ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : چرا خداوند هر کس را که دوست دارد بیشتر امتحان میکند و زندگی را بر او سخت میگیرد؛ آخه این چه نوع دوست داشتنه؟
اکنون به عنوان بندهای که او را قبول دارد، نسبت به محبت خداوند متعال سؤال دارید یا اعتراض؟! اگر اندک معرفت و محبتی هست، این جبههگیری خصمانه، ناشی از چه و برای چیست؟! آیا بندگان میخواهند به او ایراد بگیرند و روش دوست داشتن را به او تعلیم دهند؟! به این مهمات دقت کنید.
محبت خداوند رحمان و رحیم اثبات شده است، این ماییم که باید او را دوست بداریم و این محبت قلبی را در عمل ظهور و بروز دهیم.
به دو مشکل اساسی توجه نمایید:
یک - از مشکلات بزرگ در فرهنگ، دانش و بینش اسلامی ما، متأسفانه در دینشناسی، اسلامشناسی، احکامشناسی و کلیه معارف، بر اساس شنیدههاست و نه مبتنی بر آیات، احادیث و تعلیم، تعقل و تدبر در آنها.
فرض کنید یک حقیقتی در عالم هستی وجود دارد و در دین نیز بیان شده است و از جهات گوناگون مورد بحث و تبیین قرار گرفته است، سپس این حقیقت دهان به دهان نقل میشود و هر بار بخشی از آن حذف یا تغییر مییابد و یا لحاظی از آن به لحاظ دیگری ارتباط داده میشود و در نهایت حقیقت مطلب، به طور کلی کنار رفته و گفتههای موهوم جایگزین میگردد!
دو – مشکل اساسی دیگر این است که بسیاری از مردم، بدون هیچ رجوعی به قرآن، حدیث، کتاب، عالِم و ...، همان شنیدهها و یا حتی گمانهای خود را اصل و وحیِ منزل قلمداد میکنند و سپس بر اساس همان گمانها و شنیدههای خود شبههناک یا حتی معترض میگردند که «چرا خدا اینطور و چرا اسلام آنطور و ...»؟!
امتحان چیست؟
امتحان یعنی چه؟ آیا یک عده امتحان میشوند و یک عده نمیشوند؟ آیا یک عده بیشتر امتحان میشوند و یک عده کمتر؟ آیا خدا هر کسی را که دوست داشته باشد، بیشتر امتحان میکند؟ اگر چنین است، چرا؟ آیا امتحان نوعی زجر دادن است که با محبت منافات داشته باشد و ...؟
به زندگی معمولی خودمان نگاه کنیم و دقت کنیم که در این زندگی، "امتحان" چیست؟ چرا امتحان (آزمون) برگزار میشود؟ و چه جایگاه و نتایجی دارد؟! با این توجه، حقیقت و چگونگی امتحان الهی را بسیار آسان، سریع و روشن درک خواهیم نمود.
*- شاید وقتی کلمه "امتحان" بیان میشود، اولین امتحانی که به ذهن خطور کند، امتحان دورس در طی تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی باشد. ابتدا یک سری امکانات مانند مدرسه، دانشگاه، حوزه، کتاب، معلم، استاد و ... در اختیار دانشپژوه قرار میگیرد و پس از مدت معینی، آزمونی گرفته میشود تا معلوم گردد که چه کسانی توانستهاند از این امکانات درست بهره برداری نمایند و چه کسانی نتوانستهاند.
بدیهی است آنان که موفق بودند، به مرحلهی بالاتر میروند و در آنجا علوم و امکانات در سطوح بالاتری در اختیارشان قرار میگیرد و البته پس از طی هر دوره، و به ویژه پس از فارغ التحصیلی، جایگاهشان و مقدراتشان، با سایرین متفاوت خواهد بود.
این امتحان، نه فقط در تحصیل و مدرسه، بلکه همه جا و در هر موردی و همیشگی و پیوسته است. از ورزش گرفته، تا بازیگری، تا دریانوردی و فضانوردی یا رانندگی، تا نقاشی و خیاطی و نانوایی، این امتحان وجود دارد؛ و البته منحصر به صنوف نیست، بلکه در هر امری ساری و جاری میباشد.
بنابراین، در هر کلام، هر اندیشه، هر انگیزه، هر اقدام و عملی، امتحانی وجود دارد که اگر موفقیت حاصل شد، گام یا مرحلهی بعدی آغاز میگردد و اگر موفقیت حاصل نشد، تلاش دوباره لازم است و البته در یک لحظه نیز امکان تلاش مجدد، از بین میرود و آدمی با نتایج تلاشی که کرده یا نکرده مواجه میگردد:
« وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى » (النجم، 39 و 40)
ترجمه: اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست * و اینکه تلاش او بزودی دیده میشود.
امتحان بیشتر؟
امتحان بیشتر یعنی چه؟ بد است یا خوب؟ با محبت منافات دارد یا خیر؟
●- آیا کسی از نوزاد، امتحان راه رفتن میگیرد؟ یا از کودک 5 ساله، امتحان دو میدانی میگیرد؟!
●- آیا اگر دانشآموزی در امتحان کلاس اول مردود شد، از او امتحان کلاسهای دوم و سوم میگیرند؟
●- آیا اگر کسی به دلیل مردودیهای بیش از حد در یک مرحله، کنار گذاشته شد و از ادامه محروم شد، ظلم به مابقی است که به مراتب بالاتر رفتهاند و در آن مراحل نیز امتحان میشوند تا بالاتر روند؟!
●- آیا گزینش افراد موفقتر و لایقتر، برای صعود به مراحل بعدی و سپس آموزش و مجدداً امتحان آنها برای صعود به مرحلهی بالاتر، بد است و با محبت منافات دارد، یا این گزینش، عین توجه و محبت مربی میباشد؟
●- آیا در ازدواج، امتحان صدق و اعتبار خواستگار، با امتحان یک عمر همسری او برابر است؟!
امتحان الهی!
امتحان "رب العالمین" نیز همین است و چیزی جدای همین زندگی ما نمیباشد.
او امکاناتی چون خلقت، رشد، عقل، فهم، علم، فطرت، رسول، کتاب، الگوی برتر، امام، هادی، پیشرو و مربی از جنس خودمان را افاضه کرده است، زمین و آسمان و هر آن چه در آنهاست را مسخر (رام) انسان نموده است، و میفرماید: بدان که به تمامی این نعمات امتحان میشوی.
من به تو جهانبینی دادم، حقایق عالم هستی را برایت روشن کردم، اول و آخر را برایت هم تعریف کردم، هم به حکم عقل اثبات نمودم، و هم سیر آمد و شد را به چشم میبینی – هم رسول فرستادم، هم کتاب، هم دین، و هم امام – تمامی بایدها و نبایدهای رشد را نیز برایت روشن، معلوم و مبرهن نمودم؛ مضافاً بر این که تو را به امتیاز "اختیار و انتخاب"، متمایز نمودم؛ سپس تو را به بندگی، اطاعت و عبادت خودم دعوت نمودم، و از بندگیِ غیر خودم و سرسپردگی به نفس اماره و حیوانی خودت و شیاطین داخلی و خارجی که همه دشمنان تو هستند، باز داشتم؛ امر به معروف و نهی از منکرت نمودم [چون دوستت دارم]؛ اما حالا تصمیم با خودت:
«إنّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا » (الأنسان، 3)
ترجمه: ما او را به راه [درست، صراط مستقیم] هدایت کردیم، خواه شاکر باشد و خواه کفران بورزد. (خواه با شناخت مُنعم، نعمت را درست استفاده کند، و خواه حق و نعمت را بپوشاند و ضایع نماید).
*- بنابراین، از یک سو بدیهی است که در هر عملی، حتی یک نظر، یک قدم و ... امتحانی هست و از سویی دیگر، قبول شدگان در هر مرحله و مرتبه، رشد یافته و به مراحل و مراتب بعدی رشد صعود میکنند؛ اگر در آن مراحل نیز موفق شدند، به مراحل بالاتر صعود میکنند، تا از مرحله امتحان بگذرند و برسند به جایگاه ابدی صدق، نزد مالک و پادشاه هستی، که در آنجا دیگر امتحانی نیست:
« إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ » (القمر، 54)
ترجمه: در حقیقت، مردم پرهیزگار در میان باغها و نهرها(ی بهشتی جای دارند) * در قرارگاه صدق، نزد پادشاهى توانا.
امتحان پیشینیان از ما:
گمان نشود که در امتحانات الهی، اسنثنایی وجود دارد؛ چرا که او حجت را بر همگان تمام میکند.
به عنوان مثال: اینطور نیست که گمان کنیم بنی اسرائیل با حضرت موسی علیه السلام امتحانها شدند و ما نمیشویم؛ یا سفیانیها با پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله امتحان شدند و ما نمیشویم؛ یا چون دیگر نه امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام زنده هستند و نه معاویه، یزید، خوارج، کوفیان بد عهد و ... لعنة الله علیهم اجمعین زنده هستند، پس دیگر چنین امتحانهایی برای ما رخ نخواهد داد! خیر؛ همه امتحان میشوند، به همان امتحانهای گذشتگان نیز امتحان میشوند، اگر چه مصادیق خارجی آنها متفاوت باشد:
« أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ » (البقره، 214)
ترجمه: آیا پنداشتید که داخل بهشت مىشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد بر [سر] شما نیامده است؟! آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند: پیروزى خدا کِى خواهد بود؟! هشدار که پیروزى خدا نزدیک است!
نکته:
بارها بیان شد که کار شیاطین جن و انس، فقط "بدل" است!
"بدل" شیاطین در امر محبت این است که القا میکنند: «به جای آن که ببینی چگونه باید باشی که خداوند تو را دوست داشته باشد، به بهانههای گوناگون به او معترض شو که این دیگر چه جور دوست داشتنی است»؟! ببینید چه تکبری در این وسوسه و موضعگیری وجود دارد؟!
این در حالیست که "محبت" خداوند رحمان ثابت است؛ بندگانش را دوست داشته که خلق نموده و دوست دارد که هدایت میکند، مورد رحمت، مغفرت، غفو، جود، لطف و کرم خود قرار میدهد، در برابر کفرانها، عصیانها و ناسپاسیها و حتی درشتگوییها و ...، مهلتی مهربانانه با امکان بازگشت سریع میدهد و ... . پس این ماییم که باید او را دوست بداریم و این محبت را اندیشه و عمل به ظهور و بروز (مودت) برسانیم، تا رشد نموده و در مقام قرب او، به فلاح برسیم.
محبت خود را چگونه اثبات کنیم؟
محبوب خودش راهکار اثبات محبت به خودش را نشان میدهد؛ چنان که خداوند متعال نشان داده است:
« قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ » (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
www.x-shobhe.com