ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
برخی که از روی تنبلی نماز نمیخوانند، به امید این که شاید حضرت توجهی کند و آنها واجبات را انجام دهند در مجالس عزاداری شرکت میکنند. آیا واقعاً مؤثر است؟
پاسخ : موضوع را از زوایای گوناگون باید مورد توجه قرار داد، از جمله:
الف – تمامی انبیا و اوصیای الهی برای این گسیل شدند که مردم با توجه به آنها و سپس فهم دعوتشان متوجه و متذکر "توحید و معاد" شوند و با نگاه بصیرانه به مخالفان و دشمنانشان، به اهداف پلید و اخلاق رذیلانهی آنها پیببرند، و در نتیجه با اطاعت و تبعیت از انبیا و اوصیای الهی، در صراط مستقیم قرار گیرند و به رشد، کمال، قرب و فلاح دنیوی و اخروی برسند.
بنابراین، اثر مثبت شرکت در مجالس عزاداری یا ...، در تذکر، بیداری، هوشیاری و هدایت، نه تنها عجیب و بعید نمیباشد، بلکه انتظاری جز این نمیرود و اساساً هدف از شرکت نیز باید همین "معرفت، محبت، مودت و قرب بیشتر به خداوند متعال" باشد.
ب – دعوت انبیا و اولیای الهی، به جز این نبوده و تمامی زحمات، مشقات، مصیبتها و زجرهایی که پیامبر اکرم و امامان صلوات الله علیهم اجمعین متحمل شدند، برای همین تذکر، توجه، بیداری، هوشیاری، بصیرت و هدایت مردمان بوده است. پس نه تنها تعجبی نیست اگر شرکت در مراسمهای مذهبی، سبب آگاهی، هوشیاری و هدایت گردد، بلکه انتظار این است که هر شرکت کنندهای، در هر سطحی که هست، بهرهی خود را ببرد و بیشتر رشد نماید.
ج – اما حتی حاضر شدن در مجلس و مقابل شخص شریف آنان نیز بدون توجه و گوش فرا دادن به دعوت و پیام آنها و سپس تأمل، تعقل، تفکر، تدبر و تلاش برای اصلاح خود، نه تنها هیچ اثر مثبتی ندارد، بلکه ممکن است آثار منفی نیز داشته باشد، یعنی شخص حاضر و شنونده، به کفر لجوجانه بیفتد و به غیر از انکار، دشمنی هم بنماید. لذا خداوند سبحان فرمود:
« وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ * إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ » (الأنفال، 21 و 22)
ترجمه: و مانند کسانى مباشید که گفتند شنیدیم در حالى که نمىشنیدند * قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى اند که نمىاندیشند.
نکتهی مهم:
●- تمامی اهل مدینه و مکه، که اهل نماز و حج بودند و بسیار هم امام حسین علیه السلام را دوست داشتند، پیام ایشان را شنیدند و محل نگذاشتند، به راه افتادن ایشان را دیدند و همراه و تابع نشدند. وگرنه ورود ایشان به کوفه، مانند "فتح مکه"، بدون خونریزی انجام میشد، یزید هم ساقط میگردید، نه این که اصلاً به کوفه نرسند و در کربلا، ترور و قتل عام شوند.
مگر تمامی مردان، در حادثه کربلا شهید نشدند؟ پس این مقاتل را از زبان چه کسانی نوشتند؟ ممکن است تعدادی افراد در جنگ شرکت نکرده باشند و فقط حادثه را نوشته باشند؟ و اینکه چگونه میتوان به راستی این مقاتل اعتماد کرد؟
پاسخ : خیر، تمامی مردان شهید نشدند.
تاریخنگاری و وقایع نگاری در تاریخ، نیز مانند سایر علوم، از قواعد و اصول علمی برخوردار میباشد، تا آنجا که امروزه به عنوان یک رشتهی دانشگاهی مستقل، تا سطح دکتری تدریس میگردد. بنابراین فرقی ندارد که تاریخ ایران باشد، یا تاریخ روم – تاریخ کوروش باشد یا تاریخ اسکندر – تاریخ سلسله مائوریا (هند – 250 سال پیش از میلاد باشد) باشد، یا تاریخ ساسانیان – تاریخ حضرت موسی علیه السلام و این قوم بنی اسرائیل باشد، یا تاریخ فرعون و قبطیان – غزواتی چون احد باشد، و یا کربلا و عاشورا و ... .
حال چظور شد که بخشهای تاریخی از دوران یا زندگی یونان باستان و شخصیتهایی چون افلاطون و ارسطو، به صورت قطعی و مستند بازگو میگردد، اما وقتی به تاریخ اسلام و به ویژه کربلا و عاشورا که بسیار نزدیکتر از تاریخ ایران و روم باستان است میرسد، یک شبههی «از کجا معلوم – چگونه میشود اعتماد کرد و ...»، به اذهان عمومی القا میگردد؟!
●- همیشه و در هر برهه و موردی، تاریخ نگاران و وقایع نگاران، به چند گروه اصلی تقسیم میگردند، مانند:
یک – اشخاصی که در صحنه حضور داشتند؛ که خود به دوست، دشمن، وسط و گذریها تقسیم میشوند.
دو – اشخاصی که بدون واسطه از شاهدین و حاضرین معتبر (از دوست و دشمن) نقل کردهاند؛
سه – اشخاصی که طی سالها و قرون، در چارچوب و اصول "علم تاریخ"، به جمعآوری مستندات تاریخی پرداختند. حال خواه "ویلی دورانت" و کتاب تاریخ تمدنش باشد و یا سید بن طاووس و کتاب لهوفش.
چهار – و البته "وحی الهی" که خداوند علیم، حکیم و شاهد، بازگو کنندهی آن است، و بالتبع اخبار برخوردران از علم لدنی (اهل عصمت، حجج الهی، اولیاء الله در هر عصری)، معتبرترین اقوال تاریخی به شمار میآیند؛ چنان که اگر هزاران قصه از اوضاع کفار زمان حضرت ابراهیم علیه السلام، یا قوم بنی اسرائیل، یا قصه حضرت یوسف علیه السلام، بگویند، اهل کتاب، آن را با وحی و یا اقوال حجج الهی تطبیق میدهند.
نهضت امام حسین علیه السلام: