ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

ROSHANGARAN ______________________

امیرالمؤ منین علی علیه السّلا م می فرمایند:اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند،اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند ، اگر گوش شنوا دارید حق را به گو شتان خواندند...Roshangaran islamic movement

شبهه117

خلاصه پرسش
آیا تنها فضیلت علی (ع) شمشیر زدن است؟ چرا نام ایشان در قرآن نیامده است؟ آیا امامت علی با خاتمیت پیامبر اسلام منافات ندارد؟
پرسش
حضرت علی چه برتری نسبت به سایر اشخاص دارد آنچه که ما از گفته های خود شما از علی می دانیم علی مردی است خشن و تنها هنر او شمشیر زدن و کشتن آدم ها است حال چرا خدا یک قاتل هزاران نفر را جانشین پیغمبر محبوب خود می کند اگر چنین است پس چرا خدا را عادل می نامید. من هرچه در قرآن خواندم چیزی در رابطه با علی نیافتم و این حرف های شما کاملا غلط است اگر خداوند علی را به جانشینی تعیین کرده پس منظور از پیامبر آخر زمان چیست؟
پاسخ اجمالی

با توجه به اینکه در این سؤال مطالب و ادعاهایی مطرح شده است که هریک نیاز به پاسخ جداگانه ای دارد لذا در سه بخش ذیل بطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت :

 

1. عدم انحصار فضائل علی (ع) در شمشیر زدن و جهاد در راه خدا

2. علت عدم ذکر نام حضرت علی(ع) در قرآن

3. عدم منافات خاتمیت با امامت

خواهشمند است برای دریافت جواب، به پاسخ تفصیلی مراجعه شود.

پاسخ تفصیلی

1. عدم انحصار فضائل علی (ع) در شمشیر زدن و جهاد در راه خدا

شمشیر به خودی خود نشانه هیچ ارزش یا ضد ارزشی نیست، اما آن گاه که هنگامه نبردی نابرابر فراهم شود و دست ظلم و کفر و تعدی به سوی انسانیت و حقیقت دراز گردد و نَفَس ها در سینه حبس شود و پاسخی برای تجاوزگرانی که "َل مِن مُبارِز" سر می دهند وجود نداشته باشد، در این هنگام است که جانباز طریق حق و حقیقت، شمشیر را در آغوش می کشد و در این جا است که بنا به قول پیامبر (ص): ضربت شمشیر علی در روز خندق ارزشی بالاتر از عبادت انس و جن می یابد. [1]

 

بنابراین، شمشیر زدن اگر نشانه اخلاص در راه خداوند باشد، البته بهترین محک برای شناختن انسان است و به قول قرآن: "فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‏ لَهُمْ [2] هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل می شود که در آن سخنی از جنگ است منافقان بیمار دل را می بینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه می کنند پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است.

 

تقدس شمشیر علی (ع) علاوه بر حمایتی که از اسلام داشت به این دلیل عمده است که خالی از هوای نفس و تابع اراده خداوند بوده و ذره ای منیت در آن راه نداشت ولی آیا فضیلت علی (ع) تنها محدود به شمشیر و شجاعت و جانبازی در راه حق بوده است؟

 

چنین قضاوتی بسیار ظالمانه خواهد بود اگر سلطان معرفت و عشق و عرفان را، تنها مرد شمشیر و جهاد بدانیم.


 

ادامه مطلب ...

شبهه116

پرسش
چرا مسلمانان هنگام فتح ایران به ایرانیان اجازه انتخاب دینی آزاد را ندادند؟
پاسخ اجمالی

اجبار در پذیرش دین امکان پذیر نبوده و روند گسترش اسلام در ایران نیز ادعای اجباری بودن اسلام ایرانیان را تأیید نمی نماید و اساسا این حالت با روحیه ایرانیان آزاد منش سازگار نبود و نیست؛ به عنوان مثال بعد از حمله های مغولان به ایران که شاید از بیرحمانه ترین و خونین ترین اتفاقاتی است که در کشور ما رخ داده و منجر به نابودی بخش عظیمی از میراث فرهنگی ایران اسلامی گردیده، ایرانیان نه تنها به دین و آئین مغولان گریشی پیدا ننمودند بلکه به مرور زمان، این مغولان بودند که در اثر همنشینی با دانشمندان مسلمان ایرانی به دین اسلام گرویده و جذب جامعه بزرگ اسلامی گردیدند.

پاسخ تفصیلی

در مورد پرسش تان، ابتدا باید دو نکته را بیان نمود:

1 - اتفاقاتی که هنگام فتوحات بعد از رحلت پیامبر(ص) افتاده، نمی تواند به طور کامل و صد در صد مورد تأیید باشد؛ زیرا به عقیده شیعیان، خلیفه برحق پیامبر(ص)، امام علی(ع) بوده که با این که در این گونه موارد، راهنمایی های ارزنده ای ارائه می فرموده ولی به هر حال، قدرت تصمیم گیری در اختیار دیگران بوده است.


 

ادامه مطلب ...

شبهه115

خلاصه پرسش
آیا بر اساس برخی از آیات قرآن مسلمان کردن ایرانیان غیر شرعی نیست؟
پرسش
آیا آیات زیر مسلمان کردن ایرانیان را نامشروع نمی¬کند: سوره شعراء آیه های 198، 199: «اگر ما این کتاب عربی را بر بعض مردم عجم نازل میگردانیدیم و رسول بزبان تازی بر پارسیان قرائت میکرد(بعذر عدم درک) آنان ایمان نمی آوردند». پس بر اساس آیه بالا، قرآن برای عرب و مردمِ عرب زبان آمده است چون اگر الله میخواست قرآن و یا دینی برای پارسیان بفرستد آن را به زبان پارسی میفرستاد. پس قرآن برای همه انسانها نیامده است بلکه تنها برای عرب! سوره فصلت آیه 44: «و اگر ما این قرآن را بزبان عجم میفرستادیم کافران میگفتند چرا آیات مفصل و روشن (بزبان عرب) نیامد. ای عجب آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل میشود؟». به گفته الله در این آیه، اگر او میخواست کتاب قرآن را به زبان پارسی بر مردمِ عرب نازل کند، اعراب قبول نمیکردند. به همین خاطر قرآن را به زبان عربی برای مردم عرب نازل کرد تا آنان ایمان آورند. آیا کتاب عجمی بر رسول و امت عربی نازل میشود؟ بنا به گفته الله نــــه! پس کتاب عربیِ قرآن برای مردم عرب نازل شده است و نه مردم دیگر. سوره شوری آیه 7: «و چنین قرآنی فصیح عربی را ما بتو وحی کردیم تا مردم شهرمکه ام القری و هر که در اطراف اوست (از الله) بترسانی و هم از سختی روز بزرگ قیامت...». بنابر این آیه، قرآنِ فصیحِ عربی برای مردم شهر مکه و اطراف آن فرستاده شده و نه برای مردم دیگری، به ویژه ایرانیان. سوره مائده آیه 48: «... ما بر هر قومی شریعت و طریقه ای مقرر داشتیم و اگر الله(به مشیت ازلی) میخواست همه را یک امت میگردانید و لیکن این نکرد...». سوره یونس آیه 47: «براى هر امتى، رسولى است; هنگامى که رسولشان به سوى آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داورى مى‏شود; و ستمى به آنها نخواهد شد!» سوره ابراهیم آیه 4: «ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر بزبان آن قوم...» سوره نمل آیه 91: «(ای رسول بگو) من مامورم که منحصرا خدای این بلد مکه معظمه را که بیت الحرامش قرار داده اند پرستش کنم ...». پس باید پرسید آیات بالا به چه معنا هستند؟
پاسخ اجمالی

برای روشن شدن آنچه را که در پرسش مطرح شده است؛ یعنی مشروع نبودن اسلام ایرانیان -با توجه به برخی از آیات قرآن- ناگزیر این موضوع را در چند بخش بررسی می­کنیم.

الف. قبل از تحلیل و بررسی آیاتی که سؤال کننده برای اثبات ادعای خود به آنها استدلال نمود، تذکر چند نکته – هر چند بدیهی و روشن- ضروری به نظر می­رسد:

1. نه تنها ایرانیان به زور مسلمان نشدند، بلکه هیچ قوم، ملت و کشوری را نمی­توان به زور مسلمان، مسیحی و... کرد.

2. اساساً هیچ پیامبری دین خود را بر مردم تحمیل نکرد. پیامبران مأمور تبلیغ و رساندن رسالت خود به مردم بودند نه تحمیل آن، چنان­که صریح آیات قرآن بر این موضوع دلالت دارند. در این­جا به چند نمونه از این آیات اشاره می­کنیم:

2-1. «...وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ»؛[1] پیامبر جز پیام ‏رسانى آشکار نیست.

 

ادامه مطلب ...

شبهه114

چرا امام علی (ع) با وجود آگاهی از نیت شوم ابن ملجم، در جهت حفظ جان خود اقدامی نکرد.؟
پرسش
همانگونه که مطلعید خروج امام حسین (ع) بر علیه طاغوت زمان بود و ایشان تا لحظه آخر در حال گقتگو با سپاهیان دشمن بودند. لیکن در مورد حضرت علی (ع) ایشان با اطلاع از امکان سوء قصد به خودشان بدون هیچ محافظ و احتیاطی به مسجد میروند و از سر شب آماده شهادت بودند. لازم به ذکر است که ایشان برای این عمل خویش به طور قطع و یقین، دلیل موجهی داشتند که شاید ما از فهم آن عاجز باشیم).

پاسخ اجمالی

علت عدم اقدام امام علی را می توان از چند جهت پاسخ داد:

1. معیار و میزان در انجام وظیفه علم‌ عادی است.

امام‌ در اطاعت‌ فرمان‌ خدا به‌ علم‌ باطنی‌ (علم غیب) خویش‌ عمل ‌نمی‌کند و همانند دیگر افراد عادی‌ رفتار می‌کند. و اگر امام‌ بخواهد به علم‌ غیب خود عمل‌ کند دیگر نمی تواند الگو و اسوه مردم باشد؛ زیرا مردم چنین علمی را در اختیار ندارند.

2. نظام این عالم نظام آزمایش و امتحان است. در حالی که استفاده از علم غیب و عمل بر طبق آن زمینه آزمایش را از بین خواهد برد؛ زیرا مانع ادامه عادی کارها می شود.

به عبارت دیگر؛‌ درست است که امام علی(ع) مانند دیگران وظیفه دارد از جان خود دفاع کند اما اولاً این وظیفه در محدوده علم عادی است و شامل علم غیب نمی شود.و ثانیاً طرف دیگر این عمل (شهادت امام علی ) ابن ملجم است که در حال امتحان است و علم امام نباید مانع آزادی و اختیار او شود در صورتی که اگر امام بخواهد به علم غیب خود عمل نماید اختیار از ابن ملجم سلب خواهد شد و زمینه ای برای آزمایش و امتحان او باقی نمی ماند.

پاسخ تفصیلی

امام‌ در اطاعت‌ فرمان‌ خدا و فرمان‌بری‌ از امر الهی‌ به‌ علم‌ باطنی‌ (علم امامت و علم غیب) خویش‌ عمل‌ نمی‌کند و همانند دیگر افراد عادی‌ رفتار می‌کند، ‌و در تمام‌ احکام‌ شرع‌ هم‌سان‌ با دیگر افراد عادی‌ است‌؛ زیرا خداوند تمام‌ دستورهای‌ خودرا از تمام‌ بندگان‌ یک‌سان‌ خواسته‌ و بر این‌ اساس‌، پیامبر در حکم‌ و قضاوت‌ میان‌ مردم ‌به‌ علم‌ باطنی‌ خود عمل‌ نمی‌کرد و قضاوت‌ خود را در میان‌ مردم‌ بر علم‌ عادی‌ قرار داده‌ بود، چنان‌ که‌ می‌فرماید:

 

ادامه مطلب ...

شبهه113

پرسش

درباره قیام امام زمان با اسب و شمشیر توضیح دهید که آیا این صحت دارد؟ چگونه می خواهد با هواپیماهای جنگی بجنگد؟

پاسخ اجمالی

با توجه به قراینی که در روایات آمده است، قیام امام زمان (عج) با اسب و شمشیر، معنای کنایی دارد و به معنای قهر و سلطه است، چنان که منظور از "من قوة و من رباط الخیل" در قرآن کریم، هر نوع سلاحی است که انسان به وسیله آن تقویت شود و بر دشمن حمله نماید، خواه نیزه، خواه موشک و خواه ... باشد، بنابراین اسب و شمشیر به ویژه خصوصیت ندارد، تا تصور شود که در مقابل جنگ افزارهای مدرن کار آمد نیست.

پاسخ تفصیلی

برای روشن شدن این موضوع ضروری است، نخست روایاتی که می گوید قیام امام زمان (عج) با اسب و شمشیر است تحلیل و بررسی شود، تا مقابله آن حضرت با سلاح های مدرن توجیه پذیر شود.

 

راوی می گوید: نزد امام صادق (ع) بودم که معلّى بن خنیس از آن حضرت پرسید: آیا امام زمان (ع) سیره و رفتارش، خلاف روش حضرت علی (ع) است؟ فرمود: آرى! به جهت آن که على (ع) رفتارش منّت نهادن و دست برداشتن (از مخالفین) بود؛ زیرا می دانست که پس از او شیعه‏اش مغلوب دست دشمن خواهد شد، ولى امام قائم که قیام کند رفتارش در میان آنان با شمشیر است و اسیر کردن، چون می داند که پس از او شیعه آن حضرت هرگز مغلوب دست دشمن نخواهد شد.[1]

 

 

ادامه مطلب ...

شبهه112

پرسش
چرا حضرت علی(ع) با چاه درد دل می‌کرد؟ چرا حرف‌های دل خود را به خدا نمی‌گفت؟ با این کار می‌خواستند چه درسی به ما بدهد؟

پاسخ اجمالی

میثم تمّار از یاران نزدیک امام علی(ع) بود. میثم گاهى مناجات‌هاى آن‌حضرت را در نخلستان‌هاى کوفه از نزدیک مشاهده کرده است. میثم در این باره می‌گوید: «شبی از شب‌ها مولای من امیرالمؤمنین علی(ع) با من به بیرون از کوفه آمد و در مسجدی که آن‌جا بود چهار رکعت نماز گزارد، بعد از سلام نماز و گفتن تسبیح عرضه داشت:

خدایا! چگونه تو را بخوانم با آن‌که نافرمانی تو را کرده‌ام، و چگونه تو را نخوانم بعد از آن‌که تو را شناخته و محبت تو در دلم جای گرفته است. دستی را به طرف تو دراز کردم که از گناه پُر است و چشمی که امیدوار (به بخشش و کرم) تو است... (دعایی طولانی کرد) سپس صدا را آهسته نمود و سر بر خاک نهاده سجده کرد و یک‌صد مرتبه گفت: العفو، العفو، آن‌گاه برخاست و بیرون رفت، من به دنبال حضرت به صحرا رفتم، حضرت خطّی برایم کشید و فرمود: مبادا از این خط بگذری! آن‌گاه خودش تنها رفت، شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی با آن‌که او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر او چه عذری خواهی داشت، به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. به همین جهت، دنبال حضرت حرکت کردم، مقداری که آمدم دیدم حضرت سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن می‌گوید و چاه نیز با حضرت سخن می‌گوید، که ناگاه حضرت متوجّه من شده فرمود: کیستی؟ گفتم: میثم. فرمود: آیا نگفتم از آن خط عبور نکنی؟ عرض کردم: ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم دلم آرام نگرفت فرمود: آیا از حرف‌های من چیزی شنیدی؟ عرض کردم: نه، فرمود: ای میثم! در سینه عقده‌هایی است که وقتی سینه‌ام از آن تنگ می‌شود با دست زمین را گود می‌کنم و اسرار خود را برای آن بازگو می‌کنم...».[1]

 

ادامه مطلب ...