ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : اگر مقدرات سال آینده در شب قدر رقم میخورد، پس تکلیف اختیار انسان در طی سال چه میشود؟
پاسخ :
همین سؤال به شکل دیگر : «با توجه به این که مقدرات سال در شب قدر رقم می خورد پس چه حاجتی به تلاش و دعای ما در طول سال است؟»
لازم است ابتدا بدانیم که «قدر» یعنی چه و تعریف درستی از آن داشته باشیم و بدانیم تفاوت «قضا و قدر» چیست؟
الف - «قدر» به معنای «اندازه و اندازهگیری» است. همان طور که ما نیز در محاورهی روزمره میپرسیم: طول یا عرض این شیء چه قدر است؟ قیمت آن چه قدر است؟ وزن آن چه قدر است؟ تحصیلات وی چقدر است؟ یا فلان عمل نیک چه قدر ثواب دارد ...؟ چنان چه امام رضا علیهالسلام در تعریف قدر میفرمایند: «هندسة شی ء من طول و العرض و البقاء – یعنی: اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقا» (بحارالانوار، ج 5، ص 122).
ادامه مطلب ...
پرسش : خدایی که خیر محض است و از او شرّی صادر نمیگردد، چگونه « یُضِلُّ مَن یَشَاءُ» دارد و هر کسی را بخواهد گمراه میکند؟
پاسخ :
همانطور که اشاره نمودید، خداوند متعال هستی و کمال محض است و بدیهی است که شرّ و بدی از او صادر نمیگردد و از سویی نیز مکرر تصریح نموده است به «یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ».
بدیهی است ذهن در برخورد اول با سؤال و شبهه مواجه میگردد که اولاً: چگونه است که او هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه مینماید، پس تکلیف و نقش «اختیار»ی که داده چه میشود؟ ثانیاً: چرا به کسی که خودش هدایت نموده پاداش میدهد و کسی را که خودش گمراه نموده کیفر مینماید؟ و ثالثاً: از او که شرّی صادر نمیگردد، پس چگونه و چرا گمراه مینماید. گمراه نمودن که کار خیر و خوبی نیست؟!
الف – خوب است که ابتدا پاسخ را با یک مثال در عملکرد خودمان روشن نماییم.
ادامه مطلب ...
پرسش :اگر در عربستان به دنیا میآمدیم، سنی یا وهابی بودیم، اگر در اروپا به دنیا میآمدیم، قطعاً مسیحی بودیم و حالا که در ایران هستیم، مسلمان و اهل تشیع هستیم؛ پس این جبر جغرافیاست که ما را شیعه کرده است. دلیل استدلالی و قوی میخواهیم
پاسخ :
تردیدی نیست که فرهنگ محیط و جوّ حاکم بر محیط زندگی، در
سمت و سو و جهتگیریهای انسان مؤثر میباشند، چنان چه عوامل
دیگری چون فرهنگ خانواده، فرهنگ حاکم بر محیطهای آموزشی،
فرهنگ حاکم بر رسانههای عمومی و از جمله صدا و سیما و ...، در
ساختار فرهنگی انسان تأثیرگذار هستند؛ که اگر چنین تأثیری
نداشتند، هر کشوری و هر فرهنگی بر حفظ و ترویج فرهنگ خود
اهتمام نمیورزید و حتی کفار و مستکبرین این سرمایهگزاریهای
کلان را به امور آموزشی، تربیتی و نیز تبلیغی و ضد تبلیغی در
عرصهها و به شیوههای متفاوت اختصاص نمیدادند. اگر انتخاب
دین جبر محیط باشد، غرب این هزینه را برای ترویج «اسلامهراسی»
در اذهان عمومی نمینماید، چرا که محیط اصلاً اسلامی نمیباشد،
پس نباید جای نگرانی باقی بماند.
اما، تأثیر با «جبر» بسیار متفاوت است و نام هر تأثیری را نمیتوان
«جبر» گذاشت، بلکه باید ابعاد و عمق آن را بررسی نمود.
ادامه مطلب ...
پرسش : تأثیر روزمره خدا در زندگی یک مسلمان چیست؟ اگر میفرماید که من سرنوشتی را تغییر نمیدهم و خودتان باید سرنوشتتان را تغییر دهید، به چه معناست؟ اگر فاعل ما هستیم پس ربوبیت خدا چگونه است؟ چرا وقتی آتش انبوه بر مردم و کودکان غزه ریخته میشد، خدا کاری نمیکرد؟
پاسخ :
در متن سؤال قید شده که منظور
خالقیت، یا قائم بودن حیات و وجود هر چیزی به خداوند متعال و
... نمیباشد، بلکه در موارد مشابه مثال طرح شده است که
بالاخره ما فاعل هستیم یا او است یا چرا در مواقعی مثل غزه
کاری نکرد؟
سؤال اشاره به آیهی « إِنَّ اللّهَ لاَ
یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ » که متن کامل آیه و ترجمه آن
به شرح ذیل میباشد:
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ
وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ
اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا
بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ
اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن
دُونِهِ مِن وَالٍ»
ترجمه: براى انسان مراقبهایى (از
فرشتگان الهى غیر از رقیب و عتید که نگارندگان اعمال اویند) از
پیشرو و پشت سر اوست که همواره او را به دستور خدا حفظ مىکنند.
همانا خداوند بر هیچ گروهى آنچه را دارند (از نعمت و رفاه یا
بلا و سختى) تغییر نمىدهد تا آنکه آنان آنچه را در خود دارند
(از ایمان و کفر یا طاعت و فسق) تغییر دهند. و چون خداوند به
گروهى بدى (و عذابى) را اراده نماید هرگز آن را برگشتى نباشد و
براى آنان جز او یاور و سرپرستى نیست.
ادامه مطلب ...
پرسش : دست به هر کاری میزنم با شکست رو به رو میشوم، در حالی که به اقرار تمام اطرافیان فرد مستعد و با هوشی هستم، بسیاری از بدشانسیهایی آن قدر مهم بودهاند که مسیر زندگی وشغل مرا به طور کلی و به شکل باورنکردنی تغییر دادهاند ...، به خدا هم شک کردهام.
پاسخ :
این شکواییه و نتیجه حاصله مبنی بر شک در توحید یا اسلام، به مثابهی آن است که کسی بگوید: «عالَم هستی، با تمام گستردگی و عظمتش، یعنی "من"! پس اگر بالای سر من قدرتی بود که مطیع "من" بود و هر چه فرمان دادم او انجام داد و کارها بر وفق مراد من شد، خدایی هست، وگرنه نیست و دین نیز ذهنیت است و ...! خب اگر خدایی نباشد، این همه گلهمندی و داد و فغان نیز لازم نیست، چون نظم جهان بیشعور، بیهدف و رهاست، یکی شانس میآورد و دیگری نمیآورد.
قبل از هر سخن، به نکتهی مهمی باید دقت کنیم، این که در این عالم هستی، اصلاً چیزی به "شانس" و متقابلاً "بد شانسی" وجود ندارد. این واژه را بدین معنا، برای بیبصیرت کردن و اغفال مردمان درست کردهاند.
نظام این عالم، نظام "علت و معلول" است و هیچ پدیدهای خارج از این نظام، پدید نمیآید. اگر با پدیده یا حادثهی خوشایند یا نوخوشایندی که محاسبهاش را نکرده بودیم نیز مواجه شدیم، هیچ شانس یا بدشانسی در کار نیست، بلکه علت و معلولهایی داشته که ما از آن بیخبر بودیم و یا به آنها توجه نکردهایم. لذا برای این که از سویی ذهنمان تنبل شود و از سوی دیگر متوجه مظالم نگردیم، اسمش را گذاشتند "شانس و بدشانسی"!
ادامه مطلب ...
پرسش : ظهور – آیا اعتقاد به جهانی شدن اسلام «تشیع»، با در نظر گرفتن قلت مسلمان (به ویژه شیعیان) در مقابل سایر ادیان و مذاهب، با واقعیت فاصله ندارد؟
ادامه سؤال: و حتی در صورتی که بپذیریم باظهور امام زمان"عج" این اتفاق خواهدافتاد، آیا واقعا این گونه جهانی شدن (با ظهور آقا، معجزه و خواست خدا) نقش شیعیان و مسلمانان را در طول این حداقل 1400سال زیر سوال نمیبرد؟ واضحتر بگویم وضعیت فعلی جهان رنگ وبویی از جهانی شدن اسلام و به ویژه تشیع ندارد و اگر قرار است اسلام و تشیع باظهور آقاجهانی شود، پس گذشت این همه سال و نقش شیعیان دراین وسط چگونه توجیه میشود؟
پاسخ :
وقتی چندین مبحث گوناگون که هر یک باید در موضع خود مطرح و مورد بررسی قرار گیرند، در یک سؤال طرح میشود، ذهن دچار خلط مبحث میگردد و پاسخ دهنده نیز نمیتواند در یک مجال کوتاه، ابتدا به تفکیک موضوعی پرداخته و سپس تک به تک پاسخ ایفاد نماید. در هر حال توجه شود: الف – وقتی دیدید همه ادیان، فرق، مذاهب و کلاً همه مردم در اصلِ یک حقیقتی مشترکند و فقط در مصداق آن اختلاف دارند، بدانید که آن حقیقت فطری است، پس وجود دارد. مثل موضوع پرستش خدا؛ همه پرستنده هستند، حال یا الله را میپرستند و یا غیر الله را [بت، گوساله، طاغوت یا هوای نفس] را میپرستند و انسانی که پرستنده نباشد، وجود ندارد؛ پس اگر انسان فطرتاً پرستنده است، معلوم میشود که معبودی هست – هم چنین است مسئله دین؛ مسلمان مؤمن دین دارد، کافر ملحد نیز دین دارد – همینطور است مقوله امامت و امام، که همگان "امام" دارند، حال یا امام حق باشد و یا امام باطل؛ و هم چنین همگان چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی و چه حتی کفار و ملحدین، آخرالزمانی به همین شکل را مفروض داشته و یا به آن اعتقاد دارند .