ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از طرفی گفته میشه که نماز اول و آخر دین هستش، اگر نماز نباشه حساب و کتابی هم نمیشه. از طرفی در حدود 600 صفحه از قرآن حرفی از نماز زده نشده است؟!
به هیچ وجه نباید اهمیت یا جایگاه یک موضوع را با تعداد تکرار کلمات، یا تعداد صفحاتی که در یک کتاب به آن اشاره شده، فهمید و سنجید. اسم "محمد صلوات الله علیه و آله" فقط چهار بار در قرآن کریم تکرار شده است – اسم "موسی علیه السلام" 136 بار – فرعون 68 بار – "الشیطان"، 63 بار – "الظالمین" 70 بار و ...؛ حال آیا میشود بر اساس رقم تکرار این اسمها، هیچ شناختی به دست آورد و یا به اهمیت آنها پیبرد؟!
در مذمت "غیبت"، در یک آیه فرمود که از خوردن گوشت برادر مرده بدتر است. آیا میتوان گفت: چون یکبار آمده، نه غیبت گناه کبیره است و نه خوردن گوشت جسد برادر، ناخوشایند میباشد؟!
الف – هیچگاه در مطالعات و باورها، به منبع "گفته شده یا میشود"، استناد نفرمایید، چون ناموثقترین منبع مطالعاتی همین میباشد؛ مگر میشود برای آیات الهی، اصول و فروع اسلام و معارف آنها، "گفته میشود" را منبع قرار داد و بر اساس آن باور نمود و یا ننمود؟!
ب – هیچ کجا نیامده که "اول و آخر دین، نماز است"؛ بلکه فرمودهاند: «نماز ستون دین است».
اول دین، معرفت (شناخت)، محبت و ایمان به الله جلّ جلاله میباشد؛ و آخر دین نیز شناخت و ایمان بازگشت به سوی او "معاد" میباشد؛ پس اول و آخر خود اوست. « هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ » - « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ».
ج – کسی که هم او را شناخت و هم به آن شناختش ایمان آورد، فهم میکند که چون اول و آخر اوست، پس نباید إله دیگری را بندگی نماید و بالتبع حُکم، حُکم اوست:
« وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » (القصص، 79)
ترجمه: و اوست خدا[یى که] جز او معبودى نیست. در این [سراى] نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانیده مىشوید.
نماز:
نماز، نه تنها اول و آخر دین نیست، بلکه از "فروع دین" میباشد، اگر چه نقش آن، مانند ستون خیمه است که اگر نباشد خیمه برپا نمیگردد و اگر باشد، اما کشیده شود، خیمه فرو میریزد و یا اگر باشد، اما بنیانیش یا خودش سست باشد، ویران میگردد، اگر چه سایر اجزایش بسیار محکم، زیبا، بزرگ و ... باشد.
نماز (صلاة)، از احکامی است که از سوی خداوند متعال، توسط تمامی انبیایش، به تمامی بندگانش امر شده است و این خود بیانگر اهمیت نقش آن، در اتصال عبد با معبود میباشد.
اما با تمامی اوصاف و آثاری دارد، از احکام و فروع دین است و اول و آخر و اصول دین نمیباشد.
د – نفرمودهاند: «اگر نماز نباشه، حساب و کتابی هم نمیشه»! در کدام آیه یا حدیثی چنین آمده است؟ آیا این همه کافر، مشرک، منافق، ظالم و فاسق که اصلاً به دین خدا نگرویدند، چه رسد به این که اقامه نماز نمایند، حساب و کتابی ندارند؟!
بلکه فرمودهاند: "در عرصهی عمل، اصل نماز است و اگر نماز نباشد و یا مقبول نباشد، سایر اعمال خوب فایدهای برای رستگاریاش نخواهد داشت"، چرا که اساساً برای بینماز یا کسی که آن را سبک بشمارد، "وصلی" با رحمت الهی صورت نپذیرفته است که مشمول آن گردد.
●- ممکن است گفته شود: «حالا به جملهبندی کاری نداشته باشید، مقصود همین بود»، بله، ولی دقت نماییم که وقتی منبع دین شناسی "گفته شده، گفته میشه، میگویند" باشد، تمامی این کلمات و جملهها نیز مبدل و جابجا شده و معنا، مفهوم، و مقصود اصلی را از جایگاهش منحرف میسازند؛ همان که فرمود: « یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ – کلمه را از جایگاه و مواضعش منحرف میسازند / النساء، 46» ، و انسان از طریق همین کلمات و جملات، مفاهیم و مقاصد را درک میکند و سپس میپذیرد و یا نمیپذیرد.
پس چنین نیست که میگویند: « اگر نمازی نباشه، حساب و کتابی هم نمیشه»!
نکات:
یک – نماز خواندنی نیست، بلکه اقامه نمودنی است، پس برخی نماز میخوانند، اما آن را اقامه (برپا) نمیدارند؛ چنان که شاهدیم بسیاری نماز خواندند و امام کشتند – نماز میخوانند و مسلمانان را قتل عام میکنند - بسیاری قرآن کریم و نماز میخوانند، اما نه تنها هیچ "اتصالی" برایشان رخ نمیدهد، بلکه به جدایی دورتری نیز دچار میگردند – و بسیاری دیگر نماز میخوانند، ولی این نماز خواندنشان، نه تنها آنها را رشد نمیدهد و مقرب نمیسازد، بلکه حتی از تکرار و استمرار "فحشا و منکر" نیز بازشان نمیدارد، در حالی که فرمود: « نماز، از کار زشت و ناپسند باز مىدارد ».
دو – نماز (صلاة)، ستون دین و طبق حدیث، صورت و شناسنامهی مسلمان و مؤمن (دیندار) میباشد، اما هدف نیست که اول و آخر دین قلمداد گردد؛ بلکه "مبدأ و هدف"، همان "معبود" است؛ اصل "یاد خدا بودن (ذکر) است"، اصل "وصل شدن ذهن، فکر، عقل، قلب و عمل"، به رحمت بیکران الهی است؛ پس او "نماز" را وسیلهی این اتصال مقرر نمود.
امر (حُکم)، اثر و هدف (حکمت) در یک آیه:
« اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ » (العنکبوت، 45)
ترجمه: آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمیدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند میداند شما چه سازید!
* - در این آیه، به جای واژه عمل، که کلی است، واژهی "صُنع" آورده شده است، به معنانی صنعت و ساختن؛ چرا که انسان با رویکرد به برپا داشتن نماز، و یا ترک و یا سبک شمردن آن، خودش، اطرافیان، جامعه و دنیا و آخرت خود و آنها را میسازد.
بنابراین:
1- هدف؛ یاد خداوند متعال و اتصال تمام وجود به رحمت او میباشد، که سبب رشد، کمال و تقرب میگردد. (وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ)
2- اصلیترین، والاترین و کاملترین طریق این یاد (ذکر) و وصل، تلاوت قرآن کریم و اقامه نماز (صلاة) میباشد. (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ)
3 – اثر نماز و این وصل با عظمت، دور شدن از پلیدیها و گناهان میباشد که تا محقق نگردد، از رشد، کمال، قرب و اتصال به رحمت بیکران الهی نیز خبری نیست.
لذا فرمودهاند: اگر نماز مقبول در کارنامهی عمل نباشد، سایر عبادات و اعمال خوب نیز حبط شده هستند؛ چنان که فرمود: «جایگاه نماز، به منزلهی سر است به بدن»؛ پس اگر سر جدا شود، بدن رشید و زیبا نیز جز جسدی متعفن نخواهد بود.
www.x-shobhe.com