ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : در متنی که به صورت گسترده ایمیل شده است، [البته با الفاظی رکیک] مدعی شدهاند که آن چه که اسلام از بهشت تعریف کرده است، همه با توجه به گرایشات و لذاید طبیعی دنیوی میباشد.
پاسخ
این ایمیل را توسط کاربران گرامی دریافت
نموده و خواندهایم. از الفاظ رکیک آنها اصلاً ناراحت نشوید، چرا که
معرف فرهنگ خودشان است و معمولاً چنین بوده و هست که مخالفین اسلام و
انقلاب اسلامی، چون سخنی منطقی ندارند، عصبی شده و این ناهنجاری روانی
خود را با فحش، دروغ، تهمت و جوسازی بروز میدهند. امیرالمؤمنین
علیهالسلام فرمودند: «الناس اعداء ما جهلوا». یعنی انسان به آن چه
جاهل است، دشمنی میکند.
اما در خصوص بهشت یا به تعبیر قرآنی «جنت» نیز باید توجه داشت: کسانی
که هیچ باوری به خداوند متعال و حیات پس از مرگ ندارند و همه چیز را از
پنجرهی طبیعت مادی مشاهده میکنند، از مفاهیم نیز هیچ درکی به جز درک
مادی نخواهند داشت. اگر به آنان گفته شود که کسی به خاطر عشق و محبت
شاخه گلی به مادر یا همسرش هدیه داد، آنها نه عشق را میبینند و نه
محبت و عواطف انسانی را و فقط همان شاخه گل مادی و طبیعی را میبینند و
هیچ روحی در پشت این طبیعت یا فعل فیزیک اهدا را درک نمیکنند. لذا جا
دارد که بگویند: کار مهمی نکرده است، باغبانهای شهرداری نیز هر روز
وانت وانت گل میآورند و میکارند. و یا بگویند: اگر عشق و محبت داشت و
یا میخواست به نوعی قدردانی کند، چرا طلا یا پول ندارد؟! چرا که او به
جز عناصر طبیعی چیزی را نمیشناسد و بالتبع قبول ندارد. لذا خالقشان
از آنها به عنوان «حیوان» یا حتی پستتر یاد میکند. بدیهی است که
منظور از اطلاق «حیوان یا بدتر» به این دسته از مخلوقات، فحش نیست.
بلکه بیان واقعیت و حقیقت وجودی آنهاست.
ادامه مطلب ...
پرسش : چرا ما باید تقاص گناه حضرت آدم و حوا (ع) را بدهیم؟ مگر نفرمود کسی را به خاطر جرم دیگری مجازات نمیکنم؟ آیا این تناقض نیست؟ شاید ما دلمان نمیخواست به این دنیا بیاییم.
پاسخ :
این سؤالات و شبهات بیشتر به خاطر
اطلاعات غلط رایج شده از حقایق هستی و نیز مخلوط کردن مباحث متفاوت
ایجاد میشود. برای روشن شدن موضوع باید به چندین نکته توجه نمود. از
جمله:
الف – سؤال، مشورت و نظرخواهی برای کسی است که به آن نیاز دارد و
خدواند علیم، حیکم، هستی و کمال محض و غنی است. لذا نیازی به نظرخواهی
و مشورت یا کسب اجازه ندارد. پس در مورد خلقت خود از کسی نظرخواهی
نکرده و با کسی مشورت ننموده و نمینماید.
ب – بسیاری گمان میکنند که هبوط حضرت آدم و حوا (ع) به زمین به خاطر
گناهشان بوده است. لذا از یک سو این هبوط را نوعی عذاب قلمداد میکنند
و از سوی دیگر معترض میگردند که ما چرا باید به خاطر گناه آنها از
بهشت رانده شده و در زمین زندگی کنیم؟! در حالی که اصلاً چنین نیست.
بلکه خداوند قبلاً از خلقت حضرت آدم (ع) به ملائکه فرمود که میخواهم
در زمین «خلیفه» قرار دهم و همین امر موجب سؤال آنها شد که چرا یک آدم
خلق شده از خاک را خلیفه میکنی؟! ما را خیلفه قرار بده که فاثد
نیازهای مادی و تبعات آن هستیم و تو را تسبیح میکنیم:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ
خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ
الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ
إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» (البقره، 30)
ترجمه: و چون پروردگارت بفرشتگان گفت: من میخواهم در زمین جانشینى
بیافرینم گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مىآورى که تباهى کنند و خونها
بریزند؟ با اینکه ما تو را به پاکى مىستائیم و تقدیس مىگوییم؟ گفت من
چیزها میدانم که شما نمیدانید
ادامه مطلب ...
پرسش : در کدام بخش و کدام صفحه انجیل به حضرت محمد (ص) بشارت داده است؟ آیا در تورات بشارت به حضرت عیسی (ع) بوده است؟ در صورت پاسخ مثبت آیا در تورات فعلی، چنین بشارتی وجود دارد؟
پاسخ :وقتی میتوانیم بپرسیم: «در کدام بخش و کدام صفحه»ی انجیل یا
تورات، که این دو کتاب در اختیار باشد و امکان رجوع و تطبیق
وجود داشته باشد. [و البته نسبت به سایر کتب و منابع نیز
همینطور است].
بیتردید حضرات موسی و عیسی سلام الله علیهما، هر دو از
پیامبران اولی العزم الهی و صاحب کتاب و شریعت بودهاند و
یقیناً تورات و انجیل کتابهای آسمانی نازل شده به آنها بوده
است و هر پیامبری به نبی و انجام پس از خود بشارت داده است.
الف - اما ما امروز توراتی در اختیار داریم که در آن خداوند به
موجودی مانند انسان تشبیه شده است (سفر پیدایش، فصل 5، آیه 1)
– چون مثل انسان است، تصمیم می گیرد از آسمان به زمین بیاید و
قدمی بزند و مدّتی را در محلّی از زمین ساکن شود (سفر پیدایش،
فصل 18، آیه 1 تا 8) - چون با زمین آشنا نیست، گاهی در تشخیص
خانه مومنان از کفار دچار اشتباه میشود (سفر خروج، فصل 12،
آیه 12، 13) – به خاطر ندانستنها دچار لغزشهای زیادی میشود
که از آن پشیمان شده و مدتی را در اندوه بسر میبرد (سموئیل
اوّل، فصل 15، آیه 10 و 11) - چون با آداب زندگی اجتماعی آشنا
نیست گاهی عهد میشکند (سفر پیدایش، فصل 3، آیه 1 تا 6) - دروغ
میگوید، در حالی که مار از او راستگوتر است (سفر پیدایش، فصل
3، آیه 1 تا 6) - گاهی نیز هوس کُشتی به سرش میزند و با حضرت
داود یا سایر انبیایش کُشتی میگیرد و اغلب شکست هم میخورد!
(سفر پیدایش، فصل 32، آیه 24 تا 31) و ... .
ادامه مطلب ...
پرسش :اگر در عربستان به دنیا میآمدیم، سنی یا وهابی بودیم، اگر در اروپا به دنیا میآمدیم، قطعاً مسیحی بودیم و حالا که در ایران هستیم، مسلمان و اهل تشیع هستیم؛ پس این جبر جغرافیاست که ما را شیعه کرده است. دلیل استدلالی و قوی میخواهیم
پاسخ :
تردیدی نیست که فرهنگ محیط و جوّ حاکم بر محیط زندگی، در
سمت و سو و جهتگیریهای انسان مؤثر میباشند، چنان چه عوامل
دیگری چون فرهنگ خانواده، فرهنگ حاکم بر محیطهای آموزشی،
فرهنگ حاکم بر رسانههای عمومی و از جمله صدا و سیما و ...، در
ساختار فرهنگی انسان تأثیرگذار هستند؛ که اگر چنین تأثیری
نداشتند، هر کشوری و هر فرهنگی بر حفظ و ترویج فرهنگ خود
اهتمام نمیورزید و حتی کفار و مستکبرین این سرمایهگزاریهای
کلان را به امور آموزشی، تربیتی و نیز تبلیغی و ضد تبلیغی در
عرصهها و به شیوههای متفاوت اختصاص نمیدادند. اگر انتخاب
دین جبر محیط باشد، غرب این هزینه را برای ترویج «اسلامهراسی»
در اذهان عمومی نمینماید، چرا که محیط اصلاً اسلامی نمیباشد،
پس نباید جای نگرانی باقی بماند.
اما، تأثیر با «جبر» بسیار متفاوت است و نام هر تأثیری را نمیتوان
«جبر» گذاشت، بلکه باید ابعاد و عمق آن را بررسی نمود.
ادامه مطلب ...
پرسش : قرآن تصریح دارد که هر کس جز خدا «ولیّ» بگیرد، جایگاهش جهنم است و حال آن که شیعیان معصومین را «اولیاء الله» میدانند! به این تناقض چگونه پاسخ داده میشود.
پاسخ :
تناقض به هنگام تفکیک و یا مثله کردن آیات و ایمان به بعضی
و کفر (پوشاندن) بعضی دیگر پیش میآید، وگرنه در قرآن کریم
تناقضی وجود ندارد. هیچ گاه نباید کسی (موافق یا مخالف)، در
مقام تحقیق و بررسی در آیات قرآن کریم، بر اساس میل، کشش، هوای
نفس و پیشداوری، آیات کریمه را مورد مطالعه قرار دهد.
الف – کلمه «ولایت» معانی متفاوتی دارد. واژه «ولایت» و مشتقات
آن یعنی ولی، مولی، تولی، همه از یک ماده است. ریشه همه آنها
ولایت است. صفت مشبهه اش ولی میشود. جمع آن اولیاء است. فعلش
هم تولی میباشد.
کلمه یا اسم «ولی» گاه در مورد حق تعالی به کار رفته است، چنان
چه میفرماید: الله ولی مؤمنان است. گاه به صورت جمع، در مورد
طواغیب به کار رفته است، چنان چه میفرماید: اولیا کفار،
طواغیب هستند «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ ... الَّذِینَ
کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ». در هر دو صورت فوق،
این کلمه به معنای «آقا، سرور و صاحب اختیار» میباشد. و تصریح
دارد که مؤمن الله را صاحب اختیار خود میداند، اما کفار
خودشان ولایت و سلطهی شیطان را قبول میکنند «إِنَّمَا
سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» - گاه به معنای
بزرگی و زیر نفوذ داشتن و سرپرستی است، چنان چه میفرماید بعضی
از مؤمنین، اولیای بعضی دیگر هستند و بعضی از کفار و منافقین
نیز اولیای بعضی دیگر هستند - گاه این کلمه به معنای پشتیبان،
ناصر و مددکار به کار رفته است، چنان چه میفرماید سرپرست،
پشتیبان و ناصر مؤمنین الله جلّ جلاله است، اما کفار مولایی
ندارند که بتواند آنها را یاری کند: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ
مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَى
لَهُمْ». اما گاه این کلمه به معنای دوستی به کار رفته است و
به بندگان نیز نسبت داده شده است، چنان چه میفرماید، دوستان
خدا خوف و حزنی نخواهند داشت. «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ
لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»
ادامه مطلب ...
پرسش : چرا در احکام شرعی ادیان مختلف الهی ، اختلافها و تفاوتهایی دیده میشود ؟
پرسش
علت تغییر احکام الهی در طول تاریخ چیست؟ و آیا اصلاً تغییری بوده است یا نه؟ به عنوان مثال؛ چرا در مسیحیت خوردن شراب حلال بوده، ولی بعد ممنوع شده است و آیا اصلاً خوردن آنرا خدا حلال شمرده و یا چون تا آن زمان حرام نکرده بوده، در این دین حلال بوده است؟ علم خداوند در وضع احکام که تغییر نکرده است، نیازهای بشر و به بیانی بایدها و نبایدهای زندگی بشر نیز تغییر نکرده است، پس تغییر و کم و زیاد شدن احکام به چه علت است؟
پاسخ اجمالی
احکامی که از جانب خدای متعال توسط پیامبران(ع) به مردم ابلاغ میشود، تابع مصالح و مفاسد است؛ یعنی آن کارها و اعمالی که به آن دستور داده شده، به دلیل وجود مصالح و آثار مثبتی است که در آن کار وجود دارد، و آن اعمالی که از آنها نهی و دستور ترکشان صادر شده، به دلیل مفاسد و مضراتی است که در انجام آن وجود دارد؛ از اینرو بیشتر احکام ادیان آسمانی، بویژه در کلیات، با یکدیگر مشترکاند و تفاوتی با هم ندارند. احکامی؛ مانند وجوب نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حرمت روابط نامشروع، قتل بیگناهان، دروغ، دزدی و... .