ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : اگر خداوند نه زن است ونه مرد، چرا در قرآن همیشه با ضمیر مذکر از خود یاد میکند؟ خداوند مگر قادر مطلق نیست، چرا برای اشاره به خود از ضمیر مخصوص استفاده نکرده است؟
پاسخ : خدا نه زبان خاص دارد و نه نیازی به آن دارد؛ ما نیاز به زبان داریم. پس در واقع پرسش این میشود که چرا برای خودش زبان مخصوصی خلق ننمود؟! خب، چنین زبانی را کی میفهمد که هدایت هم بشود؟!
ابتدا برای ذهن خود روشن نمایید که شبهه یا سؤال شما چیست؟ شبهه در جنسیت نداشتن و زن یا مرد نبودن خداوند است، یا شبههای در این خصوص نیست، بلکه پرسش از این است که چرا زبانی خاص خود خلق ننموده است؟!
جنسیت نداشتن خداوند متعال، «اگر» ندارد؛ هر که جسمیت و جنسیت داشته باشد خدا نیست، بلکه از مخلوقات و آن هم از نوع مادیاش میباشد.
●- نرینگی و مادینگی، فقط در برخی از موجودات زنده، از گیاه، حیوان و انسان وجود دارد، در همین عالم ماده نیز عناصر بسیاری وجود دارد که جسمیت دارند، اما جنسیت ندارند. مانند: آب، خاک، باد، آتش، خورشید، ماه، ستارهها و ... .
●- در عالم مجردات نیز جنسیت وجود ندارد. مانند عقل، روح، فرشتگان و ... .
●- خداوند سبحان، هستی محض و کمال است و محدود به هیچ حدی نمیباشد، چرا که هر حدّی، گواه بر نقص دارد و موجود محدود و ناقص، حتماً مخلوق است و نه خالق.
مخلوقات عالم را او آفریده است و به تناسب حکمت آفرینش آنها، برایشان "چیستی" قرار داده است. برخی از این مخلوقات، در پایینترین مرتبه وجود قرار دارند، لذا از جسم مادی برخوردار شدهاند و برخی از همین موجودات مادی (نه همه آنها) را نیز از جنسیت (نر و ماده) برخوردار نموده است تا با زوج شدنشان، تولید مثل کنند.
ادبیات:
بنابراین، ضمایری که به جنسیت اشاره دارند، به ادبیات (دستور زبان) در هر زبانی بر میگردند، نه به جنسیت آن اسم و یا صاحب آن اسم.
در برخی از زبانها، مانند عربی و آلمانی، سه حرف تعریف وجود دارد و در برخی مانند فرانسوی و ایتالیالی، دو حرف تعریف وجود دارد، در برخی مانند انگلیسی، فقط یک حرف تعریف (The ) وجود دارد و در برخی مانند فارسی، حرف تعریفی وجود ندارد.
به عنوان مثال: در زبان آلمانی، (Der) حرف تعریف برای مذکر است و (Die) حرف تعریف برای مؤنث و (Das) حرف تعریف برای خنثی میباشد؛ پس تمامی اسمها در این زبان، حرف تعریف دارند، اما دلیل نمیشود که حتماً جنسیت داشته باشند و یا حتی جنسیت آنها، مطابق با حرف تعریف آنها باشد. به عنوان مثال به خورشید میگویند: «Die Sonne»، اما خورشید که جنسیت ندارد؛ یا به میز میگویند: «Der Tisch»، در حالی که میز مذکر نیست، و یا به دختر که مؤنث است، میگویند: «Das Mädchen» در حالی که دختر خنثی نیست.
بنابراین، حرف تعریف در هر زبانی، نه تنها ربطی به "قدرت خدا یا خلق خدا" ندارد، بلکه الزاماً ربطی به جنسیت ندارد.
خداوند قادر مطلق است:
ابتدا به این نکته توجه کنیم که واژهی "قادر" که آن را "توانمند" معنا میکنیم، از کجا آمده و یعنی چه؟
"قدر" یعنی اندازه، اندازهها را کسی میگذارد که خلق میکند، پس خالق "قادر" است. همچنین، اندازههای هیچ گاه از دست او خارج میشوند و یا بر او چیرگی نمییابند، پس او در مالکیت و ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) نیز "قادر" است.
نکته: فرض کنید که از پدر یا مادری بپرسید: «آیا نوزاد تو قادر به تکلم یا راه رفتن شده است؟»، یا به کسی بگویید: «آیا قادری این وزنه را بلند کنی؟!»، یا بپرسیم: «آیا قادری (میتوانی) این کتاب را بخوانی یا ترجمه کنی»؟! اینها یعنی چه؟ یعنی آن چیزها یا کارها، اندازههای خود را دارند، آیا تو قادری (توانایی داری) که بر آن اندازههای چیرگی یابی؟
خداوند متعال، قادر محض است، یعنی تمامی اندازهها را او گذاشته است، بر اساس اندازههایی که گذاشته خلق کرده و بر اساس اندازههایی که قرار داده نیز هدایت میکند:
« الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى - همان که آفرید و هماهنگى بخشید * و آنکه اندازه گیرى کرد و راه نمود (هدایت کرد) – الأعلی، 2 و 3»
باران را به اندازه نازل میکند:
« وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ » (الزخرف، 11)
ترجمه: و آن کس که آبى به اندازه از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن سرزمینى مرده را زنده گردانیدیم همین گونه [از گورها] بیرون آورده مىشوید.
قرآن کریم را در شب تقدیر اندازهها (قدر) نازل نمود و ملائکه را در همان شب نازل میکند تا مقدرات را خدمت حجت و ولی عصر او علیه السلام تقدیم نمایند: « إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ – به درستی که ما آن را در شب قدر نازل کردیم / القدر، 1» - و با همان قدرتی که خلق و ربوبیت نموده، همگان را بر میگرداند:
« أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ » (الأحقاف، 33)
ترجمه: مگر ندانستهاند که آن خدایى که آسمانها و زمین را آفریده و در آفریدن آنها درمانده نگردید، مىتواند مردگان را [نیز] زنده کند آرى اوست که بر همه چیز تواناست.
قدرت خدا و زبان وحی:
خداوند سبحانی که قادر است، علیم و حکیم نیز هست، لذا وحی را [که برای هدایت است] به هر پیامبری، به زبان آن پیامبر و قومش میفرستد تا شامل فضل او گردند، حال خواه عربی باشد، یا عبری، یا فارسی و یا ...! نه این که یک زبانی خلق کند که هیچ کس آن را بلد نباشد و نتواند پیام وحی را دریافت و درک نماید:
« وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ » (ابراهیم علیه السلام، 4)
ترجمه: و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] براى آنان بیان کند پس خدا هر که را بخواهد بى راه مى گذارد و هر که را بخواهد هدایت مىکند و اوست ارجمند حکیم.
پس قدرت خداوند اینگونه برای ما شناخته میشود که علم و حکمتش را با قلم خلقت و صُنع، در نظام خلقت ترسیم مینماید، و آن چه در عالم آفرینش نوشته شده را به هر زبانی که بخواهد، در قالب کلام درآورده و تبیین مینماید. پس کلام او نیز چون خلقتش، معجزه است.
وحیای که به قلب میآید، زبان ندارد:
وحی ابتدا به قلب نازل میشود و سپس به قالبهای مفاهیم و کلام تنزل مییابد، تا قابل درک و بیان باشد.
فرمود: به مادر موسی علیه السلام وحی کردم – به زنبور عسل وحی کردم – شیاطین نیز به یک دیگر وحی (پیام پنهانی) میفرستند. حال زبان آنها کدام است؟!
●- فرض کنید در دل خود، محبتی نسبت به کسی یا چیزی درک میکنید، زبان آن چیست؟! حال اگر خواستید این حالت خود را به ابلاغ کنید، قطعاً به زبان مخاطب سخن خواهید گفت. مثل این که به فارسی بگویید: «من تو را دوست دارم» - یا به عربی بگویید: «انّی اُحِبُّک» - یا به آلمانی بگویید: « Ich liebe dich »، یا به انگلیسی بگویید: «I love you» ... حال اگر زبانش فرانسوی یا بنگلادشی باشد، چه خواهید گفت؟
●- فرض کنید که قصدی دارید، یا ابلاغ پیشنهاد، توصیه، تذکر یا نصیحت به کسی را ضروری دانستید، زبانش چیست؟ هیچ کدام زبان ندارند، اما هر گاه خواستید ابلاغ کنید، به قالب کلام تنزل داده و زبان مخاطب سخن گفته و ابلاغ میکنید. حال آن زبان، ادبیات، دستور زبان و ضمایرش هر چه میخواهد باشد؛ مهم این است که شما قادر باشید قصد خود را در قالب آن زبان، کلمات و ضمایرش بیان دارید.
www.x-shobhe.com