیل فلسفی بر وجود امام زمان (عج) یعنی چه و منظور از آن چیست – اگر گسی دلیل فلسفی وجود خودمان از ما سؤال نماید، چه میگوییم؟!
یک موقع کسی دلیل اعتقادی، یا دلایل قرآنی، یا اخبار روایی یا دلایل عقلی میخواهد، یک موقع سؤال میشود «دلایل فلسفی»، آن هم برای اثبات «وجود» یک شخصی که از «ممکنات» است و نه واجب الوجود چیست؟ خُب یعنی چه؟ منظور چیست؟ اثبات شود که او وجود دارد، یا اثبات شود که فلسفهی وجودیاش چیست؟
در هر حال توجه به نکات ذیل برای شناخت و باور امام زمان (عج) لازم و ضروری میباشد:
الف – شناخت، همیشه مرحلهای است. مثلاً کسی نمیتواند بگوید که من اصلاً وجود دانشگاه تهران را قبول ندارم، اما به من اثبات کنید که فلان استاد در فلان رشته و در آن دانشگاه، شخص باسوادی است و خوب درس میدهد یا اصلاً فلسفهی وجودیاش چیست؟
ادامه مطلب ...