ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : یکی از همکلاسیها که به فمینیسم گرایش دارد، سوالی طرح کرد که واقعا جوابی برایش نداشتم. خدا زن و مرد را با تفاوتهایی خلق کرده، جنس زن ظریف و با احساسات پررنگتر و لطیفتر و از نظر جسمانی و دفاع از حق خود ضعیفتر. جنس مرد از نظر جسمانی قویتر و قدرتش به مسائل اداری و اجرایی و عملی بیشتر ... .
پاسخ: حالا این دوست شما چه میتواند بکند؟ میخواهد با گرایشات فمینستیاش، خالق را عوض کند و یا نظام خلقت و مخلوق را؟!
سؤال خوب است، بحث از چرایی تفاوتها در نظام خلقت است، اما هیچ ربطی به "فمینیسم" ندارد! پس اگر تمام جهان نیز فمینیست شوند، هیچ تغییری در نظام خلقت، به ویژه خلقت زن و مرد ایجاد نمیشود.
باور بفرمایید که اگر از دوست خود بپرسید: «حالا فمینیسم یعنی چه و چه میگوید؟»، به هیچ وجه چیزی نمیداند؛ چنان که نمیداند شعارهای فمینیستی، درباره حقوق زنان در برابر مردان است، نه خلقت آنها.
بپرسید: «اصلا مانیفست فمینیسم را خواندهای؟» - بپرسید: «سیمون دوبوار کیست؟ زن است یا مرد؟» - بپرسید: «چه فرقی بین فمینیسم در غرب و شرق وجود دارد» - بپرسید: «تفاوت دفاع از حقوق زنان با فمینیسم چیست؟» ... وقتی دیدید که هیچ نمیداند، بفرمایید: «فمینیسم یا هر ایسم دیگری، مدل مو، یا لباس، یا مدالیومی که به سینه آویزان شود نیست؛ لذا خود را بیجهت به آنها نسبت ندهید، شما انسان هستید و بنده پروردگار، نه بندهی این اسمها و ایسمها».
تفاوتها در خلقت:
خداوند سبحان، عالَم هستی را بر اساس علم و حکمت خود آفریده است، لذا هیچ دو موجودی که در یک گروه قرار دارند نیز مساوی و عین هم نیستند، چه رسد به این که تمامی مخلوقات یک شکل و مساوی باشند. خُب اگر مرد عین زن باشد و زن عین مرد باشد که دیگر "زن و مرد" معنا و مفهومی ندارد. اگر روح عین جسم باشد و جسم عین روح باشد که دیگر "روح و جسم" معنا و مفهومی ندارد.
پس هر موجودی، در جایگاهی خاص و برای ایفای نقش و اثری خاص آفریده است و به همان تناسب، از ویژگیها، امکانات و شرایط لازم برخوردار شده است.
به هم ریختن سیستم (پازل خلقت):
اگر انسان در تخیل خود هوس کند که به آسمانهای غیر مادی رود، گله میکند که چرا خدا تبغیض قایل شد، ملائک میتوانند بروند و انسان نمیتواند – همینطور است اگر انسان بخواهد که در دعوا به طرف مقابل شاخ بزند! گله میکند که چرا گاو شاخ دارد و انسان ندارد...؟! اما نه فرشته را برای انسان شدن آفریدهاند و نه انسان را برای فرشته یا گاو شدن. زن را نیز برای مرد شدن و مرد را برای زن شدن نیافریده است که گله شود چرا از هر حیث مثل هم نیستند؟
انسان، به حسب اندک اراده و اختیاری که دارد و به سبب غلبهی نفس، خیال و نیز وسوسههای شیاطین درونی و برونی، سیستم و نظم "رفتاری" را بر هم میزند و چون نمیتواند نظام خلقت را تغییر دهد، و تغییرات مطلوبش نیز سازگار با این نظام نمیباشد، داد و بیداد میکند که چرا خدا اینگونه آفرید؟ مانند این است که بگویند: "چرا خدا خورشید را به گونهای آفریده که ما نمیتوانیم مثل دریا، در آن شنا و غواصی کنیم؟"
مرد و زن:
مرد برای ایفای نقش خود و زن برای ایفای نقش خود آفریده شدهاند؛ پس هر گاه مرد بخواهد که نقش زن را ایفا کند، گلهمند میشود که چرا خداوند متعال ویژگیهای زنانه به او نداده است؟ و هر گاه زن بخواهد نقش مرد را ایفا نماید، گلهمند میشود که چرا خدا ویژگیهای مرد را به او نداده است.
قرار نیست که "مرد" باردار شود، سپس فرزند به دنیا آورد، او را شیر دهد و تربیت کند؛ پس هیچ یک از ویژگیهای لازم برای انجام این امور، به روانش داده شده و نه به جسمش؛ و قرار نیست که زن مدیریت "خانه" که زیر ساخت اولین و مهمترین "نهاد اجتماعی" است را رها کند و به مدیریت "کارخانه و کارگاه" اشتغال یابد. مگر کاشیسازی با انسانسازی برابر است؟!
دو قطب مقابل یا مکمل؟
نگاههای "فمینیستی"، مانند نگاههای مخرب سیاسی، به جای آن که وحدت و تکامل را برنامهریزی کنند، سعی در تجزیه جامعه و قرار دادن آنها مقابل یک دیگر مینمایند. چنان که به زن میگفتند" «جنس مخالف». یعنی اصل را مرد فرض گرفته بودند و زن را جنس مخالف آن قلمداد میکردند.
در حالی که خداوند متعال، زن و مرد را که هر دو انسان هستند و در صفات و ویژگیهای انسانی و روحی دقیقاً مثل هم هستند، دو جنس مکمل یک دیگر قرار داد.
تجلی خدا:
انسان [چه مرد و چه زن] تجلی خداوند متعال است. چنین نیست که لطافت و نرمخویی یک ضعف و نقص باشد، و متقابلاً شدت و قوت استخوانبندی یک قوت و امتیاز باشد ... .
علیم، حکیم، قادر، قوی، لطیف، جمیل، رئوف و رحیم، همه و همه اسماء خداوند متعال هستند که در مخلوقاتش به حسب حکمت و نیز ظرفیت مخلوق، تجلی یافته است.
هم مرد علیم و حکیم است و هم زن – هم زن لطیف و رئوف است و هم مرد – هم مرد قوی و قدرتمند است و هم زن ...؛ منتهی چگونگی ظهور و بروز در هر کدام به تناسب نوع خلقت و جایگاه و تکلیفشان در کارگاه هستی، متفاوت است و ملاک سنجش نیز قطر دور بازو نیست.
ضعف و قوت:
سنجش ضعف و قوت با معیار و محک زور بازو، یک سنجش حیوانی، و البته آن هم ظاهری است.
در سنجش حیوانی، به حسب ظاهر، فیل بسیار قویتر از مورچه میباشد، و البته مورچه میتواند تا دویست برابر وزن خود را بلند کرده و مسافت طولانی را طی کند، که فیل نمیتواند، و در میان حیوانات، بدن انسان (که به لحاظ جسمی حیوانی میباشد)، از ضعیفترینهاست، ولی میتواند بر تمام عالم ماده و حتی معنا مسلط شود.
انسان با همین جسم ضعیفاش [اگر در اختیار روح قدرتمند و عقلش باشد]، میتواند از تمامی فرشتگان نیز سبقت گرفته و به مقام خلیفة اللهی برسد – هم چنین [اگر عقل و روحش اسیر نفس حیوانیاش گردد]، میتواند از تمامی حیوانات سبقت گرفته و "کالانعام بلهم اضل – مانند حیوان، بلکه پستتر" گردد. حال کدامیک قدرت بیشتری دارند؟ کرگردن – فیل – بوفالو – نهنگ – پلنگ ... یا انسان؟
پس اگر فمینیسم یا هر ایسم دیگری، انسان را حیوان میبیند و قدرت انسان را در استحکام استخوانها یا کلفتی گردن و بازوان میبینند، خیلی سطحینگر و عقب افتاده هستند. زن و مرد، شیرها یا گوزنهای نر و ماده نیستند، بلکه انسان هستند.
قدرت زن و مرد:
اگر چه به لحاظ ظاهر فیزیک، قوت و قدرت بدن مرد بیشتر است، اما علم و تجربه ثابت کرده که صبر، مقاومت و استقامت زن، در برابر درد، سختی، بیماری و ...، به مراتب بیشتر از مرد است، حال کدام نیرومندتر هستند؟ این مثالها درست نیست، اما اگر از نگاه آنها نیز بنگریم، «مرد حتی یک روز هم نمیتواند به صورت مداوم، فرزندش را در آغوش داشته باشد، اما زن بیش از نه ماه در شکم حمل میکند».
بدیهی است که چنین نیرو و استقامتی (حتی در امور ظاهری)، بیش از آن که به استخوان محکم و بازوی کلفت نیاز داشته باشد، به یک روح لطیف که مظهر لطف و محبت الهی باشد، نیاز دارد.
اگر شدت تجلی رأفت، جود، کرم ... و بالاخره عشق و محبت الهی نباشد که حتی یک روز تحمل همسر و فرزند نیز طاقتفرسا میباشد. آیا اینها قدرت نیست و قدرت فقط در زور بازو، عضلات و استخوانهاست؟ این چه نگاه غلطی به انسان و نیروهای اوست؟!
امتیاز:
اگر خداوند متعال "همسرداری و فرزندداری" زن را به مثابهی "جهاد و جنگ" مرد قرار داد، امتیاز ویژه نداده است، بلکه حقیقتاً سختی و نیز اهمیت و آثار این دو، با یک دیگر برابر است. چنان که "جنگ "، از اقسام "جهاد" بر شمرده شده، اما مبارزه با نفس "جهاد اکبر" بیان شده است، چرا که به مراتب دشوارتر است، و البته مهمتر و مؤثرتر.
www.x-shobhe.com
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
سلام دوستان؛
شاهدید که مقولهی "حجاب"، هیچ گاه از تاریخ ملت ایران، جدا نشده است و البته بیشترین نمود و ظهورش، در حجاب بانوان بوده است؛ چه در عصر هخامنشیان و حجابی که فقط از "ادب زن ایرانی" بود – چه در اعصار انتشار یهودیت و مسیحیت در ایران – چه در عصر شکوفایی اسلام عزیز – چه در دوران مشروطه و وورد بیمارگونهی روشنفکری به ایران – چه در عصر رضا شاه و کشف حجاب آتاترکی – چه در عصر محمد رضا و رفتن به سوی دروازههای تمدن، با لخت شدن برخی از دختران و بانوان در انظار – و چه در عصر جمهوری اسلامی ایران و رویکرد مجدد اذهان عمومی به اسلام و تقوا و البته مقابلهی شدید با این رویکرد، در سطح داخلی و بینالمللی، و به ویژه در میدان "جنگ نرم" در فضای مجازی!
*- اما، مقصود ما در این مجال کوتاه، سخن از "حجاب" در چارچوب پوشش بانوان نمیباشد، این خودش فرعی بر اصل است، و اصل همان ساحت قدس الهی و قوانین تکوینی او در خلقت است که در تشریع به صورت احکام وضع و بیان شده است. تمامی احکام همینطورند.
عالم هستی در حجاب است:
عالم هستی، تجلی جمال الهی است و جمال همیشه در حجاب است، حجابهای تو در تویی که هر چه مَحرمتر شوی، بیشتر کنار میروند، تا برسی به مقام شهادت و حقایق مشهود تو گردند. چنان که امام خمینی رحمة الله علیه، به استناد آن حدیث معروف فرمودند: «شهید نظر میکند به وجه الله».
*- بله، آنان که اهل شناخت (معرفت) میشوند، و به این معرفت ایمان میآورند، جرقههای عشق به محبوب در دلشان روشنی میبخشد و سپس گام به گام، با زحمت و البته شوق فراوان، در تقرب و لقای محبوب میکوشند: « فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا » (1)
حال به این عالم هستی، از معنا گرفته تا ماده و مراتب اسفل آن بنگرید و بگویید: چه چیزی در حجاب نیست؟!
ادامه مطلب ...
پرسش : احساس میکنم در دین ما به زنان ظلم شده است؟ آیا میشود تفاوت جایگاه زن و مرد در اسلام را بیان نمایید.
پاسخ : البته که [در چند جمله] نمیشود، چون چند کتاب نگارش لازم دارد. اما میشود به حدّ این مجال کوتاه، به نکاتی اشاره نمود.
ابتدا دقت و توجه شود که یا کسی معتقد به خدا و اسلام هست یا نیست. اگر نیست، دیگر هیچ فرقی ندارد که کدام قوانین را بپذیرد، هر کس هر کاری دلش خواست میکند و عاقبت همه به یک نقطه فنا رسیده و میپوسند و بحث تمام است. اما اگر کسی اعتقاد دارد، باید بداند که ظلم به خدا راه ندارد و خدایی که فرض ظلم به او او روا باشد، اصلاً خدا نیست. پس احکام شریعتاش نیز از منبع علم و حکمت اوست که کمی، کاستی، نیستی، نقص، جهل و ... که ظلم حاصل آنهاست، به او راه ندارد. لذا ممکن است که ما حکمت برخی از احکام را ندانیم، اما باید جهل خود را محکوم کنیم، نه این که آن را اصل گرفته و العیاذ بالله خدا را محکوم به ظلم کنیم. آیا مخلوق فهمیده که عدل و ظلم چیست و چگونه محقق میشود و خالقش نمیداند؟!
جالب است بدانید که بسیاری از مردانی که در عشق شکست خوردهاند و یا پس از ازدواج کارشان به طلاق کشیده شده است و یا ... (که برخی با این پایگاه نیز از طریق ایمیل مرتبط میشوند) ، میگویند احکام اسلامی به نفع زنان است.
باید دقت شود که انسان (چه زن و چه مرد) دو شأنیت دارد. یکی «انسان» بودن و قوانین مربوط به امکان به فعلیت رساند استعدادها و قوای رشد انسانی اوست، از این لحاظ خداوند فرقی بین زن و مرد قائل نشده است و آیات قرآن کریم در خصوص مسائل انسانی (جایگاه انسان، رشد یا هبوط، ایمان یا کفر، شرک و نفاق، اخلاق و ...) هیچ فرقی با هم ندارند.
اما، شأن دوم موقعیت فردی و اجتماعی هر کدام است که به جنسیت آنها مربوط میشود و هر کدام در کارگاه هستی نوع خلقت، توانها و بالتبع جایگاه و وظایفی دارند که دیگری فاقد آن است. در این جا برخی از احکام حقوقی و قوانین، متناسب با نظام خلقت و جایگاه و تکالیف مربوطه متفاوت میشود، تا آنجا که حتی گاه احکامشان در طهارت، نماز و روزه نیز فرقهایی پیدا میکند.
در این عرصه، برخی احکامی که امتیازی برای زن دارد را میخوانند و میگویند که اسلام به نفع زنان است، به عنوان مثال: تقریباً ماهی یک هفته از نماز معاف هستند - نفقه آنها بر عهدهی پدر یا شوهر است - در برخی موارد شهادت در مورد خودشان کفایت است و شهود دیگری نمیخواهند - بهشت زیر پای مادران است - در عقد ازدواج، ایجاب از طرف زن است و فقط قبول از طرف مرد است – شوهرداری آنان برابر با جهاد است – وضع حملشان مانند حج یا شهادت سبب ریخته شدن گناهانشان میگردد = در برخی از احکام زن برابر مرد ارث میبرد و در برخی حتی بیشتر از مرد سهم میبرند – جهاد (جنگ) بر آنان واجب نیست - قضاوت بر آنان واجب نیست – اگر در ایام ماه مبارک مرد همسرش را مجبور به مجامعت نماید، کفاره هر دو بر مرد واجب است، اما اگر زن همسرش را مجبور نماید، فقط کفاره خودش بر او واجب میشود و مرد باید کفاره خود را بدهد و ... .
برخی دیگر احکام مربوط به مردان را میخوانند و میگویند که اسلام به نفع مردان است، مثل این که حق طلاق و حضانت اولاد با مردان است، قیمومیت خانواده با مردان است، ارث پسر دو برابر دختر است، مقدار دیه فرق دارد، دختر باکره برای ازدواج باید اذن پدر یا پدر بزرگ پدری را داشته باشد و ... .
البته باید دقت داشت که در این احکام نیز حقوق زنان رعایت شده است. به عنوان مثال دیهی قتل مرد که دو برابر زن است، به بازماندگانش (خانواده) میرسد نه به جنازهی خودش. یا مثلاً میتوان احساسات مادری را پیش کشید و گفت: چرا حضانت فرزندان بر عهده پدر است؟! اما میشود به احکام حقوقی نگاه کرد گفت: اسلام زن را از نگهداری، همراه داشتن، مجبور شدن به کار کردن و تدارک نفقه فرزندان و ... فارغ و معاف کرده است تا بتواند پس از طلاق کاملاً آزاد باشد و اگر خواست شرایط مناسبتری برای ازدواجی دیگر داشته باشد و یا اذن پدر برای دختر باکره که مرد و شوهر را تجربه نکرده است، برای این است که در کنار احساسات و لطافت دختر که مرد که عقلش بر احساساتش میچربد و در ضمن مرد شناس هست، قرار گیرد تا دختر عاقلانه تصمیم بگیرد و فریب نیز نخورد.
پس دقت داشته باشیم که در برخی از احکلام تفاوت هست و باید هم باشد، اما تبعیض به معنای ظلم وجود ندارد، بلکه احکام باید متناسب با نظام خلقت، جایگاه هر کدام و نیز تکالیف هر کدام در کارگاه آفرینش باشد و اگر احکام طرفین عین هم باشد، به هر دو ظلم شده است.
www.x-shobhe.com
پرسش : چرا بخشهایی از بدن زن که چندان تحریک کننده هم نیست، واجب است پوشانده شود؟