در برخی از کتابهای روایی مرتبط با واقعه کربلا نقل شده است؛ مسلم
جَصّاص(گچکار) به استقبال اسراى کربلا رفت و گزارشى از چگونگى حضور آنها در
شهر کوفه ارائه داده است که در ضمن آن به ماجرای کوبیدن سر حضرت زینب(س)
به محمل نیز اشاره شده است.
علامه مجلسی چنین نقل میکند: در بعضى از کتب معتبره دیدم از مسلم جصّاص
نقل شده است: «ابن زیاد مرا خواست تا دارالاماره کوفه را تعمیر نمایم.
زمانی که درهای دار الاماره را گچکارى میکردم، ناگاه شنیدم فریادهایى از
اطراف بلند شد. از کارگر زیر دستم پرسیدم: چرا کوفه دچار زاری و فغان گشت!؟
گفت: همین حالا سر یکى از خارجیهایی که بر یزید خروج کرده را آوردهاند
!
گفتم: آن خارجى کیست!؟
گفت: حسین بن على(ع)! من صبر کردم تا کارگر رفت؛ چنان به صورتم زدم که
ترسیدم چشمم کور شود. دست خود را شسته، دست از کار کشیدم و وارد میدان کوفه
شدم؛ جایی که مردم منتظر ورود اسیران و سرهاى بریده بودند. در این هنگام
حدود چهل شتر با هودج پیدا شدند که در میان آنها اهلبیت حضرت
سیدالشهداء(ع) و اولاد فاطمه(س)، بودند؛ دیدم که على بن الحسین(ع) بر شترى
برهنه سوار است و غل و زنجیر به او آسیب رسانده و خون از رگهاى گردنش جارى
است. او گریه میکرد و اشعاری با این مضامین میخواند
: