ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پیامبر "امّی" یعنی چه و چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، تا آخر عمر چیزی ننوشتند؟
پاسخ : واژة «امّی» ـ منسوب به امّ ـ در قرآن کریم و به عنوان یکی از ویژگیها و صفات پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله، دو بار به صورت مفرد ذکر شده است (اعراف/ 158 ـ 157) - جمع این واژه به صورت «امّیون» یک بار درباره قوم یهود آمده (بقره/ 78) و سه بار به گونه «امیّین» در خصوص اعراب و بتپرستان به کار رفته است (آل عمران/ 20 و 57؛ جمعه/ 2). ابن فارس مینویسد: «این واژه در اصل یک معنا دارد که از آن چهار معنای نزدیک به هم، یعنی: اصل، مرجع، جماعت و دین متفرع میشود» (ابن فارس، مقاییس اللغة، ج1، ص21).
الف – برخی واژهی "امّی" را برگرفته از «امّ» به معنای "مادر" دانستهاند و میگویند: «امّی، یعنی کسی که جز از مادر خود، از کسی علم نیاموخته است» - برخی دیگر گفتهاند: که مقصود از «امّ» که «امّت» نیز از آن گرفته شده، به معنای جامعه است، پس مقصود آن میشود که «امّی، به کسی میگویند که مانند تودهی جامعهی خود که درس ناخوانده بوده و کتابی نخوانده است و خطی ننوشته است ».
مرحوم آیت الله، علامه طباطبایی رحمة الله علیه فرمودند: « امّی منسوب به امّ است؛ یعنی فردی که نمیخواند و نمینویسد، در حقیقت دلسوزی و مهربانی مادر نسبت به چنین فردی مانع از آن میشود که کودک خود را برای آموزش و تربیت نزد معلم بفرستد و فقط خودش او را تربیت میکند» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 215)
ب – "درس نخواندن نزد دیگران"، به معنای بیسوادی صرف نمیباشد، از این رو برای انبیای الهی، به ویژه حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، که عقل کل و “مدینة العلم” بودند، خود مبیّن آن است که علوم او آسمانی است و هر چه میگوید، وحی است، نه آموختهی دیگران (چنان که شایع میکردند).
ج - "درس نخواندن نزد دیگران"، به معنای "نادانی" نمیباشد؛ بدیهی است که اولاً خداوند متعال هیچ گاه نادان را به نبوت و رسالت و خاتمیت بر نمیگزیند، مضافاً بر آن که میدانیم ایشان قبل از بعثت نیز در میان قوم، به فردی حکیم، علیم و امین معروف بودند و در مشاغل گوناگون خود، از جمله بازرگانی و هم چنین حلّ و فصل مشکلات و اختلافات میان مردم، شهرت داشتند.
د – خداوند متعال در قرآن کریم تصریح دارد که ایشان نیز "تعلیم" دیده است و به ایشان نیز علم آموخته شده است، اما نه به واسطه سایر انسانها، بلکه علم الهی، علم لدنی و علم وحی به ایشان تعلیم شده است، لذا سخن و منطق او، سراسر وحی است:
« وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلْهَوَىٰٓ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌۭ یُوحَىٰ * عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلْقُوَىٰ » (النّجم، 5)
ترجمه: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید * آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست * آن کس که قدرت عظیمی دارد [= جبرئیل امین] او را تعلیم داده است.
ﮪ – قرآنی که سراسر علم است و در اختیار همگان قرار دارد، بر کسی جز ایشان نازل نشده است و همه از او گرفتهاند و این قرآن کریم خود شاهدی بر "علم" و اعلمیت ایشان بر جهانیان میباشد.
چرا تا آخر چیزی ننوشتند؟
در قرآن کریم هیچ کجا بیان نشده که «ایشان بیسواد بوده و یا تا آخر بیسواد ماندهاند»، بلکه تصریح شده است که ایشان در حالی مبعوث گردید که نه کتابی خوانده بود و نه چیزی نوشته بود (چه آن که این علم حصولی از مردم است و ایشان از کسی تعلیم نگرفته است) و علت آن را نیز بیان داشت و فرمود: این که تو قبل از بعثت، نخواندی و ننوشتی، برای این است که کسی در وحی بودن علم تو و قرآن کریم، تردید نکند، چنان که همه میدانند که تو تورات و انجیل نخواندهای، اما به یهود و نصارا، از کتابشان و حتی آن چه بزرگانشان مخفی میکنند، خبر میدهی:
« وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ »
ترجمه: تو هرگز پیش از این کتابی نمیخواندی، و با دست خود چیزی نمینوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند!
« بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ » (العنکبوت، 48 و 39)
ترجمه: بلکه [قرآن] آیاتى روشن در سینههاى کسانى است که علم [الهى] یافتهاند، و جز ستمگران منکر آیات ما نمىشوند.
**- اما نه تنها هیچ کجا گفته نشده که تا آخر خواندن و نوشتن بلد نبودند، بلکه همان گونه که بیان شد، تصریح شده که ایشان تحت تعلیم الهی قرار گرفتند؛ مضافاً بر این که هر کس خواندن و نوشتن نداند، ظرف مدت 3 تا 6 ماه میتواند یاد بگیرد. پس برای ایشان کاری نداشت که ظرف 40 سال قبل از بعثت و یا اندک مدتی پس از بعثت، خواندن و نوشتن بیاموزد.
**- پس تردیدی نیست که اگر ایشان تا آخر چیزی ننوشتند، دلیل بر بلد نبودن خواندن و نوشتن نمیباشد، بلکه باید حکمتهای دیگری داشته باشد.
**- از اولین آیهی نازل شده میفهمیم که قدرت خواندن، چه به حسب ظاهر (کلمات) و چه به حسب باطن [خواندن کتاب هستی]، در همان ابتدا به ایشان تعلیم و القا شد، چرا که خداوند سبحان، به واسطهی جبرئیل امین علیه السلام به او فرمود: "بخوان = ٱقْرَأْ"، در حالی که میتوانست مانند وحی به حضرت موسی علیه السلام، بفرماید: «گوش کن - فَٱسْتَمِعْ». پس معلوم میشود که "علم خواندن"، آن هم خواندن کلام وحی، و آن نیز نه در سطح محدود روخوانی، به ایشان تعلیم داده شده بود.
**- از حکمتها، حفظ ماندن «پیامبر امّی» تا آخر، که دلیل بر وحی بودن کلام اوست میباشد و از حکمتهای دیگر آن که دستخط، قابل تحریف است.
در حالی که ایشان چیزی ننوشتند، برخی بعد از وفات ایشان، نقل حدیث جعلی کردند، گفتند: ایشان فرموده از انبیا ارث نمیرسد! هنگامی که پرسیدند: کِی و کجا چنین فرمودند؟ گفتند: به صورت خصوصی به خودم گفته است؛ حالا فرض بگیرید، هر جاعلی، دستخطی میآورد و مدعی میشد که این دستخط ایشان است!
پس تا آخر چیزی ننوشتند، و البته دهها و صدها حکمت دیگر.
www.x-shobhe.com
پرسش
شبههای در یک گروه تربیتی بارگزاری شده مبنی بر این که شیعیان مدعی علم غیب پیامبراکرم و امامان علیهم السلام هستند؛ اگر راست میگویند، فقط یک آیه از قرآن کریم در تأیید آن بیاورند.
پاسخ
آیا مطمئن هستید که این گروه تربیتی است، یا فقط نامشان را چنین گذاشتهاند؟!
ابتدا چهار سؤال اساسی مطرح میشود که بدون توجه جدی به آنها، هیچ پاسخی اثری ندارد:
1- آیا طرح کنندهی شبهه، میداند که "غیب" و "علم غیب" یعنی چه؟!
2- آیا قرآن کریم را قبول دارند که از آن آیهای در تأیید علم غیب انبیا و اولیاء الله میخواهند؟!
2- آیا قرآن کریم را خوانده و نیافتهاند و یا نخوانده مدعی شدهاند و حتی حوصلهی خواندنش را نیز ندارد و میگویند: «شما یک آیه بیاورید»؟!
4- آیا مطمئن هستند که فقط شیعیان به علم غیب انبیا و اولیای الهی اعتقاد دارند و مثلاً اهل سنت چنین اعتقادی ندارند؟!
پس اگر طرح کنندهی شبهه، هیج کدام را نمیداند و انجام نداده، کدام پاسخ را خواهد پذیرفت؟! آیا اساساً به دنبال کسب علم است، یا فقط میخواهد "شیعه و سنّی" بگوید؟!
غیب و علم غیب:
غیب در لغت به معنای « ناپیدا و پنهان » میباشد. هر چیزی که از نظر کسی پنهان باشد، برای او در غیب است و اگر آن از نظر همگان پنهان باشد، برای همگان در غیب است. بنابراین "علم غیب" یعنی آگاه شدن و علم یافتن به آن پنهانیها.
تمام عالَم هستی، پرده در پرده در غیب است و هر کس به هر حدی که از آن آگاه شود، پردهای از غیب برای او کنار میرود و معلوم و مشهودش میگردد. حتی نام شما برای من و نام من برای شما، تا وقتی مطلع و آگاه نگردیم، برای ما در غیب است، اما برای بسیاری دیگر در غیب نیست.
قرآن کریم:
از قرآن کریم دلیل میخواهند، و حال آن که کل قرآن کریم، اطلاع از "غیب" میباشد! نه تنها معارفش، بلکه "احکامش" نیز مبتنی بر علوم و حکمتهایی بوده و هست که برای دیگران در غیب بوده و هنوز هم برای آنان که نمیدانند در غیب است و آنان که میدانند نیز فقط به بخشی از آن که بیان یا کشف شده است دست یافتهاند.
به عنوان مثالی در احکام: از یک سو امر مینماید که نماز را اقامه کنید و از سوی دیگر میفرماید که این نماز شما را از بدیها، منکرات، زشتیها و پلیدیها دور میکند. حال اگر کسی بخواهد تشریح کند که چگونه چنین میشود، باید چندین کتاب بنویسد و هر چه بداند و بنویسد، هنوز علوم دیگری برای او در غیب است.
پس قرآن کریم، سراسر علم غیب است؛ حتی همین ظاهر قرآن که مشهود همگان است، معلوم همگان نشده است و برای عالمان نیز باطنهایی در غیب دارد.
پس آن که قرآن کریم بر او نازل شده و او مأمور به ابلاغ و تعلیم آن و نیز هدایت بر اساس آن گردیده، تمامی علوم غیب قرآنی را میداند، و بالتبع آنان که به فرمودهی خداوند متعال و رسول او صلوات الله علیه و آله، حاملان وحی، عالمان، معلمان و عاملان به وحی هستند، همه دارای این علوم غیبی میباشند.
علم غیب برای دیگران:
نه فقط پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام، بلکه همگان مکلفند که با دانشپژوهی نزد آنان، آنقدر به این "غیب" علم پیدا کنند که برایشان مشهود گردد و به آن ایمان بیاورند. لذا در توصیف مؤمنان و متقیان فرمود: « الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ – آنان که به غیب ایمان میآورند / البقره، 3».
آیا خداوند علیم و حکیم، از بندگانش خواسته تا به آن چه نمیدانند و نمیشناسند ایمان بیاورند؟! یا خواسته با تفکر، تعقل، تعلیم و تربیت، به این علوم و اخباری که برایشان معلوم و مشهود نبوده (در غیب بوده) آگاه شوند و ایمان بیاورند؟!
آیا ما اکنون "علم غیب" نداریم؟ مگر خداوند متعال، یک شیء مادی و دیده شدنی یا لمس کردنی میباشد، پس چگونه به او ایمان آوردیم؟ آیا قیامت، محشر، سؤال و جواب و پاداش و عقاب (بهشت و جهنم) اقامه شده است؟ یا ما به حکم عقل (که آن نیز در غیب است و ما نشانهها و آثارش را درک میکنیم) و بر اساس بینهها، به واسطه وحی از آن چنان آگاه شدیم که به این "غیب" ایمان آوردهایم؟!
بنابراین، علم غیب نیز مانند سایر علوم، شدت و ضعف مرتبه دارد، یکی کمتر از علوم غیبی آگاه شده و یکی بیشتر، و آن که قرآن کریم به او نازل شده، بیش از همگان به علوم غیبی آگاه میباشد. پس اگر او خبر داد که من شهر علم هستم و امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام دروازهی آن است، یعنی نه تها دارای این علوم میباشد، بلکه کسی نمیتواند وارد عالَم این علوم شود و به آن عالِم گردد، مگر این که از راه و دروازه وارد شود.
میگویند علم غیب فقط مال خداست:
با استناد به آیات قرآنی، مانند: « وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... - و (آگاهی از) غیب (و اسرار نهان) آسمانها و زمین، تنها از آن خداست / هود علیه السلام، 123» مدعی میشوند که دیگران فاقد علم غیب هستند! در صورتی که همین آیه نیز به خودشان وحی و نازل نشده است، بلکه به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نازل شده و ایشان به دیگران ابلاغ نمودهاند.
یک - همین « وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ...» خودش خبر از غیب است که به اطلاع و آگاهی عموم رسیده است.
دو – چه چیزی مال خدا نیست، در حالی که میفرماید: « وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ - و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند بر هر چیزى تواناست / آلعمران، 189».
عزت نیز تماماً مال خداست « فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا / النساء، 139» - حجت بالغه نیز مال خداست « فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ / پس، برهان رسا مال خداست» - قوت نیز تماماً مال خداست «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا – البقره، 165» و همینطور علم به آن چه در زمین و آسمانها نزد ما در غیب است، نزد او مشهود است، چرا که خودش آفریده است، پس علم غیب نیز مال خداست «إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ - خداوند از غیب آسمانها و زمین آگاه است، و آنچه را در درون دلهاست میداند / فاطر، 38»
●- بله، همه چیز از اوست و مال اوست و تجلی اوست، ولی نفرمود که به هیچ کسی، هیچ مرتبهای از آن را نمیدهم و هیچ تجلی در مخلوقاتم نخواهم داشت! چنان که به همگان وجود، حیات، علم، قدرت، حکمت، جمال، رأفت، جود، کرم، رحمت ... داده است، منتهی در شدت و ضعف مرتبه نسبت به یک دیگر؛ و هر چه هست، تجلی اسمای حسنای اوست، در مراتب وجودی.
آیات قرآنی:
بیان شد که قرآن کریم علوم اول و آخر است و تماماً علم غیب است که به پیامبرش صلوات الله علیه و آله نازل نموده و ایشان نیز فرموده که تمامی علوم خود را به امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل نموده است، بنابراین، نه تنها علوم معارفی، نه تنها حکمتهای احکام، بلکه هر چه خبر از گذشته و آینده (چه برای دنیا و چه برای آخرت) به ایشان داده است نیز همه خبر از غیب میباشد:
*- سورهی مبارکه "الکوثر" که به لحاظ تعداد آیات، کوچکترین سورهی قرآن مجید میباشد، هم خبر از غیب گذشته [اندیشهها، گمانها، تصورات و امیدهای واهی کفار] داده است – هم امر به احکامی که حکمتهایش در غیب است [نماز و قربانی] نموده است و هم خبر از غیب آیندهای ابتر برای کفار و بقای نسل و دین ایشان داده است.
*- به فرض که فرازهایی از تاریخ حضرت موسی علیه السلام که چند قرن قبل از ایشان اتفاق افتاده را عدهای دیده باشند، اما هنگام نزول وحی و بعثت، چه کسی همراه ایشان بوده که خبری بیاورد؟ پس این علم غیبی است که خداوند علیم، پیامبرش را از آن آگاهی داده و به آن تعلیم نموده است و به وسیلهی ایشان، همگان را از این غیب مطلع و آگاه نموده است:
« وَمَا کُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ » (القصص، 44)
ترجمه: تو در جانب غربی نبودی هنگامی که ما فرمان نبوّت را به موسی دادیم؛ و تو از شاهدان نبودی (در آن هنگام که معجزات را در اختیار موسی گذاردیم)!
« وَمَا کُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَلَکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ » (القصص، 46)
ترجمه: تو در کنار طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم؛ ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکنندهای برای آنان نیامده است؛ شاید متذکّر شوند!
لذا فرمود که اینها همه علم غیب و خبر از غیب است که به واسطه وحی، تعلیم داده میشود تا تو از غیب خبر یابی و دیگران را نیز باخبر و آگاه سازی:
« ذَلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ » (یوسف علیه السلام، 102)
ترجمه: این از خبرهای غیب است که به تو وحی میفرستیم! تو (هرگز) نزد آنها نبودی هنگامی که تصمیم میگرفتند و نقشه میکشیدند!
علم غیب اولیاء الله، نزد اهل سنت:
اهل سنت نیز میگویند: «علیم خداوند است و به هر کس که بخواهد، تعلیم میدهد؛ پس علم غیب نیز نزد اوست و به هر کس بخواهد میدهد».
●- «... حق این است که علم غیبی که از غیر خداوند عزوجل نفى شده، علمى است که براى ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد... و اما آنچه را که براى بعضى از خواص به وقوع پیوسته، علم غیبی نیست که از غیر خداوند عزوجل نفى شده، بلکه جزء افاضات الهى است که خداوند آن را بر عدهاى از بندگان خود افاضه نموده است، بنابراین نباید گفته شود که این گروه علم غیب ذاتی دارند و کسی که چنین بگوید مسلماً کافر شده است. بلکه باید گفت که به طریقی برای آنها علم غیب نمایان و ظاهر شده است. » (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، ج20، ص11 ذیل آیه 65، سوره النمل)
●- « اینکه خداوند، انبیا و اولیاء را به پارهاى از علم غیب آگاه و مطلع مىکند امرى است ممکن و هرگز مستلزم محال نمىشود و انکار آن عناد و مکابره است. » (الفتاوی الحدیثیة، ابن حجر الهیتمی، ج1، ص223)
www.x-shobhe.com