ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

لانه جاسوسی3

مرکزاسناد انقلاب اسلامی

13آبان در کشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفی بوده است که در شکل دهی تاریخ کشور و انقلاب اسلامی نقشی بزرگ و سرنوشت ساز داشته‏اند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینی (ره) در پی قیام مردمی 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعماری - آمریکایی کاپیتالاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادی از دانش‏آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوج‏گیری انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط دانشجویان پیرو خط امام.

در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملی - بین المللی آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏ای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار شده است به طوری که با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلی و خارجی کشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.

این اقدام متهورانه یکی از منحصر به فردترین حرکت‏ها در تاریخ انقلاب‏های اصیل و مردمی جهان بود.پیروزی انقلاب اسلامی جدای از تاثیراتی که در زمینه اندیشه سیاسی و پارادایم حاکم بر مقولات دولت ملت و ساختار حکومت داشت، تاثیرات عمیقی نیز بر استراتژی‏های امنیتی منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که کشور ایران را که به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ کمونیسم از جایگاه ویژه‏ای نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یکباره تبدیل به یک هژمون منطقه‏ای با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهای جغرافیایی کشورهای مسلمان کرد، که برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناک جلوه می‏کرد.

 انقلاب اسلامی استراتژی «دو ستونی» آمریکا در منطقه را که از مدت‏ها پیش بر پایه‏های قدرت اقتصادی عربستان سعودی و قدرت نظامی ایران برای حفظ منافع منطقه‏ای آمریکا و مقابله با نفوذ شوروی بنا شده بود با چالش جدی مواجه کرد به طوری که «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره می‏گوید: «رفتن ایران از صف کشورهای متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمی که دوست‏ ما نیست، ضربه‏ای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار می‏رود.»

آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به کار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را که می‏توانست در پوشش دیپلماتیک برای شکست یا به انحراف کشاندن نظام نو پای اسلامی انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.

پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریکا که در واقع نقش آنتن‏های اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی می‏کردند، ایالات متحده فعالیت‏های جاسوسیش را که از درون سفارت رهبری و هدایت می‏شدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران کند.

افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها که نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریکا با ایجاد شبکه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبری و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابی‏ترین نیروی اجتماع را از رهبری دور کند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریکا مسئول انحراف افکار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریکا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل کنند.

با پیروزی انقلاب، حضرت امام خمینی، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبی و گروهی به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب کردند. بازرگان در اقدامی تأمل برانگیز اکثر اعضای دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب کرد و درهای دولت موقت را تقریباً بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلی و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی می‏دانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نداشتند و تنها اکتفا به برخی اصلاحات سطحی را کافی می‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏های کلیدی و بالای رژیم اکتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصاً از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریکا، پرهیز و اجتناب می‏کرد.

به این موضوع در کتاب خاطرات کارتر اشاراتی شده است: «مهدی بازرگان... و اعضای کابینه‏اش که بیشتر آنها تحصیل کرده غرب بودند با ما همکاری داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت می‏کردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل می‏آوردند تا بدون خطر رفت و آمد کند و برای ما پیام‏های دوستانه می‏فرستادند. بازرگان به طور علنی اعلام کرد که مایل است با آمریکا روابط حسنه‏ای داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت الله خمینی برای او به صورت مشکلی درآمده بودند.» (امیررضا ستوده و حمید کاویانی، بحران 444 روزه تهران، ص 20)

«اسناد لانه جاسوسی نیز نشان می‏دهد که ایالات متحده چگونه برای خارج کردن امام از صحنه سیاسی کشور در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنی صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنی صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادی یک شرکت آمریکایی با حقوق ماهانه 1000 دلار  دعوت به همکاری می‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش می‏کرد تا وی را به استخدام این سازمان درآورد.» (دکتر بهرام نوازنی، الگوهای رفتاری ایالات متحده آمریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران (1357 - 1380) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 98)

دولت آمریکا در پی آن بود تا با ایجاد ائتلافی از لیبرال‏های سیاسی، چهره‏های دینی میانه‏رو، سکولارها، ملی گرایان و سران ارتشی متمایل به غرب تحت لوای دولت موقت موجبات حذف تدریجی نیروهای وفادار به امام را از صحنه سیاسی کشور ایجاد نماید.

به همین دلیل وزارت خارجه آمریکا ماموریت اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیت‏های نیروهای لیبرال و میانه روهای مذهبی و پیوند دادن آنها با عناصر ملی گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود.

«اقدامات آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی ایران فقط به اقدامات سفارت این کشور در تهران محدود نشد. در پی اعدام‏های انقلابی سران رژیم گذشته در روزهای اولیه پیروزی انقلاب، 2 تن از اعضای سنای آمریکا به نام‏های جاکوب جاوتیس و هنری جکسون که از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوی بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 79) قطع نامه‏ای را از تصویب سنا گذراندند که ایران را به خاطر این اعدام‏های انقلابی با لحن شدیدی محکوم می‏کرد.» (پیشین ص‏103)

بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانی در سنای آمریکا، روابط دو کشور وارد مرحله تازه‏ای شد. با این که، قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایی نداشت ولی ایران آن را نشانه موضع خصمانه ایالات متحده و کاری در جهت انزوای ایران دانست.

به عقیده کارل کلمنت، که از کارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریکاست، ایالات متحده اشتباهی استراتژیک را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاکره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود کاری که رقبای ایالات متحده یعنی فرانسه و شوروی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب انجام داده بودند.

بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور، آمریکا در پی آن بود تا فرستاده‏ای ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیری از نفوذ شوروی در این کشور ، به سوی ایران بفرستد ولی حضرت امام در واکنش به تصویب این قطع نامه از پذیرش فرستاده مذکور که چارلز نام داشت و از دیپلمات‏های کار کشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خودداری کرد و علاوه بر آن پذیرش والتر کاتلر در سمت سفیر که آماده می‏شد به ایران سفر کند، از سوی دولت رد گردید هر چند که جمهوری اسلامی پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام کرده بود.

«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریکا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا که احتمال داده می‏شود که یک نفت کش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.» (پیشین ص 106)

امام خمینی در 7 آبان 58 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریکا شدیدا اعتراض کردند. اما در مقابل دولت موقت هیچ توجهی به این اعتراض‏ها نشان نمی‏داد و در پی بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضع‏گیری‌های رسمی و غیر رسمی بیشترین واهمه خود را از شوروی ابراز می‏داشت.

حرکت‏های سازش کارانه دولت موقت تا به آنجا پیشرفت که بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدی بازرگان با برژینسکی، مشاور امنیت ملی کاخ سفید دیدار کرد و به مدت یک ساعت و نیم با او به مذاکره نشست.

برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه که در برخورد با جمهوری اسلامی قائل به راهبردهای دیپلماتیک و گفتگو و مذاکره سیاسی بود، از طرفداران جدی سرکوب و مداخله نظامی انقلاب و یکی از طراحان اصلی کودتای 21 بهمن 57 برای پیشگیری از انقلاب بود.

او برای پذیرش شاه در آمریکا تلاش فراوانی به عمل آورد، اما اعضای دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسکی رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند جالب این که این ملاقات به گفته برژینسکی نه به تقاضای او بلکه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.

محمدرضا پهلوی که پس از فرار از ایران در کشورهای مختلفی آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاکمه وی بودند با مساعدت مقامات آمریکایی به یکباره سر از آن کشور درآورد. در حقیقت دولت آمریکا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخشش‏های شاه خود را مدیون او می‏دانستند. هزینه‏های زیادی از سوی شاه به برخی جناح‏های سیاسی آمریکا برای مبارزات انتخاباتی پرداخت می‏شد و بعضی از مسئولین دولتی آمریکا پورسانت‏های گزافی از محل قراردادهای تسلیحاتی ایران با شرکت‏های آمریکایی دریافت می‏کردند. از سوی دیگر رژیم آمریکا از آن بیم داشت که عدم پذیرش شاه موجب هراس و نگرانی حکام وابسته‏اش در منطقه شود به همین دلیل شاه به بهانه معالجه در آمریکا رحل اقامت افکند.

پذیرش شاه از سوی آمریکا خشم ملت و امام را صد چندان کرد. امام که از دولت موقت قطع امید کرده بود، در 9 آبان 58 طی سخنانی فرمودند:

 «ای جوان‌هایی که در مقابل توپ و تانک رفتید ای خواهرهایی که جوانان خود را از دست داده‏اید... حفظ کنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ کنید ننشینید دیگران برای شما کار کنند، اینها برای شما کاری نمی‏کنند.»

همچنین حضرت امام طی پیامی در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوی رژیم آمریکا اعلام کردند:

 «دانشگاهیان، دانش‏آموزان و طلاب علوم دینی با قدرت تمام مبارزه خود را علیه آمریکا گسترش دهند.»

بدنبال اعلام این مواضع از سوی حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چهار دانشگاه امیرکبیر، تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف با تشکیل جلسه‏ای به برنامه ریزی برای تصرف سفارت آمریکا پرداختند.

یکشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزی بزرگ و فراموش نشدنی است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 ابان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را این‌گونه گزارش می‏کند:

«ساعت 30و 10دقیقه صبح گروهی (حدود 400 نفر) از دانشجویان (که از یک چهار راه قبل از سفارت آمریکا شروع به حرکت کرده بودند) که در حال شعاردادن در خیابان آیت الله طالقانی به سوی دانشگاه (تهران) در حرکت بودند هنگامی که جلوی در اصلی سفارت آمریکا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهای این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهی از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروی به سوی ساختمان‏های داخلی سفارت را آغاز کردند. از همان لحظه‏های اول تصرف سفارت آمریکا، گروه‏های مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع کردند و به دادن شعارهای ضد آمریکایی می‏پرداختند دانشجویان در سه بیانیه‏ای که تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش کردند، اعلام کردند که ساختمان اصلی سفارت تا ساعت 15 به تصرف کامل درآمد... دانشجویان اعلام کردند که هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشک آور از جانب تفنگداران آمریکایی بود، هیچ گونه آسیبی به طرفین وارد نیامد.

از ساعت 16 (همان روز) آزاد کردن گروهی از ایرانیانی که به عنوان ارباب رجوع یا کارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریکاییان را با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند.»

پیش از آنکه دانشجویان اصلی سفارت برسند، دیپلمات‏های آمریکایی، مقداری از اسناد را در دستگاه‌های مخصوص خرد کن ریختند و از بین بردند و مقدار زیادی از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهای میکروفیلم و حافظه‏های کامپیوتری را نابود کردند.

در جریان اشغال سفارت آمریکا،72 آمریکایی به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلمات‏های آمریکایی آن روز برای مذاکره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولی بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.

پس از تسخیر سفارت، دانشجویان که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏هایی به تشریح علل، انگیزه‏ها و چگونگی انجام این اقدام انقلابی پرداختند. در یکی از اولین بیانیه‏ها آمده است:

«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریکای جنایتکار به منظور اعتراض به دسیسه‏های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریکا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»

عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یک سو بیانگر تبلور خشم انقلابی امام و ملت مسلمان ایران از آمریکا بود و از سوی دیگر هر گونه شائبه وابستگی دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسی متعدد را منتفی می‏ساخت و امکان بهره برداری از آن را به نفع جریان‏های مختلف، محدود می‏ساخت.

برای این اقدام انگیزه‏های متفاوتی ذکر می‏گردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوی دولت آمریکا، اعتراض به عملکرد دولت موقت، که کم کم به سمتی گرایش پیدا می‏کرد که دوباره دست آمریکا را در ایران باز کند، شناسایی جاسوسان آمریکایی و عوامل داخلی آن‏ها، پایان دادن به توطئه گری و سلطه جویی‏های آمریکاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستی به ایالات متحده به تلافی طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 32، اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی موسوم و انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضد انقلاب و فراری علیه انقلاب اسلامی.

گرچه خواسته‏های دانشجویان از ابتدا تازمانی که این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادی را نشان می‏دهد؛ اما اصلی‏ترین خواسته آنها که رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلی ایران» .

درخواست‏های دیگر از قبیل تحویل شاه مخلوع و همسرش فرح برای محاکمه در ایران، تحویل اموال خاندان سلطنتی و دیگر فراریان از ایران به دولت ایران، رفع تحریم‏های اقتصادی و مالی و آزاد کردن اموال و دارایی‏های ایران در آمریکا و شعب بانک‏های آمریکایی از جمله خواسته هایی بودند که بعدها با به درازا کشیدن موضوع و اتفاق دیگر که در واکنش‏های متعدد و متفاوت آمریکاییان خلاصه می‏شود، اضافه شدند.

این حادثه پیامدها و بازتاب‏های بسیاری بر جای گذاشت. حرکت انقلابی دانشجویان مسلمان قبل از هر چیز دیگر، هیئت حاکمه آمریکا را به شدت گیج کرد. آمریکا که به لطف لیبرال‏های حاکم در دولت موقت توانسته بود موقعیت از دست رفته خود در ایران را به تدریج باز یابد، با این ضربه سهمگین به شدت برآشفته گردید.

کارتر در کتاب خاطرات خود می‏گوید:

 «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخی است که من آن را هرگز فراموش نخواهم کرد... ما شدیداً نگران بودیم» وی می‏افزاید: «در روزهای نخست تصور می‏کردم گروگان‏ها به زودی آزاد خواهند شد، اما پس از آنکه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در کوشش‏های اولیه خود برای آزادی گروگان‏ها با شکست مواجه شد، نگرانی ها افزایش یافت.» 

در بین حاکمان دولت آمریکا نیز در مورد راه برخورد با ایران اختلافاتی پیش آمده بود. گروهی به نمایندگی سایروس ونس وزیر خارجه، راههای دیپلماتیک و گفتگو و در نهایت تحریم‏های اقتصادی و پروازی را پیشنهاد می‏کردند و گروهی دیگر به رهبری زیبیگینو برژینسکی مشاور امنیت ملی، دخالت نظامی را برای حل مساله گروگان‏گیری لازم می‏دانستند. این اختلاف تا به آنجا پیش رفت که سایروس ونس پس از حمله نظامی آمریکا در صحرای طبس که منجر به شکست آمریکا شد، استعفا کرد.

آمریکا در اولین واکنش، اقدام به تحریم اقتصادی ایران و بلوکه کردن اموال و دارایی‏های ایران در بانک‏های آمریکایی و بانک‏های خارجی مستقر در آمریکا کرد و از سوی دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریکا نمود و در جهان نیز تضییقاتی را برای ایران ایجاد کرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسی هرچند از سوی دول استعماری وابسته به شرق و غرب محکوم گردید، اما از سوی ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضت‏های آزادی بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حرکت‏های ضد استعماری گسترده‏ای در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.

این حادثه بزرگ پیامدهای گوناگونی را در پی داشت که از آن جمله می‏توان به این موارد اشاره کرد: پایان یافتن رابطه استعماری ایران و آمریکا، روشن شدن ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروه‌های مارکسیستی، گروه‌هایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا می‏دانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئه‌های ‌دولت موقت خانه‌نشین شده بودند، شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1980.

کارتر که با ژست‌های حقوق بشری و همچنین حل مشکلات بین آمریکا و چین و امضای موافقت نامه کمپ دیوید بین مصر و اسراییل وجهه ای صلح طلب برای خود کسب کرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی تمامی وجهه و نفوذ خود را از دست داد به طوری که حتی نتوانست در مقابل حمله نظامی شوروی به افغانستان موضع مناسبی اتخاذ کند و کم کم موجبات افول حکومت خود و حزبش را فراهم کرد.

همیلتون جردن رییس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 80 می‏گوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین می‏شود.»

www.irdc.ir

لانه جاسوسی2

6شاهد تاریخی از خباثت‌های سفارت آمریکا

تسخیر لانه جاسوسی نشان‌دهنده آن بود که این واقعه در بستر "حافظه تاریخی یک ملت" شکل گرفته است، در واقع فعالیت های سفارت آمریکا علیه ملت ایران؛ از نقش آفرینی سفارت امریکا در 28 مرداد تا حمایت این سفارت از رژیم پهلوی، فعالیت های جاسوسی ماموران سیا در پوشش کارمندان سفارت، تلاش برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی، نقش سفارت آمریکا در فراری دادن سران رژیم پهلوی و نقش سفارت در پناهندگی دیکتاتور پهلوی در فربه شدن این "حافظه تاریخی" نقش اساسی داشته است.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی: 13 آبان سال 1358 سفارت امریکا در تهران توسط "دانشجویان پیرو خط امام"  تسخیر شد و امام خمینی(ره) ضمن قدردانی از این حرکت ، آن را " انقلاب دوم" نامیدند. از همان ابتدا این حرکت خودجوش مردمی به تسخیر لانه جاسوسی موسوم شد که در کوتاه‌ترین عبارت، اصلی‌ترین هدف دانشجویان پیرو خط امام و ملت ایران را بیان می‌کرد.

 

در واقع تسخیر لانه جاسوسی نشان‌دهنده حقیقت مهمی است که این واقعه بی‌بدیل در بستر "حافظه تاریخی یک ملت" شکل گرفته است، حافظه‌ای که امریکا در تاریک‌ترین نقطه آن قرار داشت و با انفجار نور انقلاب اسلامی، نیاز به از بین  بردن این نقطه تاریک بیش از پیش احساس می‌شد. بی شک تمام خیانت‌های شیطان بزرگ علیه مردم ایران بدون داشتن پایگاهی که مرکز همه‌جانبه‌ای برای اجرای نقشه‌های امریکا باشد، امکان‌پذیر نبود. از همین رو واکاوی نقش سفارت امریکا در سال‌های متمادی؛ هویت اصلی این جاسوسخانه امریکا را آشکار می‌سازد و تسخیرآن سندی بر ضمانت حفظ و تداوم انقلاب اسلامی ایران است.

 

1- سفارت امریکا؛ ستاد عملیات کودتای 28 مرداد

 

کودتای 28 مرداد سال 1332 که با همکاری سرویس‌های اطلاعاتی انگلیس و امریکا طراحی و اجرا شد منجر به سرنگونی دولت مصدق و بازآفرینی قدرت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی بود. در این کودتای ننگین که عمیقا به منظور مقابله با خواست و اراده مردم ایران صورت گرفت؛ سفارت امریکا و شخص سفیر یعنی" لوئی هندرسن" نقش بسزایی داشت.

 

در جلسه‌ای که در دفتر وزیر امور خارجه امریکا تشکیل شد تصمیم نهایی برای آغاز عملیات سرنگونی مصدق موسوم به" عملیات آژاکس"  اتخاذ شد. در این جلسه ، علاوه بر  جان فاستر دالس وزیر امور خارجه و آلن دالس رئیس سازمان سیا؛ چارلز ویلسون وزیر دفاع، هندرسن سفیر امریکا در ایران و کیم روزولت که مأموریت اجرایی طرح بر عهده او بود حضور داشتند.[1]

 

در واقع حضور هندرسن سفیر امریکا از آن جهت حائز اهمیت است که سفارتخانه او ستاد اجرایی عملیات کودتا بود بطوری که کیم روزولت مراحل کودتا را مستقیماً از سفارت آمریکا در تهران هدایت و اجرا می‌کرد. [2] از طرف دیگر لوئی هندرسن نه  تنها با انگلیسی‌ها رابطه خوبی داشت بلکه بطور قابل توجهی "محرم راز"  محمدرضا پهلوی بوده است،تا جایی که او را به براندازی مصدق تشویق می‌کرد. این واقعیت بعد از انجام کودتا به خوبی نمایان ‌شد بطوری که هندرسن و آلن دالس به خاطر خدماتشان در تهیه و اجرای طرح کودتا هر کدام مبلغ یک میلیون دلار از محمدرضا پهلوی پاداش دریافت کردند. [3]

 

2- سفارت امریکا و حمایت از رژیم دیکتاتور پهلوی

 

بعد از کودتای 28 مرداد که دوران اختناق و استبداد بطور بی‌بدیلی از سر گرفته شد، ایالت متحده حامی بی‌چون و چرای سلطنت پهلوی بود؛ تا جایی که رژیم پهلوی را ژاندارم خود در منطقه خاورمیانه می‌دانست و ایران را جزیره ثبات قلمداد می‌کرد. البته که هدف اصلی او حفظ منافع خود برای غارت منابع منطقه بود ولی نیل به این هدف بدون حمایت بی‌قید و شرط از استبداد پهلوی امکان‌پذیر نبود.

 

 به همین جهت در اسناد به ثبت رسیده از سفارت امریکا آمده است: «در خلیج فارس ما می‌خواهیم در عین حالی که از دسترسی خود به منطقه و نفت آن حفاظت می‌کنیم، نفوذ شوروی و کشورهای افراطی عرب را مهار کنیم. ما همکاری منطقه‌ای برای امنیت را به سرکردگی ایران و عربستان سعودی ترغیب می‌کنیم و تجهیزات و خدمات دفاعی را به مقادیر زیاد به کشورهای دوست می‌فروشیم.» [4]

 

سفارت امریکا نیز در زمینه گسترده‌تر شدن سلطه امریکا و وابستگی رژیم پهلوی به حمایت‌های امریکا نقش بسزایی ایفا کرد.گزارشات سفارت نه تنها خط حمایتی را در جهت منافع امریکا دنبال می‌کرد بلکه آن را تا جنایت‌های رژیم پهلوی علیه مردم هم امتداد می‌داد و از هیچگونه حمایتی دریغ نمی‌کرد. در یک سند از گزارش سفارت آمریکا به وزارت خارجه آمده است: « شاه از نظر ما مناسب‌ترین فرد برای هدایت ملت ایران به سوی یک سیستم دموکراتیک است.» [5]  این سند به خوبی گویای آن است که امریکا یک لحظه هم دست حمایت از سر رژیم پهلوی برنداشت و سیاست‌های حقوق بشر کارتر هم بهانه‌ای برضد مردم ایران و در مقابله با انقلاب اسلامی بود.

 

3- فعالیت جاسوسان سیا به عنوان کارمندان سفارت

 

نقش برجسته اطلاعاتی و جاسوسی سفارت آمریکا در همه ابعاد را باید در نامگذاری روز 13 آبان تحت عنوان  " تسخیر لانه جاسوسی" جستجو کرد. این واقعیت تا جایی است که سفارت امریکا جایگزینی بهتر از ایران برای فعالیتهای جاسوسی خود در منطقه مدنظر نمی‌گیرد. در یک سند سرّی سفارت امریکا در تاریخ 5  آوریل1977  آمده است: « ایران که در یک موقعیت استراتژیکی قرار گرفته ، به نوبه خود برای ما یک سری سایت‌های اطلاعاتی و تاسیسات مخابراتی فراهم می‌کند که به آسانی جایگزینی برای آنها یافت نمی‌شود.» [6]

 

این در حالیست که سفارت فقط به موقعیت جاسوسی خود در ایران بسنده نکرد و فعالیت‌های گسترده‌تر اطلاعاتی امریکا علیه دیگر کشورها را پوشش می‌داد.  در بخشی از سند دیگری با عنوان خیلی محرمانه؛ چنین آمده است : « تأسیسات واقع در خاک ایران به ما این امکان را داده تا پیروی شوروی از قرارداد منع آزمایشات هسته‌ای را تحت نظر قرار دهیم.» [7]

 

بخش اعظمی از نقش جاسوسی سفارت امریکا را می‌توان در حضور عمده نیروهای اطلاعاتی سیا در این جاسوسخانه مشاهده کرد. تا جایی که خود مسئولین سفارت از حضور عمده افسران CIA در تهران ابراز نگرانی می‌کنند و با حساسیت بالایی در پی ایجاد پوشش شغلی برای آنان هستند. در سند شماره 89333 به این واقعیت اشاره ویژه دارد: « با موقعیتی که در اختیار داریم به این مضمون که ما با یک سابقه روشن و پاک تحت پوشش SRF  این مأموریت را آغاز می کنیم. اما با در نظر گرفتن حساسیت بسیار شدید محلی نسبت به هرگونه اشاره از فعالیت  CIA انتخاب بهترین پوشش تا آنجایی که برای ما مقدور است از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. بنابراین عنوان‌های دبیر دوم و دبیر سوم برای این دو مقام مسئول جای هیچگونه سؤال و ابهامی را باقی نمی‌گذارد. ما باید آن را داشته باشیم.»

 

حضور این تعداد SRF یا همان" افسران اطلاعاتی سیا"  به حدی غیرمعمول است که در ادامه همین گزارش؛ مسئولین  سفارت از این روند و امکان اختلال در برنامه‌ها ابراز نگرانی می‌کنند: « ما کوشش می‌کنیم که اطلاعات نسبت به مأموریتهای SRF را به داخل سفارت محدود کنیم. من تصور میکنم لزومی ندارد که به وزارت یادآوری نمایم که مسئله قدیمی و در ظاهر غیرقابل حل انتصاب کارمندان   SRF ناگزیر پیچیده خواهد شد و تا حدودی سبب تضعیف کوشش‌های پوشش محلی ما خواهد شد و کوشش‌های ما در این مورد تأثیری نخواهد داشت.» [8]

 

4- تلاش برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب اسلامی

 

در جریان انقلاب اسلامی ایران، امریکا که منافع خود را از دست‌رفته می‌دید نه تنها از تلاش‌هایش برای اجرای کودتا دریغ نمی‌کرد؛ بلکه همزمان به دنبال ایجاد انحراف در مسیر نهضت اسلامی مردم ایران بود. در همین راستا سفارت امریکا در ارتباط با گروه‌های میانه‌رو و گاه مخالف رهبری مذهبی انقلاب اسلامی؛ سعی در تبادل اطلاعاتی و ارتباطات طرفینی داشت. در همین زمینه جیمز بیل در کتاب خود می‌نویسد: «سفارت، وسیله‌ای برای فراهم کردن  گزارشهای امنیتی بوده و چند تن از کارمندان آن مأموران سیا بوده‌اند و این سازمان به ایرانیان میانه‌رویی که در دولت پس از انقلاب تصدی داشته‌اند اطلاعات می‌داده است.» [9]

 

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی سولیوان سفیر وقت امریکا در ایران از طرفی اقدام به حمایت و حفظ ارتباط با بختیار می‌کند و از طرف دیگر رابطه خود را با بازرگان تداوم می‌بخشد و به عمق این ارتباط اینچنین اشاره می‌کند:  « بازرگان و وزیران او تاکید کردند که علاقمند به ادامه چنین روابطی  با آمریکا هستند و ما با اطمینان  اقداماتی در جهت تعیین حدود همکاری خود با دولت جدید ایران در سطوح مختلف به عمل آوردیم.» [10]

 

اما سفارت امریکا برای جاسوسی و ایجاد انحراف در انقلاب به همین میزان بسنده نکرد و با شناسائی عناصر و اطرافیان امام خمینی(ره) سعی در رسیدن به اهداف اصلی خود داشت. در یک سند سّری از اسناد سفارت امریکا از تماس مأمور سیاسی سفارت با شخصی به اسم روغنی اشاره می‌کند که ضمن دریافت اطلاعاتی مهم درباره او اشاره می‌کند: « وی به علت رابطه اش با [ امام] خمینی میتواند منبع اطلاعاتی مفیدی از اطرافیان[ امام] خمینی باشد.» [11]

 

علاوه بر این‌، سفارت امریکا با در اختیار داشتن نفوذی‌هایی در درون نظام اسلامی به مهم‌ترین تصمیمات نظام انقلابی دست یافته بود. در اسناد لانه جاسوسی اسامی افراد مختلفی از جمله عباس امیرانتظام، مقدم‌مراغه‌ای، بنی‌صدر و ... به چشم می‌خورد که حاکی از برنامه‌ریزی بلندمدت امریکا برای ضربه زدن به ایران بود. در همین رابطه "تام اهرن" رئیس ایستگاه سیا در تهران در بازجویی‌هایش توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) درمورد رمز "اس.دی.پلاد" می‌گوید: « او همان آقای امیرانتظام است که با "جرج سیک" در ارتباط بود. او یکی از مقامات رسمی دولت بازرگان است که دو جلسه توجیهی اطلاعاتی درمورد مقامات ارشد دولت بازرگان با افسران سازمان سیا ترتیب داد.» در سند سری شماره 106729 زوایای پنهان ملاقات امیرانتظام با "جرج کیو" افسر سابق سیا فاش شده است.

 

براساس اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در تهران، مقدم مراغه‌ای با نام رمزی " اس.دی.پروب/1 " اطلاعات مهمی را در اختیار سیا قرار می‌داد. در یکی از این اسناد آمده است: « بسیار احساس خوشوقتی می‌کنیم که "اس.دی.پروب/1" موقعیت منحصر به فردی دارد که گزارش‌هایی از مجلس خبرگان را که بسیار مورد علاقه تحلیلگران ماست می‌دهد. آنها از دریافت گزارش‌ها درباره این موضوع استقبال می‌کنند.»

 

مهم‌تر از همه این‌ مسائل آنکه ردپای امریکا در اغتشاشات و آشوب‌های کشور دیده می‌شود بطوری که طبق اسناد کشف شده از لانه جاسوسی؛ حزب خلق مسلمان توسط آمریکا سازماندهی و حمایت می‌شد و رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای تمام جلسات بحث آن را به شیوه دلخواه آمریکا اداره می‌کرد و گزارش جلسات سران و گردهمایی‌های عمومی آن را در اختیار عوامل جاسوسی سفارت آمریکا در تهران قرار می‌داد و آنها این گزارش‌ها را به نقل از او به مرکز سیا در آمریکا مخابره می‌کردند. [12]

 

5- نقش سفارت آمریکا در فراری دادن سران رژیم پهلوی

 

یکی از مهم‌ترین کارکردهای سفارت امریکا بعد از انقلاب اسلامی متواری ساختن سردمداران رژیم پهلوی بود. این‌ خادمین امریکا به عنوان خائنین به ملت ایران استحقاق هرگونه محاکمه و دادگاهی را داشتند تا از جنایت‌های وحشتناک رژیم پهلوی پرده بردارند. در حالی که این امر از حقوق حقّه و خواسته اصلی ملت انقلابی ایران بود، سفارت امریکا در اقداماتی علیه خواست عمومی مردم ایران اقدام به فراری دادن دوستان خود و دشمنان ملت کرد.

 

در سندی به تاریخ پنجشنبه 31 تیرماه 58 درباره درخواست پناهندگی فرمانده نیروی دریایی ارتش رژیم پهلوی آمده است: « حبیب اللهی که فرمانده دریایی ایران در طول دو سه سال آخر رژیم شاه بوده است اخیرا با استفاده از یک پاسپورت ایرانی با نام مستعار از کشور خارج شده و هم اکنون در فرانکفورت به سر می برد. اطلاع یافتیم که حبیب اللهی فرم درخواست ویزایNIV را در کنسول آمـریکا بـا اسـتفاده از نـام مستعارش در پاسپورت پر کرده است و قصد دارد به خانواده اش در ویرجینیا بپیوندد و ترجیح می‌دهد که ویزا را با نام اصلی خود دریافت کند. دریاسالار حبیب اللهی از جانب بسیاری از مقامات رسمی دولت ایالت متحده که در طول این چند سال با وی کار می‌کرده‌اند به خوبی شناخته شده و مورد علاقه است. [13]

 

6- نقش سفارت در پناهندگی دیکتاتور پهلوی

 

پناه دادن رسمی ایالات متحده به محمدرضا پهلوی به عنوان خائن اصلی به ملت ایران نشان‌دهنده حمایت بی‌دریغ شیطان بزرگ از دیکتاتور سابق بود. سفارت امریکا در ایران با زمینه‌سازی و تشریح جریانات درون انقلاب اسلامی به خوبی راه‌حل‌ این موضوع را پیشنهاد می‌دهد و عناوین عوامفریبانه‌ای مثل حقوق ‌بشر را برای این خیانت بزرگ به کار می‌برد. گزارشگر سفارت امریکا در سندی سرّی به وزارت خارجه امریکا می‌نویسد: «من تغییرات چندانی در اعمال مقامات رسمی و مردم ایران نسبت به آمدن شاه به ایالت متحده با آنچه که در اواخر ژوئیه گذشته برایتان فرستادم مشاهده نکرده‌ام. روابط ما فقط به آرامی پیش میرود و تازه به آن اندازه نیست که بخواهد با وارد شدن شاه از بین برود.»

 

اما مأمور سفارت که از بدبینی مردم نسبت به این موضوع به خوبی آگاه است در ادامه می‌افزاید: «‌ در حال حاضر روحانیون در قدرت هستند و من می ترسم که اگر ما اقدامی درباره شاه انجام دهیم جوّ عمومی بدتر شود؛ زیرا [امام] خمینی در هفته گذشته در مصاحبه اش با اوریانا فالاچی با لحن خیلی شدیدی شاه را به عنوان یک فرد خائن که 50 سال جنایت کرده محکوم کرد و گفت باید به کشور برگردد.»

 

به همین جهت برای پوشش به این اقدام امریکا پیشنهاد ویژه‌ای می‌کند: « من فکر میکنم که اگر شخص شاه به عنوان مریضی به آمریکا بیاید، آمدنش اثر چندانی در عکس العمل مردم ایران نخواهد داشت اگر ما او را به صرف برخورداری از "حقوق بشر" بپذیریم احتمال می‌رود موضع دفاعی ما هم بهتر شود.»

 

همچنین سفارت امریکا که گویا از عواقب این کار آگاهی دارد، برای پیشگیری از به وجود آمدن تنش‌های احتمالی به راهکار خود اشاره می‌کند و می‌نویسد: « اگر ما قصد پذیرفتن شاه را حتی برای مدت کوتاهی هم داریم بایستی موضوع را به آرامی با دولت ایران فورا در میان بگذاریم که این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر ما بخواهیم چنین کاری را انجام دهیم و اگر آمدن  شاه به آمریکا فوری است بهترین وسیله برای جستجوی راه مذاکره با دولت ایران این است که سایروس ونس موضوع را با یزدی، زمانی که او را در سوم اکتبر می بیند در میان بگذارد.» [14]

 

اقدام امریکا در پناهندگی محمدرضا پهلوی که آتش خشم ملت انقلابی ایران را شعله‌ور کرد ناگزیر به سفارت امریکا کشیده شد. به طوری که یکی از محققین امریکایی با حمایت منطقی از ماجرای تسخیر سفارت امریکا می‌نویسد: « از نظر ایرانی‌ها، دادن اجازه ورود شاه به ایالت متحده ، شاهدی روشن و مسلّم بر این توطئه کلی در جهت تضعیف و نهایتاً براندازی ایران بود.» [15]

 

ایران که در تاریخ خود تجربه خیانت امریکا در کودتای 28 مرداد و بازگرداندن محمدرضا پهلوی را داشت برای تکرار نشدن حوادثی مشابه دست به تسخیر لانه جاسوسی امریکا زد تا جایی که "فرانسیس آنتونی بویل"، حقوقدان آمریکایی در کتاب سیاست جهانی و حقوق بین‌الملل به دفاع از ایران می‌نویسد: « از دیدگاه ایرانیان گروگان گرفته شدن  دیپلمات‌های آمریکایی قابل توجیه است، چرا که پیشگیری از تجاوز آشکار به قوانین بین‌الملل و اقدام به تصمیم‌گیری و شاید کمک به یک کودتای شوم دیگر توسط دولت امریکا به شمار می‌آمد.» [16]

 

بررسی نقش ویژه سفارت در خیانت‌های امریکا علیه ایران؛ به خوبی وجه‌تسمیه تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 58 را نمایان می‌کند. این تسخیر که به تعبیر سولیوان " دوران تحقیر ملی امریکا بود که در تاریخ نظیر آن دیده نشده است" ، برآیند همه اقدامات امریکا بود که توسط سیاستمدارانش تولید و به دست سفارت امریکا فرآوری می‌شد.


پی‌نوشت‌ها:

1- کامران غضنفری، آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران، تهران : نشر کیا 1380، ص 80

2- حسن خداوردی، روابط ایران و آمریکا از پیروزی انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 72

3- کامران غضنفری، پیشین ، ص 80

4- اسناد لانه جاسوسی امریکا،  جلد 8 ، ص 134

5- اسناد لانه جاسوسی امریکا، جلد 12 ، سند شماره 12

6- اسناد لانه جاسوسی امریکا،  جلد 8 ص 199

7- اسناد لانه جاسوسی امریکا،  جلد (6-1) ، ص 184

8- اسناد لانه جاسوسی امریکا،  جلد (6-1) ، سند 8933

9- جیمز ا.بیل ، شیر و عقاب ، مترجم : فروزنده برلیان ، نشر فاخته سال 1371 ، ص 552

10- خاطرات سولیوان، مأموریت در ایران ، مترجم: ابراهیم مشفقی‌فر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص261 و286

11- اسناد لانه جاسوسی جلد (1-6) ، ص 50

12- اسناد لانه جاسوسی امریکا، جلد 23،صص 84 و 110 و جلد 17ص 27

13- اسناد لانه جاسوسی امریکا ، جلد 1، ص 16

14- اسناد لانه جاسوسی امریکا ، جلد (6-1) ، ص 73

15- کامران غضنفری، پیشین، ص 169

16- همان، ص169


www.irdc.ir

اسناد لانه جاسوسی

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی؛ با پیروزی انقلاب مردم ایران و سقط رژیم شاهنشاهی در ایران کشور آمریکا به رفتار خصمانه خود علیه ملت ایران ادامه داد و محمدرضا شاه که از کشور گریخته بود به آمریکا برد.


بلوکه دارایی های ایران و حمایت از شاه و مقابله با انقلاب باعث شد تا 13آبان ماه سال 1358 دانشجویان پیرو خط امام(ره) با تسخیر سفارت این کشور در ایران به رفتار خصمانه آمریکا پاسخ دهند.

با سفارت اسناد زیادی به دست آمد که نشان می داد سفارت این کشور در ایران یک مرکز جاسوسی به معنای دقیق کلمه بوده است نه یک سفارت خانه با عملکرد معمول دیپلماتیک. بعد از گذشته مدتی اسناد به جا مانده در این لانه جاسوسی مدون شده و منتشر شد.

رهبر انقلاب با تشویق جوانان به خواندن اسناد لانه جاسوسی فرمودند:«جوانهای عزیز! اسناد درس آموز لانه جاسوسی را بگیرید و بخوانید، دانشجویانی که آنجا را گرفتند و فهمیدند که لانه جاسوسی است با زحمت زیاد آن را استحصال کردند اینها نشان میدهد که آمریکاییها در هنگام اوج نهضت و پیروزی انقلاب دائم درحال توطئه علیه جمهوری اسلامی بوده‌اند؛ آمریکا این است. »
 
 متن کامل اسناد لانه جاسوسی +دانلود
علاقه مندان می توانند متن کامل این اسناد را که پیش از تسخیر لانه جاسوسی نابود شده و با زحمت زیاد دانشجویان وقت استحال شده، به صورت رایگان دانلود نمایند.

1.دانلودسری اوّل

  2  .دانلود سری دوم   

3.دانلود سری سوم  

   4.دانلود سری چهارم

دانلود سری پنجم5

دانلودسری ششم6

دانلودسری هفتم7

    8.دانلود سری هشتم  

9.دانلودسری نهم

      10.دانلودسری دهم

11.دانلودسری یازدهم


www.mashreghnews.ir