ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : برخی که مرتکب گناهان کبیره نیز میشوند، میگویند: شما حق ندارید در رابطه با دیگران قضاوت کنید، هر کس دیگری در شرایط من بود نیز چنین مینمود. آیا قضاوت ما، نشانه درک نکردن شرایط طرف مقابلمه؟
پاسخ : چطور خودش در مورد دیگرانی که مرتکب چنین گناهانی نشدهاند، قضاوت نموده و میگوید: «اگر جای من بودند، چنین میکردند»؟!
مگر میشود که هر کسی هر خطایی که دلش خواست را انجام دهد، بعد بگوید: کسی حق قضاوت در مورد من را ندارد؟! آیا این خودش "قضاوتی بر مبنای جهل و نیز تکبر" نمیباشد؟!
●- بارها به صورت مشروط توضیح داده شده که شعار «ما حق قضاوت نداریم – شما حق ندارید در مودر دیگران قضاوت کنید و ...»، یک دروغ محض و البته فریبی هدفدار میباشد.
فرافکنی این شعار پوچ و غلط، از فرهنگ و ایسمهای غربی شروع شد که البته اهداف اصلی آنها سیاسی بوده و میباشد. میخواهند القا کنند که شما حق ندارید بگویید: «این رژیم سلطهگر است، آن رژیم غاصب است، آن یکی جنایتکار است و ...»؛ و توجیه این است که شما از خیلی چیزها آگاه نیستید.
این توجیه غلط، برای تطهیر جنایتکاران و جنایاتشان که ابتدا توسط جامعهشناسان و ایسمسازان شکل گرفت، به این نتیجه ختم شد که اوباما رئیس جمهور امریکا، در سفر به ژاپن، به جای اظهار تأسف و ... در مورد به کارگیری بمب هستی در هیروشیما و ناکازاکی و قتل عام صدها هزار نفر، گفت: «ما پشیمان و متأسف نیستیم، در آن موقع کاری را که باید انجام میدادیم انجام دادیم – شرایط آن روز چنین ایجاب میکرد»!
مقدمهی این تفکر غلط، از مباحثی چون: ارزش و ضد ارزش نداریم – چیزی به نام اخلاق نداریم – باید و نبایدی در کار نیست و ... شروع شد که همه ریشه در اندیشهی اومانیستی و روش ماکیاولیستی دارد؛ و سپس به طرق گوناگون، در اقشار متفاوت مردم دنیا، رواج داده شد.
●- در همین جمهوری اسلامی ایران، ناگهان یک هجمهای راه افتاد و از مجری گرفته، تا بازیگر سینما، تا ورزشکار و ...، به صورت همزمان شعار دادند که «ما حق قضاوت نداریم» و چون ما مردمانی معقتد به خداوند متعال هستیم، از همین راه وارد شده و گفتند: «قضاوت فقط حق خداست»! در صورتی که حق تعالی به بشر، دستور قضاوت بر اساس عدل و قسط داده است.
آدم بد – کار بد:
هدف از این فرافکنیها، همان القای "فرهنگ غرب – با اهداف سیاسی" میباشد، چرا که وقتی شما در مورد انسان حق قضاوت نداشتید و بالتبع هیج کسی را بد یا خوب ندیدید، یعنی هیچ کاری را بد یا خوب نمیبینید و تمامی ظلمها، جنایات و مفاسد، قابل توجیه میگردند. یعنی همان شعارهای قدیمی [بد و خوب نداریم، ارزش و ضد و ارزش نداریم و ...]!
قوانین:
شرع، فقه و یا به قولی «حلال و حرام»، همان "حقوق" است که در هر دینی، مکتبی، اندیشهای، جامعه و کشوری وجود دارد؛ حتی همانهایی که شعار میدهند: «بد و خوب نداریم»، برخوردار از هزاران هزار «باید و نباید» میباشند که برای آنها ضمانتهای اجرایی چون: «پلیس، دستگاههای اطلاعاتی، قوه قضاییه و دادگاه، و بالتبع مجازاتهایی از جریمه نقدی تا حبس ابد و اعدام» دارند.
حلال و حرام:
حلال و حرام خداوند سبحان، همان حقوق و قوانین در شرع اسلام است. یعنی مبدأ و مبنای احکام، علم و حکمت الهی میباشد، نه رأی چند نفر در یک زمان خاص.
اگر خداوند متعال فرمود که چنین بکنید (واجب) و چنین نکنید (حرام)، برای همیشه و در هر شرایطی است و نه فقط در شرایط مطلوب. و اگر شرایط متفاوت، باید و نبایدهای دیگری را ایجاب نماید، حدود و قوانین آن را نیز خودش فرموده است و اجازه نمیدهد که بشر به میل خود، در شرایط گوناگون، برای خودش قوانین و بایدها و نبایدهای من درآوردی وضع نماید و به جای عبادت خداوند متعال، به بندگی خود و هوای نفس خود مشغول گردد؛ اگر چنین کاری روا باشد که دیگر «دین، شریعت، حقوق، فقه و احکام»، معنا و مصداقی نخواهد داشت.
به عنوان مثال، اگر فرمود: روزهی ماه مبارک رمضان بر هر مکلفی واجب است، خودش فرمود که بر چه کسانی نه تنها واجب نیست، بلکه اگر روزه بگیرند نیز قبول نیست و باید قضا کنند و کفاره نیز بدهند. مانند: مسافر، یا کسی که میداند روزه به او ضرر و آسیب جدی میرساند.
●- پس چنین نیست که کسی شرابخواری کند و بگوید: شما حق ندارید قضاوت کنید که من شرابخوارم، شرایط ایجاب میکرد – یا دیگر مرتکب زنا و حتی زنای محصنه گردد و بگوید: حق ندارید قضاوت کنید و من را فاسد، فاسق یا فاحشه ببینید، شرایط من چنین ایجاب میکند (و چنان که در سؤال مطرح شد، بهانه بیاورد که شوهرم بد اخلاق است و یا ...). پس کسی نمیتواند بگوید: شرایط من ایجاب میکند که در غیر ماه مبارک رمضان (مثلاً ربیع الاول) روزه بگیرم! یا در زمانی به غیر موعد مقرر، حج واجب انجام دهم.
از بین بردن مصادیق و الگوها:
یک هدف اصلی از فرافکنی و القای این تفکر غلط، مساوی نمودن تمامی الگوها و مصادیق و بالتبع از بین بردن آنها و متعاقباً تحمیل الگوهای مطلوب خودشان است.
فرض بگیرید که به بهانهی «شما حق قضاوت ندارید»، حق نداشته باشید بگویید: این عاقل است، آن جاهل – این درستکار است، آن خاطی – این متعهد و وفادار است و آن خائن – این پاک است و آن آلوده – این مؤمن است و آن کافر – این متقی است و آن فاسد و فاسق – این عادل است و آن ظالم و ...؛ بنابراین، همه در نظر شما مساوی خواهند بود.
با چنین نگاه و تفکر غلطی، زن یا مرد عفیفه با اهل فحشا، یکسان میشوند.
پس، شرایط او ایجاب میکرد که انسان و پاکدامن باشد و شرایط این یکی ایجاب میکرد که فاحشه باشد و هر کدام در شرایط دیگری قرار میگرفتند، همان کار را میکردند! این یک دروغ محض است.
در مورد انسانهای کامل، عاقل و حکیم میتوان گفت که هر کدام در شرایط آن یکی بودند، همان کار را میکردند، چرا که آنان مبتنی بر عقل و وحی، "عمل صالح" را انجام میدهند، اما در تقابل افراد فاسد و شقی، با مؤمن و متقی نمیتوان چنین گفت.
مشکلات:
مشکلات، دلیل و توجیهی برای ارتکاب به حرام (جرائم) نمیباشد و به هیچ وجهی همیشه مشکلات، جرم و فسادی را بر کسی تحمیل نمیکنند.
اگر همه چیز ایجاب شرایط بود، همه چیز مساوی میشد، اما آیا هر کسی که در تنگنای مالی قرار گرفت، الزاماً دزدی میکند؟! آیا هر زنی که شوهر بداخلاق داشت، الزاماً با دیگری روابط نامشروع برقرار میکند – آیا هر مردی که جوان بود و همسری نداشت، الزاماً به زنا کشیده میشود؟ آیا هر بیکاری، الزاماً مواد مخدر میفروشد؟! آیا هر مدیر یا کارمندی که حقوقش کفاف مخارجش را نمیداد، الزاماً رشوه میگیرد؟!
در این نگاه انحرافی، القا میشود که فضایل و کمالات، همه حاصل دسترنج خودمان است، اما رذایل و انحرافات همه جبری است!
بنابراین:
شعارهایی چون بنابر ظاهر این آدم که شبیه افراد فاسد و فاسق شده است، قضاوت نکنید، شاید دلش پاک است، دروغ است، چرا که بیننده راجع به قلب او قضاوت ندارد، بلکه راجع به همان ظاهر فاسدش قضاوت دارد، اگر معمولاً ظاهر، بیرونریز (ظهور) همان باورها و گرایشات قلبی است.
پس، القائاتی چون: «بنابر ظاهر این فاسق، خائن و جنایتکار قضاوت نکنید، شاید شرایط ایجاب کرده است، شما نیز در آن شرایط همان کار را میکردید و ...، توجیه، دروغ و فریب میباشد».
www.x-shobhe.com