ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مجموعه ای از احادیث،روایات و آیات قران کریم در قالب عکس - نوشته
آدرس ما در اینستاگرام : Roshdemanavi
ترجمه آیات قران از عبدالله یوسف علی است که البته گاهی با تصحیح برخی واژه ها همراه بوده است
Quran translator: Abdollah Yusuf Ali
پیامبر "امّی" یعنی چه و چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، تا آخر عمر چیزی ننوشتند؟
پاسخ : واژة «امّی» ـ منسوب به امّ ـ در قرآن کریم و به عنوان یکی از ویژگیها و صفات پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله، دو بار به صورت مفرد ذکر شده است (اعراف/ 158 ـ 157) - جمع این واژه به صورت «امّیون» یک بار درباره قوم یهود آمده (بقره/ 78) و سه بار به گونه «امیّین» در خصوص اعراب و بتپرستان به کار رفته است (آل عمران/ 20 و 57؛ جمعه/ 2). ابن فارس مینویسد: «این واژه در اصل یک معنا دارد که از آن چهار معنای نزدیک به هم، یعنی: اصل، مرجع، جماعت و دین متفرع میشود» (ابن فارس، مقاییس اللغة، ج1، ص21).
الف – برخی واژهی "امّی" را برگرفته از «امّ» به معنای "مادر" دانستهاند و میگویند: «امّی، یعنی کسی که جز از مادر خود، از کسی علم نیاموخته است» - برخی دیگر گفتهاند: که مقصود از «امّ» که «امّت» نیز از آن گرفته شده، به معنای جامعه است، پس مقصود آن میشود که «امّی، به کسی میگویند که مانند تودهی جامعهی خود که درس ناخوانده بوده و کتابی نخوانده است و خطی ننوشته است ».
مرحوم آیت الله، علامه طباطبایی رحمة الله علیه فرمودند: « امّی منسوب به امّ است؛ یعنی فردی که نمیخواند و نمینویسد، در حقیقت دلسوزی و مهربانی مادر نسبت به چنین فردی مانع از آن میشود که کودک خود را برای آموزش و تربیت نزد معلم بفرستد و فقط خودش او را تربیت میکند» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 215)
ب – "درس نخواندن نزد دیگران"، به معنای بیسوادی صرف نمیباشد، از این رو برای انبیای الهی، به ویژه حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، که عقل کل و “مدینة العلم” بودند، خود مبیّن آن است که علوم او آسمانی است و هر چه میگوید، وحی است، نه آموختهی دیگران (چنان که شایع میکردند).
ج - "درس نخواندن نزد دیگران"، به معنای "نادانی" نمیباشد؛ بدیهی است که اولاً خداوند متعال هیچ گاه نادان را به نبوت و رسالت و خاتمیت بر نمیگزیند، مضافاً بر آن که میدانیم ایشان قبل از بعثت نیز در میان قوم، به فردی حکیم، علیم و امین معروف بودند و در مشاغل گوناگون خود، از جمله بازرگانی و هم چنین حلّ و فصل مشکلات و اختلافات میان مردم، شهرت داشتند.
د – خداوند متعال در قرآن کریم تصریح دارد که ایشان نیز "تعلیم" دیده است و به ایشان نیز علم آموخته شده است، اما نه به واسطه سایر انسانها، بلکه علم الهی، علم لدنی و علم وحی به ایشان تعلیم شده است، لذا سخن و منطق او، سراسر وحی است:
« وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلْهَوَىٰٓ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌۭ یُوحَىٰ * عَلَّمَهُۥ شَدِیدُ ٱلْقُوَىٰ » (النّجم، 5)
ترجمه: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید * آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست * آن کس که قدرت عظیمی دارد [= جبرئیل امین] او را تعلیم داده است.
ﮪ – قرآنی که سراسر علم است و در اختیار همگان قرار دارد، بر کسی جز ایشان نازل نشده است و همه از او گرفتهاند و این قرآن کریم خود شاهدی بر "علم" و اعلمیت ایشان بر جهانیان میباشد.
چرا تا آخر چیزی ننوشتند؟
در قرآن کریم هیچ کجا بیان نشده که «ایشان بیسواد بوده و یا تا آخر بیسواد ماندهاند»، بلکه تصریح شده است که ایشان در حالی مبعوث گردید که نه کتابی خوانده بود و نه چیزی نوشته بود (چه آن که این علم حصولی از مردم است و ایشان از کسی تعلیم نگرفته است) و علت آن را نیز بیان داشت و فرمود: این که تو قبل از بعثت، نخواندی و ننوشتی، برای این است که کسی در وحی بودن علم تو و قرآن کریم، تردید نکند، چنان که همه میدانند که تو تورات و انجیل نخواندهای، اما به یهود و نصارا، از کتابشان و حتی آن چه بزرگانشان مخفی میکنند، خبر میدهی:
« وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ »
ترجمه: تو هرگز پیش از این کتابی نمیخواندی، و با دست خود چیزی نمینوشتی، مبادا کسانی که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند!
« بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ » (العنکبوت، 48 و 39)
ترجمه: بلکه [قرآن] آیاتى روشن در سینههاى کسانى است که علم [الهى] یافتهاند، و جز ستمگران منکر آیات ما نمىشوند.
**- اما نه تنها هیچ کجا گفته نشده که تا آخر خواندن و نوشتن بلد نبودند، بلکه همان گونه که بیان شد، تصریح شده که ایشان تحت تعلیم الهی قرار گرفتند؛ مضافاً بر این که هر کس خواندن و نوشتن نداند، ظرف مدت 3 تا 6 ماه میتواند یاد بگیرد. پس برای ایشان کاری نداشت که ظرف 40 سال قبل از بعثت و یا اندک مدتی پس از بعثت، خواندن و نوشتن بیاموزد.
**- پس تردیدی نیست که اگر ایشان تا آخر چیزی ننوشتند، دلیل بر بلد نبودن خواندن و نوشتن نمیباشد، بلکه باید حکمتهای دیگری داشته باشد.
**- از اولین آیهی نازل شده میفهمیم که قدرت خواندن، چه به حسب ظاهر (کلمات) و چه به حسب باطن [خواندن کتاب هستی]، در همان ابتدا به ایشان تعلیم و القا شد، چرا که خداوند سبحان، به واسطهی جبرئیل امین علیه السلام به او فرمود: "بخوان = ٱقْرَأْ"، در حالی که میتوانست مانند وحی به حضرت موسی علیه السلام، بفرماید: «گوش کن - فَٱسْتَمِعْ». پس معلوم میشود که "علم خواندن"، آن هم خواندن کلام وحی، و آن نیز نه در سطح محدود روخوانی، به ایشان تعلیم داده شده بود.
**- از حکمتها، حفظ ماندن «پیامبر امّی» تا آخر، که دلیل بر وحی بودن کلام اوست میباشد و از حکمتهای دیگر آن که دستخط، قابل تحریف است.
در حالی که ایشان چیزی ننوشتند، برخی بعد از وفات ایشان، نقل حدیث جعلی کردند، گفتند: ایشان فرموده از انبیا ارث نمیرسد! هنگامی که پرسیدند: کِی و کجا چنین فرمودند؟ گفتند: به صورت خصوصی به خودم گفته است؛ حالا فرض بگیرید، هر جاعلی، دستخطی میآورد و مدعی میشد که این دستخط ایشان است!
پس تا آخر چیزی ننوشتند، و البته دهها و صدها حکمت دیگر.
www.x-shobhe.com
در قرآن میخوانیم که خداوند بیش از وسع (ظرفیت) تکلیف نمیکند. اما این وسع چگونه تعیین میشود؟ عقل و اراده انسان، یا جبر محیط و ارث؟ تفاوت مقدار عمل فرد برخوردار از ظرفیت کمتر چه میشود؟ مثل کسی که در خانوادهی مذهبی به دنیا آمده و یا بالعکس؟
پاسخ : میدانیم که "نه جبر محض بر انسان مستولی شده و نه انسان از اختیار محض برخوردار میباشد"؛ بنابر این، در وسعها و ظرفیتها نیز «جبر و اختیار» وجود دارد.
به طور کلی پیدایش هر وسع و ظرفیتی در خلقت انسان، به عنوان توان بالفعل و یا استعداد بالقوه، "جبر" است. چنان که انسان بر خلقت خودش اراده نکرده است و هر چقدر هم که اراده کند در این دنیا باقی بماند، بالاخره پیر و فرسوده شده و دیر یا زود میمیرد – و یا انسان با اراده و اختیار خودش، به خودش عقل، شعور، فطرت، قلب، اختیار، اراده و بالتبع قدرت انتخاب نداده است – چنان که انسان اراده نکرده که راست قامت باشد و روی دوپا راه رود و به جای دو بال، دو دست داشته باشد و ... .
بیتردید اگر استعداد چیزی در انسان قرار داده نشده باشد، انسان هیچ گاه نمیتواند به آن برسد و ظهور و بروزش بدهد. به عنوان مثال: امکان و استعداد رشد بدنی به انسان داده شده است، اما حد معینی دارد و انسان هیچ گاه نمیتواند مانند فیل یا کرگردن یا ماهی شود. یا به انسان اراده داده شده، اما هیچ گاه نمیتواند چیزی را خلق کند و یا با اختیار و ارادهی خود، در نظم کائنات تغییری ایجاد نماید و ... . اما در عین حال بخش اعظمی از شکوفا نمودن استعداد و افزایش ظرفیت، بر عهدهی خود انسان میباشد که این هم از مقدرات و ظرفیتهایی است که خداوند منّان موهبت نموده است.
● – پس، تمامی امکانات و اندازههای بالفعل و بالقوه در خلقت را خداوند متعال داده است.
● – عقل، شعور، منطق، اختیار، اراده و ... نیز خارج از نظام خلقت الهی نمیباشد.
● – اندازههای هر چیزی را نیز خداوند متعال قرار داده است؛ بر اساس اندازههای معین خلق کرده، بر اساس اندازههای معین ربوبیت میکند، بر اساس همان اندازههایی که قرار داده، هدایت تکوینی و تشریعی مینماید و همه علیمانه و حکیمانه میباشد. چنان که فرمود: « إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ - ماییم که هر چیزى را به اندازه آفریدهایم / القمر، 49 » - و فرمود: « وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ - و از زمین چشمهها جوشانیدیم تا آب [زمین و بارش آسمانی] براى امرى که مقدّر شده بود به هم پیوستند / القمر، 12» - و فرمود:
« سَبِّحِ ٱسْمَ رَبِّکَ ٱلْأَعْلَى * ٱلَّذِى خَلَقَ فَسَوَّىٰ * وَٱلَّذِى قَدَّرَ فَهَدَىٰ » (الأعلی، 1 تا 3)
ترجمه: نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى (منزه بدار) * همان که آفرید و هماهنگى بخشید * و همان که اندازهگیری کرد (اندازهها را گذاشت)، سپس هدایت نمود.
ظرفیتها:
اندازهها و ظرفیتها، محدود به موارد مشخص و نیز خشک و انعطاف ناپذیر نیستند؛ چرا که استعدادهای بالقوه و ظرفیت آنها برای شکوفایی، رشد و رسیدن به فعلیت نیز خارج از نظام و قوانین خلقت و اندازههایش نمیباشند. هم چنین است اندازهی ارادهی هر شخص، در هر زمان یا مکانی.
به عنوان مثال: اندازههای متغیر در اعضای بدن، حدود مشخصی دارند. مثلاً چشم، گوش یا دماغ انسان میتواند بزرگتر از حد معمول در سایر انسانها شود، اما هیچ گاه به اندازهی چشم گاو، یا گوش و خرطوم فیل نمیگردد.
اما، اندازهها و استعدادهای معنوی چقدر است؟ مثلاً حد علم چیست؟ حد زیبایی چیست؟ حد عقلانیت و شناخت عقلی چقدر است؟ چگونه انسانها همه بدون دانش به دنیا میآیند، اما میتوانند تا مراتب بالا کسب دانش کنند، یا هم چنان نادان بمانند؟
جبر و اختیار در ظرفیت:
بنا بر این، بخشی از ظرفیتها جبری هستند و برخی دیگر اختیاری میباشند. به عنوان مثال: عقل قابل رشد است – ظرفیت علمی با علمآموزی افزایش مییابد – و همینطور است قلب انسان (منظور قلب ماهیچهای نیست) که دچار تنگی (ضیق)، یا وسعت (سعه) میگردد؛ و انسان در بیشتر این موارد، اختیار دارد و به ارادهی خود مسببات ضیق یا سعهی صدر در وجودش را مهیا میکند. و البته همه اینها، همان قَدرها (اندازههایی) است که خداوند سبحان خلق کرده و قرار داده است.
برتریها:
بنابراین، تمامی انسانها، بر اساس "جبر و اختیار"، چه به لحاظ طبیعی و فیزیکی و چه به لحاظ روحی و معنوی، با یک دیگر متفاوت میباشند و برخی در بعضی از فضیلتها، بر دیگری برتری دارند. چنان که هم در مورد رسولانش فرمود: « تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ - برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم / البقرة، 253 » - و هم در مورد تمامی مؤمنان فرمود: « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ - مردان و زنان باایمان، ولیّ (یار، یاور و سرپرست) یکدیگرند / التوبة 71» - و هم دربارهی کفار فرمود: « وَٱلَّذِینَ کَفَرُوا۟ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ – و کسانی که کافرند، ولیّ (یار، یاور و سرپرست) یکدیگرند / الأنفال، 73» و ... .
در نظام خلقت نیز به وضوح شاهد کمی یا زیادتی قوای موجودات میباشیم. انسان نه از قدرت بینایی مگس برخوردار است، نه از قدرت بدنی گوریل، نه از قد و قامت درخت، نه از عمر کلاغ، نه از بال عقاب، نه از زهر عقرب و ...؛ اما هیچ کدام آنها نیز از عقل، قلب، معرفت، علم و اختیار انسان برخودار نمیباشند.
در خلقت انسان نیز شاهدیم که نه مرد میتواند فرزندی به دنیا آورد – نه زن میتواند بدون نطفه فرزندآوری نماید. نه خون بدن مرد مبدل به شیر نوزاد میشود و نه خون بدن زن، نطفه میسازد. پس هر کدام فضیلتهایی دارند، اما دستشان در عبادت، رشد و قرب الی الله باز است. کسی را محدود نکردهاند که بیش از این حق رشد و نزدیک شدن نداری.
محاسبه اعمال:
اما، باید دقت کنیم که نه تنها خداوند متعال، هیچ کس را خارج از وسعش تکلیف نمینماید، بلکه محاسبهی اعمال از ناحیه او نیز مقداری (تعدادی، کیلویی، متری، حجمی و ...) نمیباشد. چنان که در آثار نیز شاهدیم، گاهی یک استغفار یا شکر، کاری میکند که صدهزار رکعت نماز نمیکند. بلکه خداوند متعال اول ایمان، تقوا و قصد، نیت و میزان اخلاص را میبیند و بعد تناسب عمل با نعمات موهبت شده و بالتبع تکلیف را میسنجد.
اگر کسی به مسافرت تفریحی برود و بگوید: حالا که در سفر هستم و کاری ندارم، خوب است نماز چهار رکعتی را هشت رکعت بخوانم، چه میشود؟ یا اگر کسی در محل اقامت خود بگوید: چون کار دارم، نماز نمیخوانم یا چهاررکعتی را دو یا یک رکعت میخوانم، چه میشود؟! اگر کسی به غیر از قصد قربت، در نماز، حج، روزه و یا هر عمل خوب دیگری، چیز دیگری را قصد کند، چه میشود؟! آیا همان عملش مبدل به شرک نمیگردد؟!
حال اگر کسی توان مالیاش محدود بود، دوست داشت انفاق کند، اما نداشت – یا فقط هزار تومان امکان داشت – یا یک میلیون تومان امکان داشت ...، و هر کدام به اندازهی توان خود، تکلیف را انجام دادند، چه میشود؟! آیا برابر نمیشوند؟
نکته:
بیتردید، هیچ کس، با هر مقدار از عقل، علم، تقوا و عمل صالح، با انبیا و اولیای الهی برابر نمیشود؛ نه فضیلتی که به امیرالمؤمنین علیه السلام داده شده، به من و شما داده شده است و نه تکالیف و وظایف سنگینی که بر او عهدهی ایشان گذاشته شده، بر ما فرض و واجب گردیده است؛ اما آیا نفرمودهاند: هر کسی که ایمان بیاورد، به حد ظرفیت و توان خودش سعی در شناخت و کسب علم نماید، تقوا را پیشه کند، عمل صالح انجام دهد، پیرو ولایت باشد و ...، با همانها محشور میگردد؟! چنان که پیروان رهبران کفر، ظلم، نفاق و فسق نیز با پیشوایان خود محشور میگردند.
پس، نه به خاطر برتریهای تکوینی یا امتیازات و محدودیتهای محیطی و طبیعی ... و نه به هیچ خاطر و سبب دیگری، ذرهای به کسی ظلم نمیشود.
« یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا » (الإسراء، 71)
ترجمه: (به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) میخوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمیشود!
www.x-shobhe.com
مجموعه ای از احادیث،روایات و آیات قران کریم در قالب عکس - نوشته
آدرس ما در اینستاگرام : Roshdemanavi
ترجمه آیات قران از عبدالله یوسف علی است که البته گاهی با تصحیح برخی واژه ها همراه بوده است
Quran translator: Abdollah Yusuf Ali
مجموعه ای از احادیث،روایات و آیات قران کریم در قالب عکس - نوشته
آدرس ما در اینستاگرام : Roshdemanavi
ترجمه آیات قران از عبدالله یوسف علی است که البته گاهی با تصحیح برخی واژه ها همراه بوده است
Quran translator: Abdollah Yusuf Ali