ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : با توجه به اینکه اولین چیزی که در قیامت سوال میشود نماز است و اگر کسی بینماز باشد، اعمال دیگرش مقبول نیست؛ پس در این صورت تکلیف سایر ادیان مثل مسیحیت و یهودیت چه میشود؟ و آیا آنان بخاطر بینمازی اهل جهنم هستند؟ پس با توجه به این مطلب فکر کنم 95درصد مردم دنیا جهنمی هستند و شاید 5 درصد هم به بهشت نروند
پاسخ : این که چند درصد به بهشت یا جهنم میروند را به خداوند سبحان بسپاریم. مهمتر از دانستن تکلیف مسیحیها، یهودیها و ... در معاد و زندگی اخروی، این است که هیچ گاه و در هیچ امری، "کثرت" را ملاک تعریف، تشخیص و تمیز "حق از باطل" قرار ندهیم که حتماً خطا نموده و منحرف خواهیم شد. آیا اگر کثرت جاهلان، متکبران، ظالمان، فاسدان، فاسقان و جانیان در یک جامعهای بیشتر باشد، حق با آنان خواهد بود؟! در این صورت، حق با ثروتمندان و زورمداران است که اندیشه و باور نظام سلطه میباشد.
دانشمندان فیزیک، شیمی، ریاضیات و علوم تجربی، در زمین، به نسبت جمعیت بسیار اندک بوده و هستند، حال آیا حق با آنان است که از این علوم هیچ نمیدانند؟! آیا اگر تعداد شرابخواران بیشتر باشد، شرابخواری به لحاظ علمی، بهداشت و سلامت و نیز شرع، حق و مجاز میگردد؟! پس، کثرت 10 درصد یا 95 درصد ملاک ارزش، سنجش و داوری نمیباشد.
«قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده، 100)
ترجمه: بگو پلید و پاک یکسان نیستند هر چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد؛ پس اى خردمندان از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید.
«مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ» (هود علیه السلام، 24)
ترجمه: مثل این دو گروه چون نابینا و کر [در مقایسه] با بینا و شنواست آیا در مثل یکسانند پس آیا پند نمىگیرید
●- بنابراین، نه در حیات دنیوی (حتی با داوری خودمان) قلّت یا کثرت جمعیت، ملاک و محک تشخیص حق و باطل یا سنجش ارزشها میباشد، نه در آخرت و با داوری خداوند علیم و حکیم.
ایمان و عمل:
زندگی دنیوی، با تمامی محدودیتها و پستیهای مرتبهایش نسبت به حیات اخروی، در عین حال نماینگر همان حقایق میباشد. حال فرض کنید که کسی در دنیا از رویحبت و یا برای قدردانی به شما یک شاخه گُل هدیه بدهد و دیگری از دشمنی، حقد، کینه، برای تسخیف، برای ریا، فریب و یا حقههایی که در سر دارد، عین همان شاخه گُل را هدیه دهد، آیا هر دو به خاطر عمل هم شکل، برابر هستند و کارشان یک ارزش دارد؟! خیر، چرا که مقصد و نیت قلبشان متفاوت است.
●- بنابراین، در سرنوشت اخروی (که نماینگر حقایق همین زندگی دنیویست)، تقدم با "ایمان به خدا و معاد" میباشد و سپس به "عمل" میرسد که ظهور و بروز و تصدیق شناخت و ایمان میباشد.
بنابراین، ابتدا آدمیان [از اول تا آخر]، ابتدا بر اساس ایمانشان دستهبندی میگردند، یا به قول معروف، ابتدا "مؤمن و کافر" از هم جدا میشوند؛ آن هم بر اساس حقیقت ایمانشان، نه اسم دین یا مذهبی که روی خود گذاشته و یا کتابی که در دست گرفته و حمل میکنند!
پس بدیهی است که غیر مؤمن، به بهشت نمیرود، اگر چه شب و روز تورات، انجیل یا قرآن کریم را بخواند و یا شب و روز نماز بخواند و یا هر چه دارد را انفاق نماید. بهشت جایگاه آدم خوب، با کار خوب است، نه صرفاً کار و کارگر خوب.
نماز:
"نماز" نیز اگر چه ستون دین و شناسنامهی مسلمان میباشد، اما خودش در شاخهی احکام و اعمال میباشد که فروع دین است و پس از شناخت و ایمان، مورد نظر یا محاسبه قرار میگیرد. لذا در قرآن کریم چنان که فرموده: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی – همانا این منم، الله، که جز من خدایى نیست؛ پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار / طه، 14»؛ فرموده:
«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ» (الماعون، 4 تا 6)
ترجمه: وای بر نمازگزاران * همانهایی که نماز را سبک میشمرند * همانهایی که ریا میکنند.
اساساً همین که گفته شده: «ابتدا نماز مورد بررسی قرار میگیرد»، یعنی هر نمازی هم نماز نیست و در دنیا نیز مقبول و مؤثر واقع نشده که در آخرت وزنی داشته باشد و به حساب آید.
بنابراین، نماز، سرآمد اعمال است، چنان که توحید، سرآمد معرفت و ایمان میباشد. ابتدا از توحید سؤال میشود و بعد سایر اعتقادات و باورها – چنان که ابتدا از نماز پرسیده میشود و سپس از سایر اعمال.
مسلمان، مسیحی و یهودی:
این قواعد، در مورد همگان یکسان است. همگان ابتدا در مورد ایمانشان مورد سؤال واقع میشوند و سپس در مورد اعمالشان. هم از مسلمان میپرسند که چرا شرک ورزیدی، و هم از مسیحی و یهودی و هم از کفار و تمامی انسانها.
از مسیحی و یهودی نیز میپرسد: آیا پیامبر شما گفت: من خدا یا پسر خدا هستم؟ دست خدا بسته است؟ شما همه پسران خدا هستید؟ ما عذاب نخواهیم شد و ...؟! سپس پیامبرانشان را برای گواه میآورند و میپرسند: آیا شما به آنها چنین گفتهاید؟ از ملائک میپرسند: آیا شما گفتهاید که ما دختران خدا یا الههای شما هستیم ...؟ و این شاهدان حق، خدا را شاهد میگیرند که هرگز چنین نگفتهاند. و اگر اتباع آنها بهانه بیاورند که در کتاب ما چنین نوشته شده بود، میپرسد: مگر به شما عقل نداده بودم؟! اصول اعتقادی، عقلانی است.
●- سپس نوبت به نبوت، ولایت، امامت، معاد و سایر اصول اعتقادی میرسد. حال از مسلمان، مسیحی و یهودی سؤال میشود که آیا پیامبر شما، از طرف من پیامی برای شما آورده بود که من آخرین پیامبر و آورنده آخرین دین و شریعت هستم؟ آیا او به شما گفته بود که به ولایت هر ظالمی گردن بنهید؟ آیا از سوی من، شما را از عقوبت مواضع و رفتارتان خبر نداده بود و ...؟!
●- سپس نوبت به عبادات، اعمال و عمل صالح یا گناهان میرسد و سرآمد آنها نماز است.
اگر مسلمان، مسیحی یا یهودی، از بخش نخست (اعتقادات و ایمان) عبور نمود، نوبت به بررسی اعمالش میرسد.
نماز، در همه ادیان وضع شده است، همین آیهی مبارکه «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»، به حضرت موسی علیه السلام نازل شده است. حضرت عیسی علیه السلام، در گهواره به سخن آمد و گفت: «... وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ ... – به نماز و زکات سفارش شدهام / مریم علیهاالسلام، 31».
پس اگر باقی ماندن کسی در ادیان دیگر، (به هر علت مقبولی) موجه قلمداد شد، از عمل به احکام خودش سؤال میشود. چنان که از یهودیان قبل از مسیح، و یهودیان و مسیحیان قبل از اسلام نیز از احکام خودشان سؤال میشود.
همانگونه که از مسلمان میپرسند، از یهودی و مسیحی نیز میپرسند که آیا بر تو نماز، روزه، زکات، انفاق در راه خدا، جهاد و ... واجب شده بود یا خیر؟ خب چه کردی؟!
به کسی ظلم نمیشود:
ضمن آن که باید نگران زندگی دنیوی و اخروی خود باشیم نه دیگران، شاید ضرورتی نداشته باشد تا در آیات و روایات مطالعات تخصصی نماییم و ببینیم که محاکمهی اهل کتاب دقیقاً چگونه است و عاقبت آنها چه میشود، شاید اطلاعات اجمالی نیز کافی باشد؛ ولی ضرورت دارد که بدانیم، خداوند متعال علیم به احوال بندگانش میباشد و به کسی ظلم نمیکند – رحمان، رحیم، غفار، عفو هست، چنان که سریع الحساب و شدید العقاب نیز هست، چرا که عالم هستی را برای بازی و شوخی نیافریده است – قوم خویشی ندارد و فریب هم نمیخورد – مرعوب کثرت نمیگردد و برای هر موضع و عملکردی، نتایجی حتمی قرار داده است.
خداوند سبحان، خودش علیم، بصیر و خبیر به احوال بندگانش میباشد، و خود شاهد مواضع اعتقادی و عملکردهای آنهاست، ضمن آن که فرشتگان، انبیا، اولیا و شهیدان را نیز برای شهادت میآورد، و در عین حال، هم هر کسی را از علمکردش با خبر میکند – هم کتاب عملش را میدهد خودش بخواند – و هم تمامی اعمالش را برایش مجسم میکند – سپس در اجر و پاداش اضافه هم میدهد، اما در عقوبت (که نتیجهی طغیان و عصیان میباشد)، اضافهای ندارد که ظلم شود، بلکه به حقیقت نتایج میرساند.
●- بهشت و جهنم نیز جایگاه هستند، نه نتیجه اعتقادات و اعمال؛ بلکه درجات در آنها و آن چه در این دو مکان به اهلش عرضه میشود، همان نتایج مواضع و عملکردهای خودشان میباشد.
www.x-shobhe.com
پرسش : ما بوسیله ائمه و اولیاء خدا ازخداوند شفا و حاجت میگیریم؛ هندوها هم از گاوها و بتهایشان و همینطور ملل و مذاهب دیگر ازچیزی که به آن اعتقاد دارند و همه هم به آن معجزه میگویند. پس ازاین نظر چه فرقی با هم داریم.
پاسخ :
معمولاً فرق اساسی اعمال و رفتارهای انسان، چه عبادی و چه
غیر عبادی و رفتارهای روزمرهی زندگی آنها، در شکل و فیزیک
ظاهری آن رفتارها نیست، بلکه در هدف، نیّت و چرایی آنهاست که
به چگونی و جهانبینی و اعتقاد آنها بر میگردد.
الف – ما در مقابل خداوند متعال سجده میکنیم؛ بتپرستان مقابل
بتهایشان سجده میکنند و طاغوت پرستان نیز مقابل فراعنه و
قدرتهای زمانشان به سجده میافتند؛ پس فرق در فیزیک رفتار
نیست، بلکه در همان «لا إله الا الله» و «أَلاَّ تَعْبُدُواْ
إِلاَّ إِیَّاهُ» میباشد.
ما غذا میخوریم و مایهجات مینوشیم و دیگران نیز همینکار را
میکنند، ما کسب معاش میکنیم، دیگران نیز همین کار را میکنند،
ما جماع میکنیم و دیگران نیز همینکار را میکنند ...، اما
فرق در حلال و حرام، محرم و نامحرم، زناشویی یا زنا است. در
واقع فرق در صراط مستقیم و صراط جحیم است؛ فرق در حکم الله یا
حکم شیطان و هوای نفس است.
در جنگ، هم پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت عباس و ... علیهمالسلام
شمشیر میزدند و هم سفیانیها، خوارج و امثال شمر و خولی –
امروزه هم مجاهدین میجنگند، میکشند و کشته میشوند و هم
لشکریان کفر و شرک و نفاق؛ پس در فیزیک رفتار آنها تفاوتی نیست،
بلکه تفاوت در همان «فیسبیل الله» و «فیسبیل الطاغوت» است.
ادامه مطلب ...
پرسش : تأثیر روزمره خدا در زندگی یک مسلمان چیست؟ اگر میفرماید که من سرنوشتی را تغییر نمیدهم و خودتان باید سرنوشتتان را تغییر دهید، به چه معناست؟ اگر فاعل ما هستیم پس ربوبیت خدا چگونه است؟ چرا وقتی آتش انبوه بر مردم و کودکان غزه ریخته میشد، خدا کاری نمیکرد؟
پاسخ :
در متن سؤال قید شده که منظور
خالقیت، یا قائم بودن حیات و وجود هر چیزی به خداوند متعال و
... نمیباشد، بلکه در موارد مشابه مثال طرح شده است که
بالاخره ما فاعل هستیم یا او است یا چرا در مواقعی مثل غزه
کاری نکرد؟
سؤال اشاره به آیهی « إِنَّ اللّهَ لاَ
یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ » که متن کامل آیه و ترجمه آن
به شرح ذیل میباشد:
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ
وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ
اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا
بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ
اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن
دُونِهِ مِن وَالٍ»
ترجمه: براى انسان مراقبهایى (از
فرشتگان الهى غیر از رقیب و عتید که نگارندگان اعمال اویند) از
پیشرو و پشت سر اوست که همواره او را به دستور خدا حفظ مىکنند.
همانا خداوند بر هیچ گروهى آنچه را دارند (از نعمت و رفاه یا
بلا و سختى) تغییر نمىدهد تا آنکه آنان آنچه را در خود دارند
(از ایمان و کفر یا طاعت و فسق) تغییر دهند. و چون خداوند به
گروهى بدى (و عذابى) را اراده نماید هرگز آن را برگشتى نباشد و
براى آنان جز او یاور و سرپرستى نیست.
ادامه مطلب ...