ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : چرا ابلیس با آن که در ملکوت بود و حقایقی از جبروت الهی را میدانست و میدید، نافرمانی کرد و حال آن که علم ما بسیار کم و گاه در حد نقل قول دیگران است؟
پاسخ :
همین خود درس بزرگی است تا بدانیم «انسان به طرف آن چه دوست دارد میرود، نه آن چه میداند».
انسان نیز در این رفتار فرقی با ابلیس ندارد و حتماً لازم نیست که جلوههایی از اولوهیت، ربوبیت و جبروت الهی را در عالم دیگری ببیند. در همین عالم ماده نیز میبیند و اگر کمی تعمق و تأمل کند، لایههای درونی نیز برایش مکشوف میگردد، اما روی بر میگرداند و به دنبال نفس میرود.
یکی به اندازه یک چوپان یا کشاورز خورشید را میشناسد و یکی به اندازه یک دانشمند فیزیک و یکی هم ممکن است با جهالتی که دارد، اصلاً با خورشید قهر کند و برود در یک غاری زندگی کند [هر چند که از فواید خورشید خواسته یا نخواسته بهرهمند میگردد].
اما، این شناختها، با تمامی تفاوت مراتبشان، به هیچ وجه سبب نمیشوند تا انسان به سوی آنها برود یا نرود. بلکه هر کسی سراغ آن چه میرود که آن را دوست دارد. به قول عرفا: «محبّ مایل به لقا و وصال محبوب است»، لذا «محبّت انگیزه و هدف حرکت است و نه صرف شناخت».
ادامه مطلب ...
پرسش : مگر اسلام مخالف سرکوبی غرائز و موافق تعدیل غرائز نیست، پس کسی که زمینه و توان ازدواج را ندارد چگونه غریزهی خود را تعدیل کند.
پاسخ :
همانگونه که مرقوم نمودید، اسلام به شدت مخالف
ریاضتهای غیر شرعی و سرکوب غرایز میباشد و به جدّ امر به
تعدیل دارد و تعدیل نیز (از ریشه عدل) به معنای قرار دادن هر
چیزی در جای خودش میباشد.
الف – بدیهی است که اگر قرار بود غریزهای در انسان سرکوب
گردد، خداوند متعال و حکیم اصلاً آن را در انسان قرار نمیداد.
پس انواع غرایز و شهوات (میلها)، از جمله خوردن، خوابیدن،
پوشیدن، مسکن، جماع (یا همان غریزهی جنسی) استغال، توانگری
مادی و ...، لازمهی وجود و زندگی و اسباب رشد به سوی کمال
میباشند. منتهی فرمود که تمامی غرایز و قوای مادی و معنوی
انسان، باید تحت کنترل و ادارهی خودش باشد. فرمود من خودم حب
این شهوات را برای انسان زینت دادم، اما انسان عاقل باید بداند
که هدف خداست و بازگشت به سوی اوست و این وسایل هدف نیستند که
همه چیز در راه رسیدن به آنها قربانی گردد. لذا باید از وسایل
درست استفاده کند تا سالم به هدف برسد:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء
وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ
وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ
وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ
عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آلعمران، 14)
ترجمه: محبت مشتهیات (خواستنیها و نیازهای دنیا) از زنان و
فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و
چهارپایان و کشت و زرع، براى مردم مزیّن و آراسته شده است، حال
آنکه اینها وسیله برخوردارى زندگى دنیاست، و خداست که بازگشت
نیکو نزد اوست.
ب – حکم و تأکید اسلام بر «تعدیل» که مطابق حکم عقل، فطرت و
علم میباشد، بسیار روشن است. لذا کنترل تمامی قوا ضروری
میباشد و دین برای شناخت چگونگی این کنترل مبتنی بر عقل، وحی،
فطرت، الهام و علم آمده است تا هیچ خلاء یا شک و شبههای باقی
نماند.
ادامه مطلب ...
پرسش : دلیل معصوم نبودن حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) چیست؟
پاسخ :
چه کسی گفته که آنها معصوم نیستند که ما دلایلش را بیان نماییم؟ نه تنها ایشان، بسیار دیگری نیز معصوم بودهاند؛ مگر لقب حضرت معصومه علیهاالسلام را امام رضا علیه السلام ندادهاند؟ منتهی این بزرگواران در حد و جزو چهارده معصوم که تالی تلو و حد اعلای عصمت میباشند نبودهاند.
در خصوص عصمت به چند نکته مهم باید توجه نمود:
یک - عصمت، مرحلهی بالایی از کمال انسانی در تمامی شئون و فعلیت تمامی استعدادهای انسان است و مرهون علم، صیانت نفس و اخلاص در بندگی و عمل صالح میباشد.
دو – عصمت نیز مانند هر کمال دیگری (علم، حکمت، رأفت، رحمت، بصیرت و ...)، همه از اسمای الهی است و تجلی آن در مخلوقاتش، دارای مراتب متفاوت میباشد. چنان چه حتی در مورد انبیای الهی نیز فرمود، برخی برتر از برخی دیگر میباشند.
سه - عصمت، مرحله بالای معرفت و شناخت، و مرحله بالای ایمان به آن معرفت و شناخت است، که سبب میشود آدمی صاحب بصیرت شود، ظاهر بین نباشد، باطن هر نیت، کار، عمل و هر چیزی را ببیند و در واقع از ناسوت (عالم ماده) گذشته و با «ملکوت» مرتبط گردد.
یک مثال:
عقل، علم، آگاهی، ایمان و بصیرت، نگهدارنده (عاصم) انسان از خطا و لغزش و گناه و ضعفهای دیگر هستند. به عنوان مثال: شاید یک کودک نداند که اگر نزدیک به آتش (ولو بسیار ضعیف، به حد شعله یک کبریت یا شمع گردد)، خطر او را تهدید میکند و به خاطر همین جهلش به آن نزدیک شود، اما کسی که علم یافت و به آن علم نیز ایمان و یقین پیدا کرد، خود را از آن نگه میدارد. این بازدارندگیِ خود، در همین حد نیز مصداقی از عصمت است.
چهار – از همین معنا و مثال معلوم میشود که "عصمت" در انسان صرفاً جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند متعال کسی را معصوم قرار داده باشد و در خلقت او، هیچ اختیار و امکانی برای خروج از عصمت نداشته باشد، بلکه بازدارندگی و صیانت نفس خود به اختیار انجام میپذیرد.
پنج – عصمت از سویی ایجاد مصونیت از ارتکاب به گناه است و از سویی دیگر کمالی است که سبب بازدارندگی از هر گونه خطا، اشتباه، فراموشی و ... نیز میگردد.
شش – عصمت از گناه، برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال به همگان امر فرمود که خود را از گناه و معصیت نگهدارید و بدیهی است که خداوند حکیم، به چیزی که در امکان و قدرت انسان نیست امر نمیکند. پس هر کسی میتواند معصوم از گناه باشد (البته به حد خود). [دقت کنیم که خیلی از کارها برای بنده و شما گناه محسوب نمیگردد، اما برای اولیاءالله و در رأس آنها پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، گناه محسوب میگردد].
هفت – اما عصمت کامل از هر گونه خطا، اشتباه یا فراموشی، برای همگان ممکن نیست.
ادامه مطلب ...
پرسش : بیداری
اسلامی در جهان چه ویژگیهایی دارد – لطفاً کوتاه پاسخ دهید؟
پاسخ :
بیداری به فرمودهی حضرت علی علیهالسلام
که همان تشریح «جهانبینی» اسلامی میباشد در این است که انسان بداند
«از کجا آمده، در کجا هست و به سوی کدام مقصد روان است». چرا که اگر
انسان به این حقایق آگاه و هوشیار گردید، به سوی رشد حرکت میکند و اگر
غافل شد، حتماً از مسیر درست یا همان «صراط مستقیم» در تعبیر فرهنگ
اسلام، خارج میشود، لذا سقوط و هلاکتاش حتمی است.
الف – کمال انسان در این است که «بنده»ی هیچ چیزی و یا هیچ کسی نگردد،
مگر «الله جل جلاله». لذا اولین گام «بیداری اسلامی» در این است که
بداند و بفهمد «خدایی هست - جهان بیهوده خلق نشده است – کمال و سعادت
فقط منافع شخصی و لذتهای جسم نیست». همین فهم او را به سوی «ارزشهای»
واقعی، اخلاق، معنویت و آن چه موجب تکامل انسان و جامعهی بشر است
میکشاند. لذا «لا إله الا الله» به عنوان اولین شعار و شعار اصلی و
ستون عقاید اسلامی قرار گرفته است.
ب – در همین راستا انسان سعی دارد که موانع رشد و کامل فرد و جامعه را
از میان بردارد که حکومتهای طاغوتی سنگ بنای آن است. لذا در مقابل هر
گونه: جهل، ظلم و انحرافی ایستادگی میکند.
پس گام اول در بیداری اسلامی جهان، عمل به «لا إله» است که در ایستادگی
در مقابل حکام جور،کفر و استکبار تجلی مییابد. همان چیزی که امروزه
در جهان اسلام بیشتر و در جهان غرب کم و بیش شاهد آغازش هستیم.
ادامه مطلب ...
پرسش : میگویند نامهی اعمال ما هر دو شنبه و پنجشنبه به محضر امام عرضه
میشود. اولاً سندش چیست؟ و ثانیاً آیا با ستارالعیوب بودن حق تعالی
منافات ندارد؟
پاسخ :
البته که حق تعالی نظام آفرینش را بر
اساس علم، حکمت و قدرت خود آفریده است و برای هر امری سازمان، تشکیلات
و مسئولی از ملائک یا انسانها و ... وجود دارد و همهی اوامر و فیوضات
الهی نیز از طریق حجت او در زمین میرسد و همهی اعمال و دعاهای بندگان
نیز از طریق حجت و خلیفهی او در زمین صعود میکند.
الف - اولین دلیل و سند عرضهی اعمال به امام هر عصر و زمانی، بیان حق
تعالی در کلام وحی و تصریح قرآن مجید است که میفرماید: نه تنها اعمال،
بلکه آثار هر عملی تا قیام قیامت را نزد «امام» جمع میکنیم:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ
آثارَهُم وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ» (یس - 12)
ترجمه: ماییم که مردگان را زنده مىکنیم و آن چه کردهاند و آن چه از
آثارشان (حتی پس از مردن بروز مىکند) همه را مىنویسیم و ما هر چیزى
را در امامى مبین برشمردهایم.
هم چنین میفرماید: شما همه در محضر حجت خدا هستید و هر عملی که انجام
دهید او (نبی و یا مؤمنین – ائمه – میبینند:
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ
الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ
فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (التوبه - 105)
ترجمه: بگو (هر چه مىخواهید) بکنید که خدا عمل شما را خواهید دید، و
همچنین رسول او و مؤمنان نیز، بزودى شما را بسوى داناى غیب و شهود
مىبرند، و خدا شما را از اعمالى که مىکردید خبر مىدهد.
ادامه مطلب ...
پرسش : عبادت چیست؟ خدا چه نیازی دارد؟ چرا باید عباداتی مثل نماز یا روزه را عیناً آن طور که دستور داده شده انجام دهیم؟ چه خاصیتی دارد؟
پاسخ :
عبد یعنی «بنده» و عبادت یعنی «بندگی» که
کار عبد است. اما معنای بندگی به هیچ وجه نماز، روزه، حج ... یا سایر
اعمال عبادی واجب یا مستحب وارد شده در اسلام نمیباشد، چرا که اینها
همه مقتضای بندگی معبودی به نام «الله» است، و حال آن که هر کس برای
خود معبودی دارد که او را به شکل مقتضیاش عبادت و بندگی میکند. لذا
برای درک بیشتر مفهوم عبادت و چرایی و تأثیر آن، باید به محورهای ذیل
دقت نمود:
الف – عبادت یا بندگی، انجام اعمال عبادی (در هر دین یا مکتبی که باشد)
نیست، بلکه بندگی یعنی تعلق و وابستگی. انسان وقتی به چیزی تعلق و
وابستگی پیدا کرد، عاشق او میشود و چون همهی محبتاش جلب او شد، او
را هدف قرار میدهد و چون او را هدف قرار داد، به سوی او حرکت میکند و
در این حرکت سعی میکند به هیچ وجه از جادهی اصلی که او را به محبوبش
میرساند خارج و منحرف نگردد، لذا قوانین این حرکت و مسیر را نیز مو به
مو اجرا میکند.
فرض کنیم، کسی وابسته و متعلق به پول است، به گونهای که هدفی جز رسیدن
به پول ندارد. چنین کسی عبد و بندهی پول می شود و پول را معبود و إله
خود میگیرد. این فرد عبد و بندهی پول است و در راه رسیدن به آن از
هیچ تلاشی فروگذار نمینماید. آن چه او در راه رسیدن به پول انجام
میدهد، همان مقتضای عبادت معبودی چون پول است. بدیهی است برای او دیگر
حلال و حرام، مال غیر، مال صغیر، مال یتیم، ربا و ... معنایی ندارد.
همین طور است کسی که «شهوت» یا «هوای نفس» یا ... را هدف، إله و معبود
خود میگیرد. بدیهی است برای کسی که به «هوای نفس» وابسته شده و آن را
بندگی میکند، دیگر مقولههایی چون: عقل، علم، وجدان، بصیرت و
دوراندیشی، عمل صالح و ... معنایی ندارد، چرا که مقتضای عبادت چنان
معبودی، اطاعت محض و برآوردن سریع خواستهی نفسانی به هر قیمتی
میباشد:
«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ
عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى
بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا
تَذَکَّرُونَ» (الجاثیه -23)
ترجمه: هیچ دیدى آن کسى را که هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او
را با داشتن علم گمراه کرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده
انداخت، دیگر بعد از خدا چه کسى او را هدایت مىکند آیا باز هم متذکر
نمىشوید؟
ادامه مطلب ...