ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : تأثیر روزمره خدا در زندگی یک مسلمان چیست؟ اگر میفرماید که من سرنوشتی را تغییر نمیدهم و خودتان باید سرنوشتتان را تغییر دهید، به چه معناست؟ اگر فاعل ما هستیم پس ربوبیت خدا چگونه است؟ چرا وقتی آتش انبوه بر مردم و کودکان غزه ریخته میشد، خدا کاری نمیکرد؟
پاسخ :
در متن سؤال قید شده که منظور
خالقیت، یا قائم بودن حیات و وجود هر چیزی به خداوند متعال و
... نمیباشد، بلکه در موارد مشابه مثال طرح شده است که
بالاخره ما فاعل هستیم یا او است یا چرا در مواقعی مثل غزه
کاری نکرد؟
سؤال اشاره به آیهی « إِنَّ اللّهَ لاَ
یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ » که متن کامل آیه و ترجمه آن
به شرح ذیل میباشد:
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ
وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ
اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا
بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ
اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن
دُونِهِ مِن وَالٍ»
ترجمه: براى انسان مراقبهایى (از
فرشتگان الهى غیر از رقیب و عتید که نگارندگان اعمال اویند) از
پیشرو و پشت سر اوست که همواره او را به دستور خدا حفظ مىکنند.
همانا خداوند بر هیچ گروهى آنچه را دارند (از نعمت و رفاه یا
بلا و سختى) تغییر نمىدهد تا آنکه آنان آنچه را در خود دارند
(از ایمان و کفر یا طاعت و فسق) تغییر دهند. و چون خداوند به
گروهى بدى (و عذابى) را اراده نماید هرگز آن را برگشتى نباشد و
براى آنان جز او یاور و سرپرستى نیست.
ادامه مطلب ...
پسش : برخی ازاهل سنت میگویند: ما سنت خود
را از سنت پیامبر (ص) گرفتهایم، شما شیعیان چی؟
پاسخ :
این ادعا جدید نیست، هر چند که در برههای مجدداً مطرح میشود. بالاخره (نه اهل تشیع یا تسنن واقعی)، بلکه دستاندرکاران ضد تبلیغ جهت تشدید اختلافات، چنین محاسبه میکنند که در هر نسلی (هر پنج یا حتی سه سالی)، یگ مخاطبین جدیدی وارد عرصه میشوند که شبهات و پاسخها را نشنیدهاند و یا امکانات و تجهیزات جدیدی برای گسترش شعاع شبهه و اختلاف به بازار میآید؛ پس میشود روی فکر و ذهن آنها کار کرد.
ما بخیل نیستیم، دعا میکنیم که چنین باشد. اصلاً باید که چنین باشد. همه مسلمانان از هر مذهبی که هستند، باید به سنّت رسول الله صلوات الله علیه و آله تأسی کنند. چرا که خداوند متعال ایشان را نبی، رسول، اسوهی حسنه (الگو) و رهبر امت مسلمان قرار داد و فرمود که او را جز برای اطاعت نفرستادهام. «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ ... - و ما هیچ رسولى را نفرستادیم مگر آنکه به اذن الهی (یارى و توفیق) خدا از وى اطاعت شود / النساء، 64». و از این رو مکرر و مؤکد امر به اطاعت از خدا و رسول نمود و مشمول رحمت الهی قرار گرفتن را مرهون این اطاعت فرمود:
«وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ - و خدا و پیامبر را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید / آلعمران، 132»
پرسش : دست به هر کاری میزنم با شکست رو به رو میشوم، در حالی که به اقرار تمام اطرافیان فرد مستعد و با هوشی هستم، بسیاری از بدشانسیهایی آن قدر مهم بودهاند که مسیر زندگی وشغل مرا به طور کلی و به شکل باورنکردنی تغییر دادهاند ...، به خدا هم شک کردهام.
پاسخ :
این شکواییه و نتیجه حاصله مبنی بر شک در توحید یا اسلام، به مثابهی آن است که کسی بگوید: «عالَم هستی، با تمام گستردگی و عظمتش، یعنی "من"! پس اگر بالای سر من قدرتی بود که مطیع "من" بود و هر چه فرمان دادم او انجام داد و کارها بر وفق مراد من شد، خدایی هست، وگرنه نیست و دین نیز ذهنیت است و ...! خب اگر خدایی نباشد، این همه گلهمندی و داد و فغان نیز لازم نیست، چون نظم جهان بیشعور، بیهدف و رهاست، یکی شانس میآورد و دیگری نمیآورد.
قبل از هر سخن، به نکتهی مهمی باید دقت کنیم، این که در این عالم هستی، اصلاً چیزی به "شانس" و متقابلاً "بد شانسی" وجود ندارد. این واژه را بدین معنا، برای بیبصیرت کردن و اغفال مردمان درست کردهاند.
نظام این عالم، نظام "علت و معلول" است و هیچ پدیدهای خارج از این نظام، پدید نمیآید. اگر با پدیده یا حادثهی خوشایند یا نوخوشایندی که محاسبهاش را نکرده بودیم نیز مواجه شدیم، هیچ شانس یا بدشانسی در کار نیست، بلکه علت و معلولهایی داشته که ما از آن بیخبر بودیم و یا به آنها توجه نکردهایم. لذا برای این که از سویی ذهنمان تنبل شود و از سوی دیگر متوجه مظالم نگردیم، اسمش را گذاشتند "شانس و بدشانسی"!
ادامه مطلب ...
پرسش :در کلاس درس تاریخ، استادمان مطرح کرد که مومن نمیتواند تحقیق کند؛ چون به ایمان رسیده و ایمان یعنی باور قلبی (درس درباره مسایل تاریخ اسلام مثل حمله به ایران در زمان عمرو ورود اسلام به ایران با شمشیر و نه صلح و...)
پاسخ :
اگر خودش میگوید: ایمان یعنی باور قلبی و مؤمن به باور قلبی رسیده است، دیگر چه ربطی به جنگ و صلح دارد؟ این که مغلطهای آشکار میباشد.
هیچ غصه نخوردید، تنها نیستید، بسیاری از اساتید طبق اهداف برنامهریزی شده، موظف شدهاند که در ایمان مسلمانان رخنه کنند، حتی قرآن را دست میگیرند و با استناد به آن دروغ میبافند. حتی در سطح دکترا.
اما بعد، استاد شما یا واقعاً بیسواد است و بدتر آن که بیتفکر، تعقل و تعمق حرف میزند، یا خیر، میداند، تعقل هم دارد، اما مغرض است و فقط میخواهد حرفی غلط بزند و یا هر دو.
قطعاً او اصلاً نمیداند "ایمان" یعنی چه؟ حتی از مرحلهی پایینتر از آن که "اسلام" میباشد نیز خبری ندارد. از قرآن و آموزههای اسلامی و نیز احکام نیز بیخبر است؛ وگرنه دست کم اولین اصل احکام که میفرماید: «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست» را میخواند و نمیگفت که مؤمن نمیتواند تحقیق کند.
ایمان، تعریف دارد، شدت و ضعف و مرتبه و بالتبع نقص و کمال هم دارد. مثل علم، مثل قدرت، مثل نور و یا هر چیز دیگری.
قطعاً ایمان، رسیدن به یک اطمینان و امنیت قلبی است که بدون تحقیق حاصل نمیگردد و بعد از حصول نیز با تحقیق کامل و کاملتر میگردد. پس اتفاقاً این مؤمن است که دائماً در حال تحقیق و کمال بخشیدن به دین، اعتقادات و ایمان خود است.
پرسش : ظهور – آیا اعتقاد به جهانی شدن اسلام «تشیع»، با در نظر گرفتن قلت مسلمان (به ویژه شیعیان) در مقابل سایر ادیان و مذاهب، با واقعیت فاصله ندارد؟
ادامه سؤال: و حتی در صورتی که بپذیریم باظهور امام زمان"عج" این اتفاق خواهدافتاد، آیا واقعا این گونه جهانی شدن (با ظهور آقا، معجزه و خواست خدا) نقش شیعیان و مسلمانان را در طول این حداقل 1400سال زیر سوال نمیبرد؟ واضحتر بگویم وضعیت فعلی جهان رنگ وبویی از جهانی شدن اسلام و به ویژه تشیع ندارد و اگر قرار است اسلام و تشیع باظهور آقاجهانی شود، پس گذشت این همه سال و نقش شیعیان دراین وسط چگونه توجیه میشود؟
پاسخ :
وقتی چندین مبحث گوناگون که هر یک باید در موضع خود مطرح و مورد بررسی قرار گیرند، در یک سؤال طرح میشود، ذهن دچار خلط مبحث میگردد و پاسخ دهنده نیز نمیتواند در یک مجال کوتاه، ابتدا به تفکیک موضوعی پرداخته و سپس تک به تک پاسخ ایفاد نماید. در هر حال توجه شود: الف – وقتی دیدید همه ادیان، فرق، مذاهب و کلاً همه مردم در اصلِ یک حقیقتی مشترکند و فقط در مصداق آن اختلاف دارند، بدانید که آن حقیقت فطری است، پس وجود دارد. مثل موضوع پرستش خدا؛ همه پرستنده هستند، حال یا الله را میپرستند و یا غیر الله را [بت، گوساله، طاغوت یا هوای نفس] را میپرستند و انسانی که پرستنده نباشد، وجود ندارد؛ پس اگر انسان فطرتاً پرستنده است، معلوم میشود که معبودی هست – هم چنین است مسئله دین؛ مسلمان مؤمن دین دارد، کافر ملحد نیز دین دارد – همینطور است مقوله امامت و امام، که همگان "امام" دارند، حال یا امام حق باشد و یا امام باطل؛ و هم چنین همگان چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی و چه حتی کفار و ملحدین، آخرالزمانی به همین شکل را مفروض داشته و یا به آن اعتقاد دارند .
پرسش : اگر فردی در یک کشور دوری مانند کره شمالی به دنیا آمده باشد و در یک محیط بسته و در فرهنگ آن کشور بزرگ شود و هیچ امکانی برای شناخت حق و حقیقت نداشته باشد. به فرض که در اعصار گذشته نبی هم برای آنها آمده باشد، اما هیچ اثری از او باقی نمانده باشد ... حکم این فرد در قیامت چگونه است؟
پاسخ "
این سؤال بارها و بارها به اشکال متفاوت مطرح شده است، با مثالهایی از امریکای شمالی، چین، ژاپن ... و اکنون کره؛ و هر بار نیز پاسخهای مشروح ایفاد شده است.
الف – برخی با خواندن آیههایی چون «فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا»، گمان میکنند که حتماً و یقیناً باید برای هر چند نفری که در یک جا جمع شدهاند، یک نبی الهی آمده باشد! اما اصلاً چنین نیست.
باید دقت شود که اولاً معنای هر «امت»، و حتی هر «قوم»، الا و لابد یک ملیت (دیروزی یا امروزی)، یا اهالی یک عشیره نمیباشد، و ثانیاً معنای رسول (فرستاده)، الزاماً یک نبیای که وحی را اخذ و ابلاغ کند نمیباشد.
ب – مقولههای «نبوت»، «رسالت» و «امامت» و تعریف و شرح وظایف هر کدام متفاوت است، به ویژه «امامت»، که وظیفه هدایت و رهبری مردم بر عهدهی این مقام میباشد. حال ممکن است گاهی هر سه مقام در یک نفر جمع شود، ممکن است جمع نشود.
به آیه ذیل دقت نمایید که چگونه این تفاوتها را تشریح نموده و البته پاسخ سؤال در بارهی هدایت امتها را نیز بیان داشته است:
ادامه مطلب ...