ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه 168

پرسش : ذهنی پر از شبهه و سوال دارم؛ این شبهه‌ها روز به روز مرا بیشتر از اسلام دور می‌کند. به هیچ وجه دوست ندارم از خداوند و اسلام دور شوم، اما می‌خواهم با یقین و اطمینان در این راه حضور داشته باشم و کوچک‌ترین تلنگری مرا به شک و بی اعتمادی نکشاند...؛ کتاب یا سخنرانی و راه‌کار معرفی نمایید.


پاسخ: همیشه دقت کنیم که "ایمان راسخ" یک مقوله است؛ مواجهه‌ی ذهن با سؤالات و شبهات یک مقوله‌ی دیگری است و وسواس و دیگر بیماری‌های ذهنی، چون "شکاکی"، یک مقوله‌ی دیگری می‌باشد. از این رو باید قبل از هر چیز تنظیم، مهار و مدیریت این ذهن [که اگر رها شود، بسیار ولگرد و هرزه‌گرد است]، در اولویت قرار گیرد، وگرنه کتاب و سخنرانی و استدلال‌های گوناگون و ...، هیچ مشکلی را مرتفع نمی‌سازد.

الف – انسان؛

انسان، موجود پیچیده و با عظمتی است، به قول حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، یک جسم صغیر نیست، بلکه عالمی در او پیچیده شده است. روح دارد که از امر پروردگار عالم است و جسم دارد که از خاک خلق شده است (مانند سایر حیوانات) – عقل و قلب دارد، نفس حیوانی هم دارد – اعضا و جوارحی دارد، در ضمن شخصیت، هویت و "من"ی دارد که فارغ از همه اینهاست.

از این رو، اگر انسان این قوای عظیم و پیچده را ساماندهی نکند، نظام نبخشد، همسو نگرداند و مدیریت ننماید، هرج و مرج گسترده‌ای در مملکت وجودش پیش می‌آید و این قوا به جای تعاون و هم‌افزایی در مسیر رشد و کمال، به جان یک دیگر می‌افتند و انسان را به هلاکت می‌کشانند.

ب – توحید؛

معنای "توحید" این نیست که بگویند: «خدا یکی است، یا واحد، اَحد، لیس کمثله شیء و لا شریک له» می‌باشد، اینها که معلوم است؛ بلکه معنایش در فارسی همان «یکتاپرستی» است، یعنی «تو موحد باشی»، تا در مملکت وجودت نیز به "وحدت قوا" برسی؛ و البته این اتحاد توحیدی ایجاد نمی‌گردد، مگر آن که تمامی قوا، تحت یک ولایت، در یک جهت (صراط مستقیم) قرار گرفته و حرکت کنند [که چون از موضوع بحث خارج است و سبب اطاله کلام می‌شود، به آن نمی‌پردازیم].

ج – ولایت؛

این وحدت توحیدی نیز ایجاد نمی‌گردد، مگر آن که تمامی قوا در درون و برون، به یک جا متصل باشند. لذا فرمود: « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا »، یعنی اگر این اعتصام به "حبل الله"، (چه در درون و چه در برون) به صورت جمعی نباشد، حتماً "تفرقه"، جای وحدت و توحید را می‌گیرد.

د – پراکندگی،

بدیهی است که وقتی در اهداف و جهت‌ها پراکندگی ایجاد شده، نیت به گونه‌ای بود و عمل به گونه‌ای دیگر – عقل حکمی داد و نفس حکمی دیگر – فکر به جایی رفت و قلب یا دیده به جایی دیگر – محبت قلب به محبوبی بود و محبت نفس حیوانی به محبوبی دیگر ...، و اینها توسط یک فرماندهی واحد، کنترل و هدایت نشد، و ارباب‌های (صاحب اختیارها و تدبیر کنندگان) متفرق بر اجزای ممکلت وجود حکومت کردند، ذهن نیز پریشان می‌شود.

ﮪ – سؤال:

مکرر بیان شد که هیچ‌گاه دو مقوله‌ی متفاوت «سؤال و شبهه» را به مثابه‌ی یک دیگر نگیرید؛ همین امر سبب نفوذ و وسوسه شیاطین جنّ و  انس نیز می‌گردد. تا انسان با سؤالی مواجه شد، القا می‌کنند: «خب، پس دیدی که ایمان نداری، هنوز "شبهه" داری، متزلزلی و ...!

انسان، تا وقتی زنده و سالم است و عقل، فکر و ذهنش کار می‌کند، "سؤال = پرسش" دارد [حتی در مورد خداوند سبحان]، چرا که علم انسان ناقص است و تا با سؤال مواجه نگردد، به دنبال پاسخ نیز نخواهد بود.

*** - این فقط شهر علم (پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله) و باب علم (امیرالمؤمنین علیه السلام) است که می‌تواند مدعی شود: « لَو کَشَفَ الغِطا مَا ازدَدَت یَقینا – اگر همه پرده‌ها کنار رود، به یقین من اضافه نمی‌شود / بحار، ج 69، ص 209 »؛ و اگر دقت کنیم، ایشان نیز نفرمودند که به "علم من" اضافه نمی‌شود، بلکه فرمودند: «به یقین من اضافه نمی‌شود»، و این خود نشان می‌دهد که ندانستن علمی، سبب تزلزل در یقین نمی‌گردد.

و - شبهه:

اما، هر سؤالی هم "شبهه" نیست. شبهه یعنی شبیه هم شدن حق و باطل. البته با توجه به گستره‌ی حملات ضدتبلیغی [به ویژه در فضای مجازی]، چه بسا ذهن انسان با "شبهه" نیز مواجه گردد؛ اما این نیز اشکالی ندارد، البته به شرط آن که انسان زود مغلوب نشود، بلکه بداند چه بسا در موضوعی خاص شبهه کرده است، اما این ربطی به اصل اعتقادات او ندارد و به شرطی که با "سعه‌ی صدر" و ذهن کنترل شده و خارج از هوای نفس، به دنبال پاسخ شبهه برود.

عقل و قلب – کتاب و سخنرانی:

خداشناسی، خداپرستی، یکتاپرستی، معاد شناسی و اعتقاد به قیامت و بالاخره خودشناسی، که ریشه سایر اصول اعتقادی ما می‌باشد، کار "عقل و قلب" است، و البته که "کتاب، سخنرانی و ..."، به علم انسان می‌افزاید. اما چنین نیست که اگر کسی عالِم نشد، حکیم و فیلسوف نشد، کتابخوان و دانشمند نشد، دیگر نتواند خداشناس و خداپرست شود! چرا که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، امامان علیهم السلام، وحی، کتاب و مباحث علمی، به حسب ظاهر در بیرون از وجود ما هستند و علوم نیز در گام نخست اکتسابی می‌باشند، اما خداوند متعال، "عقل" را به عنوان «حجّت درونی» به ما اعطا نموده است؛ تمامی حقایق عالَم هستی و صدق علوم متفاوت نیز با همین "عقل" به اثبات می‌رسند.

***- بنابر این، "تفکر"، بسیار مهم‌تر از مطالعه می‌باشد، اگر چه بدون مطالعه نیز انسان نادان شده و راه به جایی نمی‌برد؛ چنان که مطالعه‌ی بدون تفکر نیز کارساز نمی‌باشد، وگرنه چه کتابی بهتر از "قرآن کریم"؟! چه کتابی بهتر از "نهج البلاغه یا صحیفه‌ی سجادیه"؟! و چه کتابی بهتر از کل نظام هستی؟! نگاه متفکرانه به زمین، آسمان، نظم، علم، حکمت و قوانین حاکم بر آن، نگاه متفکرانه به انسان، آمدن و شدن و رفتنش، نگاه به جوامع و تاریخ و عاقبت‌ها ...، خود بهترین کتاب برای مطالعه می‌باشد. اما آیا هر کس که قرآن بخواند، موحد، مؤمن، متقی، دانشمند و "آدم" می‌شود، یا هر کس که در علومی چون فیزیک، شیمی، هندسه، نجوم و ... مطالعات علمی کند، رشد انسانی پیدا می‌کند؟!

  ادامه مطلب ...