ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چرا امام زمان (عج) میآید که انتقام یک بانو را بعد از هزار سال بگیرد؟ 2- چرا امام زمان (عج) میآید که انتقام کشتار عاشورا را از نسلهای بعدی بگیرد؟ و دو سوم مردم جهان را بکشد؟
دقت کنید که ایجاد کنندگان اعوجاج در اذهان عمومی و اعتقادات، الزاماً یک گزارهی غلط را به صورت شفاف بیان نمیدارند که همگان به خطای آن پیببرند، بلکه اغلب نکته انحرافی خود را در قالب «سؤال» القا میکنند و هیچ کاری هم با پاسخاش ندارد.
در این روش، ابتدا یک قضیه به صورت غلط مطرح میشود – سپس راجع به آن در قالب سؤال یا گزاره، حکم غلط صادر میشود و سپس همان قضیه و حکم نادرست، به چالش کشانده میشود.
* – چه کسی گفته است که امام زمان علیه السلام، فقط برای این میآیند که انتقام ظلمهای اِعمال شده به یک بانوی بزرگوار را بگیرند؟!
* – چه کسی گفته که امام زمان علیه السلام برای این میآیند که انتقام کربلا را نسلهای قرون بعدی بگیرند؟
*** – پس چرا باید حکمت، فلسفه و علت قیام حضرت حجّت علیه السلام، اینگونه مطرح شود که با چنین چون و چراییهایی مواجه گردد؟!
نکته:
یک – اگر چه اجرای عدالت حق است – قصاص مجرم حق است – وصی و صاحب دم، حق قصاص دارد و ...، اما چرا بیان میشود که ظهور و قیام ایشان فقط به همین علت است؟
دو – هم کسانی که به حضرت فاطمة الزهراء علیهاالسلام ظلم کردند و هم کسانی که به سیدالشهداء علیه السلام ظلم کردند و هم آنان که به سایر اهل بیت علیهم السلام ظلم کردند، همگی مُردهاند و اکنون دچار شدیدترین عذابهای الهی هستند؛ باز گشت دادن آنها به دنیا، خودش نوعی تخفیف میشود، چرا که هیچ عذابی در دنیا، مانند لحظهای از عذاب اخروی نمیباشد [اگر رجعت و قصاصی هم برای برخی هست، برای اتمام حجّت به دیگران میباشد] – پس "انتقام" به این معنا، چه معنا و مفهومی دارد؟ و انتقام ظلم و جور آنها از دیگران، چه جایگاهی در نظام عدل الهی دارد؟!
انتقام و منتقم:
"مُنتَقِم = انتقام گیرنده"، از نامهای خداوند متعال میباشد؛ اما «انتقام» یعنی چه، که از صفات افعالی خدا و بالتبع خلیفهی او میباشد؟
واژه انتقام که از ماده نَقم (نقمت) گرفته شده به معنای انکار چیزی با زبان یا عقوبت در عمل میباشد (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه نقم) و هم چنین به معنای اکراه (صحاح اللغه) و شدت کراهت (المصباح) به کار رفته است. اما به زبان ساده میتوان این طور تعریف کرد که وقتی خدا [که منعم است] نعمتی میدهد و بنده یا بندگان آن نعمت را ضایع میکنند؛ خدا «نقمت» را به جای نعمت برایشان جایگزین مینماید، یعنی دچار گرفتاری، بدبختی، مشکلات و سختیهای طاقت فرسا شده و بالاخره هلاک میگردند. این انتقام است.
چرایی ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام در قرآن:
الف – چرایی ظهور و قیام ایشان، برای این است که خداوند متعال، نور هدایت را بدون انقطاع قرار داده است و هر چه کفار سعی کنند که این نور را خاموش کنند، موفق نمیشوند؛ و هر چه مشرکین (با ظلم، ترور و قتل فیزیکی) سعی میکنند تا نور خدا را خاموش کنند، نه تنها موفق نمیشوند، بلکه خدا نورش را کامل و تمام میگرداند، اگر چه کفار و مشرکین را خوش نیاید.
«یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (التوبة، 32)
ترجمه: مىخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمىگذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.
ب - چرایی ظهور و قیام ایشان، برای این است که اراده و مشیّت حکیمانه خداوند سبحان بر این قرار گرفته است که ضعیف نگاه داشته شدگان (در رأس آنها اهل بیت علیهم اسلام)، نه در یک شهر یا کشور، بلکه در روی زمین، جایگزین ظالمها شوند. کسانی که از همان ابتدا، حق حاکمیت با آنان بود و اگر این حق ضایع و غصب نمیشد، جامعه بشری با این مشکلات و موانع رشد و کمال مواجه نمیگردید:
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (الأنبیاء، 105)
ترجمه: و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
ج – ظهور و قیام ایشان برای آن است که تمامی وعدههای خدا به مؤمنین و نیز وعیدهای خدا به کفار، مشرکین و ظالمین، محقق گردد. و هر انتظاری، برای هر کمالی، به پایان رسد.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (النّور، 55)
ترجمه: خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند.
ریشهها و شاخهها:
*** – اگر هیچ ظلمی، اتفاقی و حادثهای رخ نمیدهد و حتماً ریشه و اساسی دارد «أسّسَت أساسَ الظُلم عَلیکُم»، برچیدن ظلم (انتقام) نیز ریشهای و اساسی میباشد. این گونه نیست که اگر خواستند "شَجرهی خبیثه" را قطع کنند، ریشه و ساقهی اصلی را رها کنند و فقط برخی از شاخهها و یا برگها را قطع نمایند. بلکه از ریشه میخشکانند یا از زمین در میآورند.
پس اگر کفر، ظلم، جور و بیعدالتی از ریشه قطع شد، میشود "انتقامِ" سیدة النساء یا سیدالشهداء و سایر امامان علیهم السلام و نیز شهدا و مظلومان عالم در طول تاریخ.
*** – اگر تاریخ پیوسته است، جریانات تاریخی نیز امتداد دارد. پس اگر حجّت خدا هست، همیشه هست، یا امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام – یا حجّت بن الحسن العسکری عجّ الله تعالی فرجه الشریف. و هر امتی با امامش امتحان میشود.
هم چنین اگر ظلم و ظالم وجود دارد، آن هم امتداد دارد. خواه ابلیس باشد یا شیطان بزرگ (امریکا) – فرعون باشد یا اوباما، ها – معاویه باشد یا انگلیس – یزید باشد یا نتانیاهو و ... .
پس مؤمنین و کفار هر عصر و نسلی، با قرار گرفتن در جریان واحد، خودشان از همانها هستند، از رو اگر زمان هلاکت کفار، مشرکین، ظالمین و منافقین عالم فرا رسید، به جرم خودشان معذب و هلاک میشوند و چون در امتداد یک جریان میباشد، انتقام از اسلاف آنان نیز صورت میپذیرد.
حکمت و هدف ظهور در حدیث:
یک حدیث جامع کافیست تا اگر محققی میخواهد هدف ظهور و قیام ایشان را بداند، در این حدیث تأمل و تفکر و تعمق نماید. این حدیث شریف را با توضیح مقام معظم رهبری، ایفاد مینماییم:
«یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا»
ترجمه: خداوند متعال (الله) به واسطه او، زمین را پر از قسط و عدل مینماید، همان گونه که پر است ظلم و جور شده است.
مقام معظم رهبری:
«اگر ما جامعهى بشرى را در طول تاریخ به کاروانى تشبیه کنیم که دارد یک مسیرى را میرود، [این] سؤال مطرح است که این کاروان به کجا میرود؟ مقصد این کاروان کجا است؟ منتهاالیه این سِیر کجا است؟ این یک سؤال جدّى است؛ این باید در هر جهانبینىاى پاسخ داده بشود. ادیان به این پاسخ دادهاند. پاسخهاى نحلههاى فکرى غیر دینى در این زمینه یکسان نیست، لکن پاسخ ادیان به این سؤال، تقریباً یکسان است؛ پاسخ مشخّصى است. تا آنجایى که ادیان الهى و ادیانى را که رونویسى از ادیان الهىاند، مىشناسیم - ولو خودشان هم الهى نباشند، امّا پیدا است اصول و قواعد کار را از ادیان الهى گرفتهاند - همه معتقدند که این کاروان در پایان، در آخر راه، به یک منزلگاه مطلوب و دلگشا و دلنشین خواهد رسید.
خصوصیّت عمدهى این مقصد هم «عدالت» است؛ عدالت، خواستهى عمومى بشریّت از اوّل تا امروز و تا آخر است. اینهایى که سعى میکنند در مبانى و تفکّرات اصولى، معتقد به تنوّع و تغییر و تحوّل و مانند اینها بشوند، اینرا نمیتوانند انکار کنند که خواستهى بشریّت از روز اوّل تا امروز چند خواسته است، که از جملهى اساسىترین آنها عدالت است؛ بشر دنبال عدالت [است]؛ هیچوقت از این خواسته منصرف نشده است و در نهایت، این خواسته برآورده میشود، که در آثار ما [آمده] : «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» - در اغلب متون «کَما مُلِئَت» [است]، در بعضى هم «بَعدَ ما مُلِئَت» - این پاسخ همهى ادیان است. در واقع هر فردى از آحاد بشر میداند که این سِیر عمومى بشر به کجا منتهى خواهد شد. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، اینجور باید بگوییم که یک مسافرى یا یک کاروانى از پیچوخمهاى دشوار، از معبرهاى سخت، از کوهستانها، از وادىها، از درّهها، از لجنزارها، از خارزارها، همینطور دارد عبور میکند، راه را میپیماید، براى اینکه خودش را به یک نقطهاى برساند؛ این نقطه کجا است؟ این نقطه عبارت است از یک اتوبان، یک جادّهى مهم، یک جادّهى باز، یک راه هموار. همهى آنچه در تاریخ بشر تا امروز مشاهده میکنیم، حرکت در همان کورهراهها و در همان فرازونشیبها و در همان خارستانها و لجنزارها و مانند اینها بوده است؛ بشریّت دارد همینطور این راه را طى میکند تا به اتوبان برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویّت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است.»
www.x-shobhe.com
حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط» داد. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس»(به فتح پ و ر) است چون معرب شد «فارقلیط» شد. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان ها باشد و همه کس او را ستایش کنند، و معنای «احمد» همین است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» است (یعنی ستوده تر) و در «محمد» نیست، از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می شود. نصاری امروز به جای این کلمه در ترجمه های انجیل «تسلی دهنده» می آورند و خوانندگان هر جا این کلمه را دیدند بدانند در اصلِ انجیل به جای آن کلمه «فارقلیط» است و به عقیده مسیحیان کلمه «پرکلیتوس» است. گفته اند اگر به کسر این دو حرف بود به معنای «احمد» بود چون به فتح است به معنای تسلی دهنده است؟ و به عقیده ما ترجمه اول صحیح است و در قرآن فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد».
دلایل صریح و روشنی بر آمدن پیامبر اسلام (ص) بعد از حضرت مسیح در انجیل وجود دارد که در پاسخ تفصیلی به آنها اشاره شده است.
حضرت مسیح بشارت به آمدن «فارقلیط» داد. این واژه یونانی و در اصل «پرکلیتوس» است (به کسر پ و ر) چون معرب شد «فارقلیط» شد. پرکلیتوس کسی است که نام او بر سر زبان ها باشد و همه کس او را ستایش کنند، و معنای «احمد» همین است. حتی معنای تفضیلی که در «احمد» (یعنی ستوده تر) است و در «محمد» نیست، از کلمه «پرکلیتوس» یونانی نیز فهمیده می شود. مسیحیان امروز به جای این کلمه در ترجمه های انجیل «تسلی دهنده» می آورند و خوانندگان هر جا این کلمه را دیدند بدانند در اصل انجیل به جای آن کلمه «فارقلیط» است و به عقیده مسیحیان کلمه «پرکلیتوس» (به فتح پ و ر) است. گفته اند اگر به کسر این دو حرف بود به معنای «احمد» بود چون به فتح است به معنای تسلی دهنده است؟ و به عقیده ما ترجمه اول صحیح است و در قرآن فرمود: «و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد».[1]
ادامه مطلب ...
پرسش : وقتی امام زمان (عج) ظهور نمایند، چطور میخواهند با شمشیر به جنگ سلاحهای پیشرفته اتمی، کشتار جمعی و لیزری بروند؟
پاسخ:
برای روشن شدن و آشنایی ذهن با مسئلهی
قیام و ظهور حضرت و نحوهی مجاهدات و غلبهی ایشان، لازم است به نکات
ذیل توجه شود:
الف – ائمهی اطهار علیهمالسلام (ع)، مخازن وحی، معادن علم و
سرچشمههای حکمت الهی هستند و این علوم منحصر به تفسیر، تأویل، احکام
... و آن چه به اصطلاح علوم قرآنی اطلاق میشود نمیباشد، بلکه همهی
علوم را شامل میگردد. چرا که در جهان هر چه هست تجلی علم خداوند متعال
است و ائمه (ع) معادن علم الهی هستند. لذا در احادیث و روایات مستند
بسیاری قید شده است که همهی علم بیست و هفت حرف است و آن چه از علم
(در هر زمینهای) تا زمان ظهور حضرتش (عج) ظاهر میشود، فقط دو حرف از
آنهاست و حال آن که همه علم نزد امام (ع) حاضر است.
پس، همانطور که امروزه با کشف علم و کاربردهای آن در عرصهی تسلیحات،
سلاحهای اتمی یا الکترونیک یا شیمایی اختراع یا ساخته میشود و به
وسیلهی همین علم، سلاحهای مهارکننده یا خنثی کنندهی دیگری تولید
میگردد، برای امامی که همهی علم در تمامی زمینهها نزد او حاضر است،
مهار یا خنثی ساختن تسلیحات موجود کار صعب و دشواری نخواهد بود. ضمن آن
که الزامی آورده نشده است که ایشان فقط با شمشیر میجنگند.
ب – قرار نیست که امام (عج) جنگ اتمی راه بیاندازند و پیروزی حضرت امام
(عج) نیز فقط به وسیلهی جنگ و با ضرب شمشیر نیست. بلکه فتح اول، فتح
قلوب خیل کثیر مردم از ملیتهای متفاوت در سرتاسر جهان است که به ایشان
میگروند و بدیهی است که هم چون تاریخ انبیاء و اولیای الهی در گذشته،
فقط سردمداران کفر و معادین هستند که با ایشان وارد جنگ میشوند. لذا
همین طرفداری خیل کثیر مردم، موجب فشل شدن قوای دشمن میگردد
ادامه مطلب ...
پرسش : نسبت جمعیت شیعه به جمعیت مردمان کره زمین شاید هفتاد به یک باشد و همه نیز خود را محق میدانند. آیا ساده لوحانه نیست که ما خود را منتخب خدا بدانیم.
پاسخ :
ما اسلام و تشیع را حق میدانیم و سعی میکنیم حقگرا باشیم، نه این که الزاماً خود را منتخب خدا بدانیم، چرا که حالا معلوم نیست که خود ما چقدر مسلمان و شیعه باشیم.
بدیهی است که اگر «حق» تعریفی نداشته باشد و برای تشخیص آن نیز ملاک و معیاری وجود نداشته باشد، همین وضعیت پیش میآید و هر کسی خود را محق میخواند و اگر داوری و قضاوت لازم آید نیز ملاکهای باطل محک تشخیص حق میشوند، ملاکهایی چون قدرت و اکثریت.
اگر به اندیشههای غربی توجهی کنید، همیشه چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم «قدرت» را ملاک «حقانیت» بر شمردهاند – همیشه حق با کسی است که دارای قدرت بیشتری است و میتواند خواستهاش را با زور محقق و نظرش را با زور القا نماید. البته تا نیم قرن پیش که به نفعشان بود، «اکثریت» را ملاک تشخیص «حقانیت» قرار داده بودند، اما از دورهای که احساس کردند اکثریت در کشور خودشان و بالتبع اکثریت در جهان با صاحبان «قدرت»، سیاستها و عملکردهایشان مخالف هستند، مدعی شدهاند که دیگر «اکثریت» ملاک نیست و اساساً اکثریت نا مطلع نباید بیایند در یک امر تخصصی شرکت کرده و نظر بدهند، به ویژه در عرصه سیاست، ثروت و قدرت.
ادامه مطلب ...
پرسش : لطفاً دلایل عقلی و فلسفی بر وجود امام زمان (عج) را بیان کنید؟
پاسخ :
اول بیاندیشیم که دلیل فلسفی بر وجود امام زمان (عج) یعنی چه و منظور از آن چیست – اگر گسی دلیل فلسفی وجود خودمان از ما سؤال نماید، چه میگوییم؟!
یک موقع کسی دلیل اعتقادی، یا دلایل قرآنی، یا اخبار روایی یا دلایل عقلی میخواهد، یک موقع سؤال میشود «دلایل فلسفی»، آن هم برای اثبات «وجود» یک شخصی که از «ممکنات» است و نه واجب الوجود چیست؟ خُب یعنی چه؟ منظور چیست؟ اثبات شود که او وجود دارد، یا اثبات شود که فلسفهی وجودیاش چیست؟
در هر حال توجه به نکات ذیل برای شناخت و باور امام زمان (عج) لازم و ضروری میباشد:
الف – شناخت، همیشه مرحلهای است. مثلاً کسی نمیتواند بگوید که من اصلاً وجود دانشگاه تهران را قبول ندارم، اما به من اثبات کنید که فلان استاد در فلان رشته و در آن دانشگاه، شخص باسوادی است و خوب درس میدهد یا اصلاً فلسفهی وجودیاش چیست؟
ادامه مطلب ...