ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش
با توجه به قراینی که در روایات آمده است، قیام امام زمان (عج) با اسب و شمشیر، معنای کنایی دارد و به معنای قهر و سلطه است، چنان که منظور از "من قوة و من رباط الخیل" در قرآن کریم، هر نوع سلاحی است که انسان به وسیله آن تقویت شود و بر دشمن حمله نماید، خواه نیزه، خواه موشک و خواه ... باشد، بنابراین اسب و شمشیر به ویژه خصوصیت ندارد، تا تصور شود که در مقابل جنگ افزارهای مدرن کار آمد نیست.
برای روشن شدن این موضوع ضروری است، نخست روایاتی که می گوید قیام امام زمان (عج) با اسب و شمشیر است تحلیل و بررسی شود، تا مقابله آن حضرت با سلاح های مدرن توجیه پذیر شود.
راوی می گوید: نزد امام صادق (ع) بودم که معلّى بن خنیس از آن حضرت پرسید: آیا امام زمان (ع) سیره و رفتارش، خلاف روش حضرت علی (ع) است؟ فرمود: آرى! به جهت آن که على (ع) رفتارش منّت نهادن و دست برداشتن (از مخالفین) بود؛ زیرا می دانست که پس از او شیعهاش مغلوب دست دشمن خواهد شد، ولى امام قائم که قیام کند رفتارش در میان آنان با شمشیر است و اسیر کردن، چون می داند که پس از او شیعه آن حضرت هرگز مغلوب دست دشمن نخواهد شد.[1]
ادامه مطلب ...
او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.
وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بهمدت چندسال در بخشهای مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.
شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالای سازماندهیاش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت.
وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوانیکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط بهعنوان عنصری حزباللهی در جهت سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.
تلاشهای وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.
از مهمترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.
شهر سنندج با تشکیل ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران توانست پس از 21 روز مقاومت و دفاع از سوی مدافعان خویش، کاملاً از تصرف و تسلط نیروهای ضدانقلاب خارج شود. پس از تحقق و اجرای موفق این طرحها، شهید صیادشیرازی، با 2 درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.
وی در آخرین ماههای ریاستجمهوری بنی صدر بهدلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانتهای او از سمت مذکور عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار مفتضحانه او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت.
سپهبد علی صیاد شیرازی پس از خلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راهاندازی کرد و بهعنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.
یاد فتح بزرگ
او در مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد. در این منصب فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیاتهای پیروزمند ثامنالائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را بر عهده داشت.
عملیاتی که سرنوشت جبهههای اسلام علیه کفر را به پیروزی رقم زد و روند جنگ تحمیلی را در مسیر پیروزی ارتش اسلام قرار داد. وی در ۲۳ تیرماه ۱۳۶۵ طی حکمی از سوی حضرت امام خمینی به عضویتشورایعالی دفاع منصوب شد.
بهدنبال مسئولیت خطیر شهید صیاد شیرازی در شورایعالی دفاع، با درخواست رئیس شورایعالی دفاع و موافقت حضرت امامخمینی در مردادماه سال ۱۳۶۵ مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی ارتش به برادر دیگری واگذار شد.
حضرت امام(ره) در حکم فرمانده جدید نیروی زمینی ارتش پیرامون خدمات آن شهید سرافراز چنین فرمودند: «با تقدیر از زحمتهای طاقت فرسای سرکار سرهنگ صیادشیرازی که با تعهدکامل به اسلام و جمهوری اسلامی در طول دفاع مقدس از هیچگونه خدمتی به کشور اسلامی خودداری نکرده و امید است در آینده نیز در هر مقامی باشد، موفق به ادامه خدمتهای ارزنده خود شود.»
سپس در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش با پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع و موافقت امام خمینی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت.
آن شهید در مهرماه سال ۱۳۶۸ به درخواست رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری و فرماندهی کلقوا به سمت معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد.
امیر شجاع سپاه اسلام در شهریورماه سال ۱۳۷۲ با حکم فرماندهی معظم کل قوا به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. صیاد شیرازی در 16 فروردین ۱۳۷۸ همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد.
نقش او در ایجاد وحدت بین قوای مسلح کشور و نیروهای توانمند دفاعی و مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهههای حق علیه باطل در عملیاتهای ثامنالائمه، طریقالقدس، فتح المبین، بیتالمقدس و دیگر عملیاتهای پیروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز میهن عزیزمان بر کسی پوشیده نیست.
نحوه شهادت
شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانهاش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.
ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیادشیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بینتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.
به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست.
در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت.
ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان میدهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه میکنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا میکند باید بهدنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت.
دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیههای نظامیخود حول سه محور جمعبندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامیقرار دادند.
صیاد، صید خصومتهای گذشته
سرتیپ ۲ باز نشسته ارتش جمهوری اسلامی مصطفی کهتری که از همرزمان شهید صیاد شیرازی بود در گفتگویی با ایسنا میگوید: صیاد کسی بود که تاریخ جنگ از وی انتقام گرفت، خصومت گذشته، صیاد را شهید کرد. واقعا کور کور این کار را انجام دادند.
صیاد میتوانست راننده، نیروی امنیتی و محافظ داشته باشد ولی از انجام این کار خودداری میکرد.
وقتی خدمت ایشان در ستاد کل رسیده بودم اتاقی در نهایت سادگی داشت و در همان جا نیز کار میکرد.
فعالیتهای قبل از شهادت صیاد شامل تدوین تاریخ جنگ بود. ایشان خود این هیات را تحت عنوان معارف جنگ تاسیس کرد؛ فرماندهان را به مناطق عملیاتی میبرد و بهصورت عملی معارف جنگ را منتقل میکرد.
کهتری با تشریح خاطرات زمان جنگ و عملیاتها با صیاد ادامه میدهد: در تمام عملیاتهایی که برنامهریزی میشد شخصا از منطقه بازید میکرد و از کار مطمئن میشد و بعد در جلسات مینشست و با قرائت قرآن کار را روحانی میکرد.
بخشی از پیام رهبر معظم انقلاب
«...امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.
این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمانهای بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانستهاست، قرار میگیرد و دستخائن خودفروختهای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع میکند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند.
سرزمینهای داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهههای دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است.
خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایتها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا هم چون صیاد شیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاهرویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد...»
از نگاه دیگران
نشریه مالین چاپ فرانسه در سال ۱۳۶۲ امیر سرافراز ارتش را اینگونه توصیف میکند: « برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد.
قدی کوتاه، نگاهی روشن و دستهایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفتهاند.
این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت میکند، از فرمولها نمیترسد.
او با سادگی میگوید: «من یک سرباز اسلام هستم.»
هدف او بر سر جای خود نشاندن رژیم مزدور صدام حسین است. او درباره اختلاف و جداییاش از بنیصدر میگوید: «ما میخواستیم برای خدا بجنگیم ولی او میخواست که ما برای او بجنگیم. او مرد تکنیک و سیاست بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم.»
صیاد شیرازی، محرک این ارتش شهیدپرورِ در خدمتالله است که تا به حال بسیاری از ناظران بینالمللی را به اشتباه و انحراف کشانیده است.
صیاد شیرازی به گونهای دلرحمانه لبخند میزند و پیروزیهای متوالی ایران را یادآوری میکند:«هدف ما اشغال یک سرزمین یا یک شهر خاص نیست و منظور دفاع از پشت مرزهایمان و یا اشغال تمام عراق نیست. دفاع ما، تا موقعی که هیچ خطری ما را تهدید نکند ادامه خواهد یافت...بگویید که نیروهای واقعی انقلاب اسلامی هنوز آشکار نشده است. ما میخواهیم انسان را پاک و خالص گردانیم. آنهایی که کشته میشوند میدانند که به هرحال پیروزمندانه میمیرند و این مهم است.»
www.hamshahrionline.ir
وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.
بابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف - ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزء خلبانهای تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف - ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف - ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.
با اوجگیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت.
بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 1360/5/7، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد.
به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد.
بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 1362/9/9 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید.
او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سالها، در جبهههای نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاهها و جبهههای جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاههای عملیاتی بود و تنها از سال ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، بیش از ۶۰ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید.
وی برای پیشرفت سریع عملیاتها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمیکرد، بلکه شخصاً پیشگام میشد و در جمیع مأموریتهای جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت میکرد.
بابایی به علت لیاقت و رشادتهایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ 1362/2/8 به درجه سرتیپی مفتخر گردید.
تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه سال 1366 مصادف با روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف-۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد.
وی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلولههای تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.
یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:
راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است:
نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاریهای بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما میرسانم.»
سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال داشت، او اسوهای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آروزی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل گردید و نام پرآوازهاش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.
حضرت آیتالله خامنهای درباره شهید بابایی فرموده است:
بیانات در دیدار مسؤولان عقیدتى، سیاسى نیروى انتظامى 1383.10.23
وصیتنامه اول شهید عباس بابائی:
بسم الله الرحمن الرحیم
همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد.
ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. . .
ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن .
هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.
ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .
ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .
ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی. همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . .
اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .
همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر
و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را
جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود . . .
ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .
وصیتنامه دوم شهید عباس بابائی:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم.
خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده.
خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم.
خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست.
پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم.
عباس بابایی - ۲۲/۴/۶۱
۲۱ ماه مبارک رمضان
خاطرهای از امیر سرتیپ خلبان حسین خلیلی همرزم شهید بابایی:
روزی به همراه شهید بابایی برای پرواز آماده شدیم.در آن زمان ایشان استاد پروازی بنده بودند و من هم شاگرد ایشان. وقتی برای پرواز آماده شدیم و خواستیم پرواز کنیم، هواپیما دچار اشکال شد و به ناچار از آن بیرون آمدیم. وقتی که کارکنان فنی هواپیما شروع به بررسی و رفع اشکال نمودند، شهید بابایی در کنار هواپیما روی زمین نشستند و آرام به کار آنان نگاه کردند.
این آرامش و سکوت شهید بابایی بسیار ستودنی بود زیرا اگر شخص دیگری جای ایشان بود در این هنگام شروع به داد و فریاد بر سر کارکنان فنی می کرد که چرا هواپیما خراب است و ... ولی ایشان صبورانه و بدون اینکه سخنی بگویند فقط نظاره می کردند.
من هم به تبعیت از ایشان در کنارشان نشستم. دیدم ایشان دارند با شی ای روی کلاه پرواز من کاری می کنند. کنجکاو شدم.
پرسیدم: چه شده است جناب سرهنگ؟ ایشان با لهجه شیرین قزوینی گفتند: بالام جان تو هم ژیگول شدی!!!
روی کلاه پروازی من عکس یک عقاب چسبانده شده بود و شهید بابایی داشتند این عکس را می کندند. گفت: اینا چیه میزنی؟ تو که از خودمانی! گفتم: هرچی شما بگی. حالا که اینطور شد میخواهم به جای این بدهم به جای این، یک یا ثارالله قشنگ با رنگ قرمز روی کلاه بنویسند.
گفت: بالام جان بده واسه من هم بنویسند این یا ثارالله رو.
که بنده این کار را کردم و روی کلاه خودم و کلاه شهید بابایی این جمله را نوشتم. در آخرین پرواز شهید بابایی، همین کلاه روی سر ایشان بود و با همین کلاه به شهادت رسیدند.
توضیحی در اینجا باید بدهم که ایشان می گفت (اینها چیست که میچسبانی). ایشان به افراد خیلی نزدیک خودشان که با ایشان حشر و نشر زیاد داشتند و خود را مرید ایشان می دانستند سخت می گرفتند و این نصیحتها را می کرد.با اشخاص دیگر که با ایشان نبودند یا نمی شناختند کاری نداشت و چیزی نمی گفت. هرچه حلقه نزدیکی با ایشان تنگ تر میشد، سخت گیری شهید بابایی بیشتر میشد.
www.hamshahrionline.ir