ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : با توجه به اینکه اولین چیزی که در قیامت سوال میشود نماز است و اگر کسی بینماز باشد، اعمال دیگرش مقبول نیست؛ پس در این صورت تکلیف سایر ادیان مثل مسیحیت و یهودیت چه میشود؟ و آیا آنان بخاطر بینمازی اهل جهنم هستند؟ پس با توجه به این مطلب فکر کنم 95درصد مردم دنیا جهنمی هستند و شاید 5 درصد هم به بهشت نروند
پاسخ : این که چند درصد به بهشت یا جهنم میروند را به خداوند سبحان بسپاریم. مهمتر از دانستن تکلیف مسیحیها، یهودیها و ... در معاد و زندگی اخروی، این است که هیچ گاه و در هیچ امری، "کثرت" را ملاک تعریف، تشخیص و تمیز "حق از باطل" قرار ندهیم که حتماً خطا نموده و منحرف خواهیم شد. آیا اگر کثرت جاهلان، متکبران، ظالمان، فاسدان، فاسقان و جانیان در یک جامعهای بیشتر باشد، حق با آنان خواهد بود؟! در این صورت، حق با ثروتمندان و زورمداران است که اندیشه و باور نظام سلطه میباشد.
دانشمندان فیزیک، شیمی، ریاضیات و علوم تجربی، در زمین، به نسبت جمعیت بسیار اندک بوده و هستند، حال آیا حق با آنان است که از این علوم هیچ نمیدانند؟! آیا اگر تعداد شرابخواران بیشتر باشد، شرابخواری به لحاظ علمی، بهداشت و سلامت و نیز شرع، حق و مجاز میگردد؟! پس، کثرت 10 درصد یا 95 درصد ملاک ارزش، سنجش و داوری نمیباشد.
«قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده، 100)
ترجمه: بگو پلید و پاک یکسان نیستند هر چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد؛ پس اى خردمندان از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید.
«مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ» (هود علیه السلام، 24)
ترجمه: مثل این دو گروه چون نابینا و کر [در مقایسه] با بینا و شنواست آیا در مثل یکسانند پس آیا پند نمىگیرید
●- بنابراین، نه در حیات دنیوی (حتی با داوری خودمان) قلّت یا کثرت جمعیت، ملاک و محک تشخیص حق و باطل یا سنجش ارزشها میباشد، نه در آخرت و با داوری خداوند علیم و حکیم.
ایمان و عمل:
زندگی دنیوی، با تمامی محدودیتها و پستیهای مرتبهایش نسبت به حیات اخروی، در عین حال نماینگر همان حقایق میباشد. حال فرض کنید که کسی در دنیا از رویحبت و یا برای قدردانی به شما یک شاخه گُل هدیه بدهد و دیگری از دشمنی، حقد، کینه، برای تسخیف، برای ریا، فریب و یا حقههایی که در سر دارد، عین همان شاخه گُل را هدیه دهد، آیا هر دو به خاطر عمل هم شکل، برابر هستند و کارشان یک ارزش دارد؟! خیر، چرا که مقصد و نیت قلبشان متفاوت است.
●- بنابراین، در سرنوشت اخروی (که نماینگر حقایق همین زندگی دنیویست)، تقدم با "ایمان به خدا و معاد" میباشد و سپس به "عمل" میرسد که ظهور و بروز و تصدیق شناخت و ایمان میباشد.
بنابراین، ابتدا آدمیان [از اول تا آخر]، ابتدا بر اساس ایمانشان دستهبندی میگردند، یا به قول معروف، ابتدا "مؤمن و کافر" از هم جدا میشوند؛ آن هم بر اساس حقیقت ایمانشان، نه اسم دین یا مذهبی که روی خود گذاشته و یا کتابی که در دست گرفته و حمل میکنند!
پس بدیهی است که غیر مؤمن، به بهشت نمیرود، اگر چه شب و روز تورات، انجیل یا قرآن کریم را بخواند و یا شب و روز نماز بخواند و یا هر چه دارد را انفاق نماید. بهشت جایگاه آدم خوب، با کار خوب است، نه صرفاً کار و کارگر خوب.
نماز:
"نماز" نیز اگر چه ستون دین و شناسنامهی مسلمان میباشد، اما خودش در شاخهی احکام و اعمال میباشد که فروع دین است و پس از شناخت و ایمان، مورد نظر یا محاسبه قرار میگیرد. لذا در قرآن کریم چنان که فرموده: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی – همانا این منم، الله، که جز من خدایى نیست؛ پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار / طه، 14»؛ فرموده:
«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ» (الماعون، 4 تا 6)
ترجمه: وای بر نمازگزاران * همانهایی که نماز را سبک میشمرند * همانهایی که ریا میکنند.
اساساً همین که گفته شده: «ابتدا نماز مورد بررسی قرار میگیرد»، یعنی هر نمازی هم نماز نیست و در دنیا نیز مقبول و مؤثر واقع نشده که در آخرت وزنی داشته باشد و به حساب آید.
بنابراین، نماز، سرآمد اعمال است، چنان که توحید، سرآمد معرفت و ایمان میباشد. ابتدا از توحید سؤال میشود و بعد سایر اعتقادات و باورها – چنان که ابتدا از نماز پرسیده میشود و سپس از سایر اعمال.
مسلمان، مسیحی و یهودی:
این قواعد، در مورد همگان یکسان است. همگان ابتدا در مورد ایمانشان مورد سؤال واقع میشوند و سپس در مورد اعمالشان. هم از مسلمان میپرسند که چرا شرک ورزیدی، و هم از مسیحی و یهودی و هم از کفار و تمامی انسانها.
از مسیحی و یهودی نیز میپرسد: آیا پیامبر شما گفت: من خدا یا پسر خدا هستم؟ دست خدا بسته است؟ شما همه پسران خدا هستید؟ ما عذاب نخواهیم شد و ...؟! سپس پیامبرانشان را برای گواه میآورند و میپرسند: آیا شما به آنها چنین گفتهاید؟ از ملائک میپرسند: آیا شما گفتهاید که ما دختران خدا یا الههای شما هستیم ...؟ و این شاهدان حق، خدا را شاهد میگیرند که هرگز چنین نگفتهاند. و اگر اتباع آنها بهانه بیاورند که در کتاب ما چنین نوشته شده بود، میپرسد: مگر به شما عقل نداده بودم؟! اصول اعتقادی، عقلانی است.
●- سپس نوبت به نبوت، ولایت، امامت، معاد و سایر اصول اعتقادی میرسد. حال از مسلمان، مسیحی و یهودی سؤال میشود که آیا پیامبر شما، از طرف من پیامی برای شما آورده بود که من آخرین پیامبر و آورنده آخرین دین و شریعت هستم؟ آیا او به شما گفته بود که به ولایت هر ظالمی گردن بنهید؟ آیا از سوی من، شما را از عقوبت مواضع و رفتارتان خبر نداده بود و ...؟!
●- سپس نوبت به عبادات، اعمال و عمل صالح یا گناهان میرسد و سرآمد آنها نماز است.
اگر مسلمان، مسیحی یا یهودی، از بخش نخست (اعتقادات و ایمان) عبور نمود، نوبت به بررسی اعمالش میرسد.
نماز، در همه ادیان وضع شده است، همین آیهی مبارکه «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»، به حضرت موسی علیه السلام نازل شده است. حضرت عیسی علیه السلام، در گهواره به سخن آمد و گفت: «... وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ ... – به نماز و زکات سفارش شدهام / مریم علیهاالسلام، 31».
پس اگر باقی ماندن کسی در ادیان دیگر، (به هر علت مقبولی) موجه قلمداد شد، از عمل به احکام خودش سؤال میشود. چنان که از یهودیان قبل از مسیح، و یهودیان و مسیحیان قبل از اسلام نیز از احکام خودشان سؤال میشود.
همانگونه که از مسلمان میپرسند، از یهودی و مسیحی نیز میپرسند که آیا بر تو نماز، روزه، زکات، انفاق در راه خدا، جهاد و ... واجب شده بود یا خیر؟ خب چه کردی؟!
به کسی ظلم نمیشود:
ضمن آن که باید نگران زندگی دنیوی و اخروی خود باشیم نه دیگران، شاید ضرورتی نداشته باشد تا در آیات و روایات مطالعات تخصصی نماییم و ببینیم که محاکمهی اهل کتاب دقیقاً چگونه است و عاقبت آنها چه میشود، شاید اطلاعات اجمالی نیز کافی باشد؛ ولی ضرورت دارد که بدانیم، خداوند متعال علیم به احوال بندگانش میباشد و به کسی ظلم نمیکند – رحمان، رحیم، غفار، عفو هست، چنان که سریع الحساب و شدید العقاب نیز هست، چرا که عالم هستی را برای بازی و شوخی نیافریده است – قوم خویشی ندارد و فریب هم نمیخورد – مرعوب کثرت نمیگردد و برای هر موضع و عملکردی، نتایجی حتمی قرار داده است.
خداوند سبحان، خودش علیم، بصیر و خبیر به احوال بندگانش میباشد، و خود شاهد مواضع اعتقادی و عملکردهای آنهاست، ضمن آن که فرشتگان، انبیا، اولیا و شهیدان را نیز برای شهادت میآورد، و در عین حال، هم هر کسی را از علمکردش با خبر میکند – هم کتاب عملش را میدهد خودش بخواند – و هم تمامی اعمالش را برایش مجسم میکند – سپس در اجر و پاداش اضافه هم میدهد، اما در عقوبت (که نتیجهی طغیان و عصیان میباشد)، اضافهای ندارد که ظلم شود، بلکه به حقیقت نتایج میرساند.
●- بهشت و جهنم نیز جایگاه هستند، نه نتیجه اعتقادات و اعمال؛ بلکه درجات در آنها و آن چه در این دو مکان به اهلش عرضه میشود، همان نتایج مواضع و عملکردهای خودشان میباشد.
www.x-shobhe.com
پرسش : چرا اصولاً مذهب مانع از شادی، رقص، موسیقی، مشروب و ارتباط با و... است و هر گونه خوشی و لذت دنیوی را حرام میداند و ارمغان آورندهی گریه و زاری و عزاداری و زهد و... میباشد. و مهمتر اینکه چطور همهی لذاتی که در دنیا حرام اعلام شده به یکباره در بهشت حلال میشود؟
پاسخ : چنین دین و مذهبی که شما تعریفش را نمودید، که مانع شادی میشود و گریه و زاری به ارمغان میآورد، نه دین اسلام است و نه تشیع.
الف – مشکل اساسی انسان در «شناخت»، چه خداشناسی و دین شناسی باشد و چه انسانشناسی و چه رفتارشناسی و نیز شادی و لذت شناسی و ...، دو چیز است: اول – عدم اطلاعات و معلومات درست و کافی؛ دوم – تعریف غلط که از شناخت غلط نشأت میگیرد.
ب - حال تصور کنید اگر از یک سو دین و مذهب را آن گونه که هست، [نه آن گونه که ما در ذهن یا عمل ترسیم میکنیم] نشناسیم و از سوی دیگر تعاریف درستی از سایر مقولات مثل: خوشی، شادی، نشاط، غم، غصه و ... نداشته باشیم، چه اتفاقی میافتد؟!
ج – حال به عنوان مثال دقت کنید:
ج/1 – چه کسی گفته که دین اسلام و مذهب تشیع، مانع از شادی است؟ پس آن همه توضیح و دستور العمل برای شادی و نشاط و سلامتی و تفریح جسم و جان و روان برای که و چه بوده است؟
ج/2 – چه کسی گفته که شادی و نشاط، الزاماً یعنی رقص و آواز و شهوت و شراب؟ آیا اگر قرصی، یا شرابی، یا رفتاری سبب هیجانات غیر ارادی و غیر عادی در فیزیک و روان شود، الزاماً نامش شادی است؟ یا این نام را گذاشتهاند تا فریب دهند و بیشتر فروش کنند.
در همین موارد ذکر شده نیز دقت کنید:
*- در اسلام ناب، مطلق رقص و آواز و موسیقی حرام نیست، بلکه رقص مقابل دید نامحرم، آواز غنا و موسیقی طرب حرام شده است. و مطلق نوشیدن آب انگور یا آب سیب حرام نیست، بلکه اگر مبدل به شراب گردد، یعنی مخل نظم و سلامت جسم و روان و عقل گردد، حرام است.
*- در اسلام ناب، نه زن حرام است و نه مرد حرام است و نه لذت جنسی این دو از یک دیگر حرام است، بلکه زنا و لواط و همجنسبازی و وطی با حیوانات و استمناء حرام است. چرا که همه مضرّ به حال فرد و اجتماع میباشد.
*- در اسلام برخورداری از ثروت و رفاه و تجارتهای سودزا حرام نیست، بلکه ربا، دزدی و ظلم به دیگران و هرگونه ثروتاندوزی از راه غیر مشروع حرام است.
مضرّات:
در این عالم، همه چیز برای روح، روان و جسم انسان خوب نیست، همه چیز نیز بد نیست، پس انسان موجود محدود و قاعدهمندی است و باید بشناسد که چه چیزی برای او خوب است و چه چیزی بد و مضر است. حال چه کسی میتواند دقیقاً بیان دارد که چه چیزی و یا چه رفتاری خوب و مفید و سبب سلامت و رشد میگردد و چه چیزی و یا چه رفتاری بد و مضر و سبب زیان میگردد؟
علم بشری:
علم، به آثاری پیمیبرد – یک روز میفهمد که مثلاً در شراب اسید است و سبب هضم غذا نیز میشود، آن را تجویز میکند و یک روز میفهمد شاید شراب فوایدی هم داشته باشد، اما مضراتش بیشتر است و به شدت از آن نهی میکند. یک جا با نگاه سرمایهداری به جنبهی اقتصادی تولید و توزیع شراب توجه میکند و بدون در نظر گرفتن تلفات جانی، مالی، امنیتی، روانی و ... آن را تبلیغ میکند و در یک جا نیز (مثل کانادا)، حتی حمل بطری در خودرو را جرم قلمداد میکند، مگر آن که دربش باز نشده باشد. حال چه کسی میتواند آثار خوب و بد شراب را از همه لحاظ بداند و بگوید که بالاخره در مجموع خوب است یا بد؟ خداوند متذکر میگردد که اگر کمی فکر کنید، خودتان شاهدید که اگر چه منافعی دارد، اما مضراتش بیشتر است:
«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ » (البقره، 219)
ترجمه: در باره شراب و قمار از تو مىپرسند بگو در آن دوگناهى بزرک و سودهایى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است؛ و از تو مىپرسند چه چیزى انفاق کنند بگو مازاد [بر نیازمندى خود] را این گونه خداوند آیات [خود را] براى شما روشن مىگرداند باشد که در [کار دنیا و آخرت] بیندیشید.
بشر نگاهی به امنیت روانی جامعه میکند و حتی در امریکا و اروپا، ازدواج و برخورداری از فرزندان بسیار و تشکیل خانواده را امتیاز قلمداد کرده و ترویج میکند – از سوی دیگر نگاه به اقتصاد میکند و به رغم شعارهای حقوق بشری و فمینیستی، زن را نه تنها از خانواده منفک میکند، بلکه برای فحشای او نیز ارزش قایل میشود، تا چرخهی اقتصاد سکس بهتر بچرخد و در اینجا اصلاً نامی از بردهداری و استثمار نمیآورد. (لینک)
این کار و دستآورد «علم بشر» است، همه این مباحث علمی است، و البته علمی که هدف الهی و تهذیب نداشته باشد، همین است. هر کجا سودی برای عدهای داشته باشد، مضرات برای انبوهی دیگر نادیده گرفته میشود و جنگها نیز به همین دلیل است.
پس، جز خداوندی که خالق انسان و جهان است، کسی نمیتواند بگوید که چه چیزی برای رفاه، لذت، رشد و تعالی انسان خوب و مفید و چه چیزی بد و مضر میباشد.
بهشت:
در بهشت نیز نعماتی متوجه بدن انسان و نعماتی متوجه روح اوست. چنان چه در دنیا نیز لذاتی اختصاص به روح دارد و لذاتی اختصاص به بدن دارد. آن چه ما از حور و قصور شنیدهایم، فقط نعماتی است که متوجه بدن انسان بهشتی است، یعنی سفرهی پذیرایی از اوست، نه عاقبت یا مقام و جایگاه او.
در همین نعمات نیز بله، در بهشت قصر هست، بدون آن که با ظلم و ستم ساخته شده باشد – فرمانروایی هست، بدون آن که تکبر آورد – حور (برای مرد و زن) یا ازدواج با یک دیگر هست، بدون آن که مستلزم زنا باشد – خوردنیها و گوشتهای لذیذ پرندگان هست، بدون آن که چربی خون یا نقرس بیاورد – شراب هم هست، بدون آن که سرگیجه و بد مستی آورده و مضر باشد:
«بِأَکْوَابٍ وَأَبَارِیقَ وَکَأْسٍ مِّن مَّعِینٍ * لَا یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا یُنزِفُونَ» (الواقعه، )
ترچمه: با جامها و آبریزها و پیاله[ها]یى از باده ناب روان * [که] نه از آن دردسر گیرند و نه بىخرد گردند.
دنیا:
در دنیا نیز شرابهای حلال بسیاری وجود دارد. دلیل نیست که هر اگر هر ماده مست کنندهای را در بطری ریختند و نامش را شراب گذاشتند، واقعاً شراب باشد. اینها فقط نامگذاری برای فریب و فروش است، چنان چه دلیل نیست اگر نام هر جهالت و ظلمی به خود و جامعه را «لذت» گذاشتند، حتماً لذیذ هم باشد – چطور ممکن است که یک مضرّ و مخرب، به معنای واقعی لذیذ باشد؟!
همه چیز در دنیا تعریف دارد و حد و اندازه و قانون دارد. پس شادی، نشاط و لذت واقعی (نه کاذب) نیز در اسلام تعریف شده و نه تنها جایز، بلکه بدانها توصیه شده است.
www.x-shobhe.com
پرسش : آیا به جز چند ده یا چند صدهزار شیعهی خالص و مخلص در میان 8 میلیارد انسان، همه به جهنم میروند؟! پاسخ تحلیلی، عقلی و قرآنی چیست؟
پاسخ : بله، این شبهه دو سالی است که بیش از گذشته فرافکنی میشود و از فضای مجازی گرفته، تا برخی دانشگاهها، حتی داخلوسایل نقلیه عمومی و ...، این شبهه با لحنی که پاسخش در آن مستتر میباشد، بدین شکل که تعداد جمعیت را به رخ میکشند که «آیا 8 میلیارد به جهنم میروند» مطرح میشود؟! و البته در نظر داشته باشیم که در این مثال و منطق انحرافی، احساسات و عواطف نیز بر "عقل، منطق و وحی" چیره شده و پرده میافکند.
اصول عقلی و علمی:
رشد عقلی و علمی مردمان طی قرون گذشته، تجربیات و دستآوردهای خوب و روشنگری در اختیار ما گذاشته است، منتهی بلد نیستیم که از آنها در شناخت و معارف اصول فکری و اعتقادی نیز بهره بگیریم.
به عنوان مثال: در یک کشف علمی، هیچ کاری نداریم که اکثریت مردم تا قبل از این کشف چگونه فکر میکردند و یا چکار میکردند و پس از کشف آن نیز بهرهای میبرند و یا خیر؟!
●- آیا زمانی که اکثریت مردمان گمان میکردند که زمین مستطیل است، یا خورشید به دور زمین میچرخد و ...، طبیعت وفق گمان آنها بود؟! – آیا آن زمانی که اکثریت قریب به اتفاق مردمان نمیدانستند میشود الکتریستهی موجود در طبیعت را تجمیع نمود، الکتریسته نبود و یا تجمیع آن شدنی نبود؟! آیا اکنون که اکثریتی نمیدانند فراماسون و صهیونیسم بینالملل، به سرکردگی امریکا و انگلیس، چه به سرشان میآورد، یعنی آنها کار خاصی نمیکنند – آیا اگر اکثریت با علوم نظری، فلسفی و عقلی آشنایی نداشته باشند و ندانند که "قانون علیّت" چیست، یعنی چنین قانونی وجود ندارد و یا دست کم برای آنان که آشنایی ندارند وجود ندارد ...؟!
بنابراین، اصول حاکم بر نظام هستی، تابع اکثریت رأی و میل اکثریت نمیباشد. آخرت نیز به مراتب دقیقتر است.
به رخ کشیدن اکثریت:
اندیشهها و تفکرات انحرافی، باطل و استکباری [در سطخ خُرد یا کلان]، هر کجا که فرهنگ، شاکله یا رأی اکثریت به کارشان بیاید، برایش حرمت قایل میشوند و هر کجا که نیاید، میگویند: «اکثریت که ملاک نیست».
حقیقت و واقعیت این است که فرهنگ اکثریت، شاکله اکثریت، رفتار اکثریت، پسند اکثریت، گمان اکثریت، رأی اکثریت و ...، در برخی از امور اعتباری و قراردادی معتبر است و به کار میآید، اما در حقایق عالم هستی که هیچ نقش و اثری ندارد!
●- آیا اگر اکثریتی بگویند: «خدایی نیست»، خداوند متعال نیست میشود؟!
●- آیا اگر اکثریتی بگویند: «معادی یا عذابی نیست»، معاد و عذاب از میان برداشته میشود؟!
●- آیا اگر اکثریتی بگویند: «حق با معاویه، یزید و اسلام امریکایی است»، حق با آنان میشود؟!
*** - گاهی اکثریتِ یک جماعتی را به رخ میکشند، و گاهی ثروت و قدرت و یا رفاه آنان را به رخ میکشند، تا بگویند» «حق با باطل است»! این همان استدلال و منطقی است که خداوند سبحان در قرآن مجید فرمود که چنین نیست، و البته عقل نیز مصدق این وحی میباشد:
« قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » (المائده، 100)
ترجمه: بگو پلید و پاک یکسان نیستند هر چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد؛ پس اى خردمندان از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید.
پرسش : در متنی که به صورت گسترده ایمیل شده است، [البته با الفاظی رکیک] مدعی شدهاند که آن چه که اسلام از بهشت تعریف کرده است، همه با توجه به گرایشات و لذاید طبیعی دنیوی میباشد.
پاسخ
این ایمیل را توسط کاربران گرامی دریافت
نموده و خواندهایم. از الفاظ رکیک آنها اصلاً ناراحت نشوید، چرا که
معرف فرهنگ خودشان است و معمولاً چنین بوده و هست که مخالفین اسلام و
انقلاب اسلامی، چون سخنی منطقی ندارند، عصبی شده و این ناهنجاری روانی
خود را با فحش، دروغ، تهمت و جوسازی بروز میدهند. امیرالمؤمنین
علیهالسلام فرمودند: «الناس اعداء ما جهلوا». یعنی انسان به آن چه
جاهل است، دشمنی میکند.
اما در خصوص بهشت یا به تعبیر قرآنی «جنت» نیز باید توجه داشت: کسانی
که هیچ باوری به خداوند متعال و حیات پس از مرگ ندارند و همه چیز را از
پنجرهی طبیعت مادی مشاهده میکنند، از مفاهیم نیز هیچ درکی به جز درک
مادی نخواهند داشت. اگر به آنان گفته شود که کسی به خاطر عشق و محبت
شاخه گلی به مادر یا همسرش هدیه داد، آنها نه عشق را میبینند و نه
محبت و عواطف انسانی را و فقط همان شاخه گل مادی و طبیعی را میبینند و
هیچ روحی در پشت این طبیعت یا فعل فیزیک اهدا را درک نمیکنند. لذا جا
دارد که بگویند: کار مهمی نکرده است، باغبانهای شهرداری نیز هر روز
وانت وانت گل میآورند و میکارند. و یا بگویند: اگر عشق و محبت داشت و
یا میخواست به نوعی قدردانی کند، چرا طلا یا پول ندارد؟! چرا که او به
جز عناصر طبیعی چیزی را نمیشناسد و بالتبع قبول ندارد. لذا خالقشان
از آنها به عنوان «حیوان» یا حتی پستتر یاد میکند. بدیهی است که
منظور از اطلاق «حیوان یا بدتر» به این دسته از مخلوقات، فحش نیست.
بلکه بیان واقعیت و حقیقت وجودی آنهاست.
ادامه مطلب ...
پرسش : چرا ما باید تقاص گناه حضرت آدم و حوا (ع) را بدهیم؟ مگر نفرمود کسی را به خاطر جرم دیگری مجازات نمیکنم؟ آیا این تناقض نیست؟ شاید ما دلمان نمیخواست به این دنیا بیاییم.
پاسخ :
این سؤالات و شبهات بیشتر به خاطر
اطلاعات غلط رایج شده از حقایق هستی و نیز مخلوط کردن مباحث متفاوت
ایجاد میشود. برای روشن شدن موضوع باید به چندین نکته توجه نمود. از
جمله:
الف – سؤال، مشورت و نظرخواهی برای کسی است که به آن نیاز دارد و
خدواند علیم، حیکم، هستی و کمال محض و غنی است. لذا نیازی به نظرخواهی
و مشورت یا کسب اجازه ندارد. پس در مورد خلقت خود از کسی نظرخواهی
نکرده و با کسی مشورت ننموده و نمینماید.
ب – بسیاری گمان میکنند که هبوط حضرت آدم و حوا (ع) به زمین به خاطر
گناهشان بوده است. لذا از یک سو این هبوط را نوعی عذاب قلمداد میکنند
و از سوی دیگر معترض میگردند که ما چرا باید به خاطر گناه آنها از
بهشت رانده شده و در زمین زندگی کنیم؟! در حالی که اصلاً چنین نیست.
بلکه خداوند قبلاً از خلقت حضرت آدم (ع) به ملائکه فرمود که میخواهم
در زمین «خلیفه» قرار دهم و همین امر موجب سؤال آنها شد که چرا یک آدم
خلق شده از خاک را خلیفه میکنی؟! ما را خیلفه قرار بده که فاثد
نیازهای مادی و تبعات آن هستیم و تو را تسبیح میکنیم:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ
خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ
الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ
إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (البقره، 30)
ترجمه: و چون پروردگارت بفرشتگان گفت: من میخواهم در زمین جانشینى
بیافرینم گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مىآورى که تباهى کنند و خونها
بریزند؟ با اینکه ما تو را به پاکى مىستائیم و تقدیس مىگوییم؟ گفت من
چیزها میدانم که شما نمیدانید
ادامه مطلب ...