ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : چرا در احکام شرعی ادیان مختلف الهی ، اختلافها و تفاوتهایی دیده میشود ؟
پرسش
علت تغییر احکام الهی در طول تاریخ چیست؟ و آیا اصلاً تغییری بوده است یا نه؟ به عنوان مثال؛ چرا در مسیحیت خوردن شراب حلال بوده، ولی بعد ممنوع شده است و آیا اصلاً خوردن آنرا خدا حلال شمرده و یا چون تا آن زمان حرام نکرده بوده، در این دین حلال بوده است؟ علم خداوند در وضع احکام که تغییر نکرده است، نیازهای بشر و به بیانی بایدها و نبایدهای زندگی بشر نیز تغییر نکرده است، پس تغییر و کم و زیاد شدن احکام به چه علت است؟
پاسخ :
احکامی که از جانب خدای متعال توسط پیامبران(ع)
به مردم ابلاغ میشود، تابع مصالح و مفاسد است؛ یعنی
آن کارها و اعمالی که به آن دستور داده شده، به دلیل
وجود مصالح و آثار مثبتی است که در آن کار وجود دارد،
و آن اعمالی که از آنها نهی و دستور ترکشان صادر شده،
به دلیل مفاسد و مضراتی است که در انجام آن وجود دارد؛
از اینرو بیشتر احکام ادیان آسمانی، بویژه در کلیات،
با یکدیگر مشترکاند و تفاوتی با هم ندارند. احکامی؛
مانند وجوب نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از
منکر، حرمت روابط نامشروع، قتل بیگناهان، دروغ، دزدی
و... .
اما به دلیل تفاوت شرایط و میزان ظرفیت و استعداد
اقوام و گروههای مختلف در طول تاریخ، تفاوتهایی در
برخی احکام دیده میشود. گاهی این اختلافها، به دلیل
شرایط موجود است؛ مانند اینکه ابتدا دستور داده میشود
که نماز به سمت بیتالمقدس خوانده شود، ولی پس از
تغییر شرایط، قبله عوض شده و دستور داده میشود به سمت
کعبه نماز خوانده شود. گاهی احکام، با توجه به شرایط
افرادی که مخاطب هستند، متغیر میشود. مثلاً خداوند
خوردن حیوانات ناخندار و برخی از اجزای گاو و گوسفند
را بر یهودیان حرام کرد و علت آنرا ستمکاری این
افراد عنوان کرد.[1] سپس وقتی که حضرت عیسی(ع) به
پیامبری برگزیده شد، به بنی اسرائیل بشارت داد برخی
از آنچه بر آنان حرام شده بود، به دستور خدا برایشان
حلال ساخته است.[2] و برخی دیگر بر اساس ظرفیت افراد و
میزان عقل آنها تغییر میکند و رو به کمال میرود.
همانگونه که نوع متون درسی و نیز قوانین و شیوه آموزش،
بین سطوح مختلف آموزشی، مثلاً بین دبستان و راهنمایی و
دانشگاه، متفاوت است و متناسب با شرایط و تواناییهای
افراد در نظر گرفته شده است. براین اساس همانطور که
نمیشود دروس دانشگاهی را برای دانش آموزان ابتدایی و
راهنمایی تدریس نمود، همچنین نمیتوان شریعت و دین
خاتم را که کاملترین دین است برای امتهای پیامبران
پیشین تشریع نمود.
اما درباره حرمت شراب، باید گفت؛ خوردن این مایع نجس،
در همه ادیان حرام بوده، ولی توسط افراد دنیاپرست،
احکام دین دچار تحریف شده و به گونهای انحراف ایجاد
شده که تصور میشود، بسیاری از کارهای حرام، در این
ادیان جایز بوده است.
www.islamquest.net
پرسش : چرا ابلیس با آن که در ملکوت بود و حقایقی از جبروت الهی را میدانست و میدید، نافرمانی کرد و حال آن که علم ما بسیار کم و گاه در حد نقل قول دیگران است؟
پاسخ :
همین خود درس بزرگی است تا بدانیم «انسان به طرف آن چه دوست دارد میرود، نه آن چه میداند».
انسان نیز در این رفتار فرقی با ابلیس ندارد و حتماً لازم نیست که جلوههایی از اولوهیت، ربوبیت و جبروت الهی را در عالم دیگری ببیند. در همین عالم ماده نیز میبیند و اگر کمی تعمق و تأمل کند، لایههای درونی نیز برایش مکشوف میگردد، اما روی بر میگرداند و به دنبال نفس میرود.
یکی به اندازه یک چوپان یا کشاورز خورشید را میشناسد و یکی به اندازه یک دانشمند فیزیک و یکی هم ممکن است با جهالتی که دارد، اصلاً با خورشید قهر کند و برود در یک غاری زندگی کند [هر چند که از فواید خورشید خواسته یا نخواسته بهرهمند میگردد].
اما، این شناختها، با تمامی تفاوت مراتبشان، به هیچ وجه سبب نمیشوند تا انسان به سوی آنها برود یا نرود. بلکه هر کسی سراغ آن چه میرود که آن را دوست دارد. به قول عرفا: «محبّ مایل به لقا و وصال محبوب است»، لذا «محبّت انگیزه و هدف حرکت است و نه صرف شناخت».
پرسش : مگر اسلام مخالف سرکوبی غرائز و موافق تعدیل غرائز نیست، پس کسی که زمینه و توان ازدواج را ندارد چگونه غریزهی خود را تعدیل کند.
پاسخ :
همانگونه که مرقوم نمودید، اسلام به شدت مخالف
ریاضتهای غیر شرعی و سرکوب غرایز میباشد و به جدّ امر به
تعدیل دارد و تعدیل نیز (از ریشه عدل) به معنای قرار دادن هر
چیزی در جای خودش میباشد.
الف – بدیهی است که اگر قرار بود غریزهای در انسان سرکوب
گردد، خداوند متعال و حکیم اصلاً آن را در انسان قرار نمیداد.
پس انواع غرایز و شهوات (میلها)، از جمله خوردن، خوابیدن،
پوشیدن، مسکن، جماع (یا همان غریزهی جنسی) استغال، توانگری
مادی و ...، لازمهی وجود و زندگی و اسباب رشد به سوی کمال
میباشند. منتهی فرمود که تمامی غرایز و قوای مادی و معنوی
انسان، باید تحت کنترل و ادارهی خودش باشد. فرمود من خودم حب
این شهوات را برای انسان زینت دادم، اما انسان عاقل باید بداند
که هدف خداست و بازگشت به سوی اوست و این وسایل هدف نیستند که
همه چیز در راه رسیدن به آنها قربانی گردد. لذا باید از وسایل
درست استفاده کند تا سالم به هدف برسد:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء
وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ
وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ
وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ
عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آلعمران، 14)
ترجمه: محبت مشتهیات (خواستنیها و نیازهای دنیا) از زنان و
فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و
چهارپایان و کشت و زرع، براى مردم مزیّن و آراسته شده است، حال
آنکه اینها وسیله برخوردارى زندگى دنیاست، و خداست که بازگشت
نیکو نزد اوست.
ب – حکم و تأکید اسلام بر «تعدیل» که مطابق حکم عقل، فطرت و
علم میباشد، بسیار روشن است. لذا کنترل تمامی قوا ضروری
میباشد و دین برای شناخت چگونگی این کنترل مبتنی بر عقل، وحی،
فطرت، الهام و علم آمده است تا هیچ خلاء یا شک و شبههای باقی
نماند.
پرسش : دلیل معصوم نبودن حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) چیست؟
پاسخ :
چه کسی گفته که آنها معصوم نیستند که ما دلایلش را بیان نماییم؟ نه تنها ایشان، بسیار دیگری نیز معصوم بودهاند؛ مگر لقب حضرت معصومه علیهاالسلام را امام رضا علیه السلام ندادهاند؟ منتهی این بزرگواران در حد و جزو چهارده معصوم که تالی تلو و حد اعلای عصمت میباشند نبودهاند.
در خصوص عصمت به چند نکته مهم باید توجه نمود:
یک - عصمت، مرحلهی بالایی از کمال انسانی در تمامی شئون و فعلیت تمامی استعدادهای انسان است و مرهون علم، صیانت نفس و اخلاص در بندگی و عمل صالح میباشد.
دو – عصمت نیز مانند هر کمال دیگری (علم، حکمت، رأفت، رحمت، بصیرت و ...)، همه از اسمای الهی است و تجلی آن در مخلوقاتش، دارای مراتب متفاوت میباشد. چنان چه حتی در مورد انبیای الهی نیز فرمود، برخی برتر از برخی دیگر میباشند.
سه - عصمت، مرحله بالای معرفت و شناخت، و مرحله بالای ایمان به آن معرفت و شناخت است، که سبب میشود آدمی صاحب بصیرت شود، ظاهر بین نباشد، باطن هر نیت، کار، عمل و هر چیزی را ببیند و در واقع از ناسوت (عالم ماده) گذشته و با «ملکوت» مرتبط گردد.
یک مثال:
عقل، علم، آگاهی، ایمان و بصیرت، نگهدارنده (عاصم) انسان از خطا و لغزش و گناه و ضعفهای دیگر هستند. به عنوان مثال: شاید یک کودک نداند که اگر نزدیک به آتش (ولو بسیار ضعیف، به حد شعله یک کبریت یا شمع گردد)، خطر او را تهدید میکند و به خاطر همین جهلش به آن نزدیک شود، اما کسی که علم یافت و به آن علم نیز ایمان و یقین پیدا کرد، خود را از آن نگه میدارد. این بازدارندگیِ خود، در همین حد نیز مصداقی از عصمت است.
چهار – از همین معنا و مثال معلوم میشود که "عصمت" در انسان صرفاً جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند متعال کسی را معصوم قرار داده باشد و در خلقت او، هیچ اختیار و امکانی برای خروج از عصمت نداشته باشد، بلکه بازدارندگی و صیانت نفس خود به اختیار انجام میپذیرد.
پنج – عصمت از سویی ایجاد مصونیت از ارتکاب به گناه است و از سویی دیگر کمالی است که سبب بازدارندگی از هر گونه خطا، اشتباه، فراموشی و ... نیز میگردد.
شش – عصمت از گناه، برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال به همگان امر فرمود که خود را از گناه و معصیت نگهدارید و بدیهی است که خداوند حکیم، به چیزی که در امکان و قدرت انسان نیست امر نمیکند. پس هر کسی میتواند معصوم از گناه باشد (البته به حد خود). [دقت کنیم که خیلی از کارها برای بنده و شما گناه محسوب نمیگردد، اما برای اولیاءالله و در رأس آنها پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، گناه محسوب میگردد].
هفت – اما عصمت کامل از هر گونه خطا، اشتباه یا فراموشی، برای همگان ممکن نیست.
پرسش : ثابت شده که انسان میتواند هر چه میخواهد را با ارادهی خود به دست آورد، پس دیگر نیازی به خدا باقی نمیماند و یا نیازی به حاجت خواستن نمیماند. پاسخ چیست؟
پاسخ :
روانشناسان غربی از آن جهت که اکثراً مادهگرا
(ماتریالیست) و دنیاگرا هستند، از جهانی بسیار کوچک و جهانبینی بسیار
کوچکتری برخوردار هستند و عالم آنها به محدودهی «من» و آن هم «من»
جسم و جسد خلاصه میشود و به همین دلیل دچار فرضیهها و نظریههای خطا
و غلط میگردند.
الف – آن چه که روانشناسان غربی در این مقوله و بسیاری از مقولههای
دیگر بیان داشتهاند، صرفاً نظریه است و هیچ گاه به اثبات نرسیده که
صورت علمی به خود بگیرد، اگر چه به چند مثال خطا نیز استناد میکنند.
ب – اگر از کلیهی روانشاسان مادهگرا سؤال نمایید که «اراده» چیست و
مکانیسم آن کدام است؟ پاسخی برای ارائه ندارند، بلکه شاید فقط آن را
تعریف کنند و یا مصداقهایی از آن را بیان نمایند. در حالی که اگر
معتقدند ماوراء الطبیعهای وجود ندارد، روان هم باید مادی باشد و اگر
مادی هست باید چیستی و مکانیسم آن شناخته شود و اگر شناخته نشده است،
هر گونه اظهار نظر در مورد آن فقظ نظریه خواهد بود.
پرسش : بیداری
اسلامی در جهان چه ویژگیهایی دارد – لطفاً کوتاه پاسخ دهید؟
پاسخ :
بیداری به فرمودهی حضرت علی علیهالسلام
که همان تشریح «جهانبینی» اسلامی میباشد در این است که انسان بداند
«از کجا آمده، در کجا هست و به سوی کدام مقصد روان است». چرا که اگر
انسان به این حقایق آگاه و هوشیار گردید، به سوی رشد حرکت میکند و اگر
غافل شد، حتماً از مسیر درست یا همان «صراط مستقیم» در تعبیر فرهنگ
اسلام، خارج میشود، لذا سقوط و هلاکتاش حتمی است.
الف – کمال انسان در این است که «بنده»ی هیچ چیزی و یا هیچ کسی نگردد،
مگر «الله جل جلاله». لذا اولین گام «بیداری اسلامی» در این است که
بداند و بفهمد «خدایی هست - جهان بیهوده خلق نشده است – کمال و سعادت
فقط منافع شخصی و لذتهای جسم نیست». همین فهم او را به سوی «ارزشهای»
واقعی، اخلاق، معنویت و آن چه موجب تکامل انسان و جامعهی بشر است
میکشاند. لذا «لا إله الا الله» به عنوان اولین شعار و شعار اصلی و
ستون عقاید اسلامی قرار گرفته است.
ب – در همین راستا انسان سعی دارد که موانع رشد و کامل فرد و جامعه را
از میان بردارد که حکومتهای طاغوتی سنگ بنای آن است. لذا در مقابل هر
گونه: جهل، ظلم و انحرافی ایستادگی میکند.
پس گام اول در بیداری اسلامی جهان، عمل به «لا إله» است که در ایستادگی
در مقابل حکام جور،کفر و استکبار تجلی مییابد. همان چیزی که امروزه
در جهان اسلام بیشتر و در جهان غرب کم و بیش شاهد آغازش هستیم.