ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
سلام دوستان؛
شاهدید که مقولهی "حجاب"، هیچ گاه از تاریخ ملت ایران، جدا نشده است و البته بیشترین نمود و ظهورش، در حجاب بانوان بوده است؛ چه در عصر هخامنشیان و حجابی که فقط از "ادب زن ایرانی" بود – چه در اعصار انتشار یهودیت و مسیحیت در ایران – چه در عصر شکوفایی اسلام عزیز – چه در دوران مشروطه و وورد بیمارگونهی روشنفکری به ایران – چه در عصر رضا شاه و کشف حجاب آتاترکی – چه در عصر محمد رضا و رفتن به سوی دروازههای تمدن، با لخت شدن برخی از دختران و بانوان در انظار – و چه در عصر جمهوری اسلامی ایران و رویکرد مجدد اذهان عمومی به اسلام و تقوا و البته مقابلهی شدید با این رویکرد، در سطح داخلی و بینالمللی، و به ویژه در میدان "جنگ نرم" در فضای مجازی!
*- اما، مقصود ما در این مجال کوتاه، سخن از "حجاب" در چارچوب پوشش بانوان نمیباشد، این خودش فرعی بر اصل است، و اصل همان ساحت قدس الهی و قوانین تکوینی او در خلقت است که در تشریع به صورت احکام وضع و بیان شده است. تمامی احکام همینطورند.
عالم هستی در حجاب است:
عالم هستی، تجلی جمال الهی است و جمال همیشه در حجاب است، حجابهای تو در تویی که هر چه مَحرمتر شوی، بیشتر کنار میروند، تا برسی به مقام شهادت و حقایق مشهود تو گردند. چنان که امام خمینی رحمة الله علیه، به استناد آن حدیث معروف فرمودند: «شهید نظر میکند به وجه الله».
*- بله، آنان که اهل شناخت (معرفت) میشوند، و به این معرفت ایمان میآورند، جرقههای عشق به محبوب در دلشان روشنی میبخشد و سپس گام به گام، با زحمت و البته شوق فراوان، در تقرب و لقای محبوب میکوشند: « فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا » (1)
حال به این عالم هستی، از معنا گرفته تا ماده و مراتب اسفل آن بنگرید و بگویید: چه چیزی در حجاب نیست؟!
ادامه مطلب ...
پرسش : وقتی جامعهﺍﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻏﻢ ﻧﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻭﺭﺍﺀﺍﻟﻄﺒﯿﻌﻪ ﻭ دستی ﮐﻪ ﺍﺯ ﻏﯿﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮ میشوﺩ . ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾد: «ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺴﺖ. ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪ».
پاسخ: صرف نظر از شعارهای هدفدار، اگر بخواهیم منطقی بررسی نماییم، هیچ کدام از این حرفها خطای محض نیست، هم چنان که هیچ کدام مطلق نیست، مضافاً بر این که هیچ کدام جدید نیست.
برای جوامع عقبافتادهی فرهنگی، ملتهای به استثمار کشیده شده و مردمان ساده و بیبصیرت، همه چیز "خارجی"اش خوب است، حال خواه شورت و پیراهن زیر باشد، خواه یک نظریه فلسفی، جامعه شناختی یا ... . لذا همان گونه که اگر یک پیراهن، با پارچه و دوخت عالی را به نام ایرانی به آنها دهند، دهن کج میکنند، اما به نام خارجی دهند، چند برابر قیمت میخرند؛ وقتی به آنان گفته شود که در قرآن و حدیث فلان مطلب آمده، اگر با دهن کجی نگاه نکنند، دست کم با دیدهی تردید مینگرند؛ اما اگر همان مطلب را به اسم یک خارجی به آنها دهند، با چشمان گرد شده، گوشهای تیز شده، تفاخر در تکرار آن و ... برخورد میکنند.
الف – خداوند علیم و حکیم که خالق عالم هستی و انسانهاست، در قرآن کریم، این حالات گوناگون انسان را بیان و تشریح نموده است.
*- از یک سو فرموده که به طور کلی:
« إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا - حقّا که انسان به غایت حریص و کم طاقت آفریده شده»
« إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا - چون او را ضرر و آسیب رسد سخت بىتابىکننده است»
« وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا - و چون خیرى بدو رسد سخت بخیل و نابخشنده است»
« إِلَّا الْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ... – به غیر از نمازگذاران * همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مىکنند.» (المعارج، 19 تا 23)
*- از سوی دیگر میفرماید که انسان هر گاه خود را بینیاز ببیند، طغیان میکند (نه این که بینیاز شود، چون هیچ کس بینیاز نمیشود]، چه که رفاه زدگی و احساس غنا، سبب میشود تا دین و ایمان رخت بربندد – پس سخن راسل کشف جدیدی نیست:
«کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» حقّاً که انسان سرکشى مىکند * همین که خود را بىنیاز پندارد (ببیند). (العلق، 6 و 7)
*- و از سوی دیگر به نقطهی مقابلش نیز تصریح شده که "فقر، ایمان را میزداید".
ب – از مجموع این آیات و روایات فهمیده میشود که چون انسان ذاتاً فقیر، کم ظرفیت و بیجنبه است، در مواجه با حالات گوناگون، متزلزل میگردد؛ حال خواه فقر باشد یا ثروت. منتهی تأکید شده که « إِلَّا الْمُصَلِّینَ »، یعنی به غیر آنان که به خدای غنی و قیوم "وصل" شدهاند، و البته «صلوة = نماز»، همان وصل است.
*- پس این که اگر مردم رفاهزده شوند، دین و ایمانشان به باد میرود، سخن ناصوابی نیست، اگر چه مطلق نیز نمیباشد؛ برخی با ثروت در ایمان قویتر میشوند و برخی دیگر با فقر، ایمانشان متزلزل میگردد و یا بالعکش. اما برای قطرهای که وصل به اقیانونس بیکران شده است، هیچ یک از این دو حالت، سبب دگرگونی در شخصیت و ایمانشان نمیگردد.
ایمان به غیب:
در اسلام عزیز و غنی، هیچ امری وجود ندارد که در میان تمامی انسانها عمومیت نداشته باشد، چرا که کتاب خلقت است، یا به تعبیر دیگری، تئوریزهی نظام خلقت است، از این رو تمامی معارف و قوانین آن نیز منطبق با نظام خلقت و "عقل و فطرت" بشری میباشد.
اگر فرمود: «ضرورت جهانبینی و ایدئولوژی»، در همگان وجود دارد – اگر فرمود: باور مبدأ و معاد، در همگان وجود دارد – اگر سخن از پرستش و بندگی آورد، عمومی است – اگر از «حبّ و بغض» گفت: آن نیز در همگان هست – اگر از دین، رسول، کتاب، وحی و امام گفت، آن نیز اعتقادی همگانی است – توکل و توسل و دعا نیز عمومیت دارد ...؛ و البته تفاوت در مصادیق "حق و باطل" یا "حقیقی و کاذب" آنها میباشد.
«ایمان به غیبت» نیز از همینطور است؛ احدی نیست که ایمان به غیبت نداشت باشد، منتهی گاه مراتب و موضوع آن فرق دارد و گاه "حق و باطل" آن در مصادیق متفاوت میشود. به عنوان مثال:
*- نگاه به آینده [که در تمامی انسانها عمومیت دارد]، نگاه به غیب است؛
*- امید به آینده [که انگیزهی هر حرکتی است]، امید به دست غیب است؛
*- انتظار نتیجه [که علت انجام هر کاری میباشد]، انتظار مشهود شدن غیب است؛
*- حتی اعتقاد به شانس [که در نظام علیّ و معلولی، جایگاه عقلی و علمی ندارد]، ایمان به غیب است.
●- وقتی گرما و خشکسالی بیاید، همگان [از مؤمن و کافر] روی به آسمان دارند تا شاید بادی بوزد، ابر پرباری را بیاورد و دما مناسب گردد و باران ببارد. اینها همه ایمان و انتظار از "غیب" است.
●- وقتی سرما مستولی شود، زندگی فلج گردد، شهرها زیر برف فرو رفته و همه چیز یخ ببندد، باز هم همه نگاه به آسمان دارند که شاید بادی بوزد، ابرها کنار بروند، تابش خورشید بر حرارت بیافزاید و برفها را آب کند. یعنی ایمان و انتظار از غیب.
●- وقتی جامعه با مدیریت سوء دچار بحران شود، نظم عمومی، امنیت همه جانبه، شرایط اقتصادی و ...، همه دچار چالش شود، مردم آن جامعه [چه مؤمن و چه کافر]، امید و انتظار دارند تا مدیری که اکنون نیست (یا خودش در غیب است و یا مدیریتش)، چه او را بشناسند و چه نشناسند، بیاید و اوضاع را سامان بخشد.
●- وقتی مستکبران، حاکمان سرزمینها شدند و ظلم و ستم بر جوامع بشری پنجه انداخت، همگان امید دارند و منتظرند، تا یکی بیاید و آنها را نجات دهد. یعنی اعتقاد به یک منجی، که اکنون در غیب است.
●- ...
پس همگان، ایمان به غیب دارند؛ همگان منتظر نجاتی هستند که حتماً توسط منجی صورت میگیرد و این حالات، گرایشات، کششها، باورها، امیدها و انتظارات، اختصاصی به فقر، ثروت، و یا ایمان، کفر و ... ندارد، بلکه در میان تمامی مردمان عالم وجود دارد؛ منتهی خداوند خالق، علیم، حکیم و هادی، به واسطه "عقل و وحی"، انسان را دعوت و هدایت میکند که برای این باورها، امیدها و انتظارهای خود، مصادیق کاذب نسازد.
دعوت و هدایت میکند که نگوید: إله و ربّ من ابرقدرتها و طاغوتها و فراعنهی بزرگ و کوچک هستند – نگوید: "غیب نجات بخش" لیبرال دموکراسی و منجی عالم بشریت، امریکاست.
دین، مذهب و برتراند راسل:
اگر چه برتراند راسل نه تنها از اسلام چیزی نمیدانست، بلکه از دین و مذهب نیز به جز "کلیسا" و آن هم کلیسای دیکتاتور و جاهل آن دوران را نشناخته بود، اما نکته اینجاست که قدری تعقل و تفکر نیز ننموده است تا بفهمد، دین اختصاصی به انبیای الهی ندارد و مذهب نیز تنها کاتولیک، پروتستان، شیعه یا سنی نیست، بلکه دین و مذهب نیز فطری است و در میان همگان عمومیت دارد.
راسل خودش هم دین و مذهب دارد، منتهی دین و مذهب بدلی و باطل، که سبب لجاجتش با دین و مذهب حق گردیده است. نوع نگاه برتراند راسل به جهان هستی (جهان بینیاش)، خودش نوعی دین در بُعد نظری اوست و باید و نبایدهایش (احکام) نیز نوعی شریعت است، منتهی باطل.
مذهب، یعنی راه و روش. پس فقط به دنبال نان رفتن، فقط به دنبال پرواربندی انسان رفتن، فقط به دنبال ارضای غریزهی جنسی رفتن و ... نیز خودش نوعی مذهب است، منتهی مذهب و راه حیوانی، که دون شأن انسان است و سبب حبس او، استعدادها و کمالاتش در زندان بدن حیوانیاش میگردد.
کفار، از هر قشری، در هر زمانی، بندهی هر إله و معبودی، پیرو هر مکتب و ایسمی و تابع هر امامی که باشند، همان خودش دین و مذهب آنهاست. لذا فرمود به آنها بگو: « قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ... * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ » (الکافرون).
*** - و مهم اینجاست که همگان میدانند «دین واقعی باید الهی باشد» - «غیبت حقیقی، الهی است» و منجی نیز باید الهی باشد، لذا تا اسم دین یا غیب یا منجی به میان میآید، توجهات معطوف دین خدایی، غیب الهی، منجی الهی میگردد؛ و بدلسازان این حقایق را بر نمیبابند.
www.x-shobhe.com
پینوشت : برتراند راسل (Bertrand Arthur William Russell) فیلسوف و جامعه شناس انگلیسی است که در قرن بیستم می زیسته است
Poverty
---------------------------------------------------------------------------------------
برخی حقایق درجامعه غیرقابل اغماض هستند.درتمام جهان درصدی ازفقرباشدت وضعف وجوددارد.درکشورخودمان نیزمتأسفانه این معضل بزرگ سالهاست که درمتن جامعه ریشه دوانده وبستربسیاری ازنابسامانیهای دیگرگردیده است .نسبت اختلاف طبقاتی درکشورواقعاغیرقابل تحمل است وتأسف بارتراینکه نه تنهادربخش خصوصی که دربخشهای دولتی نیز(که مثلاَ تحت نظارت هستند)این حقیقت تلخ مشاهده می شود.چگونه است که وزارت کارمیزان دستمزدکارگران را(که بامشقت بسیارکارمی کنند)حتی زیرخط فقرتعیین می کندودرمجلس (که نمایده ملت است) تصویب می شوددرحالیکه دربرخی ارگانهای دولتی وحکومتی ،مدیران،حقوق چندده میلیونی دریافت می کنند(آنهم باهیچ زحمتی) .این یک ظلم آشکاراست وسبب بدبینی مردم شریف به کل نظام می گردد.اگرشرایط سختی است باید برای همه یکسان باشدیادست کم اختلاف به حداقل برسد.چراکارقابل توجهی صورت نمی گیرد؟
مابه وقایع کشورحزبی وجناحی نگاه نمی کنیم.مخاطب این کلیپ هر کسی می تواندباشد.ملاک ومعیارماخداوشریعت خداست.
استادرحیم پورازغدی
حجاب Hijab
--------------------------------------------------------------
انسان موجودی اجتماعی است واجتماع انسانهاپیچیدگیهای خاصی داردکه اززوایای مختلف قابل بررسی هستند یکی ازاین ویژیگیهاکیفیت روابط اجتماعی بویژه چگونگی معاشرت مردان وزنان است .زن ومردازنظرجسمی وروحی تفاوت هایی باهم دارندبه خاطر همین تفاوت هاست که به یکی مردگفته می شودوبه یکی زن
به هرکدام ویژیگیهاوجایگاه خاصی داده شده است که البته درنهایت مکمل یکدیگرخواهندبودبه شرط آنکه ازآنچه به آنهاداده شده به آنهاداده شده به جا ودرراه درست استفاده کنند. متاسفانه تجربه نشان داده شده است که بواسطه روابط بی قاعده روابط زنان ومردان به هردوگروه وبلکه به کل جامعه لطمات زیادی واردشده که البته باتوجه به ویژگیها وجایگاه زنان آسیب های جسمی وروحی برای این قشر بسیاربیشتربوده است.تاکنون دقت کرده ایدکه درعالم هستی هرآنچه که باارزش ترمهم تر وآسیب پذیرتراستازآن مراقبت بیشتری می شود.مغز مهمترین عضوبدن واستخوان جمجمه محکمترین استخوان بدن است مهمترین عضوبدن درمحکمترین پوشش قرارداده شده است چراکه هرگونه آسیبی به مغزبرسدناگزیربه تمام اعضای بدن سرایت خواهدکردمرگ مغز مرگ تمام بدن رابه دنبال دارد.
گلها وشکوفه هانیزبواسطه آنکه لطافت زیادی دارند ودرصدآسیب پذیریشان بالاست پیش ازشکوفاشدن درون پوششی محافظت می شوندهرگونه لطمه خوردن به این پوشش به پژمرده شدن گل ویاخشک شدن آن خواهدانجامیدمواردمشابه زیادی رادرنظام آفرینش می توانیدمشاهده کنیدانسان نیزازاشیاء گرانبهایش درمحل های مطمئن وامن محافظت می کندواما......
آیا ارزشهای اخلاقی چون حیا وعفت آنقدرگرانبها نیستند که با حساسیت ارآنان مراقبت نماییم آیا...
گوهروجودزن آنقدرارزش نداردکه پوشیده باشد تادرمعرض تهدیدات وآسیب هاقرارنگیرد.آیا سزاواراست که وجودارزشمندزن بدون مراقبت رهاشودازآن دخترانی که به اشتباه تصور می کنندداشتن پوشش نامناسب ودوستی باپسران برای آنهامشکل خاصی ایجادنخواهدکردمی پرسیم گه آیاشمامردبودن راتجربه کرده ایدآیاویژیگیهای جسمی وروحی مردان رامی شناسیدآیاازاحساس یک مرد وواکنش اودرمواجهه با زنان کاملاً آگاهیدقطعاً آگاه نیستیدکه اگرآگاه بودیددرروابطتان ودرنوع پوششتان تجدیدنظرمی کردیدمشاهده می شودکه ازدیدبرخی دختران جوان اینگونه معاشرت هاتنهابه عنوان یک رفت وآمدودوستی ساده تلقی می گرددامااکثراًازعواقب خطرناک وناخوشاینداین ارتباطهابی اطلاعندویابه اهمیت آن پی نبرده اندیکی ازتبعات منفی معاشرت خارج ازچهارچوب وقاعده زنان ومردان آن است که انگیزه هابرای ازدواج کردن ،تشکیل خانواده ووفاداری به آن ازبین می رودچون افراد مشاهده می کنندکه محدودیت وحریمی وجودنداردوبراحتی می توانندباهرکسی رابطه داشته باشنداین همان معضلی است که ازآن به عنوان به عنوان معضل ازهم پاشیدگی خانواده یادمی شودتصورکنیدوقتی آماراین ارتباطهابالامی رودچه تعدادازخانواده هادرگیرمعضلات ناشی ازاین روابط ناسالم ونابهنجارخواهندشد البته لازم به ذکراست که نه مرددشمن زن است ونه زن دشمن مرد این وسوسه های نفس است که دشمن هردوست وچه مردان وچه زنان لازم است درمقابل آنچه هوی نفس دعوت به آن می کندوآن راجذلب وخوشایندنشان می دهدبایستندصحبت ازقطع ارتباطها نیست هدف قانونمندکردن این ارتباطهاست ماوشمابایدبدانیم که برای حفظ ارزشها وجلوگیری ازنشرضدارزشهالازم است گاهی ازخواسته هاوتمایلاتمان چشم پوشی کنیم وسختی هایی رابه جان بخریم حجاب پوششی است که شما دختران جوان رادرمقابل بسیاری آفات اجتماعی که درمعرض آنها خواهیدبودمحافظت می کندشمامادران فردای جامعه هستیدهم پسران وهم دختران این جامعه دردامن شما بزرگ خواهندشدوپرورش خواهندیافت لذاشماجایگاه بسیارمهم وتأثیرگذاری درجامعه داریدوخواهیدداشت به جاست که آمادگی های لازم رابرای احرازچنین جایگاهی کسب کنیدبرخی عنوان می کنندکه نوع پوشش مسأ له ای خصوصی است این تصوردرست نیست بدیهی است که جامعه ازتجمع تک تک افرادشکل می گیردشما آنگاه که واردجامعه می شویدجزئی ازآن خواهیدبودواعمال ورفتاروظاهرتان خصوصی محسوب نمی شودافراددرجامعه درحوزه های مختلف هم بریکدیگرتأثیرمی گذارندوهم ازیکدیگرتأثیرمی پذیرنداگرپوشش مسأله ای خصوصی است آیا کسی می تواندبگویدمن تمایل دارم برهنه واردجامعه شوم برخی نیزحجاب رامحدودیت می خواننددرجامعه خیلی محدودیت هاهست مثل قوانین مدنی مثل قوانین راهنمایی ورانندگی عده ای بایدپشت چراغ قرمزبایستندتاعده ای دیگربگذرند برخی خیابان هایکطرفه است ورودبه برخی خیابانها ومناطق ممنوع است استفاده ازکمربندوکلاه ایمنی اجباری است و..... اینهاهمه محدودیت است اماچون بودنشان ضروری است درقالب قانون وضع واجرامی گردنداین قوانین وقوانین مشابه درحوزه های دیگربرای حفظ نظم جامعه وسلامتی افرادلازمندوکسی نبایدونمی تواندلزوم آنهاراانکارکندبرای حصول برخی اهداف بایدبرخی محدودیت هاوسختی هاراتحمل کردبرای حفظ سلامت جامعه وبقای ارزشهالازم است به هنجارهای اجتماعی احترام بگذاریم بویژه دریک جامعه اسلامی که اخلاق جایگاه والایی دارددرمدرسه ،دانشگاه ومحل کارنیزبامحدودیت هایی روبرو خواهیدبودکه البته لازمنددرواقع آزادی هرفردتاآنجاست که به آزادی دیگران تجاوزنکندوالااگرکسی به آزادی شماتجاوز کندشمادیگرآزادنخواهیدبوداگرشماآزادیدبقیه افرادجامعه هم آزادندپس آزادی بی حدومرزنیست واساساًنمی تواند اینگونه باشدهیچ کس حق نداردبگویدمن آنگونه که دلم می خواهدزندگی می کنم آنچه دلخواه شماست ممکن است دلخواه دیگران نباشدوبالعکس ازبرخی بانوان که باظاهرنامناسب واردجامعه می شوندشنیده می شودکه می گویندماتمایل داریم اینگونه باشیم مردان صورتشان رابرگردانندبه این عده عرض می کنیم که این سخن نه تنهاحاکی ازخودخواهی شماست درعین حال ظالمانه وساده لوحانه نیزهست چون مردا ن به جزمومنان متعهدبواسطه طبیعتشان صورتشان رابرنخواهند گرداندواین شماهستیدکه دراین بازی خطرناک بازنده خواهیدشدطبیعت آتش سوزاندن است انتظاربی جاوساده لوحانه ای است که درمعرض آتش قراربگیریدوتوقع داشته باشیدکه آتش شمارانسوزانداگرتوانستیدطبیعت آتش راعوض کنیدطبیعت مردان راهم می توانیدشماگمان کرده ایدکه خداوندحجاب رابرای چه واجب کرده است ویابرای چه به مردان توصیه می کند باحیا باشندونگاهشان رانیزمحافظت کنندآیااینهاصرفاًقانون است آیااندیشیده ایدکه هدف ازوضع این قوانین چه بوده است براستی اگرمردان نخواهندنگاهشان رانگه دارندوزنان هم نخواهندپوشش مناسب داشته باشندچگونه می توان انتظارداشت که جامعه به فساددچارنشود