ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مگر تمامی مردان، در حادثه کربلا شهید نشدند؟ پس این مقاتل را از زبان چه کسانی نوشتند؟ ممکن است تعدادی افراد در جنگ شرکت نکرده باشند و فقط حادثه را نوشته باشند؟ و اینکه چگونه میتوان به راستی این مقاتل اعتماد کرد؟
پاسخ : خیر، تمامی مردان شهید نشدند.
تاریخنگاری و وقایع نگاری در تاریخ، نیز مانند سایر علوم، از قواعد و اصول علمی برخوردار میباشد، تا آنجا که امروزه به عنوان یک رشتهی دانشگاهی مستقل، تا سطح دکتری تدریس میگردد. بنابراین فرقی ندارد که تاریخ ایران باشد، یا تاریخ روم – تاریخ کوروش باشد یا تاریخ اسکندر – تاریخ سلسله مائوریا (هند – 250 سال پیش از میلاد باشد) باشد، یا تاریخ ساسانیان – تاریخ حضرت موسی علیه السلام و این قوم بنی اسرائیل باشد، یا تاریخ فرعون و قبطیان – غزواتی چون احد باشد، و یا کربلا و عاشورا و ... .
حال چظور شد که بخشهای تاریخی از دوران یا زندگی یونان باستان و شخصیتهایی چون افلاطون و ارسطو، به صورت قطعی و مستند بازگو میگردد، اما وقتی به تاریخ اسلام و به ویژه کربلا و عاشورا که بسیار نزدیکتر از تاریخ ایران و روم باستان است میرسد، یک شبههی «از کجا معلوم – چگونه میشود اعتماد کرد و ...»، به اذهان عمومی القا میگردد؟!
●- همیشه و در هر برهه و موردی، تاریخ نگاران و وقایع نگاران، به چند گروه اصلی تقسیم میگردند، مانند:
یک – اشخاصی که در صحنه حضور داشتند؛ که خود به دوست، دشمن، وسط و گذریها تقسیم میشوند.
دو – اشخاصی که بدون واسطه از شاهدین و حاضرین معتبر (از دوست و دشمن) نقل کردهاند؛
سه – اشخاصی که طی سالها و قرون، در چارچوب و اصول "علم تاریخ"، به جمعآوری مستندات تاریخی پرداختند. حال خواه "ویلی دورانت" و کتاب تاریخ تمدنش باشد و یا سید بن طاووس و کتاب لهوفش.
چهار – و البته "وحی الهی" که خداوند علیم، حکیم و شاهد، بازگو کنندهی آن است، و بالتبع اخبار برخوردران از علم لدنی (اهل عصمت، حجج الهی، اولیاء الله در هر عصری)، معتبرترین اقوال تاریخی به شمار میآیند؛ چنان که اگر هزاران قصه از اوضاع کفار زمان حضرت ابراهیم علیه السلام، یا قوم بنی اسرائیل، یا قصه حضرت یوسف علیه السلام، بگویند، اهل کتاب، آن را با وحی و یا اقوال حجج الهی تطبیق میدهند.
نهضت امام حسین علیه السلام:
پرسش : امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود.... او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده حق الناس نیست.. در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست (؟)
پاسخ : کسانی که اساساً اسلام را قبول ندارند، چه رسد به امام حسین علیه السلام و چه رسد به عزاداری برای او ...، یکسال تمام علیه عزاداریهای مردم ضد تبلیغ کردند و در این راستا، حتی به آیات قرآن و احادیث نبوی و سخنان مشاهیر نیز متوسل شدند، اما الحمدلله، نتیجه معکوس شد و امسال مراسم عزاداری، پرشورتر از سالهای گذشته، در ایران و سایر نقاط جهان برگزاری گردید. « وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » و « وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ».
الف – مسلمانان و به ویژه شیعیان، به خوبی میدانند که حتی هزاران رکعت نماز توبه و میلیونها بار تکرار لفظ استغفار، "حق الناس" را از بین نمیبرد؛ بنابر این اگر کسی گمان کند که دعا، زیارت، توبه، عزاداری و بالاخره اشک بر مصیبت امام حسین علیه السلام، "حق الناس" را جبران میکند، خب خطای بزرگی مرتکب شده و واقعاً تعجب هم دارد. اما آیا صدها میلیون مسلمان اعم از شیعه و سنی، برای رهایی از دیونی که به مردم دارند و حق الناسی بر عهدهی آنان میباشد، گریه میکنند؟!
ب – نه تنها از گریه، به تنهایی کاری بر نمیآید، بلکه از تمامی عزاداریها، زیارتها و ادعیه نیز به تنهایی کاری بر نمیآید، و همین طور از عبادات واجبی چون نمازهای یومیه، روزه، حج و ... نیز به تنهایی کاری بر نمیآید، وگرنه این همه نمازخوان، خوارج، وهابی و داعشی، یا دنیاگرا و منافق نمیشدند؛ بلکه اینها همه وسیله، اسباب و مساعد کنندهی زمینه و فراهم کننده شرایط برای "اصلاح" میباشد؛ پس اگر کسی به این وسایل رویآورد، اما قصد بیدار شدن، اصلاح و رشد خود را نداشت و از آنها بهره نبرد، نه تنها هیچ فایدهای برایش ندارد، بلکه چه بسا سبب سقوط و گمراهی بیشترش نیز بگردد، چنان که فرمود:
« وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا » (الإسراء، 82)
ترجمه: و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمیافزاید.
نکته – نقش و خاصیت "حق" همین است، اهلش را هدایت میکند و نااهلش (ظالم) را گمراهتر مینماید.
●- بسیاری وقتی با خدا حرف میزنند، عبادت، درد دل یا دعایی میکنند، چه دعایشان مستجاب شود و چه نشود، شقیتر شده و از او دورتر میشوند، تا جایی که به لجبازی و دشمنی نیز میرسند که به مراتب بدتر از کفر و انکار میباشد.
●- بسیاری وقتی با انبیا و اولیای الهی و حجتهای عقلی و براهین روشن و حتی معجزات آنها مواجه شدند، به جای هدایت، گمراهتر نیز شدند.
●- بسیاری وقتی با امامان علیه السلام مواجه شدند، حتی نزدیکتر شدند، با آنها گفتگو کردند، و حتی دوستی و رفاقت برقرار کردند، گمراهتر نیز شدند.
●- این عزاداریها، این اشکها نیز همینطور است، چه برای کسی که عزاداری میکند و اشکی میریزد، چه برای آنان که شاهد و ناظرند. برخی هدایت میشوند و برخی گمراهتر. پس مشکل از خودشان است، نه از عزاداری یا اشک، یا زیارت و دعا و ... .
اشک:
در عین حال تردیدی نیست که حتی یک لحظه و یک آن، احساس پشیمانی از معاصی در محضر الهی، یک استغفار (طلب مغفرت) جدی در قلب، اگر چه به لفظ نیز بیان نگردد، یک توبهی واقعی (بازگشت از گناه به سوی خدا)، پاک کننده میباشد و اتفاقا همان تکان خوردن دل و جاری شدن اشک نیز ضمانت اجراست؛ اما معنایش این نیست که اولاً از این پس تائب هر کاری هم کرد، مهم نیست و یک راست به بهشت میرود! و ثانیاً این نیست که دیگر لزومی به جبران "حق الناس" ندارد، بلکه توجه، استغفار، توبه، انابه و اشک، باید سبب بیداری، هوشیاری، بصیرت و عزم راسخ گردد، چه برای اصلاح گذشته و چه برای تبیین اهداف، دوراندیشی و تدبیر آینده. و قطعاً کسانی که از شقاوت و سختی قلبهایشان، اشکهایشان نیز خشک شده و کاری جز مسخره کردن عبادات، ارادتها و محبتهای دیگران ندارند، به این مراتب حتی نزدیک نیز نخواهد شد.
www.x-shobhe.com
بارگاه مطهرامام حسین علیه السّلام-عراق-کربلا .......... ابعاد 900*1200