ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : وقتی جامعهﺍﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻏﻢ ﻧﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻭﺭﺍﺀﺍﻟﻄﺒﯿﻌﻪ ﻭ دستی ﮐﻪ ﺍﺯ ﻏﯿﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮ میشوﺩ . ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾد: «ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺴﺖ. ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪ».
پاسخ: صرف نظر از شعارهای هدفدار، اگر بخواهیم منطقی بررسی نماییم، هیچ کدام از این حرفها خطای محض نیست، هم چنان که هیچ کدام مطلق نیست، مضافاً بر این که هیچ کدام جدید نیست.
برای جوامع عقبافتادهی فرهنگی، ملتهای به استثمار کشیده شده و مردمان ساده و بیبصیرت، همه چیز "خارجی"اش خوب است، حال خواه شورت و پیراهن زیر باشد، خواه یک نظریه فلسفی، جامعه شناختی یا ... . لذا همان گونه که اگر یک پیراهن، با پارچه و دوخت عالی را به نام ایرانی به آنها دهند، دهن کج میکنند، اما به نام خارجی دهند، چند برابر قیمت میخرند؛ وقتی به آنان گفته شود که در قرآن و حدیث فلان مطلب آمده، اگر با دهن کجی نگاه نکنند، دست کم با دیدهی تردید مینگرند؛ اما اگر همان مطلب را به اسم یک خارجی به آنها دهند، با چشمان گرد شده، گوشهای تیز شده، تفاخر در تکرار آن و ... برخورد میکنند.
الف – خداوند علیم و حکیم که خالق عالم هستی و انسانهاست، در قرآن کریم، این حالات گوناگون انسان را بیان و تشریح نموده است.
*- از یک سو فرموده که به طور کلی:
« إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا - حقّا که انسان به غایت حریص و کم طاقت آفریده شده»
« إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا - چون او را ضرر و آسیب رسد سخت بىتابىکننده است»
« وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا - و چون خیرى بدو رسد سخت بخیل و نابخشنده است»
« إِلَّا الْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ... – به غیر از نمازگذاران * همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مىکنند.» (المعارج، 19 تا 23)
*- از سوی دیگر میفرماید که انسان هر گاه خود را بینیاز ببیند، طغیان میکند (نه این که بینیاز شود، چون هیچ کس بینیاز نمیشود]، چه که رفاه زدگی و احساس غنا، سبب میشود تا دین و ایمان رخت بربندد – پس سخن راسل کشف جدیدی نیست:
«کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» حقّاً که انسان سرکشى مىکند * همین که خود را بىنیاز پندارد (ببیند). (العلق، 6 و 7)
*- و از سوی دیگر به نقطهی مقابلش نیز تصریح شده که "فقر، ایمان را میزداید".
ب – از مجموع این آیات و روایات فهمیده میشود که چون انسان ذاتاً فقیر، کم ظرفیت و بیجنبه است، در مواجه با حالات گوناگون، متزلزل میگردد؛ حال خواه فقر باشد یا ثروت. منتهی تأکید شده که « إِلَّا الْمُصَلِّینَ »، یعنی به غیر آنان که به خدای غنی و قیوم "وصل" شدهاند، و البته «صلوة = نماز»، همان وصل است.
*- پس این که اگر مردم رفاهزده شوند، دین و ایمانشان به باد میرود، سخن ناصوابی نیست، اگر چه مطلق نیز نمیباشد؛ برخی با ثروت در ایمان قویتر میشوند و برخی دیگر با فقر، ایمانشان متزلزل میگردد و یا بالعکش. اما برای قطرهای که وصل به اقیانونس بیکران شده است، هیچ یک از این دو حالت، سبب دگرگونی در شخصیت و ایمانشان نمیگردد.
ایمان به غیب:
در اسلام عزیز و غنی، هیچ امری وجود ندارد که در میان تمامی انسانها عمومیت نداشته باشد، چرا که کتاب خلقت است، یا به تعبیر دیگری، تئوریزهی نظام خلقت است، از این رو تمامی معارف و قوانین آن نیز منطبق با نظام خلقت و "عقل و فطرت" بشری میباشد.
اگر فرمود: «ضرورت جهانبینی و ایدئولوژی»، در همگان وجود دارد – اگر فرمود: باور مبدأ و معاد، در همگان وجود دارد – اگر سخن از پرستش و بندگی آورد، عمومی است – اگر از «حبّ و بغض» گفت: آن نیز در همگان هست – اگر از دین، رسول، کتاب، وحی و امام گفت، آن نیز اعتقادی همگانی است – توکل و توسل و دعا نیز عمومیت دارد ...؛ و البته تفاوت در مصادیق "حق و باطل" یا "حقیقی و کاذب" آنها میباشد.
«ایمان به غیبت» نیز از همینطور است؛ احدی نیست که ایمان به غیبت نداشت باشد، منتهی گاه مراتب و موضوع آن فرق دارد و گاه "حق و باطل" آن در مصادیق متفاوت میشود. به عنوان مثال:
*- نگاه به آینده [که در تمامی انسانها عمومیت دارد]، نگاه به غیب است؛
*- امید به آینده [که انگیزهی هر حرکتی است]، امید به دست غیب است؛
*- انتظار نتیجه [که علت انجام هر کاری میباشد]، انتظار مشهود شدن غیب است؛
*- حتی اعتقاد به شانس [که در نظام علیّ و معلولی، جایگاه عقلی و علمی ندارد]، ایمان به غیب است.
●- وقتی گرما و خشکسالی بیاید، همگان [از مؤمن و کافر] روی به آسمان دارند تا شاید بادی بوزد، ابر پرباری را بیاورد و دما مناسب گردد و باران ببارد. اینها همه ایمان و انتظار از "غیب" است.
●- وقتی سرما مستولی شود، زندگی فلج گردد، شهرها زیر برف فرو رفته و همه چیز یخ ببندد، باز هم همه نگاه به آسمان دارند که شاید بادی بوزد، ابرها کنار بروند، تابش خورشید بر حرارت بیافزاید و برفها را آب کند. یعنی ایمان و انتظار از غیب.
●- وقتی جامعه با مدیریت سوء دچار بحران شود، نظم عمومی، امنیت همه جانبه، شرایط اقتصادی و ...، همه دچار چالش شود، مردم آن جامعه [چه مؤمن و چه کافر]، امید و انتظار دارند تا مدیری که اکنون نیست (یا خودش در غیب است و یا مدیریتش)، چه او را بشناسند و چه نشناسند، بیاید و اوضاع را سامان بخشد.
●- وقتی مستکبران، حاکمان سرزمینها شدند و ظلم و ستم بر جوامع بشری پنجه انداخت، همگان امید دارند و منتظرند، تا یکی بیاید و آنها را نجات دهد. یعنی اعتقاد به یک منجی، که اکنون در غیب است.
●- ...
پس همگان، ایمان به غیب دارند؛ همگان منتظر نجاتی هستند که حتماً توسط منجی صورت میگیرد و این حالات، گرایشات، کششها، باورها، امیدها و انتظارات، اختصاصی به فقر، ثروت، و یا ایمان، کفر و ... ندارد، بلکه در میان تمامی مردمان عالم وجود دارد؛ منتهی خداوند خالق، علیم، حکیم و هادی، به واسطه "عقل و وحی"، انسان را دعوت و هدایت میکند که برای این باورها، امیدها و انتظارهای خود، مصادیق کاذب نسازد.
دعوت و هدایت میکند که نگوید: إله و ربّ من ابرقدرتها و طاغوتها و فراعنهی بزرگ و کوچک هستند – نگوید: "غیب نجات بخش" لیبرال دموکراسی و منجی عالم بشریت، امریکاست.
دین، مذهب و برتراند راسل:
اگر چه برتراند راسل نه تنها از اسلام چیزی نمیدانست، بلکه از دین و مذهب نیز به جز "کلیسا" و آن هم کلیسای دیکتاتور و جاهل آن دوران را نشناخته بود، اما نکته اینجاست که قدری تعقل و تفکر نیز ننموده است تا بفهمد، دین اختصاصی به انبیای الهی ندارد و مذهب نیز تنها کاتولیک، پروتستان، شیعه یا سنی نیست، بلکه دین و مذهب نیز فطری است و در میان همگان عمومیت دارد.
راسل خودش هم دین و مذهب دارد، منتهی دین و مذهب بدلی و باطل، که سبب لجاجتش با دین و مذهب حق گردیده است. نوع نگاه برتراند راسل به جهان هستی (جهان بینیاش)، خودش نوعی دین در بُعد نظری اوست و باید و نبایدهایش (احکام) نیز نوعی شریعت است، منتهی باطل.
مذهب، یعنی راه و روش. پس فقط به دنبال نان رفتن، فقط به دنبال پرواربندی انسان رفتن، فقط به دنبال ارضای غریزهی جنسی رفتن و ... نیز خودش نوعی مذهب است، منتهی مذهب و راه حیوانی، که دون شأن انسان است و سبب حبس او، استعدادها و کمالاتش در زندان بدن حیوانیاش میگردد.
کفار، از هر قشری، در هر زمانی، بندهی هر إله و معبودی، پیرو هر مکتب و ایسمی و تابع هر امامی که باشند، همان خودش دین و مذهب آنهاست. لذا فرمود به آنها بگو: « قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ... * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ » (الکافرون).
*** - و مهم اینجاست که همگان میدانند «دین واقعی باید الهی باشد» - «غیبت حقیقی، الهی است» و منجی نیز باید الهی باشد، لذا تا اسم دین یا غیب یا منجی به میان میآید، توجهات معطوف دین خدایی، غیب الهی، منجی الهی میگردد؛ و بدلسازان این حقایق را بر نمیبابند.
www.x-shobhe.com
پینوشت : برتراند راسل (Bertrand Arthur William Russell) فیلسوف و جامعه شناس انگلیسی است که در قرن بیستم می زیسته است
پرسش : اگر ساق پای زنی بیرون باشد اسلام نابود میشود، اما اگر پیرزنی دست در سطل آشغال کند اسلام آخ هم نمیگوید . اگر جوانی به جلسات قرآنی نرود آژیر خطر اسلام بلند میشود، اما صدایش با نداشتن جهزیه دختره پایین شهر در نمیآید.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): وقتی پیرزنی دست بر زباله میبرد، آه از نهاد شکمسیران باید درآید؛ و وقتی دختری در پایین شهری جهیزیه ندارد، باید آه از مرفهین بیدرد درآید. اما آنها همیشه ظلم میکنند و بعد انگشت اتهام را به سوی اسلام و مسلمین میگیرند!
وقتی اسلام ناشناس در مورد اسلام سخن بگوید و آن را تعریف کند، از این بهتر در نمیآید، به ویژه اگر به جهل و نادانیاش، بغض و کینه نیز اضافه شده باشد، و بالاخص اگر به هر دلیلی، خود را موظف به ضد تبلیغ علیه اسلام بداند و یا به آن مأمور باشد.
اسلام، عزیز است و عزیز یعنی نفوذ ناپذیر؛ چرا که اسلام یعنی جهانبینی درست و منطبق با حقایق عالم هستی در بُعد نظری (اعتقادی) و بایدها و نبایدهای منطبق با نظام هستی و انسان، در بُعد عملی.
*- پس اسلام نه با پای زنی که این آقایان عطش بیرون افتادنش را دارند نابود میشود، و نه با دست بردن پیرزنی به سطل زباله – در هر دو حال اسلام با غنا و صلابت، سر جایش خودش هست و با این شعارها نیز نابود نمیشود. اگر قرار بود اسلام با این ترفندهای سفیهانه یا حتی شیطنتهای زیرکانه و جنایات وحشیانه نابود شود، تا کنون چیزی از آن باقی نمانده بود.
« یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » (التوبة، 32)
ترجمه: مىخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.
پس اصلاً دلشان را خوش نکنند که بالاخره با چیزی و یا با این حرفها، اسلام نابود میشود و به خود وعده خالی ندهند، اگر چه هم فساد و فحشا و هم ظلم و فقر، همه از بیدینی میباشد.
*- اما جهل، نادانی، کینه، بغض، انحراف، شیطانپرستی، تقلید کور از فرمایشات دشمنان اسلام و ...، دنیا و آخرت فرد و جامعه را به نابودی میکشاند.
تردیدی نیست که بالاخره انسان و جامعه، یا تسلیم خداوند سبحان میشوند و یا تسلیم خدایان کاذب و ساختگی؛ [خواه خدایان درونی و هواهای نفسانی باشد و خواه خدایان بیرونی و مظاهر کفر و استکبار].
*- در اسلام عزیز، هر مسئلهای جایگاه، نقش و احکام خودش را دارد و البته هر مجموعهی فکری و قانونی دیگری نیز باید همینطور باشد. فرض کنید وقتی در مورد نظم شهری سخن میگویید؛ از نابسامانی ساخت و ساز و یا ترافیک میگویید، یکی بگوید: عجب؟! نظم شهری با ساخت و ساز بیرویه و بیبرنامه به هم میریزد، اما با سوختن اُملت یک پیرزنی که دچار اختلال حواس شده بود، به هم نمیریزد؟!
*- چه ضرورتی دارد که به جای عقل و منطق و شعور، مسائل را با آهنگی احساسی و ژورنالیستی در مقابل یک دیگر قرار دهند تا حتماً علیه اسلام چیزی گفته باشند، هر چند بیمنطق و سخیف؟ از این روشهای غلط، چه انگیزه و هدفی به جز ضد تبلیغ دنبال میشود؟!
*- احکام حجاب، محرم و نامحرم، نظم روابط انسانها با یک دیگر و... جایگاه خودش را دارد و احکام مربوط به اقتصاد، درآمد، توزیع و ...، احکام خودش را دارد و احکام مربوط به اخلاق، تعاون، حقوق دیگران، ضرورت رسیدگی به قشر ضعیف و ... نیز احکام خودش را دارد و اگر مردمان این احکام را رعایت کنند، نه فسق و فساد و فحشا باقی میماند، نه ظلم و جور و جنایت و تجاوز، و نه فقر.
*- مگر این دو مسئله "علت و معلول و یا لازم و ملزوم یک دیگرند؟" اگر چنین باشد، پس لازم میآید در جوامعی که نه تنها ساق پای زنان، بلکه خیلی از اعضای دیگرشان نیز بیرون است، دیگر هیچ پیرزن یا پیرمردِ دست در زبالهای وجود نداشته باشد.
عقل و منطق:
برخورداری از عقل و منطق و به کارگیری این نعمت خداداد، هم از داشتن حجاب مهمتر است و هم از داشتن ثروت و رفاه، و حتی از داشتن "علم" نیز بهتر و ارزشمندتر است؛ وقتی نیروی عقل به کار گرفته نشود، نه تنها دین نیز به باد میرود، بلکه حبّ و بغضها و تعصبات جاهلانه جایگزین میگردد.
پس، انسانی که عاقل است، حتی اگر مخالف چیزی باشد و بخواهد آن را نقد کند و یا حتی با آن خصومت ورزد و علیهاش ضد تبلیغ نماید نیز حکیمانه سخن میگوید.
خداوند علیم و حکیم میفرماید:
« وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ * وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ »
[در قیامت مشهود میشود که "محسنین" کسانی بودند دارای ویژگیهای خاص، از جمله] و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مىکردند. *و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى [معیّن] بود.
« وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ » (البقره، 195)
ترجمه: و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید، و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مىدارد.
علی حکیم، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
« لاتَسْتَح مِنْ اِعْطاءِ الْقَلیلِ فَاِنَّ الْحِرْمانَ اَقَـلُّ مِنْـه » (نهج البلاغه، انصاریان، حکمت 67)
ترجمه: از عطاى اندک حیا مکن، که نومید کردن کمتر از آن است. (از بخشش ولو کم، خجالت نکش که محروم کردن [سائل و نیازمند] از آن بیبهاتر است).
نگاه جاهل نادان:
اما انسان جاهل (بیخرد) – انسان نادان (ناآگاه) و انسان مغرض، در مورد دو مقولهی «حجاب» و «فقر» به گونهای سخن میگوید که گویا علت فقر در برخی افراد یا اقشار، حیا و عفت دختران و زنان یک جامعه میباشد و لابد اگر آنان اعضا و اندام خود را در کوچه و خیابان به نمایش عمومی و رایگان بگذارند، دیگر فقر ریشه کن شده و هیچ پیرزنی دست در سطل زباله نمیبرد!
حالا این شخص، با این سطح از دانش و بینش، بحث از اسلام، احیا و یا نابودی اسلام، حجاب، فقر و ... مینماید! خُب چه باید گفت؟!
حدیث:
*- پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله: «لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ»؛ (کافی، ج 1، ص 26)
ترجمه: هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی (دارایی) سودمندتر از عقل نیست.
*- امیرالمؤمنین علیه السلام: «لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه»؛ (نهج البلاغه، ص 478)
ترجمه: هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
*- امیرالمؤمنین علیه السلام: «الْعَفافُ زینَةُ الْفَقْرِ، وَ الشُّکْرُ زینَةُ الْغِنى» (نهج البلاغه، انصاریان، حکمت 68)
*- امیرالمؤمنین علیه السلام: پاکدامنى زینت تهیدستى ، و شکر زینت توانگرى است.
(شکر یعنی: شناخت منعم، نعمت، دانستن قدر، استفاده بهینه و ضایع نکردن نعمت)
www.x-shobhe.com
روشنگران این مطلب را اضافه می کند :
اگر ما مسلمانان به آنچه خداوند فرمان داده درست عمل نکنیم خودمان را باید محاسبه و مؤاخذه کنیم نه شرع خدا را
پرسش : با اینکه فقیرهای مسلمانی هم داریم که دعا میکنن، ولی چرا توی همون وضع باقی میمونن؟! چرا خدا به دادشون نمیرسه؟! اینو اکثر کانالهای ضد اسلامی میگن. خواهشا جواب بدین.
پاسخ: روش و تاکتیک فعالان در این کانالها، همان روش ابلیس لعین میباشد، چرا که پیرو، عبد، مطیع و تحت تعلیم و تربیت او و جنودش هستند.
ابلیس لعین وقتی از روی تکبرش، خداوند سبحان را در امر سجده به آدم نافرمانی کرد، به محاکمه کشیده شد که «چرا نافرمانی کردی و علتش چه بود؟!»؛ او بهانههایی از قبیل برتری آتش از خاک آورد و چون دید این بهانهها هیچ کدام توجیه مقبولی نیست، گناه تکبر خودش را گردن خدا انداخت و گفت: « رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی ... پروردگارا! حال که تو مرا فریب دادی و گمراه ساختی ...» من نیز چنین و چنان میکنم.
*- از آن پس، همین اندیشه و روش غلط را به گناهکاران القا کرد تا گناه خودشان را گردن خدا بیاندازند. چنان که فرعون گفت: «من موسی (ع) را میکشم، او برود از خدای خودش کمک بگیرد» - قوم بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «تو با خدایت برو و این سرزمین را تسخیر کن و مردان جنگجویش را از پا درآور و یا از شهر بیرون کن، هر گاه موفق شدی، ما وارد خواهیم شد» [و البته خدا هم فرمود: پس چهل سال در بیابان آواره باشید] – کفار نیز در برههای، ظلم خود را اینگونه توجیه کردند که اگر خدا نمیخواست، چنین نمیشد – یزید و عبیدالله بن زیاد و ... نیز گناه جنایات خود را در کربلا، گردن خدا انداختند و به حضرت زینب علیهاالسلام گفتند: «دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟» و به مردم نیز میگفتند: این برتری را خدا به ما داده است – پادشاهان و حُکام جایر نیز میگفتند: «سلطنت موهبتی الهی است که از جانب خدا به پادشاه اعطا شده است»، حتی جرج بوش (پسر) گفت: من نمایندهی خدا هستم و ... .
*- از آن پس، این اندیشهی جاهلی با تقویت القائات شیطانی، در بین انسانها (حتی مسلمانان) رواج یافت؛ تا آنجا که به قول آیت الله جوادی آملی: «اسلامی حرف میزنند، اما قارونی فکر میکنند»، یعنی حرف از خدا، قرآن، نماز و دعا دارند، اما اگر موفقیتی حاصل شود، آن را صرفاً از هنر خود میدانند و بدتر آن که تمامی ضعفها، مشکلات و گرفتاریها را گردن خدا میاندازند! مانند کسی که به خاطر عدم رعایت مقررات و ضوابط رانندگی، تصادف میکند و احتمالاً مجروح و معلول هم میشود، بعد میگوید: «نمیدانم چه حکمتی داشت که خدا خواست من تصادف کنم و مجروح و معلول شوم؟!»
اقتصاد و معیشت:
اقتصاد و معیشت نیز مانند دیگر شئون و امور زندگی میباشد. رونق اقتصادی به صورت کلی، یا اشتغال، کسب و درآمد شخصی، هزاران هزار علت و عامل شخصی، اجتماعی، فرهنگی، محیطی، ملی و بینالمللی دارد، پس چنین نیست که اگر این شرایط مهیا نبود و یا تلاشی برای مساعد نمودن آن صورت نگرفت، به صرف "دعا"، همه چیز حل شود.
اقتصاد بیمار، مانند انسان بیمار است؛ آیا تا به حال شنیدهاید که بگویند: « فلانی بیمار شد، اقدام به مداوا نکرد، اما خیلی دعا کرد که بهبود یابد، ولی نیافت؛ پس چرا خدا او را شِفا نمیدهد؟!»
حکایت:
در حکایت آوردهاند: حضرت موسی (ع) مبتلا به قولنج شد و هنگامی که برای مناجات با حضرت رب الارباب به کوه طور رفت عرض کرد : خداوندا! مریض شدهام مرا شفا عنایت فرما .
خطاب شد یا موسی به طبیب مراجعه کن. عرض کرد : خداوندا! پاسخ مردم را چه بگویم در حالی که خواهند گفت: "تو کلیم اللهی و مرده زنده میکنی و کور را شفا میدهی، آنگاه برای مرض خود به طبیب مراجعه میکنی؟!" - خطاب شد یا موسی! ما این گیاهان را عبث نیافریدیم و علم طب را بیهوده به انسان الهام نکردیم؛ حال آیا چون تو موسی هستی، انتظار داری که این همه گیاهان را عبث بگذاریم و بی سبب مرض تو را شفا دهیم؟! (زندگینامه مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، ج 1)
*- بنابر این، همانگونه که حفظ سلامتی و یا مداوا برای بهبود بیماری، هزاران هزار شرط و شروط و دستورالعمل دارد و هر کاری با اسباب لازمش انجام میپذیرد، برخورداری از اقتصاد سالم و یا مداوای اقتصاد بیمار نیز هزاران هزار شرط، دستورالعمل، برنامه، راهکار و وسایل دارد. چه برای شخص و چه برای جامعه؛ که البته از هم جدا نیستند.
*- در آموزهها و دستورالعملهای اسلامی (قرآن کریم و حدیث) نیز صدها برنامه و دستورالعمل فردی و اجتماعی وجود دارد؛ از دستور به تلاش گرفته تا کسب حلال و پرهیز از حرام – پرداخت انواع زکاتها، صدقات، انفاق، انفال، خمس، قناعت، پرهیز از اسراف، تولید مرغوب، توزیع عادلانه، مصرف بهینه ... تا مقابله با ظلمهای فردی و اجتماعی، فزهنگی و سیاسی و اقتصادی، تا امور مربطو به مدیریتهای داخلی و انواع مقابله با فتنهها و دشمنیهای داخلی و خارجی. آیا همانگونه که امریکا توسط داعش و سایر گروههای تروریستی، در کشورها جنگ نظامی نیابتی راه میاندازد، توسط وابستگانش جنگ نیابتی اقتصادی راه نمیاندازد؟!
حالا اگر فرد و یا جامعه (ملت)، این زنجیره را پاره کردند، حلقههای آن را جدا و مفقود کردند، توجه و همت لازم را نداشتند، با بصیرت به امور داخلی و خارجی ننگریستند، خوب تدبیر و مدیریت نکردند و ...، انتظار نداشته باشند که به صرف سر سجاده نشستن و دعا کردن، اتفاقی بیافتد.
دعا:
دعا، وِرد، جادو، سحر، طلسم و ... نمیباشد، بلکه درخواست از خداوند علیم، حکیم و منّان میباشد. بنا بر این، منشأ دعا نیز باید فکر، قلب و اراده باشد، نه لفظ خالی. در حالی که اغلب دعاهای ما، از لفظ نشأت میگیرد و به همان لفظ پایان میپذیرد. نه خواست و ارادهای حکیمانه پشت سر این دعا قرار گرفته است و نه عزم، همت و تلاشی مجدانه در پیاش میآید. لذا مرتب میگویند: «پس چرا این همه دعا کردیم، نشد؟!» خب این نه تنها دعا نیست، بلکه مسخره کردن دعا نیز هست. خداوند سبحان و حکیم، مستجاب کنندهی دعاهای ماست، نه الفاظ و اورادِ ما.
*- آیا تا به حال شنیدهاید که بگویند: «فلانی خیلی دوست داشت که دانشمند شود، بدون این که تلاشی برای تحصیل علم کند، بسیار دعا کرد، اما نشد! پس چرا خدا او را دانشمند نمیکند؟!»
اما میگویند: مردمان فقیر خیلی دعا میکنند، پس چرا خدا مستجاب نمیکند؟! و این چنین گناه را گردن خدا میاندازند! و هیچ گاه نمیگویند که «ما طبق برنامهی تدوین شده و به وظایف محوله عمل نمیکنیم و نتیجهاش فقر در جامعه میشود» - «نتیجهی اسراف و تبذیر، از سوی یک قشر، فقر برای قشر دیگر میشود» - «نیتجه بخل و خسّت، همانطور که روح را بیمار میکند، اقتصاد و معیشت مردم را نیز بیمار میکند» - «نتیجه انباشت سرمایه و بلوکه کردن آن، فقر است» - «وابستگی به غیر (خارج)، حاصلی جز بدبختی، عجز و فقر ندارد» - «حاصل رشوه دادن و گرفتن، رانتخواری، سوء استفاده از اموال دیگران و بیت المال، سوء مدیریت دولتی و ...، جز عمق بخشیدن به شکاف طبقاتی و فقر نخواهد بود» - «ضایع کردن نعمتها، اعم از مادی و معنوی، از پول و ثروت و کار گرفته، تا نعمت ایمان، اسلام، ولایت، استقلال، عقل، علم، شعور، بصیرت، توانها و سرمایههای طبیعی و ملی و ...، همه فقر میآورد»!
انتظار:
حال چه انتظاری دارند؟! آیا مثل قوم بنی اسرائیل میگویند: امام زمان علیه السلام بیاید و با خدایش تمامی این مشکلات را برطرف کند، بعد ما میآییم؟! – یا میگویند: ما همین جا سر سجاده نشسته و مرتب وِرد و اورادی را به نام "دعا" میخوانیم، تا شاید خداوند متعال، تمامی قوانین حاکم بر خلقت (تکوین) و هدایت (تشریع) را به خاطر اورادِ ما بر هم زند، معجزه شود و همه چیز تغییر یابد؟!
« ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » (الأنفال، 53)
ترجمه: این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را [در دل دارند و عمل دارند] تغییر دهند، و خدا شنواى داناست.
www.x-shobhe.com
پرسش : اگر رزق و روزی از طرف خدای رزاق تأمین شده، پس چرا بسیاری بر اثر گرسنگی میمیرند؟
ترجمه متن
-----------------------------------------------------
poverty should be dimdinished all over the world
فقرباید در سرتاسر جهان از بین برود
bring poverty to an end
به فقر پایان دهید
The problem of poverty can be solved
مشکل فقر قابل حل است
This is possible
این امکان پذیر است
Capitals of the world are not distributed fairly
سرمایه های جهان عادلانه تقسیم نمی شوند
we should find a solution
باید راه حلی پیدا کنیم
don"t fear death,fear for the death of humanity
از مرگ انسان نترسید،ازمرگ انسانیت بترسید