ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش :در قرآن کریم مکرر به ترس از خدایی که مهربان، عاشق و معشوق است تأکید شده و برخی چنان میگویند که سبب فرار میشوند، از سوی دیگر میفرماید به او توکل کنید، به او پناه ببرید و ...؟
پاسخ :
بحث «محبت الهی» در قرآن، روایات، حکمت، عرفان و ... بسیار گسترده و البته زیبا و شیرین است. سخن از عشق، عاشق و معشوق حقیقی واقعی است و جالب است بدانیم که نقطه تلاقی و اتحاد «عقل و قلب» همین عشق است، چنان چه امام خمینی (ره) میفرمود: «عشق واقعی و عاشق واقعی، دلیل بر وجود معشوق واقعی است».
الف - بدیهی است که خداوند متعال، فعال ما یشاء است، یعنی نه کسی به او دستور میدهد که خلق کند و نه مجبور میشود که خلق کند و نه نیاز دارد که خلق کند و او منزه (سبحان) از این حالتها و توصیفها میباشد، پس هر گاه خلق میکند، دوست دارد که خلق کند. پس خلق تجلی همین محبت است و عشق فطری ما نیز تجلی همان عشق محبوب به ماست و حتی عشقهای مجازی نیز ریشه در همان عشق حقیقی دارد، با جعل معشوق.
این نمود، عامل اصلی عشق انسان به «کمال» است و کمالی وجود ندارد، به جز او. پس همگان عاشق او هستند، هر چند که گاه معشوقهای کاذبی به جای او اتخاذ میکنند و این عشق فطری را به آنها اختصاص میدهند.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً و َأَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم به جاى خدا همتایانى (از بتها و طواغیت و نفس) برمى گزینند که آنها را چنان که باید خدا را دوست داشت دوست مى دارند، ولى کسانى که ایمان آورده اند، شدت محبتشان به خداوند است (محبتشان به هر چیز دیگری در طول محبت اوست). و اگر کسانى که ستم کرده اند آن هنگام که عذاب (آخرت) را مشاهده مى کنند ببینند که قدرت و نیرو همه از آن خداست و خدا سخت کیفر است (به شدت پشیمان خواهند شد).
خداوند متعال برای هر یک از انسانهای برگزیدهاش لقبی مناسب با ویژگیاش بیان نمود، آدم (ع) را صفوةالله (برگزیده الله) خواند و خلیفةاللهاش نمود – نوح (ع) را نبیالله خواند و مظهر نبوتش نمود – ابراهیم (ع) را خلیلالله خواند و مظهر رفاقت و خلّتش نمود – موسی (ع) را کلیمالله خواند و مظهر گفتگوی عبد با معبودش نمود – عیسی (ع) را روحالله خواند و مظهر اعجاز خلقتش نمود – اما لقب اشرف مخلوقات و انسان کامل را «محبت» قرار داد و حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله را «حبیبالله» خواند، تا همه بدانند که «محبت» اصلیترین رمز خلقت و والاترین مقام انسانی است.
ب – اما عشق و محبت، نه تنها بینظم و حساب و کتاب و شاخصه و آثار نیست، بلکه همه نظامات و آثار نیز به همین محور خلقت بر میگردد. لذا نتیجه رسالت را نیز مودت (اهل بیت علهیمالسلام) خواند که پایهی محبت و عشق است.
*- از جمله شاخصههای عشق الهی این است که او عاشق و معشوق تجلی خودش است، لذا فرمود: «ان الله یحب المتقین» - «ان الله یحب المحسنین» - «ان الله یحب المقسطین» و ... که همه اسمای الهی است. خداوند متعال هستی و کمال محض است و عالم تجلی اوست، پس هستی را دوست دارد، لذا عشق الهی به هستی و تجلی هستی تعلق میگیرد، لذا در آیاتش فرمود: کافر، ظالم، متکبر، خائن، فاسد و ... را دوست ندارم. بدیهی است که این حالات همه از نقص و نیستی است.
*- از دیگر شاخصههای عشق و محبت، «غیرت» است. غیور یکی از اسمای الهی میباشد و ایجاب غیرت، همان نپذیرفتن «غیر» است، لذا کافر و مشرک – یعنی کسی که به سراغ غیر رفته و یا غیر را در این محبت شریک گرفته است را دوست نمیدارد. او خائن است.
*- از جمله شاخصههای عشق، میل به دیدار معشوق است. محب همیشه مایل به لقای محبوب است، لذا عاشق به «لقاء الله» را متقابلاً دوست دارد و منکر یا متنفر از آن را دوست نمیدارد.
و نقطه مقابل دوست داشتن و محبت نیز دشمن داشتن و غضب است. طرد معشوق به خاطر خیانتش، عین غضب است که نمودها و آثار خود را دارد.
ب – پس شاکله آدمی «حبّ و بغض» است که در جسمش به شکل «شهوت و غضب» ظهور دارد و در روحش به شکل «حب و بغض»، که به ایمان یا کفر میانجامد. امام باقر علیهالسلام در تشریح رابطهی محبت با دین فرمودند: «هل الدین الا الحب - آیا دین چیزی جز محبت است؟» و از امام صادق علیهالسلام سؤال شد که آیا «حبّ و بغض» جزو ایمان است؟ فرمودند: ایمان چیزی جز حبّ و بغض نیست (یعنی حبّ لله و بغض لله است).
پس، انسان عاشق نیز همیشه بین «خوف و رجا»، یعنی ترس و امید قرار دارد، امید وصال معشوق و ترس از فراق و مغضوب واقع شدن و آیات رحمت و غضب نیز به همین دو حالت تصریح دارد.
اما، نکته اینجاست که انسان باید بداند که این غضب یا خوف الهی به خاطر آن چیزهایی است که خودش ایجاد میکند، با محبوب قهر میکند، با محبوب دشمنی میکند، با محبوب میجنگد، او را تکفیر میکند، از شنیدن نامش مشمئز میشود، برایش شریک میگیرد ... - و همه این مواضع را علیه «هستی و کمال» اتخاذ میکند، علیه معبود و معشوق اتخاذ میکند، پس به سوی نیستی و هلاکت میرود. لذا ضمن بشارت، انذار لازم است تا مراقب خودش باشد و لطف، رحمت، کرم، مغفرت، جود، سخاوت و بازگشت (توبه) از سوی معشوق لازم است، تا اگر عاشق و محبی بیتوجه شد، رو برگرداند و خیانت کرد، ضلالت و هلاکت و نیستی را سرنوشت محتوم خود نبیند و ناامید نشود و بازگردد. خدا تواب (زیاد بازگشت کننده به بندهی عاصی) است، پس بندهاش نیز باید تجلی این اسم و تواب باشد.
در خاتمه توجه شود که برخی چنان جوّ میسازند که خدا مهربان است و برخی ما را میترسانند، که گویا آیات لطف و محبت به آنان نازل شده و آیات قهر و عذاب را دیگران از خود میگویند. بالاخره همانهایی که از خشم و غضب گفتند، از لطف و محبت نیز گفتهاند که اینان فهمیدهاند خداوند کریم، مهربان است.
هدف این جوسازی دو محور است – اول جری و عاصی کردن مردم به بهانه لطف و محبت خدا و دوم دور کردن آنان از محضر علما و دانشمندان و ناصحین به علوم قرآنی. اما عاشق باید بداند که اولاً عشق باید دو سویه باشد که به وصال بیانجامد و ثانیاً اگر وصال هست، فراق هم هست و اگر وصال لذت دارد، فراق آزار و اذیت دارد. پس خود را نباید دور نماید و به عذاب بیاندازد.
در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهی پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند (حافظ)
www.x-shobhe.com